بیانیه 1 می روز کیفرخواست پرولتاریای جهان علیه سرمایه داری!

ناصر بابامیری

ناصر بابامیری
امسال در اثنایی به پیشواز روز جهانی کارگر میرویم که جهان را توحش و بربریت سرمایه داری در پی اعمال سیادت خود کماکان در اوکراین و فلسطین جنایت می آفریند و تا کنون بشریت نتوانسته جلو این میلیتاریزم و نسل کشی بربریت و توحش سرمایه داری را عملا سد کند! هنوز بشریت تماما از شوک و بهت جنگ و میلیتاریزم اوکراین و نسل کشی در فلسطین (که تا کنون صدها هزار کشته و زخمی و میلیونها آواره داشته) و تاثیرات زیانباری که روی زندگی و معیشت کل جهانه داشته تماما رها نشده است. و هنوز هم که هنوز است برغم اعتراضات وسیع در سطح جهان این تعرضات وحشیانه خاتمه پیدا نکرده و روزانه ده ها و صدها کشته و زخمی برجایی میگذارد.

میخواهم بگویم امسال هم بر متن شرایطی به استقبال یک می می رویم که بی ثباتی بیسابقه ای بر کل جهان سرمایه داری و بویژ منطقه خاورمیانه سایه انداخته است. وقتکیه پروژه ها و راه حلهای دول سرمایه داری از دوران پسا جنگ سرد نیز به اینسو، جهت برون رفت از بن بست دول بورژوازی، یکی پس از دیگری با شکست مواجه گشت، و پاسخگو نبود، مقدمات جنگ منطقه ای و فرا منطقه ای یکبار به بهانه اوکراین و اینبار مسئله فلسطین شروع گشته. سیاست میلیتاریزم ارتجاعی که بورژوازی دورانی از طریق دو جنگ جهانی اول و دوم به بشریت اعمال نمود تا سیادت دو قطب کاپیتالیستی بر جهان را تامین کنند پس از پایان جهان دو قطبی وارد فازی شده که جهان را به مسیر توحش و بربریت سوق داده است.

بلوک غرب و در راسشان آمریکا پس از خاتمه جنگ سرد تا به امروز بیشتر به جنگ و میلیتاریزم از طریق جنگ های نیابتی امید بسته بود، که یکی پس از دیگر این استراتژی سیاسی در کل منطقه با شکست مفتحضحانه مواجه گشت. که هر بار نیاز نیست این تاریج فاجعه بار دول غربی را مرور کرد. اما بطور واقع جنگ فاجعه بار اواکراین و نسل کشی در فلسطین از طریق ژاندارم منطقه یش اسرائیل یک فاز دیگر این روند بود، که از لااقل از نظر استراتژیستهای غرب و بوِیژه آمریکا جهت تسریع کردن آنچه از آن به تقسیم دوباره جهان و «تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه بزرگ» از آن اسم می برده تا شاید در این فاز پیروزی حاصل کند و بتواند هژمونی اقتصادی و نظامی رقبای جهانش را به چالش بکشد. اما بلوک چین و روسیه و اقمارشان از دو جنگ جهانی به اینسو و بویژه با پایان جنگ سرد، رویکردی متمایز با دول غربی را برای پیشبرد اعمال هژمونی خود بر جهان پیش گرفتند. رویکردی مجزا از عصر سرمایه داری رقابتی که تماما متکی به تولید و انباشت انبوه در دنیای دو قطبی بود جهت حفظ بقای خود. رویکردی از هژمونی طلبی که بیشتر از جنس ویژگیهای سرمایه داری مالی انحصاری باشد جهت اعمال سیادت خود بر جهان چند قطبی بود. یعنی بلوک آسیایی خصوصا چین یکبار دیگر به دوره ای رجعت کرد که «سرمایه داری انحصاری مالی، سرمایه داری کالایی رقابتی را از میدان بیرون راند و عزم تسخیر جهان کرد از طریق امکان های مالی بانکی فروانش یوغ خود را بر گردن سرمایه صنعتی و تجاری انداخت و شروع به صدور سرمایه نمود.». با این تفاوت که اینبار حتی الامکان به شیوه مستقیم وارد جنگ های کلاسیک با رقبایش نشود، بلکه بجای مسابقه تسلیحاتی و جنگ و میلیتاریزم ارتجاعی که دول غربی برای اعمال هژمونی خود بر جهان پیش گرفته اند از طریق صدور سرمایه و پیشی گرفتن در عرصه فنی و تکنولوژی و ابداعات هوش مصنوعی اعم از DEEP SEEK در برابر CHTGPT آمریکا و سایر قطبهای رقیب خود را از میدان به در کنند.
نشانه های فاجعه بار این تعرض افسار گسیخته مگر از همان فردای شروع جنگ چه در روسیه و چه در کشورهای اروپایی و چه در اسرائیل و فلسطین هویدا نشد، چه لطمات سنگینی به طبقه کارگر این کشورها زد. قدرتهای جهانی می دانند در کشمکش دو اردوی کار و سرمایه سالها زمان می برد که بشود در این ابعاد میان طبقه کارگر این کشورها چنین شکاف عمیق و بزرگی انداخت و بنوعی آنها خواه در عرصه رویارویی با دولتهای فاشیست و خواه در عقب راندن نیروهای نیابتی اسلامیستی که پشت مردم سنگر گرفته اند، به این شیوه فاجعه بار برای سالها زمین گیر کرد. معلوم است در این نسل کشی و و جنگ و میلیتاریز قبل از اینکه طرفی شکست بخورد یا فاتح گردد، قربانی اصلی آن مردم بیدفاع و کارگران انند. اگر طبقه کارگر در سایر نقاط جهان نظیر ابتکار عملی که کارگران ایتالیایی و یکی دو مورد دیگر که آنهم بشکل پراکنده در اروپا تکثیر شد، سرمایه داری با صف صدها میلیونی و میلیاردی طبقه کارگر مواجه میشد که برای توقف فوری این جنگ و نسل کشی به مصاف آمده، بطور حتم جنگ و میلیتاریزم را می توانستند لجام بزنند. اما ما نه در روسیه با اعتراضات وسیع کارگری بعنوان یک طبقه مواجهه بودیم برای متوقف نمودن جنگ، نه در اوکراین و سایر کشورهای اروپایی شاهد ابراز وجود طبقه کارگر در برابر دولت اوکراین و حامیانش اعم از ناتو بودیم. کمااینکه در اسرائیل هم طبقه کارگر نه تنها نتوانست برای گسست پیوندهای چندین دهه های خود با جامعه فلسطین و بویژه طبقه کارگر فلسطین در برابر سیاستهای فاشیستی و نسل کشی دولت اسرائیل با شرکایش ابراز وجود چشم گیری کند، بلکه هم صفوف چندین دهه مبارزاتیش در داخل اسرائیل در برابر دولت فاشیستی اسرائیل ضربات سنگینی خورد و هم وحدت طبقاتی که کم و بیش در این چند دهه با طبقه کارگر و اقشار فرودست فلسطین فرو ریخت. کمااینکه نسل کشی در فلسطین نیز برای قطب تروریسم دولتی اسرائیل و شرکایش و اسلامیستها و فرقه های قومی و مذهبی کاربرد مشابهی داشته و دارد. دو قطب ترورریسم دولتی و تروریسم اسلامیستها دشمنان اصلی مردم و ساکنان اسرائیل و فلسطین هستند که میخواهند از لاینحل ماندن «مسئله فلسطین» در منطقه برای اهداف ضد بشری خود استفاده کنند. بعبارتی دیگر هر کدام بسم خود در تلاش است، نه حول هویت انسانی بلکه حول هویت مذهبی و ناسیونالیستی میان ساکنان این سرزمین دیوار چین بکشند.
از روزی که پروژه تاسیس دولت اسرائیل بمنظور اشغال سرزمین فلسطین در منطقه استارت آن زده شد و ساکنین در آن اسکان داده شدند، این کشور هم مثل سایر کشورهای جهان هر چند هم نقشه مند ساخته شده باشد، اما خواهی نخواهی طبقاتی در آن شکل گرفت که علیه همین دولت قیام کرد و اتفاقا با طبقاتی از مردم فلسطین که از سوی دولت اسرائیل مورد تعرض قرار گرفته، درد مشترک ریشه ای داشته و بیشتر همسو بود تا با طبقاتی که درون مرز و محدوده ای به اسم اسرائیل زیست می کردند. از سر گیری نسل کشی در چنین ابعاد فاجعه باری بخش عمده این ارتباط ارگانیک و انسانی و هویتهای مشترک بین ساکنان فلسطین و اسرائیل را که طی ده ها رویارویی در اردوی کار و سرمایه نتوانسته بود بگسلد، طی این نسل کشی لااقل در فلسطین همه را به نابودی کشاند.

جنگ و میلیتاریزمی که ابعاد آن به اوکراین و فلسطین محدود نمانده و سایر نقاط منطقه را نیز فرا گرفت. تروریسم دولتی غرب با توسل به سیستم تجسسی اسرائیل و نفوذ خود در کشورهای منطقه برای مهار کردن اسلامیستها طی ماههای گذشته توانست بخش عمده رهبران و شبکه های نیروهای نیابتی آنها را که دورانی خود در شکلگیری آنها دست داشته در فلسطین و لبنان و ایران ترور کند. بدنبال آن در بند و بست پشت پرده در نشست دوحه بین نیروهای دخالتگر جهانی و دول مرتجع منطقه از که یکسو بلوک غرب بود و سوی دیگر بلوک روسیه و اقمار با متواری کردن اسد در سوریه که یکی از کانونهای نیروهای محور مقاومت بود و دست بدست کردن قدرت از بالا در سوریه لنگر انداخت. اکنون بر سر مذاکره یا جنگ ایران نیز میخواهند تکلیف کانون اصلی نیروهای نیابتی منطقه را نیز روشن کنند. رژیم ایرن اکنون در دشوارترین بزنگاه دوران حیات ننگینش بسر می برد چون از سوی جامعه حکم به زیر کشیدنش قطعی است و اساسا تن دادن به مذاکره با ترامپ در خفتبارترین شکلش زیر فشار مبارزات توده ایست که هر چه زمان میگذرد بیشتر رژیم را تنگنا قرار میدهد.

به همین اعتبار جنبش پرولتری و کمونیستی می طلبد همه ظرفیت های بالقوه را به فعل در آورند جهت متوقف کردن بیدرنگ این جنگ و میلیتاریزم و نسل کشی افسارگسیخته. امسال می طلبد پرولتاریای جهانی در صف متحد خود که مارش روز جهانی را بصدا در میاورد و رژه می رود با صلابت هر چه بیشتر اعلام بدارد این جنگ و نسل کشی که دول سرمایه داری در اوکراین و فلسطین، سوریه و سودان …و سایر نقاط جهان براه انداخته اند جنگ ما نیست، و باید به این بربریت و توحش یکبار برای همیشه پایان داد. پرولتاریای جهان نباید منتظر سازمان و نهادهای حقوق بشری و بین المللی بماند که خود بخشی از سوخت و ساز چنین فجایعی بوده، تا در هیئت منجی بشریت از این توحش و بربریت نقش بازی کنند. مارش یک می امسال جا دارد توقف فوری جنگ و نسل کشی را در صدر کیفرخواستش علیه سرمایه داری قرار دهد. تضمین این وظیفه در گرو به مصاف آوردن صف وسیعی از پرولتاریای کشورها در سطح جهان است و از فردای طنین انداختن مارش یک می امسال بایستی برای تحققش خیز بردارد.

کارگران و مردم آزادیخواه ایران!
(گزیده ای از بیانیه 1 می 2025)
ناصر بابامیری
مارش روز جهانی کارگر در ایران هم بر متن تحولات جهانی و بی ثباتی سیاسی که جهان سرمایه داری را فرا گرفته و در کشمکش و جدال نابرابر هر روزه کارگران و اقشار محروم جامعه ایران علیه سرمایه داری متوحش ایران، طنین انداز میشود. مارش تجدید پیمان نبردی بی وقفه چندین دهه علیه مناسبات قرون وسطایی که رژیم ننگین سرمایه داری ایران بر جامعه بالغ بر هشتاد میلیون تحمیل کرده، مارش نبرد طبقه ای که همه نعماتی که این رژیم در سایه آن لمیده حاصل نیروی کار این اردوست، اما خود این طبقه عظیم اجتماعی در بدترین شرایط کاری و زیستی روزگار را سپری می کند.

در شرایطی به استقبال یک می در ایران می رویم که رژیم کماکان اکثریت عظیم جامعه را بدلیل وضعیت وخیم اقتصادی چند مرتبه زیر خط فقر مطلق و اختناق سیاسی در چنگال مرگبار خود میفشارد. و همه ارگان و نهادهای طویل و عریض دولتی و حتی خصوصی را با اتکاء به قشون کشی نظامی بر فراز جامعه همچون تهدید می چرخاند و بکار می گیرد تا سنگرهایی را که جامعه بویژه طی مبارزات و اعتصابات مداوم و خیزشهای دی ماه 96 و آبانماه 98 و شهریور 1401 تا به امروز فتح نموده با زور و سرکوب پس بگیرد اما تا کنون این سنگرهای تسخیر شده قابل پس گرفتن نبوده.

رژیم ننگین ایران وقتی نتوانسته با قشون کشی علیه کارگران محیط کار و میلیتاریزه کردن کارگران را از مبارزه هر روزه باز دارد؛ وقتی نتوانسته برغم قشون کشی در خیابانها و خون پاشیدن به صفوف اعتراضات و اعتصابات کارگری و سایر اقشار فرو دست، عزم مبارزاتی آنها را در هم بشکند؛ وقتی نتوانسته با اشاعه تبعیض جنسیتی و تعرض افسارگسخیته به صف مبارزات کارگران میان کارگران زن و مرد فاصله بیاندازد و دیوار بکشد، و زنان از همیشه بیشتر نقش هدایت و رهبری در مبارزات را بدوش کشیده اند ؛ وقتی نتوانسته فضا و محیط دانشگاه و مدارس را با قوانین ضد انسانی پادگانی کند؛ وقتی نتوانسته وحدت و همبستگی عمیق انسانی میان معلمان و دانش آموزان را که در امر پیشبرد مبارزات خصوصا سالهای اخیر نقش چشمگیری داشته اند، حتی با قتل زنجیره ای وحشیانه مسموم سازی دانش آموزان در هم بشکند؛ در یک کلام وقتی نهاد و ارگانهای ایدئولوژیک نظامش جهت تحمیق توده ها دارند یکی پس از دیگری نفسهای پایانی را می کشند، و دیگر خرافه گویی از سوی اکثریت عظیم جامعه خصوصا جوانان مورد نفرت و استهزار قرار می گیرد؛ همه و همه مظاهر آنند این رژیم وصله بسیار ناجوری بر پیکر این جامعه است، و باید یکبار و برای همیشه به شیوه انقلابی شر آنرا از سر جامعه خلاص شود.

مبرهن است، این مملکت تحت حاکمیت ننگین رژیم از همیشه بیشتر به ابراز وجود قدرتمند طبقه کارگر در قامت رهبری کل جامعه نیاز دارد. جنبش کارگری و کمونیستی هر چند در جامعه ایران بطور بالقوه قدرتمند و ریشه دار است، اما اگر دیر بجنبد و این پتانسیل عظیم اجتماعی را به شیوه ای سراسری رهبری و سازماندهی نکند و علیه وضع موجود به حرکت در نیاورد، دشمنان رنگاورنگ طبقاتی در داخل و خارج در کمین نشسته اند و بعید نیست این فرصت تاریخی برای تسخیر قدرت سیاسی یکبار دیکر از دست برود.

بورژوازی ایران هر چند بشدت پراکنده و بی افق است، اما روند رو به رشد انقلابی در جامعه را تهدید بزرگی علیه خود می بیند. به همین اعتبار برغم عدم پایگاه توده ای می تواند به کمک قدرتهای منطقه و ایادی غرب علیه روند پیشروی جهت سرنگونی انقلابی رژیم و تسخیر قدرت سیاسی از پائین وارد بده و بستان شوند و دستاوردهای حاصله چندین دهه مبارزاتی جامعه را مصادره کنند. بورژاوزی ایران بخوبی متوجه شده، مذهب به عنوان ایدئولوژی و یکی از ارکان رژیم حاکم، وسیعا درون جامعه از رونق افتاده و این ستون مذهبی رژیم بشدت فرو ریخته. و به این اعتبار طی ایندوره دارد تمام زور خود را می زند و هزینه میکند تا جامعه ای را که با وضعیت وخیم اقتصادی و اختناق سیاسی دست و پنجه نرم می کنند با هویتهای کاذب ملی و قومی سرگرم و به زیر پرچم ایدئولوژِی ناسیونالیستی سوق دهد تا از این مجرا آنها را از مسیر اصلی مبارزه دور کند. رژیم ضد انسانی ایران جدا از اینکه تاریخا زمینه سر بر آوردن و رشد ناسیونالیزم در منطقه را می شناسد، به تجربه هم بوده آموخته که گرایشات ناسیونالیستی در جامعه را هر چقدر باد بزند و حتی خود زمینه رشد آنرا برای تبدل شدن آن از گرایش ناسیونالیستی به جنبشی ناسیونالیستی قدرتمند فراهم نماید، می تواند در اوج قدرتگیریش، آنرا با وعده و وعید سهیم کردنشان در قدرت به سازش بکشد و مهار بزند. کما اینکه طی یکدهه اخیر رژیم ایران و دول غربی نیز بیش از پیش روی اشاعه دادن گرایشات ناسیونالیستی و فرقه های قومی در مناطق مختلف ایران هزینه کرده اند تا از این طریق مبارزاتشان را از محتوای تهی و مسیر پیشروی جامعه بسوی برآمده انقلابی را سد کنند!

جنبش کارگری ایران هر چند طی سالهای اخیر با تقبل هزینه سنگین خود راسا در امر هدایت و رهبری اعتصابات مداوم نقش داشته، بویژه طی یکدهه اخیر رژیم آگاهانه و نقشمند در اشاعه و فراهم کردن زمینه رشد گرایشات ناسیونالیستی و بویژه نفوذ چپ ناسیونالیستی به درون جنبش کارگری نقش داشته تا موانع ذهنی بر سر راه رشد مبارزه افزایش دهد. این پدیده کم و بیش بر پراکندگی و رشد فرقه گرایی میان آنها دامن زده و سد راه پیشرویشان در امر سازماندهی و رهبری طبقه کارگر به شیوه یکپارچه شده است. و به این اعتبار رهبران و پیشروان کارگری، نسبت به اعتراضات خودجوش درون جامعه که گرایشات اجتماعی با افق و پرچم های تماما متمایز در آن دخیل هستند نیز طی ایندوره تا حدود زیادی محتاطانه عمل کنند. طبقه کارگر ایران تجربه تلخ مصادره انقلاب سال 57 را دارد که چگونه ضد انقلاب همه دستاوردهای مبارزاتیش را با تعرض به انقلاب مصادره نمود. نمیخواهد یکبار دیگر پس از 47 سال مبارزه بیوقفه دوباره این تاریخ به شیوه ای دیگر برایش تکرار شود. به این اعتبار از پیوستن شتابان به اعتراضات بیشتر خود جوش بنوعی خود را برحذر داشته است.

سوای هراس رژیم از رویارویی با اعترضات و اعتصابات مداوم کارگری و سایر اقشار فرودست علیه وضع موجود که در سراسر ایران برایش به شیوه روتین درآمده، هر ساله چندین هفته مانده به فرا رسیدن یک می روز جهانی کارگر نیز در اکثر شهرهای ایران بویژه مناطقی از کشور که طبقه کارگر پایگاه طبقاتی و سیاسی قدرتمندتری دارد تا به مصاف سرمایه داران بیاید، شروع به تعقیب و گریز و بازخواست فعالان و رهبران کارگری می کند. روزهای مشرف به یک می از دیگر ایام سال برای دولت و کارفرمایان هراسناک تر است.

و امسال مضاف بر این شرایط عمومی در اثنایی به پیشواز یک می روز جهانی کارگر می رویم که رژیم ایران وسیعا پروپاگاندای پیشنهاد”مذاکره یا جنگ” از سوی دولت ترامپ را در بوق کرنا کرده است. از طریق رجزخوانیهای خامنه ای در رسانه ها دو قطبی «مذاکره یا جنگ» را به شیوه دروغین جار می زنند و برای جامعه و خصوصا صفوف نیروهای مستاصل خود آنرا اینگونه معنا می کند که:« ترامپ در دور اول ریاست جمهوری آمریکا برنامه برجام را پاره کرد تا ما را تحقیر و بزعم خویش به زانو در آورد، اما اکنون که در دور دوم ریاست جمهوریش برگشته و پیشنهاد مذاکره داده، بیانگر اینست در برابر “اقتدار دولت ما!” کم آورده اند!». خامنه شاید بتواند با این رجزخوانی به صفوف نیروهای مستاصلش در برابر مبارزات توده های معترض به وضع موجود رمقی ببخشد اما سردسته قاتلان خامنه ای هر چند خود را به نفهمی بزند، جامعه ایران این را بروشنی دریافته است اینکه اتفاقا”دولت مقتدرش!” حاضرست با هر خفتی به مذاکره با دولت آمریکا تن بدهد اساسا از ترس عروج مبارزات توده های مردم معترض است که به کمتر از به زیر کشیدن انقلابی رژیم ننگینش به چیزی رضایت نخواهند داد. اکثریت عظیم جامعه ایران دریافته رژیم به این خیال واهی امید بسته که با تن دادن به مذاکره با دولت ترامپ شاید بتواند روند رو به عروج مبارزات توده ای را کند نماید و بر عمر رژیم ننگینش بیفزاید. رژیم ایران با «برنامه برجام» و بدون «برجام» نزد مردم تکلیفش روشن است، و باید آنرا بدون هر گونه تداخل نظامی قدرتهای جهانی (که راستهای بورژوازی و چپ ناسیونالیست به آن امید بسته اند و برایش هلهه می کنند) تنها و تنها با اتکا به نیروی مبارزاتی متحد خود و به رهبری پرولتاریای هشیار در سراسر ایران و به شیوه انقلابی به زیر کشید. بگذارید طبقات حاکم در برابر انقلاب پرولتاریا بر خود بلرزند، کارگر در این انقلاب کمونیستی چیزی جز زنجیره ش را از دست نخواهد داد، بلکه جهانی را فتح خواهد نمود!

پیش بسوی هر چه پرخروش تر 1 می!
پیش بسوی پایان دادن به توحش و بربریت!
23.04.2025

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری