تا قبل از انقلاب ١٣۵٧، قضیە بەاین صورت در اذهان عمومی شکل گرفتە بود کە در جنبش انقلابی کردستان، مبارزە تنها مسلحانە است. اگر چە کارگران و زحمتکشان زیادی در این جنبش حضور داشتند، اما استراتژی آن، از زاویە منافع آنها، تدوین نشدە بود. ریشە اصلی این مشکل، از اینجا نشات گرفتە و میگیرد کە عدەای ناسیونالیست از آخوندها و فنودالهای جامعە، در قالب پیشمرگایتی، هژمونی این مبارزە را در دست داشتە و دارند. مدافعان این تفکر، بر مبنای دو تعریف بەمصاف با حکومت مرکزی رفتە و بر این عقیدە بودەاند کە در جدال با حکومت مرکزی، یا یکی بەطور کامل بر دیگری فائق میشد و یا این کە بر مبنای یک توازن قوای معین، با حکومت مرکزی، سر پارەای خواستهای ناچیز، بەتوافق میرسیدند. اگر در حالت اولی، نیروی نظامی ناسیونالیستها پیروز شد، آنها از کوهها پائین میآیند و شهرها را میگیرند و حکومتشان را بر قرار میکنند.
در زمان «قاضی محمد» و در بطن شرایط خاصی، این جنبش موفقیتهایی را بهدست آورد و در شهر مهاباد و روستاهای اطراف، توانستند از بالای سر مردم و برای مدت کوتاهی، چیزی را بهعنوان «جمهوری مهاباد» اعلام کنند. اما دیری نگذشت، حکومت مرکزی زیر پای رهبرانش را خالی کرد و نتیجتا «جمهوری» نوپای ناسیونالیست های این شهر، متلاشی شد. در جریان جنگ خلیج، آمریکا ماشین جنگی ارتش عراق را بەگونەای بیسابقە ضعیف کرد و در بطن این تلاطم، صفحەای نوین پیشروی احزاب و گروەهای ناسیونالیستی در کردستان عراق باز شد. ماجرا این بود کە در مرحله نهایی این جنگ، در سال ١٩٩١- آمریکا و متحدینش در سازمان ملل و همچنین در شورای امنیت، قطعنامەای بەبهانە حفاظت از کردها و اساسا در راستای منافع دراز مدت خویش، تصویب کردە و سپس مدار ٣۶ درجە پرواز ممنوع را علیە دولت عراق اعلام و بەاجرا در آوردند.
از آنجایی کە این احزاب و گروههای ناسیونالیستی، منافع متضادی با خواستهای انسانی مردم داشتە و دارند، نتوانستند حول ابتدائیترین مسائل بەتوافق برسند. نتیجە این شد کە آقای بارزانی بەنمایندگی از قبیلە خود، جهت بیرون راندن قبیلە طالبانی، از صدام حسین درخواست کمک نظامی کرد. این درخواست، از جانب صدام حسین پاسخ مثبت گرفت و بدین صورت، قبیلە بارزانی با کمک ارتش عراق و سازمان مجاهدین خلق ایران، طی جنگی خونین، موفق شدند نیروهای نظامی وابستە بەجلال طالبانی را تا لب مرز ایران، عقب برانند.
بعد از مدتی، آقای جلال طالبانی با حمایت جمهوری اسلامی، قوای خود را بازسازی کرد و سپس بهطور گامبەگام، قبیلە بارزانی و متحدینش را وادار بەعقبنشینی کردند. بهدنبال این پاتک نظامی، حزب دمکرات و اتحادیە میهنی، در راستای منافع قبیلەایشان، کردستان را بەدو ادارە فاسد، تقسیم کردند و از آن تاریخ بەاینسو، ناسیونالیستها از بالای سر مردم حکمرانی میکنند.
پر واضح است کە تداوم عمر این اقلیم کارتونی، ربطی بەثبات و اقتدار سیاسی و نظامی جنبش ناسیونالیستی در جامعە کردستان، تاریخا نداشتە و کماکان ندارد. زیرا طول عمر آن، بیانگر خلاء قدرتی است کە در جامعە عراق به وجود آمده است. با توجە بە رویدادهای منطقە و بخصوص تحولی کە عراق از سر می گذارند، تقویت ناسیونالیسم کرد بەمثابە یک ابزار، هنوز هم برای امپریالیستها حائز اهمیت است. البتە در مقابل جادەصاف کنی و خوش خدمتی، غرب کاری کردە کە تعدادی از عشایر کردستان کە زمام این حکومت کارتونی را در دست دارند، میلیاردر شوند و مانند اشراف زندگی کنند.
جالب این است کە سران این اقلیم قبیلەای، از مردمی بودن اقلیم خود دم میزنند اما بر خلاف حرفهای دهن پر کن شان، حکومت مردمی در این جامعە وجود خارجی ندارد. از سوی دیگر، وضعیت اسفبار زندگی کارگران و زحمتکشان کردستان، در قیاس با دورە حکمرانی صدام حسین، نە تنها بهبود نیافتە بلکە از خیلی موارد، بدتر و نامطلوبتر هم شدە است. بنابراین، مبارزە مسلحانە زمانی قابل دفاع و بەدرد محرومان میخورد کە از زاویە منافع ستمدیدگان جامعە تعریف شود. طبیعی است کە پرچمدار اینگونە مبارزە، بەهیچوجە نمیتواند تحت تفکر ناسیونالیسم و همچنین مذاهب باشد. توجە داشتە باشید کە سالهاست مبارزە مسلحانە در این دیار، توسط احزاب و گروەهای ناسیونالیستی بەاصطلاح برای رفع ستم ملی و بهتر شدن شرایط زندگی ستمدیدگان، در جریان است.
سئوال این است، آیا آنها توانستەاند ستم ملی را رفع کنند؟ آیا ذرەای از زندگی محرومان، بهبود یافته است؟ جواب نە است و در این رابطە لازم بەپژوهش نیست چون با نگاهی ولو گذرا بەاین تاریخ و مخصوصا با نگاە بە «جمهوری مهاباد» و سپس بەسوخت و ساز حکومت اقلیم کردستان عراق کە هم اکنون وجود دارد، همە چیز روشن می شود. با توجە بەاین فراز و نشیب، متوجە میشویم کە برقراری حکومت مردمی در قالب مبارزە مسلحانە، بستگی بە تصمیم و نظر آن نیروی دارد کە وارد شهرها میشود. بهطور مثال، آیا آنها جایی برای دخالت و حکومت مردمی میگذارند؟ یا نە خودشان همە چیز را از بالای سر مردم تعیین میکنند؟
البتە این تفکر تنها بە جریانات ناسیونالیستی کرد، ختم نمیشود بلکە اغلب جنبشهای رهاییبخش دنیا کە مبارزە مسلحانە هویت آنها را تعیین میکند را در بر میگیرد. زیرا در تفکر آنها هم، منافع تودەهای محروم – هیچ معنا و مفهومی نداشتە و ندارد. برای مثال، در فلسطین و تا شروع انتفاضە در این جامعە، در میان مردم این را میگفتند کە گویا سرنوشت مردم فلسطین را جنگ میان چریکهای فلسطین و ارتش اسرائیل تعیین میکند. اما با شروع جنبش کارگری در فلسطین اشغالی و بەمیدان آمدن اتحادیەهای کارگری و مبارزات تودەای وسیع، حالا دیگر انسانهای آگاە، این حرف را تکرار نمیکنند. متاسفانە، در تقابل با این راەحلهای انسانی، ارتجاع محلی و بینالمللی، دائما کار شکنی میکنند کە جنبش کارگری و مدنی سکاندار جنبش حقطلبانە فلسطین نشوند. اما با وجود سنگاندازی مکرر ارتجاع اسلامی، هماکنون گرایشی در سطح این جامعە شکل گرفتە و با صدای بلند میگوید: سرنوشت مردم فلسطین را انتفاضە و جنبش کارگری تعیین میکند و طبعا مبارزە مسلحانە هم میتواند در این چهارچوب جای گیرد و معنی واقعی پیدا کند.
در کردستان هم، تاریخا وضعیت بەهمین منوال بودە زیرا در اینجا نیز سنتا این تفکر از طرف ناسیونالیستها در سطح جامعە جا افتادە کە مبارزە برای حق تعین سرنوشت، یعنی مبارزە مسلحانە احزاب و جریانات ناسیونالیستی با نیروی نظامی حکومت مرکزی و نتیجە این کشمکش نظامی هیچگاە بەپیروزی نظامی منجر نشده و اساسا نمیتواند بشود. چون اساس افق مبارزە مسلحانە ناسیونالیسم، نە پیروزی میدان نبرد بلکە رسیدن بەمصالحە و سازش برای کسب امتیاز از حکومت مرکزی بودە است. در هر حال، در جنبش انقلابی کردستان و تا این سالهای اخیر، این تفکر در جامعە وجود داشت کە بالاخرە پیشمرگان یک روز میآیند و شهرها را یکی پس از دیگری فتح میکنند و مسالە را برای همیشە فیصلە میدهند. البتە این طرز فکر را نە تنها احزاب ناسیونالیستی و بورژوایی سنتی، بلکە از جانب سازمانها و احزاب رادیکال در جنبش کردستان هم بەجامعە و بهخصوص بەطبقە کارگر القاء شدە و این تصویر وارونە از رهایی دادە شدە است.
مسلما، این سنتهای بهغایت ارتجاعی، در سطح جامعە و از همە مهمتر در بین کارگران و زحمتکشان، ضررهای خود را داشتە است. برای ما کە دورەای، در جنبش کارگری کردستان فعال بودەایم، ضررهایش بیشتر احساس میشد. بهطور مثال، برای یک دورە باعث شد کە مبارزە اقتصادی کارگران علیە سرمایەداران و دولتشان، کمرنگ و بەحاشیە راندە شود. در مواردی نیز بەشدت نفی میشد و بدین ترتیب، جنب و جوشهای زنان، جوانان و غیرە تحت تاثیر سنت مبارزە مسلحانە قرار میگرفت. اما با وجود این، مبارزە طبقاتی کارگران هیچگاە تعطیل نشد و کارگران کردستان در طول این سە دهە، و مخصوصا سالهای اخیر، گامهای استواری حول منافع طبقاتیشان بر داشتەاند.
ناکامی مبارزە مسلحانە توسط جریانات ناسیونالیستی، بعضا این استنباط را بهوجود آوردە کە گویا تقصیر از خود گزینە مبارزە مسلحانە است و یا این کە میگویند، گیر این است کە مبارزە مسلحانە عمدە گردیدە و خلاصە از این جملە حرفها. نە، اینطور نیست. زیرا مبارزە مسلحانە، کماکان و در شرایط مناسب، میتواند یک شکل از اعتراض در جنبش کردستان باشد. بهطور مثال، بهدنبال انقلاب ۵٧، کارگران و دیگر اقشار محروم جامعە، بەابتکار کومەلە و از زاویە منافع خویش، از این گزینە مبارزاتی، وسیعا حمایت کردە و عملا از آن نیز علیە بورژوازی سرکوبگر استفادە خوبی کردە و تاثیرات مثبت و ارزشمندش، کماکان در سطح جنبش انقلابی کردستان میدرخشد. لذا ناکامیهای این فراز و نشیب مبارزاتی، در جای دیگری نهفتە است. فکر میکنم، اشکال اصلی در این است کە از روز اول، کمونیستها مرتکب اشتباهات زیادی شدند. برای نمونە، در یک مرحلە حساس و پر تلاطم کە جامعە انقلاب ۵٧ را پشت سر گذاشت، ما کمونیستها کمتر برای این اصل مبارزاتی کە کارگران و زحمتکشان کردستان، در محور اصلی مبارزە قرار بگیرند، کار کردیم. بنابراین، ضعف کارگران و زحمتکشان با این تفکر پرورش نیافتند کە قبل از هر چیز بهفکر سازمانیابی حول مصالح جنبش خود باشند و در این راستا، محور و اساس جنبش کردستان را نمایندگی کنند.
بهخاطر این عدم درک از جایگاە مبارزاتی طبقە کارگر، جریان چپ هم راە فرعی در پیش گرفت و سپس تودەهای معترض برای رفع ستم ملی را بەمثابە یک رکن اصلی جنبش سازمان داد و در این راستا نیز، بەرهبری مبارزە مسلحانە بهعنوان یک تاکتیک و یکوجە دیگر فعالیت پرداخت. تجربە ثابت کردە کە مبارزە مسلحانە و تودەای، زمانی میتواند برای کارگران و زحمتکشان مفید واقع شود کە طبقە کارگر، در محور کشمکشهای اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد. در غیر این صورت، دیگر طبقات جامعە، مانند انقلاب ۵٧، حاصل انقلاب را از آن خود می کنند.
در سە دهەی اخیر، جامعە کردستان تحولات سیاسی و اقتصادی عظیمی را پشت سر گذاشتە است. اکنون زندگی و مناسبات شهری، سیمای مدرن و اصلی جامعە کردستان را نشان میدهد و با یک نگاە مختصر نیز میبینیم کە طبقە کارگر به مثابە یک طبقە مبارز و اصلی، در مقابل نظام سرمایەداری قد علم کردە و با قامتی استوار ایستادە است. برخلاف رویدادهای زمان انقلاب ۵٧، اکنون فصل جدیدی از مبارزە طبقاتی باز شدە و طبقە کارگر از زاویە منافع خود بەمبارزە مسلحانە نگاە میکند.
خوشبختانە، هماکنون فعالین کارگری با نشاندادن مسیر درست مبارزە، در صددند کە تمام درها را پیش روی خوردە بورژوازی شهری و روستایی، بەگونەای ببندند کە بار دیگر ناسیونالیستها نتوانند تحت پوشش تعصبات و … سکان رهبری عرصە مبارزە مسلحانە را بهدست بگیرند. تردیدی نیست کە در دور آتی این طبقە کارگر و زحمتکش شهری و روستایی است کە نیروی محرکە اصلی جنبش انقلابی در کردستان را تشکیل میدهند. بنابراین، پیشروی و پیروزی این جنبش مستقیما بەدرجە رشد جنبش سوسیالیستی بستگی دارد. از اینرو، عبور از وضعیت فلاکتبار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود تنها در گرو اتحاد و سازماندهی انقلابی طبقە کارگر حول مطالبات سیاسی و اقتصادی و در شرایط لازم و مناسب، مبارزە مسلحانە است کە میتواند جمهوری اسلامی را در کردستان زیر منگنە قرار دهد. مقدمات این برآمد، اعتراضات تودەای و مخصوصا چالش های کارگری و در ابعادی همگانی است کە می تواند این رژیم فاشیستی را در ایران بەزانو در آورد. تلفیق این اشکال مبارزە، در یک سیاست همآهنگ و از طریق اعمال فشار و دامن زدن بەاعتراضات علیە رژیم، هموارە محور وظایف تاریخی کمونیستهای ایران و کردستان بودە و این سیاست باید بهطور بیوقفە ادامە پیدا کند.
بهقول لنین، ما سر آشتی با ناسیونالیسم نداریم، حتی با عادلانەترین، صادقانەترین، شفافترین و متمدنانەترین نوع آن. ما بهجای همە گزینەهای ضدکارگری کە ناسیونالیستها از بالای سر مردم میسازند، اتحاد کارگران و زحمتکشان را حول بر قراری یک نظام سوسیالیستی پیش کشیدە و آن را ترویج میکنیم و از این زاویە نیز بە مبارزە مسلحانە می نگریم.
صدیق جهانی
۸ مه ۲۰۱۶