در مریوان، شهرکی دورافتاده و بنبست در ۵۵ سال پیش، نسل دخترانی که توانستهبودند به دوره اول دبیرستان برسند و درست همسن و همسالان آن روزهای «آرمیتا»های این روزها بودند، پابپای دختران نسل خود در شهرهای بزرگ رفتار میکردند و در این میان مد و پوشش اولین موردی بود که نمایان بود. شاخکهای حسی مردسالاری و تهدیک مناسبات و سنن فئودالی هشدارهای خطر را گرفته و با شمشیر مذهب به مقابله برخاست. زن در جامعه علاوه بر همه محرومیتها از حقوق انسانی برابر، در مورد پوشش هم تحت فشار و اجبار جامعه مردسالار و خانواده به عنوان پاسدار و حافظ سنن و مناسبات بود. فشار و اجبار در مورد پوشش زنان از سوی مراجع و محاکم حکومتی نبود بلکه پیاده نظام خانواده و درون جامعه بود که آن را وظیفه خود میدانست. در آن اوضاع و احوال لازمه ورود نسل جدید دختران به دنیای نو، دنیای زمان خود، مبارزه و جنگ در برابر نظام مردسالار، مذهبی و بقایای فئودالی بود. در این میان پوشش جلوه بیرونی و شاخص تعلق به جریان نو و خلاف جریان بود. امری بود که شجاعت و از خودگذشتگی میطلبید. عدهای از دختران مریوان همصدا و همگام با همنسلیهای خود در سراسر ایران در آن کارزار سهیم شده و پیشقدم شدند.اعتماد به نفس در رفتار و در پوشیدن لباسهای مد روز، راه را برای ورود نسل خود و نسلهای بعد از خود به کار خارج از کار در خانه (خانهداری یا همان کار بدون دستمزد) شدند، امری که نیاز مناسبات سرمایهداری بود. از آن دختران دبیرستان مریوانی میتوان از: « سارا حسینی»، «سعدیه رحیمی»، «پروانه اسدنژاد»، «فریده قاسمنژاد»، «مهپاره نقیبی» نام برد. برای اولین بار با تحصیل در دانشسرای تربیت معلم سنندج، «سعدیه رحیمی » و «پروانه اسدنژاد» و پس از آنها «توران مهتاب»، «ثریا هیجانی»، «شهلا اسدنژاد»، «فریده کرباسی»، «فتانه رستمی»، «فریدهقاسمنژاد»، «مهپاره نقیبی» و«سیدابراهیمی» باآغاز به کار آموزگاری به عنوان اولین زنان آموزگار مریوانی دریچهای به روی دختران مریوان گشوده شد. و با تحصیل دختران مریوانی در دانشسراهای ورامین و بندرعباس و نیز آموزشگاه بهیاری و پرستاری سنندج دریچههای دیگری به روی دختران مریوانی گشودهشد.
برای اولین بار« مهپاره اکبری» و «فهیمه نظری» به استخدام ادارات و موسساتغیر از آموزش و پرورش، در آمدند. در بیمارستان شهر هم «فاطمه محمدی»( دستیار اتاق عمل و متخصص بیهوشی)، «ثانیه نسیمی»، «عزیزه نودینیان»، «پروین گدازگر» و«توران علیمرادی» در شکستن طلسم کار دختران مریوانی در خارج از خانه سهیم شدند.
با تمام عقبماندگیها و جانسختیهای عرف و قوانین نوشته ونانوشته مردسالار، مرجع و محکمهای جز خانواده و اطرافیان و پایین جامعه کاری به پوشش زنان نداشت و درست عکس دوره حاکمیت جمهوری اسلامی بود. بالا و حاکمیت با نوع پوشش زنان مشکل نداشت.( تاکید در اینجا فقط بر پوشش است زیرا زن از نظر حقوقی و برابری در همین محدوده قوانین مردسالار شریعت اسلامی امروزی بود تا جایی که فرح دیبا پهلوی، زن شاه مملکت بود و نه همسر او. بنا به همان قانونی که زن در خانواده جزو اموال و مایملک مرد است).
بی مناسبت نیست که در مورد کار زنان درمریوان و در خارج از خانه در دهه چهل شمسی و پیش از متحول شدن آن بنویسم:
زنان و دختران در برخی خانواده ها و اغلب برای کمک به تامین هزینه خانواده علاوه بر کار بیمزد خانه داری در خارج از خانه برای خانواده های مرفه کار میکردند. کارهایی از قبیل رختشویی، نانوایی، آوردن آب ( قبل از لولهکشی آب به خانهها) و کارهای روزمره خانگی. اما زنانی هم بودند که مستقلتر بودند از آن جمله «داده رابی»( رابعه خانم) با دکان کوچکی در خیابان« دارسیران»، زندگی خود و پسرش را تامین می کرد. «داده مریم ساسانی» که چای و کالای دیگر میفروخت که از عراق وارد میشد. «داده رعنا» که ازعراق کالای خارجی وارد میکرد. ماموران مرزی یارایی رویارویی با او را نداشتند. او از مبارزات دارسیران نیز پشیبانی میکرد و در آن فعال بود.
اولین زنی که در مریوان به کار اشتغال داشت «صغری خانم» که از بیجار به مریوان آمده و در بهداری ارتش بود. سپس «آمنه خانم» که با همسرش «محمد لوبیایی» از سنندج آمده و سرایدار دبستان ودبیرستان فرخی بودند. «آهو خانم» که با همسرش «عباس اکبری» هم از سنندج آمده و در درمانگاه سازمان خدمات اجتماعی اشتعال داشت مریوان آمدهبودند. «مادام خانم»( گلبهار میکائیلیان) اولین عکاس حرفهای در مریوان، به عنوان شغل آزاد. او هم از سنندج آمدهبود.
اولین زنانی که از مریوان به کار خارج از خانه پرداختند و نسل قبل از دختران دبیرستانی بودند میتوان از: «کبری خانم چابکاری» و«ثویبه خانم» نام برد که کمی پس از تاسیس بیمارستان در آنجا استخدام شدند.
خانم «فرشته هیجانی » آموزگار از سنندج و « خانم کرد » تا سال ۱۳۴۴تنها دبیر دبیرستان بود که تحصیلات دانشگاهی داشت که هردو به خاطر انتقال همسرانشان از سنندج به مریوان منتقل شدهبودند.
از نیمه دوم دهه چهل شمسی و تا پایان دوره تحصیلِ اولین دختران مریوانی در دانشسرای تربیت معلم سنندج و بازگشت به مریوان. زنان معلم از شهرهای دیگر ایران به دلیل انتقال همسرانشان به مریوان منتقل شدهکه اغلب همسران افسران ارتش، معلمان و دیگر کارمندان ادارات دولتی بودند.( طبق قانون هرگاه مردی به جای دیگری منتقل میشد همسرش هم دربه هر کاری که اشتغال داشت با او و وسایل منزل انتقال داده میشد)!
در سالهای پایانی دهه چهل دختران آموزگار، بهیار و پرستار به طور مستقل از سنندج و شهرهای دیگر به مریوان آمدند که همزمان با شروع به کار دختران مریوانی بود. آنچه این نوشته بر آن تاکید دارد( یا خواسته داشتهباشد)، نوع پوشش دختران در آن دوران و پیشقدمی و جسارت عدهای انگشتشماراز دختران ۱۵-۱۶ ساله در برابر سنن و آداب قرنها حاکم از طرفی و از طرف دیگر از بالای حاکمیت هیچ مامور،پلیس، گشتارشاد، و یا کماندویی را کاری با آنها نبود.
اما در راس هرم حاکمیت و قانون تناقض بزرگی وجود اداشت. این آزادی پوشش که در مورد دختران در فاز مدرنیسم و نوگرایی بود. در کردستان در پوشیدن لباس کردی در مدارس، ادارات و موسسات دولتی، مراسم رسمی به طور کلی ممنوع بود. این ممنوعیت سراسری بود اما در مورد ما در کردستان با حساسیت بیشتر و شدیدتر صورت میگرفت. همچنان که پوشیدن لباس برای دختران قرار گرفتن جوانان در صف اول مبارزه با ارتجاع از پایین تا بالای جامعه مردسالار بود، پوشیدن لباس کردی نوعی مبارزه علیه حاکمیت و قوانین جاری ستمگرانه و اشغالگرانه بود.
ما در آن دوران آرمیتاها،ژینا مهساها، نیکاها، ساریناها، نسرینها، نداها و… داشتیم که هیچ یک از آنها با ضربه مغزی، اسیدپاشی، پونس بر پیشانی کوبی، یا بمباران شیمیایی مدرسه ، ساچمهباران، زندان، خودکشی «شدن» و مرگهای مخوف جان نباختند. به یاد همه جانباختگان و تقدیم به خواهر بسیار عزیزم فریده قاسمنژاد و همسالانش و قدردانی از آنها.
آبان ۱۴۰۲ – غلام