خاطراتی از یک دوران پر افتخار (دیدار با مسئول جدید و اتفاقات بعدی) قسمت سوم

صدیق جهانی

دو راهی جدال‌های سرنوشت ساز!

سرکوب‌های گسترده و خونین دهه شصت و تداوم آن در دهەهای بعدی، بەطور بی‌سابقە‌ای جامعه ایران و به‌خصوص جامعە کردستان را با خون انسان‌های آزادە و بی‌دفاع، رنگین کرد. این توحش بی‌سابقه، علاوە بر ویرانی، آوارگی، شکنجە، تبعید و پرپر شدن جان هزاران انسان کمونیست و آزادی‌خواە، جنبەهای عادی زندگی را چنان تحت تاثیر قرار داد کە هم‌اکنون نیز عوارض مضاعف آن را می‌توان بر حیات بازماندگان و حتی فرزندان‌شان مشاهدە کرد. البتە ما کمونیست‌ها و مردم آزادە و انقلابی این دیار، وقوع این همە جنایت را پیش‌بینی کردە بودیم و برایمان چندان هم غلافگیر کنندە نبود. ما می‌دانستیم کە جمهوری اسلامی، مسیر جنایت را در پیش گرفتە و بی‌وقفە آن را ادامە می‌دهد تا بلکە جایی برای بیان مطالبه حق‌طلبانە شهروندان را باقی نگذارد. اما غافل از این بود کە خشن‌ترین سرکوب‌ها، بالاخره جایی به‌بن‌بست می‌رسد و تاثیر خود را نیز از دست می‌دهد. مگر می‌شود حافظه تاریخی مبارزین سال ۵٧ را از خاطره‌ها پاک کرد، نسلی که برای بهبود شرایط زندگی خود و همە ساکنان جامعه، به‌میدان یک مبارزه عظیم پا گذاشت. مگر می‌شود تودەهای عظیم قیام‌کنندەای را خفه کرد، کسانی کە برای تغییر بنیادین جامعە بەپاخاسته و سرانجام یکی از فاسدترین حکومت‌های نظام سرمایەداری‌ (نظام سلطنتی) را سرنگون کردند. مگر می شود با کشتار و سرکوب‌های وحشیانه مشتی مرتجع و جانی اسلامی، آنها را وادار به سکوت کرد تا از خواست‌های بر خق خود دست بکشند؟ رویدادهای سال ۵٧ و سپس تلاطم بعد از آن، همە شهروندان جامعە را بر سر دو راهی قرار داد: یا می‌بایستی پستی و رذالت را قبول می کردیم؟ و یا این‌کە با سرافرازی و با قامتی استوار، برای ایجاد زندگی انسانی خود، هم‌چنان به مبارزە رهایی‌بخش ادامە می دادیم!

ما زندگی سرفرازانە را انتخاب کردیم و با گذشت از جان و مالمان، برای اولین بار پایەهای یک جنبش نوین سیاسی، فکری و فرهنگی را پی‌ریزی کردیم. نقش و جایگاە این جنبش، چە در دوارن انقلاب و چە در سال های طوفانی بعد از استقرار نظام فاشیستی جمهوری اسلامی، قابل انکار نیست. نسل ما، سینە خود را در مقابل سیاهی و توحش جمهوری اسلامی، سپر کرد و اجازە ندادیم کە این حکومت جانی خود را تثبیت کند و سپس فرهنگ سیاسی شهروندان جامعە ایران را به مسیر دل‌خواه خود هدایت کنند. همە بر این واقعیت واقف اند کە در اوج وحشی‌گری دهە ۶٠، باز نگرش تساوی‌طلبانە، گفتمان اصلی جامعە کردستان را تشکیل می داد و سران ریز و درشت جمهوری اسلامی، بارها بر این واقعیت اقرار کردەاند کە جامعە کردستان، با تداوم جنگ و خون‌ریزی هم تسلیم نشده و بعد از این هم هرگز تسلیم نخواهد شد!

ما بمثابە فعالین کمونیست، در اشکال مختلف مبارزاتی با دیگر ایثارگران آزادی خواە، بر سازش‌ناپذیری محرومان تکیە زدە و مرتبأ ظرفیت‌های انقلابی آنها را ارتقاء می دادیم کە مانند آن روزهای تاریخی کە پایەهای سلطنت را به‌لرزە درآوردند، مجددا بە حرکت درآید. اما شرایط بعد از انقلاب، کاملأ تغییر کردە بود و متدهای مبارزاتی کە حکومت «شاە» را بەزیر کشید، دیگر جواب نمی داد. بنابراین، برای دامن زدن بە چالشهای جدی و سرنوشت ساز، می بایستی از برخی سنت‌های ناکارآمد و از جملە لازم بود کە بند ناف تشکیلات مخفی و رابطەاش با تشکیلات علنی را کاملأ می بریدیم. آن‌چە کە تعریف شد، از یک ضرورت واقعی نشات می‌گرفت و بدین خاطر بە مشغلە اکثر فعالین مخفی و هم‌چنین تعدادی از اعضای رهبری وقت کومەلە تبدیل شدە بود. منتها به‌خاطر برخی اولویت‌های حاشیەای و از سوی دیگر تولید و بازتولید فضای سرکوب، پروسە حرکت و آن‌چە کە مدنظر داشتیم، خیلی آهسته و بعضا ناهمگون پیش می رفت. در این رابطە، جمع ما تصمیم قاطع خود را گرفت کە حوزە فعالیت مخفی خود را، برای همیشە با تشکیلات علنی جدا سازد. از نظر ما، بر داشتن گام‌های استوار حول سازمان‌دهی معترضین و همین‌طور شروع فعالیت‌های ماندگار در سطح جامعە، تنها با ظهور چالش‌های کارگری، دانشجویی، زنان و … میسر بود. بر سر مواردی کە بالاتر ذکر شد، جلسات فراوانی برگزار کردیم و این دفعە هم در خدمت رفیق احمد بهزاد مطلق ‌(ایوب) بودیم تا بلکە بە راەکاری دقیق و ثمربخش دست پیدا کنیم.

در این خصوص، رفیق (…) بحث را از تاریخ تاسیس کومەلە شروع کرد. وی توضیح داد کە کومەله در سال ١٣۴٨ تشکیل شدە ولی در رابطە با سازمان‌دهی مبارزات کارگری و تودەای، سند مکتوبی از دوران فعالیت مخفی خود ندارد و در ادامە هم اشارە کرد کە ما به‌طور پراکندە شنیدەایم کە آن‌ها در شرایط سخت پلیسی و اساسا بر پایە مناسبات محفلی، وظائف انقلابی خود را پیش بردەاند. توضیح داد کە با وجود رعایت اصل مخفی کاری، باز تعداد زیادی از بنیان‌گذاران تشکیلات مان، بە دام سازمان امنیت شاە ‌(ساواک) افتادند و هر کدام بە بهانەای زندانی شدەاند. سرانجام نتیجە گرفت کە بر اساس این پیشینە مبارزاتی، می‌بایستی ما برنامە دقیق و مدون شدەای در خصوص کار مخفی بعد از قیام می‌داشتیم. اما نە تنها این مهم را در دست نداریم، بلکە درست در مقطع انقلاب ۵٧ و بدون این‌کە تحلیل دقیق و صحیحی از اوضاع پس از آن داشتە باشیم، تمام سازمان مرکزی، اعضا و حتی هواداران‌مان را علنی کردیم. به‌خاطر این سهل‌انگاری، مرتجعین محل مشخصات همە مبارزین انقلابی را در اختیار حکومت نوپای جمهوری اسلامی قرار دادند و این رژیم فاشیستی هم از بدو ورودش بە کردستان، خانە بە خانە بە سراغ فعالین رفت و صدها انسان بی‌دفاع و حق‌طلب را بازداشت، شکنجە و یا بە دست جوخەهای مرگ سپردند.

رفیق احمد بهزاد مطلق ‌(ایوب)، ضمن صحیح بودن حرف‌های رفیق (…) گفت: جنایت فراموش ناشدنی رژیم، ضربەهای سنگین و دردناکی بر زندگی ساکنان جامعە و هم‌چنین بر پیکر تشکیلات ما فرود آوردە و خیلی از فعالین ما و هم‌چنین جوانان آزادە و انقلابی، برای نجات جان خود، مجبور شدەاند کە بە تشکیلات علنی روبیاورند و اکنون تعداد کمی از فعالین در سطح شهرها و دهات باقی‌ماندە و با تحمل سختی مضاعف، وظائف انقلابی خود را پیش می‌برند. رفیق ایوب، با بررسی اجمالی وضعیت پیش آمدە آن دورە، بر بازسازی تشکیلات مخفی و ایجاد یک تشکیلات نوین در محیط کار و زیست تاکید ورزید.

اما با وجود تمایل وی، باز برخی از مسئولین تشکیلات، علاقە داشتند کە همە چیز در اختیار مبارزە مسلحانە قرار بگیرد. خیلی سادە، اجرایی شدن چنین نگاهی برای ما مقدور نبود زیرا ما نمی توانستیم هم در محیط کار و زیست‌مان فعالیت داشتە باشیم و هم بە یاری تشکیلات علنی بشتابیم. برایمان واضح بود کە فعالیت هم‌زمان در این دو حوزە متفاوت، از طرفی امنیت و ادامە کاری‌مان را بە‌خطر می‌انداخت و از سوی دیگر نیز هرگز نمی‌توانستیم گام‌های استوار و موثری حول سازمان‌دهی معترضین در سطوح مختلف جامعە برداریم. نتیجتأ رفیق ایوب، از نمایندگی تشکیلات، تصمیم نهایی را گرفت کە در راستای نارضایتی و نیازمندی محرومان، خود را آرایش دهیم و بدین ترتیب بازسازیی تشکیلات مخفی را در دستور کار خود بگذاریم. صرف‌نظر از ضربەای کە خوردە بودیم، صرف نظر از رکود ظاهری جنبش، زمینە برای انجام این کار کاملا فراهم بود چون مبارزات پراکندە محرومان شاغل و بیکار حول مطالبات فوری‌شان، یکی پس از دیگری داشت بروز علنی پیدا می‌کرد. جدا از این نارضایتی، محافل مختلف مبارزاتی زیادی هم عرض‌اندام کردە و هر کدام بە‌نوعی از کومەلە و ایدەهای سوسیالیستی آن حمایت می‌کردند. تعدادی از محافل ذکر شدە، از مدت‌ها قبل با ما در ارتباط بودند و بر اساس شیوە کار جدید، از طرفی آن‌ها را به‌مثابە زیر حوزە تعریف کردە و از سوی دیگر، برایشان وظائف نوین تعیین کردیم کە همە با هم بتوانیم سمت و سوی رادیکال بە چالش‌های پراکندە آن زمان بدهیم.

آن محافل ضوابط آئین‌نامەای، شرح وظایف بالا و پائین را نداشتند، بلکە شبکەهای از کارگران هم‌فکر را تشکیل می‌دادند که بر پایە رفاقت، اعتماد متقابل و بعضا تحت تاثیر مبارزین پیشرو و با تجربه گرد هم می‌آمدند. برای ما مهم این بود کە از طریق آموزش و بالا بردن سطح آگاهی سیاسى و طبقاتى‌شان، نهایتأ این طیف وسیع را طوری سازمان‌دهی کنیم کە در عمل سکان اعتراضات و اعتصابات کارگرى آتی را مستقیما به‌دست بگیرند. این محافل، معضلات خاص خود را هم داشتند و بدون پاسخ‌گویی بە گیر‌و گرفت‌های روزمرەشان، پیشروی دشوار به‌نظر می‌رسید. البتە حول بر طرف کردن مشکلات آن‌ها و گذاشتن سنگ بنای جنبش رادیکال کارگری و تودەای نمی‌‌شد ارادەگرایانە حرکت کرد. چون ما با مشکلاتی پایەای نظیر جوان بودن طبقە کارگر و نبود سنت‌های جا افتادە قبلی، دست و پنجە نرم می‌کردیم. عبور از این‌گونە موانع های کە تعریف شد، تنها با بحث های نظری حل نمی شد بلکە در گرو دامن زدن بە مبارزە اقتصادی بود. بلاخرە کلیت این بحث نیز مورد تایید ما و رفیق ایوب قرار گرفت و در این چارچوب، رفیق ایوب تاکید کرد کە بورژوازی بنابه ماهیتش، راهی غیر از ممنوعیت تشکل‌های صنفی و سیاسی کارگران و دیگر اقشار محروم جامعە ندارد و لذا کارگران با مبارزه پیگیر خود، باید جنبش و مطالبات خود را بە بورژوازی تحمیل کنند. در این خصوص نیز راه سومی برای محرومان وجود نداشتە و نخواهد داشت.

ما هم از مدت‌ها قبل، بر این باور بودیم کە سازمان‌دهی مبارزه اقتصادی کارگران، زمینه واقعی برای بروز اتحادهای صنفی و سیاسی در حال و آینده طبقه کارگر را فراهم می‌ساخت. در واقع، پیگیری مطالبات صنفی و اقتصادی، یکی از گزینەهای موثر آن زمان بود و ما با تکیە بر آن، بە‌مصاف سختی‌های دهە ۶٠ رفتیم و دقیقأ در بطن این مبارزە، یاد گرفتیم کە چه‌طور لایەهای درون طبقه کارگر را بە‌هم پیوند و متحد سازیم. متوجە این هم شدە بودیم کە مبارزات اقتصادی کارگران، از طریق نخبگان بە‌ثمر نمی‌رسد، بلکە تودەای شدن آن، مستلزم برپایی جنبش مجامع عمومی است و اساسا از این طریق سامان می‌گرفت و سپس قادر بود کە به سنت مبارزاتی مستحکمی تبدیل شود. یاد گرفتیم کە تنها با تکیە بر کار جمعی است که می‌توانستیم سنگ بنای اتحاد و همبستگی در میان کارگران و دیگر محرومان را ممکن سازیم.

 ١١ مارش ٢٠١٩

ادامە دارد.

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری