زنان زندانی در ایران و مقاومت آنان در سایه سرکوب

الهام فتحی

“وقتی یک زن کارگر را اعدام می‌کنند،تمام طبقه‌ی کارگر را به دار می‌کشند و این جنایت نه تنها علیه زن بلکه علیه آرمان آزادی و برابری است”
الهام فتحی فعال حقوق زنان

در تاریخ معاصر ایران و در طی چهار دهه حاکمیت زن ستیز جمهوری اسلامی،نام زنان بسیاری با مقاومت،ایستادگی و مبارزه گره خورده است؛زنانی که نه‌تنها برای حقوق خود که برای عدالت،برابری و آزادی مبارزه کرده‌اند.اما در حاکمیت جمهوری اسلامی،زنان مبارز همواره تحت فشارهای مضاعف قرار داشته‌اند؛نه فقط به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی‌شان،بلکه به‌خاطر جنسیت‌شان.این فشارها در سال‌های اخیر با صدور احکام اعدام برای زنان فعال کارگری چون شریفه محمدی،پخشان عزیزی،وریشه مرادی و… به مرحله‌ای خطرناک و نگران‌کننده رسیده است. زندان برای زنان در ایران نه‌تنها ابزار سرکوب سیاسی است،بلکه ابزاری برای کنترل بدن،صدا و حضور اجتماعی آنان محسوب می‌شود.زنانی که وارد عرصه سیاست و مبارزه اجتماعی می‌شوند،غالباً به چشم تهدیدی مضاعف نگریسته می‌شوند:هم تهدیدی علیه نظم سیاسی موجود و هم علیه نظم جنسیتی مردسالار حاکم.

در زندان‌های جمهوری اسلامی،زنان زندانی با فشارهای روانی،آزارهای جنسی،حبس انفرادی طولانی‌مدت،بازجویی‌های همراه با توهین به کرامت انسانی و محرومیت از حقوق اولیه مانند ملاقات،درمان و ارتباط با وکیل روبه‌رو هستند.نمونه‌های بارزی چون نرگس محمدی،سپیده قلیان،آتنا دائمی،گلرخ ایرایی و بسیاری دیگر نماد این مقاومت در بطن سرکوب‌اند.اما مسئله زمانی بغرنج‌تر می‌شود که پای حکم اعدام به میان می‌آید. پخشان عزیزی،وریشه مرادی و شریفه محمدی سه زن مبارز و فعال کارگری در دسامبر ۲۰۲۳ به اتهاماتی واهی چون همکاری با گروه‌های مخالف نظام و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شدند.صدور این احکام بدون ارائه مستندات حقوقی روشن،بدون محاکمه‌ای عادلانه و با اعترافاتی تحت فشار و شکنجه،نمونه‌ای از استفاده نظام‌مند از قوه قضائیه به عنوان ابزار سرکوب سیاسی است.

درخواست اعاده دادرسی این دو زن نیز اخیراً رد شده و نگرانی از اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام آن‌ها افزایش یافته است.درحالی‌که جامعه جهانی،نهادهای حقوق بشری و سازمان‌های چپ‌گرا صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند،حاکمیت با بی‌تفاوتی یا حتی چهره‌ای تهاجمی با این اعتراضات برخورد می‌کند. از منظر چپ و به‌ویژه مارکسیستی،این احکام اعدام را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان پرونده‌های قضایی یا موضوعات فردی دید؛بلکه باید آن‌ها را در بستر ساختار طبقاتی،سرکوب سیستماتیک و تضادهای بنیادین سرمایه‌داری دولتی در ایران تحلیل کرد.

نظام جمهوری اسلامی هرچند خود را مخالف سرمایه‌داری جهانی معرفی می‌کند،در واقع ساختاری طبقاتی و استثمارگر دارد که در آن طبقه کارگر و به‌ویژه کارگران زن،از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم‌اند.در چنین بستری،زنانی که هم به طبقه فرودست تعلق دارند و هم علیه این ساختار به پا می‌خیزند،بیشترین تهدید را برای حاکمیت ایجاد می‌کنند.به همین دلیل است که سرکوب آنان شدیدتر و بی‌رحمانه‌تر است. مارکسیست‌ها بر این باورند که دولت در هر جامعه طبقاتی،ابزار سرکوب طبقه حاکم برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خویش است.در ایران نیز قوه قضائیه،نیروهای امنیتی و حتی گفتمان رسمی حکومت،همگی در خدمت حفظ وضع موجود قرار دارند.اعدام زنان فعال کارگری را باید در این چارچوب دید:ترساندن طبقه کارگر از شورش،خاموش کردن صدای زنان و نشان دادن قدرت بی‌پروای حاکمیت.

پخشان عزیزی،وریشه مرادی و شریفه محمدی تنها نمونه‌هایی از این مبارزه طبقاتی جنسیتی‌اند.آنان با حضور در سازماندهی کارگری،اعتراض به نابرابری و همبستگی با مردم ستمدیده ایران و به خصوص کردستان،در خط مقدم این مبارزه ایستاده‌اند.چنان‌که جنبش زنان در ایران همواره نشان داده،مبارزه برای آزادی زنان با مبارزه برای عدالت طبقاتی و رفع ستم ملی در هم تنیده است. از نگاه چپ،آزادی واقعی زنان تنها از طریق تغییر بنیادین ساختارهای اقتصادی و سیاسی ممکن است.در ایران امروز که ترکیبی از ستم طبقاتی،جنسیتی،ملی و مذهبی بر زندگی مردم سنگینی می‌کند،صدای این زنان نه‌تنها پژواکی از رنج است،بلکه ندایی از امید و رهایی است.

اکنون با نزدیک شدن به خطر اجرای احکام اعدام برای این سه زن مبارز،وظیفه نیروهای چپ،فمینیست‌ها،فعالان حقوق بشر و همگان روشن است:صدای آنان باشیم.باید این مبارزه را از فراموشی بیرون کشید و آن را به یک مطالبه جهانی بدل کرد.فشار بر نهادهای بین‌المللی،سازمان‌دهی اعتراضات،کمپین‌های مجازی و اتحاد بین جنبش‌های زنانه و کارگری راه‌هایی برای مقابله با این موج سرکوب‌اند. در عین حال این لحظه‌ای است برای بازنگری در استراتژی‌های مبارزاتی و ساختن پیوندی عمیق‌تر میان جنبش زنان و مبارزات طبقاتی؛چراکه آزادی زنان،بدون رهایی از سلطه سرمایه و مردسالاری میسر نیست. اعدام پخشان عزیزی،وریشه مرادی و شریفه محمدی نه‌تنها حمله‌ای به این زنان که هشداری به همه ماست:به زنانی که می‌خواهند برخیزند،به کارگرانی که می‌خواهند بجنگند و به مردمی که می‌خواهند آزاد باشند.در دل این سرکوب اما امید به مقاومت زنده است؛مقاومتی که از دل زن،طبقه و مبارزه می‌جوشد.

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری