33
پاسخي به نوشته رفيق بهمن تحت عنوان “سخني چند با تني چند از ياران ديرين”
کاک بهمن عليار در نوشتهاش بنام “سخني چند. . . ” ديدگاهايش را در خصوص ” اطلاعيه در مورد درگيري اخير حزب کومهله” بيان داشتهاند. از آنجائي که نوشته در حين طولاني بودنش نکات “مهمي” را در بر دارد نميتوان از پاسخگوئي به آنها و يا حداقل بسياري از آنها صرف نظر کرد. بدين جهت از علاقهمندان براي طولاني شدن مطلب پوزش ميخواهم.
کاک بهمن اينچنين آغاز مينمايد:
اخيرا” و به دنبال جاروجنجال چند روزهاي که يکي دو سايت اينترنتي پيرامون برخورد تشکيلات کومهله به خطاهاي عبدالله کهنهپوشي – يکي از اعضاي کميته مرکزي خود – به راه انداختند، نوشته کوتاهي تحت نام “اطلاعيه در مورد درگيري اخير حزب کومهله” با امضاي حدود صد نفر از کادرها، اعضا و پيشمرگان سابق کومهله منتشر شدهاست. به گفته کاک بهمن جمع بقول ايشان “حدود صد نفر” اساساً دنبال جرياني افتادهاند که وجود خارجي نداشته وتنها ساخته و پرداخته ذهن دو سايت اينترنتي که جلسه انتقادي پلنوم به کاک عبدالله کهنهپوشي را به جار وجنجالي چند روزه تبديل کردهاند بوده است.
روي سخن نامه اخير اين رفقا مستقيما” با حزب ما، حزب کومهلهکردستان (کومهله زحمتکشان) است. در اين نامه ما به اين متهم شدهايم که:
کاک بهمن عزيز: طبق مصوبه “کنگره دوازده حزب کومهله” نام شما در زبان فارسي به”حزب کومهله کردستان ايران” تبديل گرديد. اطلاق “کومهله زحمتکشان” نامي است که مخالفان سياسي شما برايتان گذاشتهاند. در ادامه او تصميم ميگيرد دو کلمه “حرف حسابي” با امضا کنندگان اطلاعيه بزند. در يک اطلاعيه کمتر از يک صفحهاي، بدون هيچ توضيح و استدلال يا هيچ زمينه و بحث قبلي، اينچنين نارفيقانه در مظان چنين اتهامات سنگيني قرار گرفتهايم. جاي خود دارد ما هم به نوبه خود دو کلمه حرف حسابي با اين دوستان داشته باشيم.
کاک بهمن، من از شما سوال ميکنم: آيا زماني که فدائيان خلق بر روي همديگر اسلحه کشيدند، کومهله در اطلاعيهاش براي محکوم کردن اين عمل ، براي آنها از ضرر و زيان درگيري داخلي سخن گفت، از محسنات روابط رفيقانه سخن بميان آورد؟ عزيز من: زد وخورد، درگيري، فحاشي، تهمت و افترا زدن درخود به اندازه کافي گويا است. محکوم کردنش لازم به توضيح ندارد. استدلال و بحث قبلي لازم ندارد. شما در يکسال گذشته اين دومين باري است که به چنين مشکلاتي دچار ميشويد يعني چه بدون زمينه قبلي بنظر شما بيشتر از اين زمينه لازم است. در ضمن الفاظ “تند” اطلاعيه حکايت از فرط ناراحتي جمع از کردار نامناسب شما دارد بهيچعنوان غير رفيقانه نيست. ( در ضمن اگر لفظ اطلاعيه ما را غير رفيقانه ارزيابي ميکنيد لطفاً بگويد رفتار خودتان را با رفقاي ديروزتان چه نام ميگذاريد؟!)
تم اصلي اين نامه اين است که تنها آنان کومهلهايهاي راستين، مدافعان اهداف و آرمانهاي انقلابي و عدالتخواهانه کومهله و يگانه پاسداران سنتها، پرنسيپها و اخلاقيات پاک و خالصانه اين جريان هستند و ديگران، اين نام و آوازه و اعتبار را بازيچه اهداف و مطامع و موقعيتهاي شخصي و تشکيلاتي خود نمودهاند. دوست عزيز، اگر قرار است “دو کلام حرف حساب” بزني نبايد دچار بيدقتي گرديد، چه کسي چنين ادعاي کرده که تنها کومهلهاي راستين است. اگر کسي هم اين ادعا را داشته باشد (با استناد به برخوردها و نوشتههاي اخيرتان) حزب کومهله است و نه جمع امضا کننده اطلاعيه. يقيناً يگانه حامي پرنسيبها، سنتها و اخلاقيات انقلابي و سوسياليستي کومهله تنها اين جمع نيستند، اتفاقاً من فکر ميکنم جمع بسيار وسيعتري چه آناني که مستقيماً فعال کومهله بودهاند و چه آناني که طيف و جنبش فکري کومهله محسوب ميشوند حامي پرنسيبهاي درست کومهله هستند و بايد باشند. اما نکتهاي که در اطلاعيه برجسته گرديده اين نيست که چه کسي حامي اين پرنسيبهاست بلکه اين است که چه کسي آنها را پايمال ميکند. چه کسي براي حفظ منافع به نظر من حقير شخصي تمام اين ارزشها را که طي ساليان دراز و با تلفات بسيار بدست آمده زير پا ميگذارد.
گرچه اين دوستان جمع همنظر يا همفکر و يا اصولا جمع خاصي را تشکيل نميدهند، ولي بسياري از آنان، رفقاي خوشنام و خوشسابقهاي در کومهله بوده، در مقاطعي که به عنوان عضو و عنصر تشکيلاتي فعاليت کردهاند، صادقانه و دلسوزانه خدمت نمودهاند، و صرفنظر از عيب و ايرادهايي که هر کس ميتواند در زندگي سياسي و مبارزاتي خود داشته باشد، خاطرههاي خوشي از خود در کومهله بهجا گذاشتهاند. اما هيچکدام از اين خاصيتها مجوزي براي مدال به سينه خود آويختنهاي غيرواقعي و افترابستن و طعنه و نيش زبان زدنهاي نامسئولانه به ديگران نميشود. ما بقول شما که “جمع خاصي” هم نيستيم به شما افترا نزدهايم. ما بر اساس اخبار و گزارشاتي که مستقيم از اردوگاه پخش گرديده است، مصاحبههاي که طرف مقابل با سايتهاي اينترنتي کرده است، و عملکرد يکسال گذشته شما (درگيريهاي قبلي، اگر آنها هم افترا نباشند) اين اطلاعيه را نوشتهايم. در ضمن صراحت در سخن “نيش زبان” نيست.
کسي که به خود اجازه ميدهد مطابق آنچه در اين نامه آمدهاست ديگران را مورد خطاب و عتاب قرار دهد، يا بايد در گذشته چند سروگردن بالاتر از آنها منشأ اثري بوده باشد، يا در حال حاضر درگير فعاليت جديتر و مؤثرتري از آنها باشد، يا در تندپيچها، سختيها، تنگناها و فراز و نشيبهاي مبارزاتي دستي بر کومهله داشته و گرهي از کارش گشوده باشد، يا براي پيشرويهاي بيشتر و مؤثرتر اين حزب راهحل کارساز و گرهگشا در دست داشتهباشد، يا انحرافات و کجراهه رفتنهاي ديگران از اصول و پرنسيپهاي کومهله را توانسته باشد مستدل و منطقي نشان دهد، يا …،
اينهم از آن استدلالها است، اگر کسي چند سر و گردن از کسي ديگر بالاتر نباشد در فرهنگ کاک بهمن حق ندارد ديگران را مورد خطاب قرار دهد. عزيز من لازم نيست کسي چند سر وگردن از کسي ديگر منشأ چيزي بوده باشد، تا بتواند نظر دهد. هر آنچه که ما از آن بعنوان پرنسيبهاي شناخته شده کومهله ياد نمودهايم دستاورد همگي ما با هم و بسياري ديگر که متأسفانه اکنون در جمع ما نيستند بوده است حرف ما اين است که شما با اعمالتان دستاوردهاي مشترک گذشته را داريد لگدمال ميکنيد. خارج از اين شما چه کار به جديت، کيفيت و ميزان فعاليت ديگران داريد، اگر حرف حسابي زده شده چکار به موقعيت سياسي تشکيلاتي صاحباش داريد. بالاخره بايد چيزي که توجيهکننده اين تفرعن اين رفقا در ادعاي پاسداري از سنتها و پرنسيپهاي کومهله باشد از آنها مشاهده شده باشد. نيمنگاهي به گذشته شايد تلنگري باشد که اين رفقا را به خود بياورد تا تعمق بيشتري بکنند و اگر برج عاجي از “پاکي و بيآلايشي” سياسي براي خود متصور شدهاند، قبل از قرارگرفتن کامل در آن تأملي ديگر بنمايند:
آيا بنظر شما اين خودخواهي (تفرعن) است اگر جمعي بگويند ضرب و شتم مخالفين، زد و خورد فيزيکي با پرنسيب کومهله ناآشنا است؟ ببينيم کاک بهمن در گذشته اين رفقا چه بي پرنسيبي ديده که با تلنگري ميخواهد آنها را بخود آرد. کاک بهمن به دوران خروج “کمونيزم کارگري” از کردستان اشاره ميکند و دوران بازسازي و يا نجات حزب کمونيست و سازمان کُردستانش کومهله را خاطر نشان ميشود و پرونده رفقا در اين دوران را بررسي ميکند تا نشان دهد چرا اين رفقا اجازه ندارند از حزب متبوع کاک بهمن انتقاد کنند:
. . . و در مضيقه بوديم. چند نفر از شما رفقاي امضاکننده نامه در آن شرايط سخت و در آن مقطع سرنوشتساز به کردستان برگشتيد و شانه زير بار مسئوليتهاي تاريخي آن گذاشتيد؟
کاک بهمن عزيز در آن دوران شما هم عازم اروپا بوديد، با اصرار کاک ابراهيم عليزاده شما و چند رفيق ديگر از ترکيه به کُردستان باز گشتيد. از اين گذشته، آيا تنها کساني که در آن دوران به کُردستان بازگشتند بقول شما شانه زير بار مسئوليتهاي تاريخي گذاشتند؟ يعني ميخواهيد بگويد که کاک عبدالله نه فقط در آن دوران بلکه تا سالها بعد آن هم شانه زير بار مسئوليتهاي تاريخي کومهله نگذاشت؟ چرا فکر ميکنيد فقط کساني که به اردوگاه رفتند زحمت کشيدند و ديگران خير؟ فکر نميکني بر اساس همين حرف شما رفقاي هم حزبيت که به هر دليلي نميتوانند به اردوگاه بيايند اما فکر ميکنند با فعاليتشان در اينجا سهمي در پيشبرد اين تشکيلات دارند، ميتوانند يقهات را بگيرند؟ با اتکاه به استدلال شما و با توجه به اينکه کاک ابراهيم عليزاد چه از زماني که شما خاطر نشان ميشويد وچه قبل از آن تنها فردي است که از همه بيشتر در کُردستان بوده و بقول شما شانه زير بار داشته، اگر ايشان اطلاعيه مذکور را صادر ميکرد بنظر شما ايرادي نداشت؟
کاک بهمن، در ادامه تلاش دارد با کلمات تهيجي و پُر شور اعضا و پيشمرگان نسل بعدي را در مقابل و برابر ما قرار دهد تا از اين طريق آنها را دچار احساسات سازد. (شگردي که در جدائي قبلي و اخير براي پاشيدن بذر تنفر در ميان پيشمرگان بکار گرفتند تا مقابله با بقول خودشان دشمن (بخوان رفقاي ديروز) را سهلتر کنند). دوست عزيز: اين نوع احساسات را برانگيختن نه مسئولانه است و نه مشکل شما را حل ميکند، ما نه در اطلاعيه به نسل بعدي بي حرمتي کردهايم و نه آنها را باني اصلي پايمال شدن پرنسيبهاي کومهله دانستهايم. اين چه شگرد ناميموني است که پيشه کردهايد فکر ميکنيد ميتوانيد با بکار گيري کلمات و جملاتي مانند،( سنوات خدمت خيلي از آنها کمتر از مدت فعاليت مؤثر شما در کومهله نيست؟ پنجه نرم کرده، بوتهاين آزمايش سربلند بيرون آمدهاند و غيره) ما را هم به همان ميداني ببريد که ديگران را برديد؟ اصلاً فرض کنيد اين تعداد که اطلاعيه را امضا کردهاند هيچ رابطه تشکيلاتي با کومهله نداشتهاند، و بقول شما داراي سابقه درخشاني در آن نيستند، آيا تنها به صرف اينکه علاقمند به سرنوشت کومهله هستند ميتوانند، ببخشيد اجازه دارند، بگويند ما شنيدهايم، خواندهايم، که کومهله سابقاً براي حفظ امنيت اردوگاهايش پليس (آسايش) صدا نميزد، کومهله عکس پيشمرگ کتک خورد و زخمي نداشت تا بهچاپ برساند. اجازه دارند بگويند، اين اعمال شما مغاير است با آن چيزي که ما شنيدهايم و خواندهايم.
دوست عزيز، خير به نظر من ما نه فقط زيادهروي نکردهايم بلکه بايد خيلي بيشتر از اينها هم دخالت کنيم. اين حق بقول شما “خاک و گل” نه تنها حد و مرزي ندارد بلکه ما از همه مردم کردستان و تمام روشنفکران جامعه ميخواهيم در برابر هر نوع بي پرنسيبي حال از طرف هر کس که باشد بايستند. بعد از اينکه کاک بهمن تکليف جمع را از لحاظ سياسي روشن ميکند و خيال خواننده را راحت ميسازد که اين جمع حتي سياسي هم نيستند، بسراغ مسايل مالي ميرود. من علاقهاي ندارم وارد بحثهاي مالي که در درون حزب متبوع شما در جريان است شوم، تنها اين را ميگويم که هم به اقرار منشعبين و هم به تأکيد خود شما يکي از اصليترين اختلافات اين دوره حزب کومهله بغير از قدرتطلبي ، به سر مسايل مالي(پول زيادي که در دست بال شما ريخته و بر سر تقسيمش مشکل داريد) بوده است، در ضمن سعي نکنيد از کلمه نانداني که در اطلاعيه آمده استفاده نامشروع کنيد وطوري وانمود سازيد که گويا منظور ما پيشمرگان و بقول خودت فعالين شما هستند، اين کميته مرکزي و جمع محدودتري در آن هستند که بر سر پول با هم مشکل دارند و نه پيشمرگان شما.
کاک بهمن متحير از اينکه چگونه اين جمع ميتواند خود را ببخشد.(شما اين ندانمکاري بزرگ سياسي و هدردادن اين فرصت تاريخي را چگونه بر خود ميبخشيد؟ ) ميگويد عدهاي از شما چرخ لاي چوب گذاشتيد و عدهاي هم که با ما آمدند رفيق نيمه راه شدند! مثل اينکه کلمهاي به اسم اختلاف نظر تا حال به گوش کاک بهمن نخورده است! دوست عزيز چرا براي يک لحظه هم که شده فکر نميکنيد ممکن است کساني که با شما نيامدند و يا بعداً استعفا دادند ممکن است دليلي براي کارشان داشته باشند. چرا حتي يک درصد امکان نميدهيد که سياست شما ممکن است اشکال داشته است. در ادامه کاک بهمن گلايه از عدم همکاري رفقا با ارگانهاي مختلف حزب کومهله ميکند، مثل اينکه کاک بهمن تحت تاثير تهيجهاي خودش قرار گرفته و فراموش ميکند که کم نبودند رفقاي که با وجود اختلاف سياسي با حزب شما از همکاري و همياري ارگان تلويزيون دريغ نکردند. شما به کي مراجعه کرديد و دست رد به سينه شما زد، کم بودند کساني که با وجود اختلاف نظر براي براه اندازي تلويزيون، شما را ياري مادي و معنوي رساندند؟
ممکن است بگوييد احزاب و جريانات مدعي کومهله بودن را قبول نداشتهايد، بسيار خوب، در کدام نشريه و روزنامه ديگر، در کدام سايت اينترنتي قلمي از شما بر کاغذ رفته است؟
کاک بهمن نيز به پيروي از کاک خالد و به خيال اينکه نقطه ضعف جمع را پيدا کرده آن را تکرار ميکند. اولاً که اين ادعاي شما با واقعيت دور است. کافي است رفقاي امضا کننده اطلاعيه، مطالبي که در چند سال گذشته نوشتهاند را براي شما بفرستند تا متوجه شويد احتمالاً اشکال از خود شما است که کمتر اهل مطالعه هستيد، وگر نه مردم به اقتضاي حال خود نوشتهاند. از اين گذشته (بگذار من هم به سبک شما برخورد غير منطقي بکنم) نه اينکه سايتها، نشريات و روزنامهها پُر است از مقالات پُر محتواي شما. کاک بهمن با استدلالهاي مستحکمش کارنامه مردودي ما زير بغلمان داده و ميگويد، با اين کارنامه چگونه است که اينچنين بيتأمل موضع يگانه مدافع و محافظ آرمانها و سنتهاي کومهله را بهخود ميگيريد و ديگران را که در تمامي اين سالها با اخلاص هرچه در توان داشتهاند دريغ نکردهاند با نوک قلمي رانده و حذف ميکنيد. دوست عزيز همانطور که قبلاً هم گفتم ما خود را يگانه مدافع آرمانها و سنتهاي کومهله نميدانيم، بسيارند که اين وظيفه را بر دوش دارند. اگر هم قبول داشته باشيم که اين عزيزان به بقول شما (با اخلاص هر چه توان داشتهاند دريغ نکردهاند) چه فايدهاي دارد که با پيشه کردن اينچنين روشها، و منش غريبي که با سنت و روش کومهله هيچ همخواني ندارد نتيجه کارهايشان را به باد دادهاند. وانگهي مطمعن باشيد اگر حق با شما باشد و منش و رفتار شما بي عيب و نقص است نه فقط با نوک قلم اين جمع بلکه با زور اسلحه هم (رانده) نميشود.
– در اين سالهاي طولاني جريان کومهله بسيار در معرض تهاجم انحرافات و آلودگيها قرار گرفته و سنتهاي پاک و انقلابي آن چه به لحاظ سياسي و آرماني و چه به لحاظ پرنسيپها و روشهاي تشکيلاتي زير ضرب رفته است. اين تهديدات هنوز بالاي سر جريان کومهله هست. بازگشتي به اين رويدادها کرده و نقش خود را در آن بار ديگر مورد ارزيابي قرار دهيد:
اين ديگر به قضيه گريز از مرکز شبيح است، جمع امضا کنندگان بايد پروندهاشان را ورق بزنند حتماً در صفحههات سياه آن مدارکي دال بر به انحراف کشيدن اين دوستان پيدا خواهند کرد. ظاهراً اين کميته مرکزي حزب کومهله است که مظلوم واقع شده و اين جمع نامسئول با تهاجمهايشان به آنها اين همه انحرافات و آلودگيها به آنها تزريق کردهاند.
کاک بهمن، اگر هم ميخواهيد از گذشته تحليلي بدست بدهيد و بگوئيد که در دورانهاي گوناگون سنتهاي (پاک) و انقلابي کومهله مورد تهاجم انحرافات و آلودگي قرار گرفته است، که باز هم اولاً اگر افرادي از اين جمع نقشي در اين امر داشتهاند فکر نميکنم منکرش باشند، دوماً هر آلودگي که قبلاً فضاي کومهله را ناپاک کرده از يکطرف مسئولين اصليش براي همه شناخته شده است و ازطرف ديگر هيچگاه به اين سطح نازل آنرا نرسانده بودند. اين شما هستيد که براي اولين بار در تاريخ کومهله سطح برخوردها را بدين حد نازل و کم مايه نمودهايد. در ادامه کاک بهمن توپ را به زمين کاک ابراهيم عليزاده مياندازد، از جمع گلايه ميکند که چرا به آنها برخورد نميکنند. دوباره بايد بگويم که کاک بهمن عزيز کمي وقت براي مطالعه بگذار، به آنها هم کم برخورد نشده است اما من نميدانم چرا مدام در پي شريک ميگرديد، عزيز من جمع به وقايع پيش آمده در اردوگاي شما اعتراض کردهاند وتأکيد کردهاند که اختلاف شما بر سر چه است براي جمع مهم نيست، مهم آن است که اين نوع برخوردي که شماها پيشه کردهايد به حيثت کومهله به عنوان يک طيف ضربه ميزند، گفتهايم اين اعمال جائي در سُنت کومهله ندارند چرا شما مُدام دنبال شريک براي کارهاي ناشايستتان ميگرديد؟
جرياني که به نام “اقليت کميته مرکزي کومهله” در تشکيلات ما اعلام موجوديت کرد، زير پرچم دروغين اصلاحات، يکسالونيم تمام آشکارا همه سنتها و پرنسيپهاي سياسي، تشکيلاتي، اخلاقي و … پاک و اصيل کومهله را لجنمال کرد. من نميگويم بر اساس آنچه ما در مورد آنها ميگوييم در بارهشان قضاوت کنيد. دفاعيات آنها از خودشان و آنچه را خود در توضيح اهداف و عملکردهايشان منتشر کردهاند به محک قضاوت و تشخيص خودتان بزنيد:
با تعيين ميزان نقش جمع امضا کنندگان اطلاعيه در به انحراف کشيدن کومهله و همينطور سهم حزب کمونيست و سازمان کُردستانش کومهله حالا نوبت کاک عمر است. عالم و آدم همه درکارند تنها ايشان بيکارند. چند نفر از شما حاضر است تأييد کند که آنچه آنها در دوره اختلافاتشان با ما چه با نام مستعار و چه با نامهاي واقعي در سايتهاي اينترنتي منتشر کردهاند حتي پنج درصد با زبان و لحن و فرهنگ سياسي کومهله همخواني دارد؟
در آن دوران نيز آنها تنها رهروان اين راه نبودند شما هم بي کار ننشسته بوديد، همينطور که حالا بي کار ننشستهايد. نه کار آنها در آنزمان و نه کار شما هم در آن دوران و هم حالا (پنج درصد با زبان و لحن و فرهنگ سياسي کومهله همخواني ندارد).
کاک بهمن از جمع امضا کنندگان گلايه دارد که چرا از او و رفقايش در مقابل کاک عمر و رفقايش حمايت نکردند. کاک بهمن عزيز شما خود را مُحق ميدانيد، ديگران نه شما و نه آنها را در مجادلاتي که پيش آورديد قابل دفاع نميدانستهاند. در ضمن انشعابي که به قول هم شما و هم آنان زمينه اصليش پول، فساد، قدرت است، چرا بايد انتظار داشته باشيد که ديگران براي حل اختلافات فيمابين برايتان سمينار برگزار کنند. در ضمن ما که در آنزمان عضو بوديم، کم دخالت مثبت کرديم؟ کم پيشنهاد منطقي داديم؟ اما چه شد، بغير از اين بود که به پيشنهادهاي ما اهميتي نداديد پيشنهادهاي که ميتوانست از اين آبروريزي جلوگيري کند. بعد از اين همه داستان سرائي کاک بهمن به موضوع اصلي که همانا زد وخوردهاي اخير باشد ميرسد، او قبل از هر چيز نگران اين است که مبادا کاک عبه دلير و دوستانش بعنوان جناح برسميت شناخته شوند.
و در مورد جريان تشنجات چند روزهاي هم که عبدالله کهنهپوشي در اردوگاه کومهله ايجاد کرد، شما بر اساس چه معيارهايي او را يک “جناح” در کومهله به حساب آوردهايد؟ به هيچوجه قصد آن ندارم که قضاوت خودمان در مورد اين قضيه را به شما تحميل کنم، اما اگر روزنامهاي، راديويي، خبرنگاري، کسي، از شما به عنوان کارشناس مسائل مربوط به کومهله سؤال کرد اختلاف سياسي يا تشکيلاتي عبدالله کهنهپوشي به مثابه يک جناح با بقيه رهبري کومهله برسر چيست و نفرات اصلي گرداننده اين جناح چه کساني هستند، چهجوابي به او ميدهيد؟ غير از اطلاعيهها و نوشتههايي که در اين چند روزه در يکي دو سايت اينترنتي در مورد وجود نقطهنظرات سياسي و تشکيلاتي متفاوت او با بقيه رهبري کومهله انتشار يافته است، چه اطلاعات ديگري در اختيار داريد که بر اساس آن بتوانيد او را يک جناح سياسي قلمداد کنيد؟
بعد از اينکه خيال خواننده را از اين بابت راحت ميکند که (تشنجات چند روزهاي هم که عبدالله کهنهپوشي در اردوگاه کومهله ايجاد کرد) اينبار کاک عبدالله کهنه پوشي بود که باني همه بدبختيهاي ما شد. (بايد منتظر ماند و ديد نفر بعدي چه کسي است) از جمع ميپرسد با کدام معيار او را جناح ميدانيد. کاک بهمن عزيز نگران نباش جناح بودن و نبودن کاک عبه دلير در اصل ماجرا تاثيري ندارد. اگر ناديده گرفتن اين حرف اطلاعيه از نگراني شما ميکاهد آن را ناديده بگيريد. کاک بهمن با اضافه کردن (سايتهاي کذائي) به ليست دشمنان از بيدرايتي ما تعجب ميکند و ميگويد. اگر منبع اطلاعات شما همان سايتهاي کذايي هستند اولا” درايت سياسي زيادي لازم نبود که انسان تشخيص دهد اين اطلاعيهدادنها و مصاحبه کردنها و گزارش لحظه بهلحظه فرستادنها از رويدادهاي اردوگاه، روايت کمدي همان سناريويي است که جريان جدا شده مدعي اصلاحات در کومهله 7_8 ماه پيش اجرا کردند و حتي تنظيم و انشاي اين بيانيهها نيز توسط قلمبدستان اين جريان صورت گرفته است. ثانيا” اين الفباي سياست است که هيچ راديو، تلويزيون، روزنامه، نشريه،… بيطرفي وجود ندارد و همه اينها به جهت سياسي خاصي کمک ميکنند. شما جهت سياسياي را که اين سايتها به آن خدمت ميکنند تشخيص نميدهيد؟ شما تفاوت ژورناليسم فاسد و مخرب را با ژورناليسم آزاده و آگاهيبخش متوجه نميشويد؟
با اتکا به گفتههاي کاک بهمن بايد قانع گرديم که خبري در اردوگاه حزب کومهله نبوده است، هيچ اتفاق خاصي هم نيافتاده است، تمام اين ماجراها تراوشات ذهن قلمبدستان پشت پرده است.
واز اينها گذشته، چرا اطلاعيهها و توضيحات کومهله را باور نکرديد و مبناي قضاوتتان را روي اطلاعات اين سايتها بنانهاديد؟
دقيقاً به همين دليل جمع به شما باور ندارند چرا که از نظر شما همه گفتههاي ديگران دروغ است، اعتراضاتشان روايتي کمدي از سناريوي ديگران و تنها کسي که همه واقعيت را ميگويد شما هستيد. غير از خودتان همه دشمن کومهلهاند، سر همه به جاهاي مشکوک بند است و خلاصه تنها روايت واقعي و درست تنها روايت شما از اتفاقات است و بس.
اينکه شما عبدالله کهنهپوشي را يک جناح در حزب ما بدانيد يا ندانيد، در عمل فرق زيادي به حال ما نخواهد کرد، اما با اينگونه عملکردها و اين شيوه اعلام موضعها سطح تشخيص سياسي خود و ميزان احساس مسئوليتتان در قضاوت و کشف حقيقت را مينمايانيد.
سطح تشخيص ما پائين، احساس مسئوليتمان کم، شما که از هر دوي اينها به وفور داريد چرا “ژنرال پينوشه” سالها کميته مرکزي و دفتر سياسيتان بود؟
کاک بهمن روشن ميسازد که جريان از چه قرار بوده است:
هم جريان جداشده مدعي دروغين اصلاحات در کومهله و هم ضميمه آن – عبدالله کهنهپوشي- مقاومتي بودند در برابر عزم تشکيلات کومهله براي مبارزه با بياصوليها، بيپرنسيپيها، ضبطو ربطشکنيها و فسادي که داشت توسط آنها در تشکيلات ما جا خوش ميکرد. اينکه چرا بيپرنسيپي و فساد در تشکيلات ما توانست رخنه کند، امري است که قطعا” بايد از جانب ما ريشهيابي و تجزيهوتحليل شود و مورد بررسي هم قرار گرفته است. ترديدي نيست که نقطه ضعفها، اشتباهات و خطاهاي خودمان نيز در اين ميان نقش داشتهاند و ما از قبول مسئوليتهاي آن شانه خالي نميکنيم، اما تفاوتها در اينجاست که ما مبارزه با اين فساد و بيپرنسيپيها را در دستور کار خود قرار دادهايم، جريان مدعي اصلاحات و نيز عبدالله کهنهپوشي به مقاومت در برابر اين تلاشها پرداختند و شما هم تشخيصتان اين است که همه اينها جدلهاي خانگي برسر منافع شخصي و فرقهاي و قدرت طلبيهاي فردي است.
گويا اين رفقا تصميم گرفتند که آلودگيها و انحرافاتي که در بالاتر مسبببانش را هم معرفي کرده بودند پاک سازند اما کاک عمر و رفقاي ديگر همنظرشان و بعدهها کاک عبدالله کهنه پوشي(نفر و يا نفرات بعدي هنوز معلوم نشدهاند) از اين اقدام انقلابي رفقاي چندين و چند سالهاشان دلگير شده و تصميم ميگيرند با هر ابزاري که بدستشان بيافتد مانع اين عمل سوسياليستي گردند و در برابرش مقاومت کنند. لازم به زحمت نيست قبلاً زحمت پاسخ به اين سوال که (چرا بيپرنسيپي و فساد در تشکيلات ما توانست رخنه کند،.) را عزيزان ديگر کشيدهاند اگر مطلع نيستي تا برايت بازگو کنم، تنها تقصيري که شما در اين ميان داشتهايد اين است که شل گرفتيد بايد خيلي پيشتر و بيشتر صفت ميگرفتيد. بر اثر مماشعات شما کساني همچون کاک عمر، کاک رضا، کاک عبدالله کهنهپوشي و غيره توانستند به تشکيلات شما رخنه کنند. کاک بهمن درادامه ميگويد بدليل سرشلوغي حواسشان پرت شد و يکي از افراد دفتر سياسي اين حواس پرتي دوستانش را غنيمت شمرده و در فکر مطامع شخصي ميافتد.
عبدالله کهنهپوشي در آن زمان که به علت مشکلآفرينيهاي جريان مدعي رفرم، کنترل رهبري بر تشکيلات ضعيف شده و شيرازه برخي کارها از هم گسيخته و برخي موازين و ضبط وربطها سست شده بود، از موقعيت سوء استفاده کرده و بدون اطلاع تشکيلات و به صورت فردي اقداماتي غيرمجاز و غيراصولي بهعمل آورده بود. درسي که ميتوان از اين تحليل گرفت اين است که حتي در مواقع سرشلوغي نيز نبايد افراد کميته مرکزي و دفتر سياسي را از زير نظر دور نگه داشت، بايد هميشه آنها را پائيد. کاک بهمن در ادامه خوانندگان را مطلع ميسازد که بمحض اينکه رفقا متوجه شدند اقدام کردند، (به محض اطلاع تشکيلات از اين جريان، مسأله پيگيري شد)
در ادامه داستان اينکه چگونه کاک عبه دلير جاروجنجال بپا ميکند و با همکاري پنهاني بقول خودشان اقليت کميته مرکزي قبلي موفق ميشود طرحاش را پياده کند و پاي پليس (آسايش) را (براي بار دوم) به اردوگاه باز نمايد و تيراندازي از قبل طرحريزي شده و . . . را تعريف ميکند. در آخر داستان کاک بهمن از اين خُرسند است که همه فهميدند که مصدر همه اين قضايا از کجا سرچشمه ميگيرد و خوشبختانه مورد استيهزا همه قرار گرفت. بيشتر موجب استهزاء شد زيرا بر همه معلوم بود مصدر صدور آنها کجاست و حتي ادبيات و انشاي آن آشنا بود. نتيجه گيري که کاک بهمن از تعريف داستانش اين است که جمع امضا کننده در تله سايتهاي اينترنتي افتادهاند و عجولانه و نسنجيده وارد قضيه شدهاند. مطالب منتشر شده در سايتهاي اينترنتي در رابطه با اين جريان و در رابطه با جريان قبلي در تابستان گذشته را با هم مقايسه کنيد، سناريوها مو نميزنند. تاريخ در شکل کمدي آن تکرار شد و شما رفقاي ديرين هم که نسنجيده و عجولانه وارد قضيه شديد، در تله تبليغات جعلي و حسابشده سايتهاي اينترنتي نامسئول افتاديد.
اي کاش به همين سادگي که کاک بهمن ميگويد باشد و ما نسنجيده و عجولانه قضاوت کرده باشيم و تمام اين جريانات دسيسه دشمنان رنگ وارنگ حزب کومهله باشند و اين دوستان بغير از خدمت و محافظت از پرنسيبهاي انقلابي، سوسياسيستي و بقول خودشان (پاک) کومهله هيچ خطائي نکرده باشند. ملاک سنجش کهنه کار بودن ما براي کاک بهمن اين است که به نوشتهها کاري نداشته باشيم نانوشتهها را بخوانيم،پشت پرده رادريابيم، توقع از شما کهنهکاران سياسي اين است که وراي ادعاها، وراي گفتهها يا مظلومنماييها، نانوشتهها و اهداف پشت پرده را دريابيد. اگر هم قصدخدمت به کومهله را داريم بايد به دشمنان حزب کومهله (که تعداي از آنها را کاک بهمن زحمت کشيد و بر شمرد) ايراد بگيريم چرا که آنها يعني کاک عمر، کاک عبه دلير، سايتهاي اينترنتي خود ما و غيره همانا شبهاي تاريک، موج و گردابهاي هستند که کومهله را در محاصره خود قرار دادهاند. اما متأسفانه ما به هيئت سبکباران ساحل پيوستيم.
شما اگر قصد خدمتي به کومهله را داريد “شبهاي تاريک، بيم موجها و گردابهاي هايل” پيرامون کومهله را دريابيد و در اين رابطه تشريک مساعي و همفکري و همکاري کنيد، نه اينکه به هيأت “سبکباران ساحلها” درآييد.
کاک بهمن در سخن آخرش از سر نصيحت ظاهراً به تعدادي در ميان افراد امضا کننده چند پند و اندرز ميدهند.
در پايان اين نوشته ميخواهم نکتهاي را رفيقانه با شما درميان بگذارم. اگر تعداد معيني را که سهوا و يا بهخاطر ميل به بزرگنمائي به خود اضافه کردهايد و خودتان هم ميدانيد حافظ و حامل هيچيک از سنتهائي که از آنها به دفاع برخاستهايد نبوده و نيستند کنار بگذاريم، کاک بهمن عزيز در جواب به کاک خالد خاطر نشان کردم که پرنسيب براي ديگران تاکتيک نيست، لطف کنيد بگوئيد “اضافه کرديد” چه معني ميدهد. دوست عزيز من، شما چند وقت پيش اطلاعيهاي را براي جمعآوري امضا بمنظور محکوم کردن سرقت وسايل تلويزيون صادر کرديد. ميخواهم بپرسم براي امضا کردن اطلاعيه مذکور شرط و شروط گذاشته بوديد؟ در ضمن شما به اندازه کافي مردم را کنار گذاردهايد لطفاً اين توصيه را هم به ما نکنيد! در آخر کاک بهمن زحمت کشيده راه و روش کار جدي را به جمع آموزش ميدهد، البته قبل از درسهاي آموزنده کمي تعريف و تمجيد را بيضرر نميداند. اکثريت شما رفقاي مورد قبول و مورد احترامي در کومهله بوده و هستيد. اين سياست شلاق و شيريني براي چيست؟ شما که جمع را سبکباران ساحل، بيدرايت، کوتهبين، نسنجيده، منبع آلودگيهاي کومهله، ندانم کار، متفرعن ، و . . . ميدانيد پس اين احترام از کجا و براي چيست؟
کاک بهمن عزيز: فکر نميکنم راه و روشهاي يکسال واندي شما زياد مؤثر و کارآ بوده باشد. فکر نميکني بهتر است از راهنمائي ديگران دست برداريد مقداري به ضعف تشکيلات خود بيانديشيد؟ سالي که نکوست از بهارش پيدا است، با اين برخوردهاي که شما به منتقدين خود پيشه کردهايد معلوم است به محققين چگونه برخورد خواهيد کرد. شما در طول حداقل يکسال گذشته حاضر نبودهايد حتي ده درصد از مسئوليتها نابسامانيهاي موجود را بر عهده بگيريد چگونه حاضريد در سميناري شرکت کنيد که به احتمال زياد بيشترين مسئوليت همه اين نابسامنيها به پاي شما نوشته خواهد شد؟ من فکر ميکنم اين سخنان آخر شما تعارفي بيش نيست و بيشتر مصرف درون تشکيلاتي دارد.
ششم ماه مه 2008