تقویت اردوی کار در مقابل اردوی سرمایه

مازیار رازی

متاسفانه نبود آگاهی سراسری سوسیالیستی در میان توده‌های کارگری در سطح بین‌المللی و ایران موجب می‌شود که ما دچار انحرافاتی بشویم. کارگران تحت تاثیر تبلیغات رادیو تلویزیون‌ها قرار گرفته و آن را به عنوان حقیقت موجود می‌پذیرند. این یکی از دشواری‌هایی است که ما با آن روبه‌رو هستیم و بایست برای رفع آن چاره‌ای اندیشید. اخبار کاذب توهم ایجاد می‌کند و این توهمات به جنبش کارگری لطمه می‌زند. مثال مشخص، توهم فعلی به این مطلب است که ظاهرا قرار است نیرویی از خارج ایران بیاید و ما را در داخل ایران نجات بدهد و ناگهان جنایت‌کاری مانند نتانیاهو، که در حالِ حاضر به جرم جنایات جنگی از سوی دادگاه‌های بین‌المللی تحت تعقیب است، در میان برخی محبوبیت پیدا می‌کند. مردم آن چنان تحت فشار هستند که برای رهایی از این حاکمیت می‌پذیرند این‌ها بیایند ایران را بمباران کنند و جمهوری اسلامی را از بین ببرند تا این وضعیت خراب تغییر پیدا کند. چنین بحث‌هایی در میان مردم رایج شده و فراوان شنیده می‌شود. متأسفانه در گذشته جریانات کمونیستی دچار این اشتباهات شده‌اند و امروز هم می‌شوند از جمله، حزب کمونیست کارگری که بحث مفصل آن را قبلا کردیم. آقای تقوایی می‌فرمایند حمله اسرائیل به نفع ماست و اصولا بدش نمی‌آید اسرائیل حمله کند و رژیم جمهوری اسلامی را تنبیه یا سرنگون کند. پیش از این هم منصور حکمت به نوعی همین بحث‌ها را داشت که ما در مورد آن دو مقاله نوشتیم و در سایت ملیتانت انتشاردادیم. این نوع از بدفهمی‌ها و توهمات موجب می‌شود که ما از وظیفه اصلی خود باز بمانیم و به تبلیغات رایج و عمومی بین‌المللی آغشته شویم. در حال حاضر عمده مدیای ایرانی در اختیار راست‌ها، سلطنت‌طلب‌ها و جریانات سوسیال‌دمکرات است که دارند با استفاده از این امکانات تبلیغات خودشان را می‌کنند؛ از این رو بازنگری مواضع زحمتکشان و در رأس آن جنبش طبقه کارگر، همچنین وضعیت پیشتازان کارگری اهمیت ویژه‌ای خواهد داشت. همان طورکه مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست اشاره می‌کنند، هر جامعه‌ای در سطح بین الملل از دو اردوی متخاصم کار و سرمایه تشکیل شده است. اردوی سرمایه متعلق به کسانی‌ست که خواهان حفظ مناسبات سرمایه‌داری هستند. آنان طبقه متخاصم خود را مستقیما استثمار می‌کنند و سایر اقشار جامعه نیز چه مستقیم و چه غیرمستقیم، مورد ستم آنان قرار می‌گیرند. این اردو در واقع اردوی ضد انقلاب است یعنی از وقوع انقلاب سوسیالیستی جلوگیری می‌کند. آن‌ها نیرویی بازدارنده هستند و تلاش می‌کنند به هرشکل ممکن وقوع این انقلاب را متوقف کنند. آنان از ابزار ایدئولوژیک و سرکوب استفاده کرده تا توده‌ها را تحمیق و یا مرعوب کنند. زندان، شکنجه و اعدام مخالفان وسیله‌ای‌ست که ما به‌کرات شاهد استفاده آن از سوی حکومت ایران بوده‌ایم.

این تعریف مارکس در مانیفست هنوز هم به قوت خود باقی‌ست و بهترین تعریفی‌ست که می‌توان بر اساس آن جایگاه خود، نقش نیروهای متخاصم و نیازهای پیش‌برد انقلاب و وظایف اردوی کار برای تحقق انقلاب را مشخص کرد. بگذارید با تعریف اردوی سرمایه ادامه دهیم. این اردو تنها استثمارگران داخلی را در بر نمی‌گیرد بلکه در سطحی بین‌المللی عمل می‌کند. اگر بخواهیم با استفاده از عبارت معروف بوش رئیس جمهور آمریکا، «محور شرارت» نیروی متخاصم کارگران ایران را تعریف کنیم در راس آن مشخصاً ترامپ، سپس نتانیاهو و خامنه‌ای قرار دارند. این‌ها سه جزء اردوی سرمایه‌داری و اردوی شرارت هستند.

اتفاقاتی که درون این اردوگاه می‌افتد – اگرچه باید دانست و در تاکتیک‌ها منظور کرد – اما مشخصا ارتباط مستقیمی به اردوی کار ندارد. یعنی ما نبایست تحت تاثیر بازی‌هایی که این‌ها به راه می‌اندازند و یا جنگ‌هایی که بین خودشان درمی‌گیرد، قرار بگیریم؛ نبایست توهم داشته باشیم که یکی از این مهره‌های شرارت خواهان نجات ما در ایران باشد. سیاست‌های اردوی سرمایه براساس منافع خود آنان رقم زده می‌شود و آن‌ها برای تحقق این منافع از هیچ اصول اخلاقی و یا انسانی پیروی نمی‌کنند. مثلا وقتی ناتانیاهو یک سخنرانی در مورد مردم ایران می‌کند، ما فریب نخوریم که به‌به چه سخنان خوبی. ای کاش می‌آمد و ما را نجات می‌داد؛ یا این‌که ترامپ بیاید ما را نجات بدهد که امروز بحث اصلی سلطنت‌طلبان است؛ منتظرند ترامپ بیاید و آقای رضا پهلوی را به قدرت برساند و این‌ها برگردند و همان شرایط استثمارگری دوران شاه‌ و ساواک را احیا کنند و همان گذشته دوباره تکرار شود. این مسائل ربطی به جنبش کارگری و اردوی کار ندارد. ربط آن تا جایی‌ست که بدانیم در اطراف ما چه می‌گذرد و آیا این اتفاقات تغییری در تحلیل‌ها و تاکتیک‌های ما می‌دهد. اما قرار نیست در دام این بحث‌ها بیافتیم و منتظر معجزه از بالا باشیم. ما بایست اردوی کار را مستقل بسازیم. این یکی از دشواری‌های پیش روست. همان طور که مارکس اشاره می‌کند ایدئولوژی هیئت حاکم معمولا بر تمام جامعه تأثیر می‌گذارد، نظرات هیئت حاکم در داخل به صورت اعمال فشار نرم ایدئولوژیک و سرکوب عمل می‌کند و همین ایدولوژی در خارج، به عنوان بخشی از تفکرات حاکم سرمایه‌داری، از طریق رادیو تلویزیون‌های سلطنت طلب و غیره تاثیراتی درسطح کلان جامعه می‌گذارند. پیشتازان کارگری بایست در این مورد با همقطاران خود و یا سایر گرایش‌های مختلف جامعه که دچار توهم می‌شوند، بحث و تبادل نظر کنند. بایست روشن شود که در نهایت، اعمال حاکمیت اردوی کار می‌تواند مسائل ایران را حل کند. سرنگونی نظام سرمایه‌داری که صحبتش را می‌کنیم صرفا سرنگونی رژیم موجود نیست، رژیم حاکم و کلیت نظام سرمایه‌داری بایست با هم سرنگون شوند و حاکمیت نوینی از آغاز پایه‌ریزی شود تا بتوان مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود را حل نمود. تا زمانی که افرادی مانند خامنه‌ای، رضا پهلوی، یا ترکیبی از این‌ها، همان طور که اشاره کردیم، در راس کار باشند چیزی تغییر نخواهد کرد. در حال حاضر این‌ها دارند با هم تبانی‌هایی می‌کنند، ولی ما نبایست توهمی داشته باشیم که گویا این‌ها می‌توانند مسائل اجتماعی و اقتصادی ما را حل کنند. این‌ها خودشان به عنوان بخشی از سرمایه‌داری جهانی دچار بحران اقتصادی هستند، بحرانی که از سال ۲۰۰۸ آغاز شده و با قضیه اپیدمی کووید ابعاد عظیم‌تری پیدا کرده است.

اگرچه ظاهرا کشورهایی مانند ایران خارج از حیطه کشورهای امپریالیستی به نظر می‌آیند، اما با توجه به جهانی شدن سرمایه و تقسیم کار جهانی کماکان از لحاظ اقتصادی وابسته به امپریالیسم هستند. اصولا امپریالیسم اجازه رشد صنایع و رشد نیروهای مولده در این کشورها را نخواهد داد. در نتیجه، تا هنگامی که اقتصاد کشوری مانند ایران در چرخه اقتصاد سرمایه‌داری امپریالیستی حرکت می‌کند هر حاکمیتی به قدرت برسد ما پیوسته دچار بحران اقتصادی و درنتیجه آن دچار بحران سیاسی و سرکوب‌ها خواهیم بود. حاکمیت برای استقرار در قدرت چاره‌ای به جز سرکوب ندارد.

این دور باطل تنها زمانی شکسته خواهد شد که اردوی کار حاکمیت خود را اعمال کرده و با تکیه به نیروهای عظیم زحمتکشان برنامه اقتصادی و اجتماعی خود را که مستقل از سرمایه‌داری جهانی‌ست به اجرا بگذارد. حال با این مقدمه شاید روشن‌تر بشود جروبحث‌های درونی، نوع ارتباطات و اختلافات، حتی در حد بروز جنگ بین خانواده محور شرارت را توضیح داد. این مقولات مسائل داخلی درون این خانواده هستند و ربطی به ما ندارد، ما هیچ توهمی به هیچ بخش از این نیروهای هرم شرارت نداریم و نبایست داشته باشیم و تحت تاثیر آن قرار گیریم. ما باید خودمان را مستقیما و مستقلا سازمان‌دهی کنیم تا بتوانیم از شر نظام‌های امپریالیستی و نظام سرمایه‌داری ایران در هر لباسی، تاج، عمامه و یا کلاه شاپو خلاص شویم و حاکمیت خودمان را اعمال کنیم. در نتیجه صحبت‌هایی از این قبیل که حالا احتمال جنگ وجود دارد یا ترامپ قراراست بیاید و ما را نجات بدهد و بعد یک فرد بسیار عادل، یک شاهزاده «دمکرات» قرار است جایگزین این رژیم شود؛ شاهزاده دموکراتی که همین حالا به خودش اجازه می‌دهد بدون انتخابات و یا نظرسنجی بگوید «من نماینده تمام مردم ایران هستم». خب، به چنین شخصی نه تنها نبایست توهم داشت، بلکه باید در مقابلش ایستاد و مقابله کرد. یعنی بایست در مقابله با جریاناتی از این دست که در اردوگاه ضد طبقه کارگر قرار گرفته‌اند، که منافع‌اشان با کل منافع توده‌های زحمت‌کش، ملیت‌های تحت ستم، بیکاران و به ویژه زنان که نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند و تحت ستم مضاعف قرار گرفته‌اند، یک آلترناتیو کارگری، آلترناتیو اردوی کار ایجاد شود. این اردوی کار متشکل از چیزی حدود هفتاد تا نود درصد مردم ایران است. این اکثریت بایست حاکمیت خود را در جامعه اعمال کند و بنا بر منافع طبقاتی خود جامعه را از تمام کثافاتی که امپرالیسم حداقل در صد سال گذشته در ایران ببار آورده، از نکبت رژیم‌هایی که تاکنون سرکار آمده‌اند و به نوعی در اتصال با امپریالیسم هستند، چه رژیم ملایان، چه شاهنشاهان و چه مشروطه سلطنتی رضا پهلوی، پاکیزه کند.

بنابراین باید از همین آغاز روشن بود که ما در این کشور یک دست نیستم. دو طبقه داریم که دشمنان طبقاتی یک‌دیگر هستند. تصور این که جنگ آن‌ها با هم جنگ مردم ایران است کاملا نادرست است. ربط این جنگ با ما در حدی‌ست که بتوانیم آن‌را به جنگ طبقاتی با دشمنان بومی و بین‌المللی خود مبدل کنیم. جنگی که به انقلاب برای به حاکمیت رساندن نماینده های اردوی کار مبدل خواهد شد. اما در مورد مسئله جنگ؛ داده‌های تا کنون نشان می‌دهد که در حال حاضر جنگ قریب‌الوقوعی در چشم‌انداز نیست. این‌ها تلاش می‌کنند با معامله از بالا و با توافق در پشت پرده مشکل را حل کنند. امپریالیسم زمانی دست به حمله نظامی می‌زند که خطر قدرت‌گیری طبقه کارگر را احساس کند. همان ‌گونه که در انقلاب روسیه دست به این عمل زد. در روسیه ۱۹۱۷ پس از قدرت‌گیری طبقه کارگر ۱۴ کشورامپریالیستی به رهبری وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا با هم تبانی کرده و برای شکست انقلاب به کشور شوراها حمله کردند. ولی از آن‌ جایی که این انقلاب متعلق به اردوی کار، یعنی ۹۰ درصد از توده‌های مردم بود، خود این توده‌ها نیز حفاظت از آن را برعهده گرفتند. کارگران خود را سازمان دادند، رهبری انتخاب کردند، ارتش سرخ را ساختند و سرانجام چهارده کشور بزرگ امپریالیستی را به زانو درآوردند.

ما می‌توانیم چنین قدرتی در ایران داشته باشیم. این یکی از آن مسائل بسیار مهم است که بایست به درستی درک کرد و فهمید. چنین درکی بایست مشخصا در میان پیشتازان امروز محسوس باشد و از هم اکنون تبلیغ شود. اشکالی ندارد به گفتارهای تلویزیونی این‌ها گوش بدهیم، اطلاعات زیادی به دست می‌آوریم؛ ولی فریفته این حرف‌ها شدن و فراموش کردن این که این‌ها دشمنان طبقاتی ما و ارتجاعی هستند، باعث می‌شود از مسیر اصلی دور بیفتیم. این‌ها شاید به جان هم بیفتند یا جنگی در نگیرد؛ اگرچه سابقه کشورهای امپریالیستی نشان داد وقتی‌که سیاست به نتیجه نمی‌رسد جنگ آغاز می‌شود. جنگ اول جهانی همین بود، جنگ دوم هم همین‌طور و جنگ‌های نیابتی که منجر به تخریب بسیاری از جوامع در منطقه شد از جمله افغانستان که رفیقمان اشاره کرد. همه این جنگ‌ها در چهارچوب منافع متضاد قدرت‌های سرمایه‌داری بود. منافعی که نتوانست با شیوه‌های معمول دیپلماسی حل‌وفصل شود. این جنگ‌ها متعلق به اردوی ارتجاع و ضد انقلاب است و ما نباید توهمی در مورد ماهیت این جنگ‌ها داشته باشیم. مثال مشخصش افغانستان که رفیق افغانی ما اشاره کرد.

امروز در افغانستان هیچ‌گونه آزادی سیاسی و اجتماعی وجود ندارد و همه مخالفان به شدیدترین وجهی مجازات می‌شوند، اما آیا امپریالیسم حاضر است به نفع دموکراسی ادعایی خود قدمی بردارد؟ ابدا! به هیچ وجه، آین‌ها تحت هیچ‌ شرایطی دست به ترکیب دولت طالبان نخواهند زد؛ اصولا خودشان آن‌ها را سرکار گذاشته‌اند و در حال معامله با آن‌ها هستند. بنابراین موضوعیتی ندارد که انتظار داشته باشیم تغییری از سوی آن‌ها اتفاق بیفتد، لااقل تا زمانی که منافعشان تامین می‌شود.

بنابراین طبقه کارگر و پیشتازان آن در منطقه بایست خود را از اردوی ارتجاع متمایز کنند و تمام نیروی خود را بر تقویت اردوی انقلاب متمرکز کنند. مسلما کار ساده‌ای نیست، بسیار دشوار است، پُر هزینه است. بسیاری از کارگرانی که امروز در ایران به عنوان پیشتاز شناخته شده‌اند با مشکلات فراوان مالی و خانوادگی روبه‌رو هستند. این رفقا زندگی خود را فدای امر سازمان‌دهی کار مخفی کرده‌اند تا بتوان از این طریق مبارزه بر علیه نظام‌های سرمایه‌داری را شدت بخشید. این تنها مسئله ایران نیست و در مورد در افغانستان هم باید چنین باشد. ما باید در اندیشه سازمان‌دهی درازمدت خود باشیم. یکی از جنبه‌های این سازمان‌دهی مبارزه با تبلیغات ایدئولوژیک است که تاثیرات مسموم‌کننده‌ای در اذهان همه اقشار جامعه ایجاد می‌کند. بایست این تبلیغات را خنثی کرد و چنین خنثی کردنی با توجه به امکانات اندک ما کار ساده‌ای نیست، نیاز به فداکاری دارد، نیاز به کار مشقت‌بار روزمره دارد و پیشتازان در صف مقدم چنین مبارزه‌ای قرار دارند. مبارزه‌ای که هم کارگران و هم باقی زحمتکشان اردوی کار را به سوی برقراری حکومت اردوی کار رهبری خواهد کرد.
اول اسفند ۱۴۰۳

مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیه‌وتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری

 

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری