جمهوری اسلامی حاصل قیام بهمن نبود!

اکبر نوروزی

۴۶ سال است که با فرارسیدن سالگرد قیام بهمن ۱۳۵۷ شاهد تلاشهای فریبکارانه و ضدانقلابی رژیم سرکویگر جمهوری اسلامی هستیم که می کوشد جهت فریب مردم ستمدیده و جوانان مبارز با لاپوشانی دلائل اصلی به قدرت رسیدن خود که بوسیله قدرت های امپریالیستی بوده است خود را نتیجه قیام مردمی ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ جا بزند.

از سوی دیگر در این فاصله همواره شاهد تشبثات ضد انقلابیون سلطنت طلب مغلوب و منفور بوده ایم که در تبلیغات مشمئزکننده و عوامفریبانه خود با لمپنی خاص خودشان که بر هیچکس پوشیده نیست، قیام قهرمانانه بهمن ۵۷ را ” فتنه بهمن” ، ” دهه زجر” و یا “عزای ملی” و اراجیف دیگری از همین نوع نامیده و با تحریف حقایق تاریخی و دروغ و فریب، رژیم منفور و جنایتکار جمهوری اسلامی را حاصل انقلاب مردم جلوه می دهند و با وقاحت تمام ضمن کتمان نقش امپریالیستها در به قدرت رسیدن خمینی و دارو دسته اش مردم کشورمان را عامل اضلی این قدرت گیری معرفی می کنند.

در این نوشته کوشش می کنم که برخی دروغ های این دو دسته را افشاء ساخته و حقیقت ماجرا را با تکیه بر واقعیات نشان دهم. اما قبل از هر بحثی، یاد عزیزانی که در راه آزادی، دمکراسی، برابری و سوسیالیسم در مبارزه علیه حکومت شاه منفور و در انقلاب سال ۵۷ جان باختند و همچنین همه آنهائی که در رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی برای رسیدن به آزادی جنگیدند و جان باختند را ارج نهاده و گرامی می دارم.

اکنون با گذشت بیش از چهار دهه، از آن روزهای سرنوشت ساز و پر شور مبارزاتی مردم، ما شاهد رشد متداوم و پیگیر مبارزات توده های کارد به استخوان رسیده برای رسیدن به نان، کار، مسکن، آزادی و استقلال علیه رژیم فاسد وسرکوبگر جمهوری اسلامی می‌باشیم. از سوی دیگر شاهد رشد نیروهای ضد انقلاب و بغایت ارتجاعی و تلاش آنها در به انحراف کشاندن مبارزات توده ها و همچنین کوشش آنها جهت تحریف واقعیت قیام بهمن ۵۷ برای جلوگیری از درسگیری توده ها از مبارزات گذشته خود هستیم.

حقیقت این است که بر خلاف ادعاهای کاذب و دروغین ضد انقلاب حاکم و سلطنت طلبان مغلوب به قدرت رسیدن خمینی جلاد و دار و دسته مزدورش به هیچ وجه خواسته و حاصل قیام مردم نبوده و بر عکس نتیجه تغییر سیاست اربابان شاه یعنی امپریالیستها بود که سرانجام در کنفرانس گوادلوپ تصمیم نهائی گرفته شد. اما امپریالیستها به این دلیل به تغییر سیاست خود پرداختندکه اولا مبارزات و انقلاب مردم از سال ۱۳۵۶ سریعا رو به رشد نهاده بود و سیل میلیونی مردم برای به درک واصل کردن رژیم شاه به خیابان ها آمده و شعار مرگ بر شاه در تمام کشور فریاد زده شد.ثانیا امپریالیستها در نظر داشتند با تقویت بنیادگرائی اسلامی کمربند سبزی به دور شوروی سابق بکشند و همچنین به این طریق جنبشهای ضد امپریالیستی و کمونیستی در منطقه را به حاشیه برانند.

با اوج گیری انقلاب ایران، شاه و اربابان امپریالیستش در ابتدا به هر وسیله ای برای جلوگیری از مبارزات مردم متوسل شدن، بطوریکه حتی شاه منفور در تلویزیون به اصطلاح ملی ظاهر گردید و با درماندگی و فصاحت تمام گفت: “صدای انقلاب مردم را شنیده است”، مزدوری که تا دیروز جوانانی را که فقط به دلیل خواندن یک کتاب مانند کتاب ” مادر” اثر ماکسیم گورگی و یا ” اصول مقدماتی فلسفه” و یا غیره در سیاهچال های مخوف خود، آزار و شکنجه می داد و مخالفین و معترضین را برای ندامت تحت فشار قرارداده و به شوهای تلویزیون وامیداشت، خود به تلویزیون آمد و علنا ابراز ندامت و پشیمانی کرد و وعده وعید بهشت کاذب دیگری به مردم داد. مردمی که طی سالیان حکومت استبدادی شاه جلاد، اعدام، زندان، شکنجه، فقر، اختناق و بسیاری از مشکلات و مصائب دیگر را به عینه تجربه کرده بودندو حال که به خیابانها آمده بودند دیگر نه فریب وعده وعیدهای او را میخوردند و نه از سرکوب ها و حکومت نظامی وی هراسی به دل داشتند. بنابراین ترفندها و حربه های دشمنان مردم در مقابل انقلاب پیش رو با شکست مواجه شده از این رو قدرت های حامی رژیم شاه به خصوص امپریالیسم امریکا با دیدن عجز و ناتوانی شاه در مقابل مبارزات مردم، از ترس رادیکال تر شدن مبارزات مردم به اتمام رسیدن تاریخ مصرف شاه مزدور مهر تائید زده و جایگزین دیگری برای بازسازی دوباره سیستم سرمایه داری وابسته انتخاب نمودند. به همین دلیل هم ما شاهد کنفرانس سران کشورهای امپریالیستی انگلیس، آمریکا، آلمان و فرانسه در جزیره گوادلوپ بوده ایم که سرانجام بر سیاست جایگزینی دار و دسته خمینی با شاه مهر تائید زد.

در واقع دیگر حمایت و پشتیبانی از رژیم شاه به لحاظ اقتصادی و سیاسی منافعی برای آنان در بر نداشت و خمینی جلاد را که از مدت ها پیش قدرت ها و رسانه های امپریالیستی به خصوص بی بی سی، او را به عنوان جایگزین شاه معرفی کرده بودند را بر قدرت نشاندند.

از مهم ترین تصمیمات کنفرانس گوادلوپ که چرخش قدرت های امپریالیستی در مقابل رژیم شاه و به قدرت رساندن خمینی و دارو دسته اش در آن شکل گرفت می توان به تعهد دار و دسته خمینی مبنی بر تداوم صدور نفت که ترس و نگرانی سرمایه داران جهانی را در بازارهای جهانی به وجود آورده بود و همچنین حفظ ارتش و سرکوب انقلاب مردم با کشتار و قتل عام مبارزین انقلابی، کمونیست ها و آزادیخواهان اشاره نمود.

امروز با گذشت بیش از چهاردهه از کنفرانس ضدمردمی گوادلوپ و به قدرت رساندن رژیم جنایتکار و ددمنش جمهوری اسلامی شاهد هستیم که طی این مدت سردمداران جمهوری اسلامی لحظه ای از انجام تعهدات خود به امپریالیستها کوتاهی نکرده و از هیج جنایتی جهت خدمت و حفظ منافع اربابان امپریالیستی دریغ نکرده اند.

از کشتار وحشیانه خلق های کرد و عرب و بلوچ و ترکمن تا دستگیری و شکنجه و اعدام اعضاء و هواداران سازمانهای سیاسی به خصوص در دهه ۶۰ و کشتار وحشیانه هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ که طی آن دسته دسته زنان و مردان کمونیست و آزادیخواه را به دار کشیدند و با سرکوب ددمنشانه کارگران و ستمدیدگان در سراسر ایران صدای هر اعتراضی را در گلو خفه کردند.تا بهتر بتوانند دستورات بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و مصالح امپریالیستها در سطح منطقه را پیش ببرند. و خوش خدمتی خود را به تمام کشورهای امپریالیستی مانند آمریکا، آلمان، انگلستان، ژاپن، روسیه، چین و غیره ثابت کنند.

انقلاب و قیام ۵۷ مانند هر واقعه بزرگ تاریخی دارای زمینه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می باشد. این انقلاب در شرایطی شکل گرفت که ایران تحت سلطه امپریالیسم قرار داشت و رژیم شاه با اصلاحات ارضی که تبلیغات شاهانه آنرا انقلاب سفید می نامید عملا تا حد زیادی شیوه تولید فئودالی را کنار زده و سیستم سرمایه داری وابسته را بر تولید مسلط نموده بود. سیستمی که تضاد میان اکثریت جامعه از کارگران، دهقانان گرفته تا دیگر زحمتکشان و قشرهای تهیدست جامعه با سرمایه داران داخلی و اربابانشان را تشدید نموده و این تصاد هر روز شدید تر هم می شد و در ادامه آن فقرو فلاکت، بیکاری، حاشیه نشینی را بر جامعه گسترش دادند. سیستمی که همچنین با خفقان و دیکتاتوری و خفه کردن هر صدای مخالفی توام بود.

در حقیقت اجرای اصلاحات ارضی شاه، اختلاف طبقاتی در جامعه را تشدید کرد بطوریکه پایگاه اجتماعی رژیم استبدادی شاه هر روز کوچکتر می شد. از این رو، رژیم هر چه بیشتر به زور، سرکوب، خفقان و دیکتاتوری متوسل می شد. یکی از پیامدهای این وضع فعال مایشائی ساواک ( سازمان اطلاعات و امنیت کشور) بود. که به دستگیری و پیگرد انقلابیون، کمونیست ها و مخالفان رژیم پرداخته و زندان، شکنجه، حبس های کوتاه مدت و بلند مدت و اعدام و غیره جزئی جدایی ناپذیراز سلطه این دستگاه خوفناک امنیتی بود. در همین رابطه، یکی دیگر از دلایل مهم مبارزات مردم، در انقلاب و قیام بهمن ۵۷ وجود زندان ها، شکنجه های وحشیانه در سیاهچال های منحوس رژیم شاه و اعدام آزادیخواهان، بود.

در ایران تحت سلطه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه، هر روز فقر و بدبختی در شهر و روستا های کشور گستردگی بیشتر یافته، تبعیض و نابرابری، تعمیق شکاف طبقاتی، اعتراضات گسترده مردم را دامن می زد و از سوی دیگر این رژیم با مسدود ساختن هر گونه منفذ مبارزه سیاسی، چنان خفقان و دیکتاتوری مطلق‌العنانی را در سراسر جامعه برقرار ساخته بود که تخطی از آن به سرنوشتی جز دستگیری، شکنجه های وحشیانه، زندان و اعدام آزادیخواهان ختم نمی شد.

اینها هستند دلایل واقعی بپا خاستن مردم ستمدیده و شکل گیری انقلاب سال ۵۷ که قیام بهمن نقطه اوج آن بود. انقلابی که برای مقابله با آن و سرکوب قطعی اش اربابان شاه به دارو دسته خمینی متوسل شدند. بنابراین همانطور که در بالا هم اشاره شد جمهوری اسلامی نه حاصل انقلاب مردم، بلکه محصول شکست انقلاب و بر خلاف یاوه گویی های سلطنت طلبان مغلوب، این مردم نبودند که این دار و دسته را به قدرت رساندند بلکه این اربابان شاه بودند که دار و دسته خمینی را به قدرت رساندند. به همین دلیل هم مبارزات قهرمانانه و مردم ایران پس از قیام با شکوه بهمن سال ۵۷ همچنان برای کسب نان، مسکن، کار، دمکراسی، آزادی و استقلال تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه یافت و ادامه خواهد یافت.

حال بگذار روزی صد بار سلطنت طلبان مغلوب با هوچی‌گری انقلاب و قیام بهمن ماه ۵۷ مردم را “عزای ملی” و غیره بنامند و در شبکه های معلوم‌الحال ایران اینترنشنال، صدای امریکا و غیره ویا سریال هایی مانند “تونل زمان” دوران اختناق و استبداد شاه منفور را دوران گل و بلبل به تصویر بکشند و از صلح، امنیت، آرامش و غیره در آن سخن به میان می آورند.

اما واقعیت زندگی کارگران، زحمتکشان و مردم تهیدست و شکاف طبقاتی عمیق میان آنان با سرمایه داران داخلی و خارجی و وجود زندان ها و شکنجه ها و اعدام ها، و در مقابل مبارزات حق طلبانه توده ها علیه زور و سرکوب چیزی نیست که با گذشت زمان از یاد و خاطر توده ها فراموش گردد.

حقیقت این است که در انقلاب سال ۵۷، مردم در حالیکه برای پایان دادن به فقرو فلاکت و عواقب ناشی از آن بپا خاسته بودند همچنین سرکوب و خفقان رژیم شاه نیز کارد به استخوان آنها رسانده بود. مردمی که بدیهی ترین حقوق اشان از آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی اعتراض و حق تشکل پایمال دیکتاتوری حاکم شده بود و شاه با وقاحت تمام نشان داد که حتی تحمل حزب های دست نشانده را نیز نداشت و با ایجاد حزب رستاخیز ایران کشور را تک حزبی نموده بود.

از دروغ ها و تحریفات تاریخی دیگر رژیم ددمنش جمهوری اسلامی که خود را حاصل انقلاب مردم نشان می دهد می توان به قسمتی از سیاست های شوم اربابان امپریالیستش که رژیم جمهوری اسلامی را بر قدرت نشاندن اشاره کرد.

امپریالیسم امریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر، سیاست هایی از جمله کشیدن کمر بند سبز به دور شوروی سابق را در دستور کار خود قرارداد و با حمایت و پشتیبانی بنیادگرایی اسلامی و گروه های ارتجاعی بنیادگرا به مبارزه با شوروی و تضعیف آن پرداخت تا بتواند در ادامه به وسیله ارتجاع اسلامی، نیروهای کمونیستی و مبارزات جنبش های آزادیبخش را در منطقه تضعیف و ایزوله کند و همچنین به راحتی به سرکوب توده ها بپردازد و منافع خود را در منطقه حفظ کنند. بنابراین خمینی و دارو دسته اش با قبول تصمیمات ننگین کنفرانس گوادلوپ و سیاست های دوران جیمی کارتر، آلترناتیو مناسبی برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی گردید. از این رو باز شاهد هستیم که خمینی جلاد و رژیم اش به هیچ وجه حاصل انقلاب مردم ما نبوده اند.

برعکس، نقش خمینی محدود کردن هر چه بیشتر دامنه و عمق مبارزات مردمی علیه نظام بود. بیهوده نبود که خمینی جلاد در جریان قیام بهمن و حمله مردم به پادگان های نظامی و مراکز سرکوب رژیم شاه برخلاف حرکت انقلابی توده ها فریاد می زد که من “هنوز دستور جهاد نداده ام“ در حالیکه قیام بهمن ۵۷ به وقوع پیوسته بود و این در تقابل با سازش ها و دسیسه هایی بود که دارو دسته خمینی با امپریالیست ها خواستار آن بودند. به همین خاطر است که امروزاز رژیم سفاک جمهوری اسلامی گرفته تا سلطنت طلبان مغلوب در برخورد با این رویداد تاریخی چاره ای جز دروغ و تحریف ندارند.

با توجه به واقعیات فوق، واقعیت غیر قابل انکارکه باید از آن آموخت، این است که در اوج مبارزات توده ها، فقدان یک نیروی انقلابی و رهبری کننده که قادر به پاسخگویی به نیازهای مبارزاتی مردم باشد وجود نداشت، مردمی که متاثر از مبارزات نیروهای انقلابی چون چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق بپا خاسته و فریاد می زدنند” رهبران ما را مسلح کنید“ با فقدان یک رهبری سازمان یافته مواجه شد و تا کنون به خواسته های بر حق خود نرسیده اند. این یکی از دلایل اصلی شکست انقلاب سالهای ۵۷-۵۶ بود. اما نباید فراموش کرد که به رغم همه ضعف ها و شکست ها، مردم اوضاع سیاسی ایران را تغییر دادند و تجارب بسیار با ارزشی در مبارزات دمکراتیک و ضدامپریالیستی بدست آوردند.

یکی از این تجربیات فراموش نشدنی همانا این واقعیت است که تا زمانیکه سیستم سرمایه داری وابسته در کشورمان پا برجاست حال رژیم حافظش هر نامی داشته باشد از حکومت سلطنتی تا مذهبی و نظامی و غیره، این نظم ضد مردمی فقط و فقط در جهت به بند کشیدن مردم ما خواهد بود و فجایعی مانند سرکوب روزمره مبارزات مردم با زندان، اعدام، زن ستیزی، بیکاری ادامه خواهد داشت . و ما باز هم شاهد زباله گردی، قبر خوابی، فقر و گرسنگی، نقض حق تعین سرنوشت خلق ها، عدم آزادی بیان و عقیده و مصائب و مشکلات بی شمار دیگری خواهیم بود.

بنابر این باید به مبارزات برحق و انقلابی گذشتگان ارج نهاد و از تجربیات مبارزاتی و انقلابی آنان برای ساختن آینده ای که شایسته یک زندگی انسانی باشد، درس گرفت و بتوانیم مسیر رسیدن به رفاه، آزادی و دمکراسی را هموار سازیم.

نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!

برقرارباد جمهوری دمکراتیک خلق به رهبری طبقه کارگر!

اکبر نوروزی اسفند ۱۴۰۳

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری