ناصر بابامیری
مارش روز جهانی کارگر در ایران هم بر متن تحولات جهانی و بی ثباتی سیاسی که جهان سرمایه داری را فرا گرفته و در کشمکش و جدال نابرابر هر روزه کارگران و اقشار محروم جامعه ایران علیه سرمایه داری متوحش ایران، طنین انداز میشود. مارش تجدید پیمان نبردی بی وقفه چندین دهه علیه مناسبات قرون وسطایی که رژیم ننگین سرمایه داری ایران بر جامعه بالغ بر هشتاد میلیون تحمیل کرده، مارش نبرد طبقه ای که همه نعماتی که این رژیم در سایه آن لمیده حاصل نیروی کار این اردوست، اما خود این طبقه عظیم اجتماعی در بدترین شرایط کاری و زیستی روزگار را سپری می کند.
در شرایطی به استقبال یک می در ایران می رویم که رژیم کماکان اکثریت عظیم جامعه را بدلیل وضعیت وخیم اقتصادی چند مرتبه زیر خط فقر مطلق و اختناق سیاسی در چنگال مرگبار خود میفشارد. و همه ارگان و نهادهای طویل و عریض دولتی و حتی خصوصی را با اتکاء به قشون کشی نظامی بر فراز جامعه همچون تهدید می چرخاند و بکار می گیرد تا سنگرهایی را که جامعه بویژه طی مبارزات و اعتصابات مداوم و خیزشهای دی ماه 96 و آبانماه 98 و شهریور 1401 تا به امروز فتح نموده با زور و سرکوب پس بگیرد اما تا کنون این سنگرهای تسخیر شده قابل پس گرفتن نبوده.
رژیم ننگین ایران وقتی نتوانسته با قشون کشی علیه کارگران محیط کار و میلیتاریزه کردن کارگران را از مبارزه هر روزه باز دارد؛ وقتی نتوانسته برغم قشون کشی در خیابانها و خون پاشیدن به صفوف اعتراضات و اعتصابات کارگری و سایر اقشار فرو دست، عزم مبارزاتی آنها را در هم بشکند؛ وقتی نتوانسته با اشاعه تبعیض جنسیتی و تعرض افسارگسخیته به صف مبارزات کارگران میان کارگران زن و مرد فاصله بیاندازد و دیوار بکشد، و زنان از همیشه بیشتر نقش هدایت و رهبری در مبارزات را بدوش کشیده اند ؛ وقتی نتوانسته فضا و محیط دانشگاه و مدارس را با قوانین ضد انسانی پادگانی کند؛ وقتی نتوانسته وحدت و همبستگی عمیق انسانی میان معلمان و دانش آموزان را که در امر پیشبرد مبارزات خصوصا سالهای اخیر نقش چشمگیری داشته اند، حتی با قتل زنجیره ای وحشیانه مسموم سازی دانش آموزان در هم بشکند؛ در یک کلام وقتی نهاد و ارگانهای ایدئولوژیک نظامش جهت تحمیق توده ها دارند نفسهای پایانی را می کشند، و دیگر خرافه گویی از سوی اکثریت عظیم جامعه خصوصا جوانان مورد تمسخر و استهزار قرار می گیرد؛ همه و همه مظاهر آنند این رژیم وصله بسیار ناجوری بر پیکر این جامعه است و باید یکبار و برای همیشه به شیوه انقلابی شر آنرا از سر جامعه خلاص شود.
مبرهن است، این مملکت تحت حاکمیت ننگین رژیم از همیشه بیشتر به ابراز وجود قدرتمند طبقه کارگر در قامت رهبری کل جامعه نیاز دارد. جنبش کارگری و کمونیستی هر چند در جامعه ایران بطور بالقوه قدرتمند و ریشه دار است، اما اگر دیر بجنبد و این پتانسیل عظیم اجتماعی را به شیوه ای سراسری رهبری و سازماندهی نکند و علیه وضع موجود به حرکت در نیاورد، دشمنان رنگاورنگ طبقاتی در داخل و خارج در کمین نشسته اند و بعید نیست این فرصت تاریخی برای تسخیر قدرت سیاسی یکبار دیکر از دست برود.
بورژوازی ایران هر چند بشدت پراکنده و بی افق است، اما تهدید روند رو به رشد انقلابی در جامعه را تهدید بزرگی علیه خود می بیند. به همین اعتبار برغم عدم پایگاه توده ای می تواند به کمک قدرتهای منطقه و ایادی غرب علیه روند پیشروی جهت سرنگونی انقلابی رژیم و تسخیر قدرت سیاسی از پائین وارد بده و بستان شوند و دستاوردهای حاصله چندین مبارزاتی جامعه را مصادره کنند. بورژاوزی ایران بخوبی متوجه شده، مذهب به عنوان ایدئولوژی و یکی از ارکان رژیم حاکم، وسیعا درون جامعه از رونق افتاده و این ستون مذهبی رژیم بشدت فرو ریخته. و به این اعتبار ایندوره دارد تمام زور خود را می زند و هزینه میکند تا جامعه به تنگ آمده از وضعیت وخیم اقتصادی و اختناق سیاسی را با هویتهای کاذب ملی و قومی سرگرم و به زیر پرچم ایدئولوژِی ناسیونالیستی سوق دهد تا از این مجرا آنها از مسیر اصلی مبارزه دور کند. رژیم ضد انسانی ایران جدا از اینکه تاریخا زمینه سر بر آوردن و رشد ناسیونالیزم در منطقه را می شناسد، به تجربه هم بوده آموخته که گرایشات ناسیونالیستی در جامعه را هر چقدر باد بزند و حتی خود زمینه رشد آنرا برای تبدل شدن آن از گرایش ناسیونالیستی به جنبشی ناسیونالیستی قدرتمند فراهم نماید، می تواند در اوج قدرتگیریش، آنرا با وعده و وعید سهیم کردنشان در قدرت به سازش بکشد و مهار بزند. کما اینکه طی یکدهه اخیر رژیم ایران و دول غربی نیز بیش از پیش روی اشاعه دادن گرایشات ناسیونالیستی و فرقه های قومی در مناطق مختلف ایران هزینه کرده اند تا از این طریق مبارزاتشان را از محتوای تهی و مسیر پیشروی جامعه بسوی برآمده انقلابی را سد کنند!
جنبش کارگری ایران هر چند طی سالهای اخیر با تقبل هزینه سنگین خود راسا در امر هدایت و رهبری اعتصابات مداوم نقش داشته، اما دامن زدن به اشاعه و رشد گرایشات ناسیونالیستی و بویژه چپ ناسیونالیستی درون جنبش کارگری به بخشی از موانع ذهنی بر سر راه رشد مبارزه تبدیل شده که کم و بیش بر پراکندگی و فرقه گرایی میان آنها دامن زده و سد راه پیشرویشان در امر سازماندهی و رهبری طبقه کارگر به شیوه یکپارچه شده است. و به اعتبار همین امر موجب شده رهبران و پیشروان کارگری، حتی نسبت به اعتراضات خودجوش درون جامعه که گرایشات اجتماعی با افق و پرچم های تماما متمایز در آن دخیل هستند نیز طی ایندوره محتاطانه عمل کنند. طبقه کارگر ایران تجربه تلخ مصادره انقلاب سال 57 را دارد که چگونه ضد انقلاب همه دستاوردهای مبارزاتیش را با تعرض به انقلاب مصادره نمود. نمیخواهد یکبار دیگر پس از 47 سال مبارزه بیوقفه دوباره این تاریخ به شیوه ای دیگر برایش تکرار شود. به این اعتبار از پیوستن شتابان به اعتراضات بیشتر خود جوش بنوعی خود را برحذر داشته است.
سوای هراس رژیم از رویارویی با اعترضات و اعتصابات مداوم کارگری و سایر اقشار فرودست علیه وضع موجود که در سراسر ایران برایش به شیوه روتین درآمده، هر ساله چندین هفته مانده به فرا رسیدن یک می روز جهانی کارگر نیز در اکثر شهرهای ایران بویژه مناطقی از کشور که طبقه کارگر پایگاه طبقاتی و سیاسی قدرتمندتری دارد تا به مصاف سرمایه داران بیاید، شروع به تعقیب و گریز و بازخواست فعالان و رهبران کارگری می کند. روزهای مشرف به یک می از دیگر ایام سال برای دولت و کارفرمایان هراسناک تر است.
و امسال مضاف بر این شرایط عمومی در اثنایی به پیشواز یک می روز جهانی کارگر می رویم که رژیم ایران وسیعا پروپاگاندای پیشنهاد”مذاکره یا جنگ” از سوی دولت ترامپ را در بوق کرنا کرده است. از طریق رجزخوانیهای خامنه ای در رسانه ها دو قطبی «مذاکره یا جنگ» را به شیوه دروغین جار می زنند و برای جامعه و خصوصا صفوف نیروهای مستاصل خود آنرا اینگونه معنا می کند که:« ترامپ در دور اول ریاست جمهوری آمریکا برنامه برجام را پاره کرد تا ما را تحقیر و بزعم خویش به زانو در آورد، اما اکنون که در دور دوم ریاست جمهوریش برگشته و پیشنهاد مذاکره داده، بیانگر اینست در برابر “اقتدار دولت ما!” کم آورده اند!». خامنه شاید بتواند با این رجزخوانی به صفوف نیروهای مستاصلش در برابر مبارزات توده های معترض به وضع موجود رمقی ببخشد اما سردسته قاتلان خامنه ای هر چند خود را به نفهمی بزند، جامعه ایران این را بروشنی دریافته است اینکه اتفاقا”دولت مقتدرش!” حاضرست با هر خفتی به مذاکره با دولت آمریکا تن بدهد اساسا از ترس عروج مبارزات توده های مردم معترض است که به کمتر از به زیر کشیدن انقلابی رژیم ننگینش به چیزی رضایت نخواهند داد. اکثریت عظیم جامعه ایران دریافته رژیم به این خیال واهی امید بسته که با تن دادن به مذاکره با دولت ترامپ شاید بتواند روند رو به عروج مبارزات توده ای را کند نماید و بر عمر رژیم ننگینش بیفزاید. رژیم ایران با «برنامه برجام» و بدون «برجام» نزد مردم تکلیفش روشن است، و باید آنرا بدون هر گونه تداخل نظامی قدرتهای جهانی (که راستهای بورژوازی و چپ ناسیونالیست به آن امید بسته اند و برایش هلهه می کنند) تنها و تنها با اتکا به نیروی مبارزاتی متحد خود و به رهبری پرولتاریای هشیار در سراسر ایران و به شیوه انقلابی به زیر کشید.
بگذارید طبقات حاکم در برابر انقلاب پرولتاریا بر خود بلرزند، پرولتاریای در این نبرد علیه سرمایه داری چیزی برای از دست دادن ندارد، اما جهانی را فتح خواهد نمود!
پیش بسوی هر چه پرخروش تر 1 می!
پیش بسوی پایان دادن به توحش و بربریت!
23.04.2025