توضیح پیام فدایی: توضیح: آنچه در زیر میآید متن سخنرانی رفیق خورشید با عنوان “چه کسانی از ستم بر زنان سود میبرند؟” میباشد که در تاریخ 9 مارس 2025 24 در برنامهای که برای بزرگداشت 8 مارس روز جهانی زن، در اتاق “بذرهای ماندگار” چریکهای فدایی خلق ایران در کلاب هاوس برگزار شد، صورت گرفت. فایل صوتی این برنامه در کلاب هاوس موجود است.
همانطور که همه میدانیم در دنیای نابرابر امروز، فارغ از بحث مشکلات و نابرابریهای اجتماعی که گریبانگیر جامعه ماست، در این میان رنجی که زنان کارگر به عنوان یک نیروی کاری کم بها متحمل می شوند، جلوه بارزی از عدم مساوات و دست کم انگاریِ این انسانها در مقابل کار پر مشقت با دستمزد کمتر (نسبت به دستمزد مردان)، می باشد؛ و بر کسی هم پوشیده نیست که در کشوری مانند ایران که به طور مشخص و آشکارا حافظ و مدافع سیستم سرمایهداری می باشد، تا چه حد این ستم علنی و آسیب رساننده است!
در کارخانهها و بخش های تولیدی، زنان کارگر نه تنها در معرض استثمار اقتصادی هستند بلکه اغلب مجبور به کار در شرایط و محیط غیر استاندارد (گاها نمور و آلوده) بدون داشتن سیستم تهویه در محیطهای دربسته و کارگاههای فاقد استانداردهای لازم، که معمولا تحت پوشش هیچ گونه بیمهای هم قرار ندارند، هستند؛ و این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که زنان کارگر در ایران به خاطر حجاب اجباری، رنج و آسیب بیشتری را در شرایط مشابه نسبت به جوامعی با آزادی حجاب، متحمل میشوند.
البته همواره این نیروی کار ارزان قیمت در معرض خطر اخراج هم قرار دارند و بیشتر از ترس همین اتفاق تن به انجام کارهای سخت با مزایا و حقوق پایینتر و حتی ساعات کاری طولانیتری می دهند.
نکته ای که من در اینجا می خواهم در مورد آن صحبت کنم، این است که بررسی کنم که این ستم آشکار به زنان و در حقیقت به نیمی از جمعیت جهان، ریشه در کجا دارد و از کجا به وجود آمده است؟ به طور مسلم همه ما میدانیم که از زمانی که کمونهای اولیه از بین رفت، مالکیت خصوصی به وجود آمد و بر اساس آن هم جامعه طبقاتی پدیدار شد. به دلیل این که ابزار تولید در دست مردان بود و مردان با هدف اینکه دارایی خود را به فرزندان خود منتقل کنند، زنان را تحت سیطره خود قرار دادند و با این کار اولین نوع ستم در جامعه ای که در آن مالکیت خصوصی شکل گرفته بود، پدیدار شد، یعنی ستم بر زن. انگلس در کتاب منشا خانواده توضیح میدهد که با ظهور مالکیت خصوصی، نقش زنان از موقعیت برابر در جوامع ابتدایی به موقعیتی فرو دست و وابسته تقلیل یافت؛ و مطرح می کند که “اولین تناقض طبقاتی که در تاریخ بوجود می آید مقارن با تکامل تناقض بین مرد و زن در ازدواج یکتا همسری ست و اولین ستم طبقاتی مقارن است با ستم جنس مذکر بر مونث.
با به وجود آمدن مالکیت خصوصی و شکل گیری جوامع طبقاتی زن در مقایسه با مرد موجود درجه دوم شمرده شد و این زمینه ای برای استثمار زنان در نظامهای طبقاتی و بعدها سرمایه داری فراهم کرد.
با تداوم جامعه طبقاتی زنان به تدریج به حاشیه رانده شدند. سیستم سرمایه داری اگر چه این امکان را به وجود آورد که زنان وارد بازار کار شوند ولی زنان را به عنوان نیروی کار ارزان و وابسته به کارهای کم درآمد محدود ساخت. این تحولات تاریخی پایه های ستم جنسیتی را در نظام اقتصادی مدرن بنا نهاد.
این را هم می دانیم که در در جوامع سرمایه داری که یک نمونه آن همین ایران خودمان است، فرهنگ زن ستیزی و مرد سالاری به شدت رواج دارد و هر روز بیشتر و بیشتر هم می شود. از مظاهر این زن ستیزی در ایران که در واقعیت به صورت یک فرهنگ درآمده می توان به قوانین رسمی تقسیم ارث و دیه، حضانت فرزند، مساله طلاق، حجاب اجباری، محدودیت های قانونی در زمینه های سفر، ازدواج و حتی کار کردن و نمونه های بسیار دیگر اشاره کرد. یا به طور مثال در جوامع سرمایه داری اروپایی هم به مساله نام خانوادگی فرد که به صورت نرمال با نام خانوادگی پدر یکیست، می توان اشاره کرد … در این مورد نمونه های زیادی وجود دارد که همهی ما کم و بیش از آنها اطلاع داریم. همهی این مسائلی که مطرح شد تاکید دوباره ایست بر اینکه هدف اصلی این واکنشهای نهادینه شده در جامعه، در حقیقت القای درجه دوم بودن زن به عنوان یک عضو جامعه است و به این هدف رسمیت می بخشد.
اما براستی نتیجه عملی و مادی این قضیه یا به عبارت دیگه جنس دوم شمردن زنان در چیست؟ چرا این موضوع بصورت کاملا آگاهانه رسمیت دارد و دائما تقویت می شود؟؟؟
باید بگویم که علت این موضوع در واقعیت به استثمار زنان در عرصه اقتصادی برمیگردد. اگر زن در افکار عمومی در کل جامعه به عنوان نیروی کار درجه دو در نظر گرفته شده باشد، آن وقت جامعه می پذیرد که زن در ازای کار برابر با مرد، دستمزدی پایینتر از مرد دریافت کند! مسلم است که سود این مساله به جیب سرمایه داران می رود. بر کسی پوشیده نیست که زنان به طور خاص در بازار کار با تبعیض های ساختاری روبرو هستند. به عبارت دیگر در حالی که زنان همانند مردان، نیروی کار تولیدی و ارزش افزوده را به سیستم اقتصادی سرمایه داری وارد می کنند، با دستمزدهای کمتر و شرایط مالی بدتر مواجه هستند. نظام سرمایه داری از ساختارهای تبعیض آمیز برای کاهش هزینه های تولید و افزایش سود استفاده می کند. می بینیم که یکی از ابزارهای شدت دادن به استثمار، قائل شدن تفاوت دستمزد بین مردان و زنان است، تفاوتی که در اکثر کشورها _که اتفاقا به داشتن بالاترین حد دمکراسی هم مشهور شدهاند_ زنان برای انجام کار مشابه با مردان، دستمزد کمتری دریافت می کنند. این تفاوت چه در حوزه اقتصادی و چه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی بر اساس ایدئولوژی های نابرابر در جامعه توجیه می شود.
در جامعه ما سردمداران جمهوری اسلامی بر اساس فرهنگ زن ستیزانه شان طوری از پائین بودن مزد زن نسبت به مرد حرف می زنند که انگار این یک امر طبیعی است. مثلاً
ویدیویی در فضای مجازی منتشر شد و احتمالا بسیاری از شما دیده باشید که یکی از مسئولان جمهوری اسلامی در یک مصاحبه تلویزیونی بعد از اینکه مجری خانم از او می پرسد که الان از نظر شما خانمها کار کنند یا نه، با وقاحت تمام پاسخ می دهد که من معتقدم که خانمها نبایند وارد بازار کار شوند، چون وقتی وارد بازار کار می شوند کارفرما نیروی کار را با پول ))دستمزد(( کمتری به کار می گیرد، در نتیجه آقایان بیکار می شوند خانم ها باید در خانه بمانند و به کارهای خود بپردازند تا کارفرما مجبور شود درآمد آقایان را بالا ببرد و مرد در نتیجه بتواند هم خودش را اداره کند و هم خانواده اش را… به راستی اقدام ارتجاعی حذف زنان از بازار کار با اتکاء به فرهنگ مردسالاری و طبیعی جلوه دادن پرداخت مزد کمتر به زن در گفته این مسئول مرتجع جمهوری اسلامی چقدر آشکاره!
به هرحال نتیجه این است که اشاعه فرهنگ مردسالاری در جامعه و تقویت مکرر آن با استفاده از رسانه های عمومی و سوشال مدیا و غیره و غیره باعث می شود که جامعه بصورت ناخود آگاه بپذیرد که زن مزد کمتری دارد؛ بدیهی است که این مساله به سود سرمایه داران و سیستم سرمایه داری است. می بینیم که قوانین تحمیل شده توسط جمهوری اسلامی به زنان همواره ستمی مضاعف علیه آنان است. به واقع زنان در ایران نه تنها از جنبه اقتصادی بلکه از منظر فرهنگی و قانونی و اجتماعی هم که مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی است، تحت ستم و استثمار قرار میگیرند.
به این نکته هم اشاره کنم که نظام سرمایه داری هر زمانی که با بحران مواجه نشده باشد به زنان اجازه می دهد که برای سود بیشتر در خدمت تداوم و تقویت سرمایه داری بمانند، اما به محض بحران، اولین گروهی که تعدیل نیرو می شوند، همیشه زنان بوده اند.
یک نمونه جالب در کشور انگلستان در قرن نوزده را هم در اینجا ذکر بکنم که نشون میده چون مسأله اصلی برای سرمایه داران کسب سود از استثمار کارگران است، ما در تاریخ با نمونه دیگری هم مواجه بودیم. موضوع در مورد این اولین کشور سرمایه داری و صنعتی، این بود که برای کار در کارگاهها و کارخانه های نساجی چون انگشت مردان درشتتر از انگشت زنان بود در یک دوره ای اغلب مردان کارگر خانه نشین شده بودند و به جای آنها زنانشان به کارخانه می رفتند و کار می کردند. در واقع به خاطر ظرافت انگشتان زنان در اینجا برای انجام این کار به نیروی کار آنان نیاز بود. دراین دوره مردان از اینکه خانه نشین شده بودند خجالت زده بودند و سعی می کردند انجام کارهای خانگی که به دوششان افتاده بود را از دیگران پنهانش کنند.
برگردیم به جامعه خودمان، واقعیت این است که جمهوری اسلامی حافظ و مدافع سیستم سرمایه داری جهانیست و حاکمان و سردمداران آن با تقویت و حمایت و گسترش هرچه بیشتر این سیستم فاسد و پوسیده، در درجه اول جیب های گشاد خود را با دزدی و غارت منابع اقتصادی و مالی که متعلق به توده های رنج دیده و تحت فشار ایران است، پر می کنند. به این دلیل آنها همواره از قوانین و مناسبات ضد انسانی این نظام و از جمله زن ستیزی آن سود جسته و به نفع خود از آن بهره برداری می کنند.
به هر حال تا جایی که به مبارزه برای رفع ستم مضاعف به زنان برمیگردد، تجربه به خوبی نشان داده که مبارزه طبقاتی و اتحاد زنان و مردان کارگر، زمینه ساز تحولات عظیم انقلابی در جهت ایجاد جامعه ای به سوی برابری و عدالت خواهد شد. مارکس و انگلس و لنین هم بر این نکته تاکید دارند که مبارزه برای حقوق زنان تنها به عنوان یک جنبش مستقل نمی تواند به تغییرات اساسی منجر شود بلکه این مبارزه باید به طور سیستماتیک جزئی از یک انقلاب بزرگ اجتماعی باشد که تمامی ساختارهای استثماری را به چالش کشیده و آنها را نابود کند. بنابراین برای رسیدن به جامعه ای بدون تبعیض که حقوق مسلم و ابتدایی زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه نادیده گرفته می شود، باید تمام ساختارهای استثماری تغییر کنند و زنان به طور کامل از بندهای تبعیض آمیز رها شوند. این مساله در جامعه ای متحقق خواهد شد که مردان نیز از تمام حقوق و امکانات اولیه زندگی برخوردار بوده و آنان نیز تحت ستم های اقتصادی و اجتماعی از طرف نظام حاکم و سیستم سرمایه داری نباشند. اهمیت همدلی و همسانی و اتحاد زنان و مردان برای دستیبابی به این مهم، آنجا آشکار می شود که مدافعان این سیستم و نظام پوسیده و ضد مردمیِ دیکتاتوری سرمایه داری تلاش در نابرابر خواندن زنان و مردان و عملی کردن آن دارند؛ و این اتحاد و همدلی ترسیست که دائما وجود مدافعان و نفع برندگان این سیستم را میلرزاند.
بنابراین با آگاهی از اینکه ستم مضاعفی که بر زنان می رود نه یک پدیده اتفاقی، بلکه نتیجه ای مستقیم از پیوند سرمایه داری و مناسبات مذهبی و فرهنگی است که عرصه را روز به روز برای زنان تنگ تر می کند باید برای رهایی واقعی بنیان نظام طبقاتی و سیستم سرمایه داری با یک انقلاب مردمی که زنان و مردان متحدانه در کنار یکدیگر خواهان برابری واقعی باشند درهم شکسته شود.
در آخر صحبتم باز تأکید کنم که با ایجاد یک جامعه که در آن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید از بین برود می توان به برابری واقعی زنان و مردان در جامعه دست یافت. ستم بر زن در فرآیندی بوده است که در هم تنیدگی غیر قابل انکار سارختارهای اجتماعی، اقتصادی و مذهبی و فرهنگی را مشخص می کند. این در هم تنیدگی در دراز مدت تداوم داشته و به نقطه امروزی خود رسیده است. پس بدون تغییرات بنیادی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، رهایی زنان و به ویژه زنان کارگر از استثمار امکان پذیر نخواهد بود. پس باید تأکید کرد که
رهایی واقعی انسانها جز با نابودی بنیادین سیستم طبقاتی و در کل سیستم سرمایه داری به دست نخواهد آمد و برابری و مساوات بدون از بین رفتن و محو شدن طبقات اجتماعی توهمی بیش نیست. در چنین وضعیتی است که برابری زنان و مردان به مفهوم واقعی برقرار خواهد شد و زن و مرد از حقوق مساوی برخوردار خواهند شد.