در حاشیە سخنان رضا شهابی

صدیق جهانی

مقدمە

“سازمان جهانی کار” رضا شهابی و داوود رضوی از سندیکای کارگران شرکت واحد و هم چنین لقمان ویسی از کانون صنفی معلمان – شعبە مریوان را دعوت کرد کە در نشست ١٧٠ سالە سازمان مربوطە در فرانسە شرکت کنند. این اجلاس بە پایان رسید و در خصوص شرکت این فعالین، بحث هایی در فضایی مجازی شکل گرفت و علاوە بر این، ۴۵٠ نفر از کارگران سندیکای شرکت واحد، طی یک بیانیە و سپس نامەای سر گشادە بە “آی.ال.او”، مخالفت خود را با دعوت شهابی و رضووی اعلام کردە و این دو نفر را بعنوان نمایندە خود و سندیکای شرکت واحد، بە رسمیت نشناختە و از این “سازمان” نیز پرسیدەاند کە بر اساس کدام ضوابط، آئین نامە و مصوبەای آنها را بعنوان نمایندە سندیکای کارگران شرکت واحد، دعوت کردەاند؟ بە دنبال انتشار نامەسرگشادە، اداره حراست جمهوری اسلامی، آنها را از طریق تلفن تهدید کردە کە “باید جوابگویی اعمالشان باشند”!

آلمان:

دعوت شدگان، قبل از رسیدن بە فرانسە، در فرانکفورت آلمان توقف کردە و کنفرانسی را حول “مسائل جنبش کارگری” برگزار کردند. آقای شهابی بجای اینکە تصویری جامع و ابژکتیو از وضعیت وخیم و نابسامان کارگران ایران را ارائە دهد، احزاب چپ را بە چالش کشید و در ادامە سخنانش، از «ناکارآمدی سوسیالیسم حرف زد». بە دنبال اظهارات وی، چپ بورژوایی از شعبەهای “کمونیزم کارگری” تا قماش “راە کارگر، هر کدام از زاویە منافع خود، موضوع گیری او را مورد تجزیە و تحلیل قرار دادند.

توضیح:

دلیل ورود من بە این بحث، بە معنای دفاع از رضا شهابی و احزابی نیست کە در این خصوص اظهار نظر کردەاند بلکە بە معنای واقعی دفاع قاطع از ارزش های جنبش کارگری و کمونیستی است و ذیلآ نیز می کوشم این موضوع را شفاف تر توضیح دهم.

ماجرا چیست؟

 چرا شهابی از طرفی چپ بورژوایی را نقد می کند و از سوی دیگر کمونیزم را هم مورد حملە قرار می دهد؟ آیا او نقطە تمایز چپ بورژوایی با سوسیالیسم را نمی داند؟ چە شدە کە گروهی از چپ بورژوایی، شهابی را حمایت می کند و اما گروە دیگر او را خیانت کار می نامد؟ آیا این ۴۵٠ نفر کارگر معترض شرکت واحد، جنبشی می اندیشند و یا توطئه ای پشت حرکت آنهاست؟ چرا بدنە سندیکا، تا قبل از رفتن رضا شهابی و داوود رضوی بە فرانسە، اظهار بی اطلاعی کردەاند؟ آقای رضا شهابی می گوید: شرایط جدیدی در ایران بوجود آمدە و دیگر  “دولتی ها” زورشان بە ما نمی رسد و لذا مجبور شدەاند کە راە آمدن ما را بە خارج کشور فراهم سازند! اما در جواب بە این سوال کە چرا در راستای شرایط تازە، گام های جدی حول برگزاری مجمع عمومی سندیکا و … برداشتە نمی شود؟ می گوید “تحت فشار قرار داریم و کارگران هم از روی ترس بە جلسە مجمع عمومی نمی آیند”! و بدین صورت، شرایط تازەای کە بە آن اشارە می کند، زیر سوال می برد. آیا این نگرش، تحریف واقعیت و توهم پراکنی نسبت بە “سازمان جهانی کار” و تمایل بەاصل سە جانبەگرایی نیست؟

از نظر من، ریشە این زیگ زاگ و عوام فریبی، در ریاکاری نهفتە است و برای اینکە پاسخ درستی بە سوالهای طرح شدە دادە شود، ابتدا لازم است قدری بە پدیدە ریا بپردازیم زیرا بدون شناخت از این مقولە، پی بردن بە اصل ماجرا مقداری دشوار است. این را نیز بگویم کە تعریف ثابتی در مورد ریاکاری وجود ندارد چون ریا در اشکال مختلف بروز و ظهور می یابد. گاهی بەمعنای تفاوت گفتار و کردار است، گاهی تفاوت کردار آشکار و کردار پنهان است، گاهی اختلاف ظاهر و باطن است، گاهی دوگانگی سخن و انگیزه است. افراد ریاکار، کار خود را به رخ دیگران می کشند تا مورد تشویق قرار گیرند. این مساله در سطح جوامع اسلام زدە و استبدادی، امری کاملآ فراگیر و عادی است. هدف آنها این است کە در محور باشند و اگر مورد قدردانی دیگران قرار نگیرند، راە دیگری را در پیش می گیرند.

یکی دیگر از نشانه های ریاکاری، منت گذاری است. اینها منت را بمثابە یک ابزار بکار می برند تا از نقطەای بە نقطە دیگر صعود کنند. در این رابطە، فرد چپی را در نظر بگیرید کە در حال گرایدن بە ناسیونالیسم است. این فرد، در قدم اول می کوشد کە ذهنیت چپ گرایی را از خود دور سازد و در گام دوم مثل مار پوست می اندازد و سپس با چهرە تازە بە تئوری بافی رو می آورد تا بلکە توجە راست ها را بە خود جلب کند. چپ بورژوایی هم با توسل بە ریا و منت گذاری، تلاش می کند کە مخالفین خود را بگونەای آچمز نماید کە یا باید ایدەهایشان را بپذیرند و یا باید ساکت شوند. نمونە بارز این فرهنگ ریاکارانە، قرار گرفتن جریان موسوم بە “کمونیزم کارگری” در مقابل رضا شهابی است. اینها برای بە زانو در آوردن وی، می گویند “اگر ما در خارج کشور سر و صدا راە نمی انداختیم، نە از زندان آزاد می شدید و نە می توانستید بە نشست “آی.ال.او” بیاید”! گروە دیگر از همین قماش، شگرد کاسب کارانەاش، مقداری فرق می کند. اینها معمولآ فعالین کارگری را فریب کارانە نوازش می کنند تا از آن طریق رقبای خود از جملە حزبی کە از آن منشعب شدەاند را از میدان خارج کنند. شهابی بە دام اینها نیافتادە اما از نابسامانی جنبش کارگری، فرصت را غنیمت شمردە و در پی کسب شهرت و یا پیدا کردن موقعیتی بهتر برای خودش است. وی برای دست یابی بە آن چە کە ذکر شد، راە سازش و توهم بە “سازمان جهانی کار” و هم چنین اصل “سەجانبەگرایی” را در پیش گرفتە و خطاب بە بورژوازی ایران نیز می گوید، من آن فردی نیستم کە جنبش کارگری را بسوی تحزب و رادیکالیسم سوق دهم. در واقع، این سقف سندیکالیسمی است کە اینها دنبالش می باشند. این آشتی طبقاتی، هم اکنون چپ بورژوای را بە تکاپو انداختە و در این چارچوب بە اسطوره سازی و اسطورە پرستی در درون جنبش کارگری رو آوردەاند و قصد دارند بە واسطە آن، از حاشیە بە مرکز نقل مکان کنند.

همین نگرش، دورەای برای پوشاندن شکست هایش در درون حزب کمونیست ایران، ناگهان تعدادی دهقان عقب ماندە و خوردە بورژوا را تحت نام «کارگر» و در جهت «کارگری کردن این جریان» ارتقاء داد اما این ترفند هم جواب نداد و نتیجتآ راە تفرقە را در پیش گرفت. دورەای هم قصد داشتند رفیق یدللە خسروشاهی را بە اسطورە جنبش کارگری تبدیل نمایند اما بنابە اعتقاداتش چنین چیزی را نپذیرفت و بعد از اعلام مخالفت اصولیش، ماجرا عوض شد و دیدیم کە چطور بە شخصیت شکنی او روی آوردند. همین داستان را روی اسانلو امتحان کردند اما نگرفت. بە دنبال این ماجراهای کمدی، نوبت بە شهابی هم رسید و در فضایی مجازی، مدتی بعنوان اسطورە از او یاد می کردند ولی بمحض این کە فهمیدن زیر بارشان نمی رود، بە سبک مجاهدین دستەای تنبیهش می کند و دستەی دیگر از وی تعریف و تمجید می کند! این تلاشها برای این است کە از نهادینە شدن سنت های پیشرو در درون جنبش کارگری جلوگیری شود و برای همین است کە دائمآ آحاد جامعە را بە داستان “حزب و شخصیت ها” و یا بە الگوبرداری از شخصیت فلان اسطورە تشویق می کنند. اینکه فردی به کسی دیگر علاقه پیدا کند و یا به نوعی طرفدار وی گردد، امری کاملا طبیعی و قابل فهمیدن است اما مشکل از آنجایی پدید می آید که این علاقه تبدیل به شیفتگی افراط گونه میشود و نهایتآ بە پدیدەی شوم ارتقاء پیدا می کند. چپ بورژوایی، در این جهت گام بر می دارد و همان طور کە می بینیم شخصیت پرستی و اسطوره سازی را تا حدی برجستە کردە کە گویا فلان اسطورە، منشاء بسیاری از معضلات اجتماعی جامعە است. در بطن این طور مناسباتی، کسی که تبدیل به اسطوره شده، همیشه انتظار پرستش از دیگران را دارد چون غرور و تکبری کاذب سراسر وجودش را فرا گرفته و دیگر حاضر نیست از موقعیتی که در آن قرار گرفته ذرەای افول کند. این لیدرها، فکر می کنند دیگران شیفتەشان شدەاند و بدین دلیل خود را در مرکز توجه می بینند. اینها بر این باورند کە در بین طرفدارانشان جایگاە ویژە دارند، فکر می کنند آنقدر ارادت نسبت آنها بالاست که چه درست و چه غلط، همە حاضرند نظریشان را در کمال میل بپذیرند.

در بطن این طور فضایی، معمولا انتقاد پذیری در آنهای که بە بت تبدیل شده اند، به مراتب تنزل می یابد و گاهی اصلا امکان پذیر نیست. به عنوان مثال، یک هنرپیشە و یا یک نویسندەای را در نظر بگیرید که بە هر دلیلی  طرفدارانی سرسخت در بین ساکنان جامعە دارند. اگر یکی از آنها جملەای را بە زبان بیاورد و یا رفتاری را انجام دهد که از لحاظ اخلاقی برخلاف عرف جامعه باشد، چە رخ خواهد داد؟ بدون تردید، چون خودش را در لایەای محافظت شده از طیف وسیعی می بیند، چون حاشیەای امن برایش مهیا کردەاند، چون احساس می کند روی هرگونه گفتار و رفتار او صحه میگذارند، دیگر نگران انتقاد کسی نیست. این فرهنگ، در جنبش کارگری و هم چنین در برخی از احزاب، در قالب خودمحور بینی و اسطوره سازی قابل رویت است. چپ بورژوایی، پرچمدار اصلی این فرهنگ است و می بینیم کە آنها بطور افراط گونە، در شخصیت افراد این توهم را ایجاد میکند که گویا فلان “رهبر” چند پله از اعضای حزب و عامه مردم بالاتر است. برای این، از طرفی سطح توقعات و انتظارات آنها از کل جامعه را بالا می برند و از سوی دیگر این تصور را می دهند که گویا فلانی لایق احترامی بی حد و حصر از جانب عموم اعضای حزب و هم چنین ساکنان جامعە می باشند. بلاخرە این خودشیفتگی، نهایتآ سبب می گردد که تحمل مخالفین برایش دشوارتر گردد.

این افراد بە طور همیشە در دلهرە بسر می برند و از این می ترسند که مبادا منتقدین روی ذهن طرفدارانشان تاثیری ناخوشایند بگذارند و ناگهان وجهه اجتماعی شان تضعیف گردد. این اسطورەهای کذایی، گاهی تلاش می کنند با وسیله قرار دادن طرفدارانشان، مهر سکوت بر لبان مخالفین خود بزنند. برخی از آنها برای مخالفین خود هیچ ارزشی قائل نمی شوند و از همه انتظار دارند کە در حد بت مورد پرستش قرار گیرند. این سنت های ماقبل تاریخ، در احزاب چپ بورژوایی، نهادینە شدە و اگر اجازە بدهیم کە در سطح جامعە ریشە بدواند، آن وقت علاجش بسیار دشوارتر خواهد بود. لذا لازم است کە ما کمونیستهای انقلابی، در راستای مبارزە طبقاتی، دانش آحاد جامعە را ارتقاء دهیم. در غیر این صورت، چپ بورژوازی بر مبنای اسطورە پروری و استفادە از تعصبات عقب ماندە و رایج در جامعە، بە راحتی می تواند مقاصد خود را بدون مانع پیش ببرد. در این حوزە مبارزاتی، توجە ویژە بە اشخاص اسطوره پرست، بسیار حائز اهمیت است زیرا در افکار این طیف، معمولآ هیچ گونە دانشی یافت نمی شود و بدین خاطر دارای تعصبات خشک، کور و بی منطق می باشند. اینها خطرناک ترین بخش جامعەاند. اینها در اوج نادانی، آنقدر جایگاه کسی را بالا می برند که دیگر نمی توانند اشکالات و نارسائی وی را ببینند و اگر فرضآ دیگران اشتباهاتشان را نشان دهند، باز با مقاومت بسیار شدید و حتی خشونت آمیز روبرو میشوند. افراطی گری، خشونت طلبی، اقتدار گرایی و دشنام گویی از ویژگی هایی است که در بین این افراد تولید و باز تولید می شود و در نهایت فضایی را فراهم می سازد که به بدنه جامعه صدمات جبران ناپذیری وارد می سازد.

ما همەی این سنت های عقب ماندە را در جریان مبارزە و و محیط اطراف خود تجربە کردەایم، ما با خیلی از افراد بت پرست رو بە رو شدەایم و می دانیم کە کار اصلی اینها سمت و سوی هواداری از اسطورەهاست. در فرهنگ اینها، منطق و اعتدال هیچ جایگاهی ندارد زیرا هدف اصلی شان تنها حفظ جایگاه اسطورەها و خدشه دار نشدن آنهاست. افراد اسطوره پرست هرگز دوست ندارند آن ذهنیت بی عیب و نقصی که از فرد اسطوره در ذهن خود ساخته اند صدمه ببیند. این واقعیت های تلخ، متاسفانە بە جنبش کارگری هم سرایت کردە و هیچ ربطی بە فلسفە کمونیسم و کار جمعی انسانها ندارد. آقای شهابی، در اصل ریشەهای این فرهنگ بورژوایی را بە چالش نمی کشد بلکە فرصت را گیر آوردە و در اصل بە اصول تساوی طلبی می تازد! علاوە بر این، چنان می پندارد کە گویا سر و گردنش از کسانی کە کشور را ترک کردەاند بالاتر است! بە همین دلیل، تر و خشک را با هم می سوزاند. انگار همەی آنهایی کە مجبور بە ترک کشور شدەاند، تفاوتی با هم ندارند! انگار همەی آنها بطور یکسان در اوج رفا و سعادت بسر می برند! انگار آنهایی کە در ایران هستند و بە دلائل مختلف زندانی می شوند، باید مورد پرستش قرار گیرند! آقای شهابی با این حرف ها، چند پیام را منعکس می کند.

  • می خواهد بگوید کە او برانداز نیست.
  • می خواهد بگوید کە چانەزنی با مسئولان رژیم، محور و مبنای کار آتی اوست.
  • می خواهد بگوید کە او در چارچوب “قانون” حرکت می کند!

در این بدە و بستان، بدون تردید جمهوری اسلامی برندە است زیرا از طرفی می خواهد بە دنیا نشان دهد کە حضور پیدا کردن رضا شهابی، داوود رضووی و لقمان ویسی در اجلاس “سازمان جهانی کار”، بە معنای پایەبندیش بە “دموکراسی” و مقاولە نامەهای این سازمان است!. اولآ احترام گذاشتن بە قانون کاملآ درست است و این می تواند بە حال همە مثبت واقع گردد. اما چە قانونی محترم و نامحترم است؟ از نقطە نظر من، قوانینی قابل احترام است کە در مشارکت با ساکنان جامعە تدوین شدە باشد. بر این مبنا، قوانین جمهوری اسلامی هیچ ربطی بە حقوق انسان های کارگر و زحمت کش ندارد زیرا بر اساس منافع آخوندهای خون خوار و همەی سرمایەدارها تدوین شدە و از نظر اکثریت ساکنان جامعە قابل قبول نیست. از این رو، برقراری دیالوگ با زمامداران این حکومت فاشیست و بردەدار، بی سر انجام است. دومآ، توهم پراکنی نسبت “سازمان جهانی کار” و امید بستن بە سە جانبەگرایی هم، بەمعنای بە فساد کشاندن جنبش کارگری ایران است.

بورژوازی ایران سالهاست تلاش می کند کە فعالین کارگری را بە سە جانبەگرایی و هم چنین پارەای رفرم دلخوش کند و سپس میدانی باز کند کە بر مبنای بوروکراتیسم چالش های کارگری را بە بیراهە ببرد. البتە ما کمونیست ها مخالفتی با رفرم نداشتە و نداریم، ما از رفرم برای بهبود شرایط زندگی محرومان دفاع کردە و خواهیم کرد اما رفرمیست نبودە و نخواهیم شد. ما کمونیستها، جنبش شورایی را بهترین ظرف برای ایجاد زندگی شایستە می دانیم و در کنار این مدل از مبارزە هم، از همەی تشکل های مستقل و خود ساختە کارگران دفاع کردە و خواهیم کرد. اما این دفاع، بمعنای سکوت در مقابل تشکل های زرد و هم چنین سنت های غیر پیشرو نیست و آنهایی کە شیفتە رفرم بورژوایی شدەاند و بدین خاطر از دست بردن برای برچیدن بنیەهای نظام سرمایەداری فاصلە می گیرند، می گویم در بهترین حالت بە بردگی مدرن تن دادە و امیدی بە مبارزە جدی و فردای بهتر ندارند.

شهابی و امثالهم فکر می کنند کە از طریق سە جانبەگرایی و چانەزنی، دست یابی بە رفرم و یک زندگی انسانی ممکن است! اما این تنها خیال و در اساس توهم بە نظام سرمایەداری است زیرا تحمیل رفرم و زندگی شایستە، بە توازن قوا و اوضاع سیاسی بستگی دارد. با توجە بە اوضاع کنونی ایران، بیم آن نمی رود کە رفرم چشم گیری بە نظام سرمایەداری تحمیل شود. اما بعید نیست کە تعدادی از سندیکالیستها را بە نان و نوایی برسانند. این جماعت، یک واقعیت را باید بدانند و آن این است کە سندیکالیسم و رفرم بورژوایی، شانس چندانی در آیندە ایران ندارند زیرا این مدل ها پایەهای اصلی جناح چپ بورژوایی اند و با برقراری نظام سوسیالیستی، محو خواهند شد.

در اینجا لازم می دانم بطور مختصر، نکتەی راجع بە سوسیالیسم نیز بنویسم و آن این است کە در دنیای واقعی ما نمی توانیم آن را بەطور اتوماتیک و در تاریخ معینی متحقق سازیم زیرا برقراری جامعە سوسیالیستی در گرو یک پروسە مبارزاتی محقق می گردد. یکی از راەهای نزدیک شدن بە این هدف، مستلزم عبور از رفرمیسم و سندیکالیسم بورژوایی است. از این رو، آموزش طبقاتی و شناساندن ماهیت این گونە پدیدەها مخصوصآ در شرایط کنونی، بسیار حائز اهمیت است زیرا خیلی ها هنوز هم نمی دانند کە در تحلیل نهایی، رفرم و سندیکالیسم یعنی سازش و مشارکت سازندە کار و سرمایه، یعنی دموکراتیزە کردن مناسبات سرمایه و جهش از نا امنی به مرکزی امن برای نهادینە کردن اصول نظام سرمایەداری. فعالین این جنبش ها، در حقیقت بورژواهای چپ نما می باشند و در اصل بە دنبال امتیازهای از اربابانشان هستند. اینها چارچوب موجود جامعه سرمایەداری را بدون تغییر بنیادی می خواهند. اینها از خودآگاهی طبقاتی کارگران و مخصوصآ از پرولتاریای تحزب یافتە و آگاە در هراسند و بی دلیل نیست کە اکنون شیفتە سندیکاهای زرد جوامع اروپایی شدەاند. اینها پنهان نکردە و با صراحت کامل می گویند کە در پیکار سیاسی و طبقاتی، همواره در پی کشف و خلق جناح های دموکراتیک و مترقی در صفوف طبقه و بلوک حاکم و دخیل بستن به آن ها هستند. این همان نگاە رفسنجانی بە بازار کار و شرایط زندگی کارگران است و حول این نگاە، در حال آموزش اند و با برجستە کردن رفرم و سندیکالیسم، با گرایش کمونیستی درون جنبش کارگری تصویە حساب می کنند تا بلکە روند رادیکالیسم را مهار و سپس کنترل نیروهای اردوی پرولتری را به نیروی پیاده نظام سرمایه تبدیل کنند.

صدیق جهانی

٢ یولی ٢٠١٨

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری