به پیشواز روز جهانی کارگر، با فریادی از مشت‌های گره‌کرده

صدیق جهانی

نخستین روز ماه مه، نه فقط یک مناسبت تقویمی، بلکه روزی است که میلیون‌ها کارگر در سراسر جهان از کارخانه‌ها، کارگاه‌ها، مزارع و سایر محل‌های کار بیرون می‌آیند؛ روزی که با دستان پینه‌بسته و مشت‌های گره‌کرده‌شان، شکوه همبستگی جهانی را به نمایش می‌گذارند. این روز، تجلی اراده‌ی مشترک آنانی است که در برابر نظم ستم‌بار سرمایه‌داری قد علم کرده‌اند؛ نظمی که دشمن مشترک تمامی کارگران و زحمتکشان جهان است. امسال، روز جهانی کارگر در شرایطی فرا می‌رسد که چشم جهان به فاجعه‌ای دوخته شده است: نسل‌کشی سیستماتیک مردم فلسطین به دست رژیم نژادپرست و فاشیست اسرائیل، با پشتیبانی همه‌جانبه‌ی قدرت‌های امپریالیستی، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا. این جنایت آشکار، نه تنها وجدان بشری را به لرزه انداخته، بلکه بذر همبستگی نوینی را در میان مردم جهان، به‌ویژه در دل جوامع غربی، کاشته است. خروش میلیونی مردم در خیابان‌های نیویورک، لندن، پاریس و برلین، پژواکی از مقاومت است؛ مقاومتی که ریشه در همان آرمان‌هایی دارد که روز کارگر نماد آن است: برابری، آزادی، و جهانی عاری از استثمار و ستم. از این رو، بزرگداشت اول ماه مه امسال، نه فقط ادای احترام به مبارزات تاریخی طبقه‌ی کارگر است، بلکه هم‌زمان، میدان اعلام همبستگی با مردم تحت ستم فلسطین و همه‌ی ملت‌هایی است که قربانی ماشین جنگی امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی‌اند. روز جهانی کارگر در حالی فرا می‌رسد که شکاف طبقاتی در سراسر جهان به بحرانی عمیق و عریان بدل شده است. نظام سرمایه‌داری امپریالیستی، با تحمیل سیاست‌های نابرابر و استثمارگرانه‌اش، فقر و محرومیت را بر اکثریت عظیمی از مردم جهان – یعنی کارگران و زحمتکشان – تحمیل کرده است. آمارها از بیش از یک میلیارد انسان در وضعیت فقر مطلق حکایت دارد، و میلیون‌ها نفر دیگر نیز در آستانه‌ی پیوستن به این صف طولانی‌اند؛ صفی که نماد تلخ «پیشرفت» در نظم جهانی ناعادلانه است.

در این میان، زنان کارگر و زحمتکش، در سایه‌ی نظام پدر/ مردسالار و مناسبات تبعیض‌آمیز جنسیتی، سهمی مضاعف از این رنج را بر دوش می‌کشند. درآمد پایین‌تر، ناامنی شغلی، بهره‌کشی مضاعف در محل کار و خانه، و حذف سیستماتیک از منابع قدرت و تصمیم‌گیری، تنها بخشی از بار سنگینی‌ست که زنان، به‌ویژه در طبقات فرودست، تحمل می‌کنند. آنان که بخش بزرگی از طبقه‌ی کارگر جهانی را تشکیل می‌دهند، امروز در صف مقدم قربانیان توحش سرمایه‌داری جهانی ایستاده‌اند؛ با دست‌هایی که هم نان می‌سازند و هم آزادی را فریاد می‌زنند. گرسنگی میلیون‌ها انسان در افغانستان، یکی از جلوه‌های آشکار گسترش فقر و فلاکت در جهان معاصر است؛ فاجعه‌ای که با بازگرداندن طالبان به قدرت، به‌دست امپریالیسم آمریکا و شرکای منطقه‌ای‌اش، دامنگیر اکثریت مردم این کشور شده است. بر پایه‌ی آمارهای رسمی، روزانه دست‌کم ۲۰۰ کودک در افغانستان قربانی سوءتغذیه می‌شوند – کودکانی که مرگ‌شان نه طبیعی، بلکه حاصل مستقیم نظم ناعادلانه‌ای‌ست که جنگ، فقر و تبعیض را بازتولید می‌کند.

در خانواده‌های زحمتکش، هزاران کودک – که عمدتاً دختران خردسال‌اند – برای بقای سایر اعضای خانواده، به بازارها رانده می‌شوند یا در قبال مبالغی ناچیز، به مردانی فروخته می‌شوند که گاه هم‌سن پدر یا پدربزرگ‌شان‌اند. در سایه‌ی فرامین زن‌ستیزانه‌ی طالبان، بخش عظیمی از زنان از حق کار محروم شده‌اند؛ به‌ویژه ده‌ها هزار زن کارگر که نان‌آور خانواده‌اند، اما امروز نه تنها اجازه‌ی اشتغال ندارند، بلکه در غیاب هرگونه حمایت اجتماعی، به حاشیه‌نشینی و انزوا رانده شده‌اند – زندانی در چهاردیواری سکوت و فقر. در این میان، میلیون‌ها کارگر و زحمتکش افغانستانی، برای یافتن حداقلی از معیشت، ناگزیر از ترک وطن‌اند. آنان در کشورهای مختلف، از جمله ایران، به مشقت‌بارترین و تحقیرآمیزترین مشاغل تن می‌دهند؛ بی‌حقوق، بی‌پناه، و زیر چرخ‌دنده‌های استثمار بی‌امان سرمایه. در ادامه‌ی همان سیاست‌های مداخله‌گرایانه و امپریالیستی، پس از سال‌ها جنگ داخلی در سوریه، تلاش شد تا با سرنگونی دولت بشار اسد، پروژه‌ای دیگر از نوع «تغییر رژیم» به ثمر برسد؛ پروژه‌ای که در عمل، میدان را برای قدرت‌گیری نیروهای بنیادگرایی مانند داعش- این‌بار با کراوات به گردن – باز کرد. امروز در سوریه‌ی جنگ‌زده، زنان شرایطی بهتر از زنان افغانستان ندارند: گرفتار در چنبره‌ی ویرانی، فقر، آوارگی، و سلطه‌ی اشکال نوین بنیادگرایی، در حالی که صدای آنان در هیاهوی رقابت قدرت‌ها خاموش مانده است.

در حالی به استقبال روز جهانی کارگر می‌رویم که سلطه‌ی جهانی نئولیبرالیسم، سیمای تیره‌تری از استثمار و بی‌عدالتی را بر جهان تحمیل کرده است. در نتیجه‌ی همین نظم ظالمانه، میلیون‌ها کودک در سراسر جهان، به‌جای نشستن بر نیمکت‌های مدرسه، در معادن، کوره‌های آجرپزی، هتل‌ها، کارخانه‌های تولید پوشاک، یا در خیابان‌ها مشغول به کارند – از دست‌فروشی و زباله‌گردی گرفته تا گدایی و بارکشی. این کودکان، قربانیان خاموش سودپرستی افسارگسیخته‌ای هستند که کودکی‌شان را در ازای سود بیشتر به یغما برده است. در ایران، اگرچه آمارهای رسمی از ارائه‌ی تصویر واقعی طفره می‌روند، گزارش‌های غیررسمی از وجود حدود هفت میلیون کودک کار حکایت دارد. نیمی از این کودکان مهاجرانی هستند که عمدتاً از افغانستان آمده‌اند و در مشاغل طاقت‌فرسا، با دستمزدی ناچیز یا حتی بدون مزد، استثمار می‌شوند. اغلب این کودکان زیر سلطه‌ی باندهای سازمان‌یافته‌ی بهره‌کشی از کار کودکان فعالیت می‌کنند – گروه‌هایی که کودک را نه به‌عنوان انسان، بلکه به‌مثابه کالایی سودآور در بازار کار سیاه می‌نگرند. هم‌زمان با این فاجعه‌ی انسانی، کارگران ایران در جای‌جای کشور، اشکال متنوعی از مبارزه را پیش برده‌اند. صدها اعتصاب، تجمع، و اعتراض صنفی در ماه‌های گذشته، نشانگر عزم راسخ کارگران برای بازپس‌گیری ابتدایی‌ترین حقوق‌شان است. این خیزش‌های پراکنده اما گسترده، در بستر بحرانی‌ترین شرایط اقتصادی و سیاسی سال‌های اخیر، نوید شکل‌گیری یک اراده‌ی جمعی علیه کلیت نظام سرمایه‌داری فاشیستی حاکم بر ایران را می‌دهند؛ نظمی که نه فقط نان، که کرامت انسانی را نیز از اکثریت مردم سلب کرده است.

زنان در این میان، سنگین‌ترین بار این فرودستی را بر دوش می‌کشند. گرچه نظام جمهوری اسلامی ستم و تبعیض را بر تمامی زنان تحمیل می‌کند، اما بی‌تردید، شدیدترین ابعاد این ستم متوجه زنان کارگر و زحمت‌کش است. این زنان، از یک‌سو به‌واسطه‌ی جایگاه طبقاتی‌شان قربانی استثمار اقتصادی‌اند، و از سوی دیگر، به‌خاطر زن بودن‌شان، با تبعیض مضاعفی روبه‌رو هستند؛ تبعیضی که آنان را حتی از ابتدایی‌ترین حقوق خود، چون حق کار، دستمزد برابر، امنیت شغلی و حق مشارکت در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی، محروم می‌سازد.

نزدیک به سه سال از آغاز جنگ میان الیگارشی سرمایه‌داری روسیه و ماشین نظامی سرمایه‌داری غرب می‌گذرد؛ جنگی که بهای واقعی‌اش را مردم فقیر اوکراین، با جان و هستی خود پرداخت کرده‌اند. در این درگیری پرهزینه و ویرانگر، قدرت‌های غربی نیز از فرصت بهره بردند تا به بهانه‌ی دشمن‌ستیزی، هزینه‌های جنگ را از جیب زحمتکشان کشورهای خود تأمین کنند—از طریق افزایش مالیات‌ها، بالا بردن نرخ بهره‌های بانکی، و کاهش خدمات عمومی. زرادخانه‌ها پر شدند و در میدان‌های جنگ، نسل تازه‌ای از تسلیحات نظامی به‌مثابه کالاهای نمایشی، به آزمون گذاشته شدند؛ نه تنها برای کشتار مؤثرتر، بلکه برای باز کردن بازارهای تازه‌ی فروش اسلحه. این منطق جنگ‌افروزی و سودآوری نظامی، تنها محدود به میدان‌های درگیری جهانی نیست. در کشور ما ایران، شکل متفاوتی از همین نمایش جنگی در جریان است. در حالی‌که کارگران و زحمتکشان ایرانی بار تورم افسارگسیخته، دستمزدهای ناچیز و ناامنی معیشتی را بر دوش می‌کشند، کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی – همان سرمایه‌داران مقدس‌نما – در آسایش و رفاه روزگار می‌گذرانند. رژیمی که بنیادش بر همزیستی سرمایه‌داری رانتی و تئوکراسی استوار است، دشمن سرسخت طبقه‌ی کارگر است. این رژیم با محدود کردن آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، به‌ویژه برای زنان، کودکان و اقشار محروم، سلطه‌اش را بر جامعه تحمیل می‌کند.

کارگران در ایران نه تنها از آزادی تشکل‌یابی محروم‌اند، بلکه کوچک‌ترین تلاش آنان برای سازماندهی مستقل و دفاع از معیشت، با سرکوب، تهدید، بازداشت و زندان پاسخ داده می‌شود. در غیاب امنیت شغلی، معیشتی و حتی جانی، میلیون‌ها کارگر و شهروند ایرانی در چنگال فقر، گرانی و ناامیدی اسیر شده‌اند. مسئله‌ی کار و مسکن به معضلی بنیادین در ساختار اجتماعی بدل شده است، و دستگاه قضایی، به‌جای عدالت، صحنه‌ی اعدام و انتقام‌گیری از فرودستان شده – گویی مرگ، سرگرمی حاکمان و ابزار تثبیت قدرت‌شان است. در چنین شرایطی، هیچ راه اصلاحی در چارچوب نظم موجود ممکن نیست. تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، شکل‌دهی به یک آلترناتیو کارگری است: سازمان‌یابی سراسری و مستقل طبقه‌ی کارگر و تسخیر ماشین دولتی به دست زحمتکشان. بدون یک نیروی سیاسی ریشه‌دار در میان تهیدستان، که از بطن جامعه برخاسته و متکی بر مشارکت واقعی مردم باشد، هیچ تغییر پایداری رخ نخواهد داد. هر پروژه‌ی اصلاحی که بر فراز جامعه و از بیرون طبقه‌ی کارگر طراحی شود، دیر یا زود به شکست یا انحراف خواهد انجامید. کارگران و زحمتکشان! تنها از دل سازمان‌یابی و آگاهی طبقاتی است که می‌توانند برای خود و فرزندان‌مان آینده‌ای سازند. باید این رژیم سرمایه‌داری – ارتجاعی را واژگون کنیم و دنیایی نو بنیان نهیم – جهانی بدون جنگ، بدون ستم، بدون فقر، بی‌خانمانی و بیکاری؛ جهانی که در آن انسان و کرامتش برتر از سود و سرکوب باشد.

صدیق جهانی

جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری