27
بهنود شجاعی پس از پنج بار پای چوبه دار رفتن، بلاخره بار ششم حلقآويز شد. بهنود را برای قتل غير عمد که در سن 17 سالگی در يک منازعه خيابانی مرتکب شده بود، بعد از چهار سال انتظار به دارآويختند تا موجبات رضايت خدا و خانواده مقتول را فراهم آورند! در مخالفت با اين اعدام دلخراش دهها نفر درتلاش بودند تا شايد رضايت خانواده مقتول را جلب کرده و نگذارند جوانی ديگر به سرنوشت اولی دچار گردد. صدها نفر جلوی درب زندان جمع آمدند، خواهش کردند، التماس کردند، شعار دادند و هر آنچه از دستهای ناتوانشان در مقابل قانون عصر جهالت بر ميآمد کردند و اما حاصلی نداشت.
سرانجام بهنود به دست مادر مقتول اعدام شد. رژيم اسلامی ايران با منتصب و اجرای قوانين متعلق به زمان توحش و بربريت، جامعه را به قهقرا برده و از هر انسانی بطور بالقوه قاتلی ساخته است. در آستانه هزاره سوم که اکثريت قريب به اتفاق دولتها و ملتها حکم اعدام را برای هميشه از دفاتر ثبت قوانين پاک کردهاند و در تلاشند نقايص و کمبودهای قوانين جزائی خود را رفع کرده و آنرا هر چه بيشتر مدنی و بدور از حس انتقامجوئی دربياورند، وجود رژيمی متوحش با قوانينی پوسيده و کهنه در ايران باعث گرديده حس انتقامجوئی تقويت گردد، تا جائيکه مادری حاضر است جگرگوشه مادری ديگر را با دست خود بقتل برساند. نتيجه 30 سال حکومت فاشيستی در ايران اشاعه حس انتقامجوئی (قصاص) به هر شکل و قيمتی است، اشاعه سنگدلي، بيرحمی و قصاوت است که يک نمونه آن اعدام بهنود بود.
فرخ معانی