فریبا ثابت
زنان و پدر سالاری نوین – به مناسبت 8 مارس روز جهانی حقوق زنان
قبل از ورود به بحث اصلی می خواهم به یک نکته مهم اشاره کنم که مدت ها است فمنیست های فرانسه پیگیر آن هستند و آن « نامگذاری هشت مارس است ، انها معتقدند اینروز روز جهانی برای حقوق زنان یا در نهایت روز جهانی زنان است و روز جهانی زن وجود ندارد. اولی از مبارزات تمامی زنان صحبت می کند و دومی فرصتی بدست میدهد برای مارکتینگ، همانطورکه این سال ها در این روز استفاده میشود. مشخصا روزهشت مارس نماد مبارزه زنان برای آزادی برابری صلح وچند صدایی و چند وجهی زنان است ».
هشت مارس روزجهانی مبارزه برای حقوق زنان ونه « روز زن» برای یاد آوری مبارزه برای برابری بین زن و مرد و اینکه هنوز این مبارزه تمام نشده است. این یاد آوری لازم است چرا که نا برابری بین زن و مرد از قدیمی ترین و ساختاری ترین نا برابری در جامعه است و علیرغم پیشرفت های صد سال اخیر راه طولانی در پیش رو دارد. زنان و دختران هنوز تحت تبعیض، خشونت، اید ه های سکسیستی ،محرومیت اقتصادی و اجتماعی هستند.
60% فقیرترین جمعینت جهان را زنان تشکیل میدهند.
435 میلیون زن تنها با 1،9 دلارزندگی می کنند.
2،4 میلیارد زن برای ورود به بازار کار، فرصت و شانش برابر با مردان را ندارندو در سطح جهانی دستمزد زنان 77درصد دستمزد مردان است. از هر سه زن یک نفر، به عبارتی میلیونها زن قزبانی خشونت سکسیستی ، سکسی هستند. یک زن در هر 11 دقیقه به دست شوهر یا همراهش کشته می شود. در جاهاییکه مسائل زیست محیطی از قبیل بی آبی و خشکسالی وجود دارد زنان بیشتر در معرض گرسنگی و سوء تغذیه هستند. 236 میلیون زن و دختر در مقابل 131 میلیون مرد. زنان 2.5 برابر بیشتر وقت صرف کار خانگی می کنند.و…….. این آمارهاهر چند در سطح کشورها تفاوت های چشم گیری دارند ولی اکثر آنها در همه کشورها و حتی در کشورهای پیشرفته که برابر حقوقی را پذیرفته اندوجود دارد. مثلا در فرانسه در حوزه کار، دستمزد برابر برای کار برابراز سال 1972 به تصویب رسیده و در قانون کار درج شده است اما زنان هم چنان برای کار برابر 16،8% کمتر از مردان حقوق دریافت میکنند.کارهای موقتی ، نیمه وقت، غیر دایمی بیشتر به زنان تعلق داردو در نتیجه زنان فقیرتر هستند. در فرانسه هر سه روزیک زن به دست همسر یا پارتنر خود کشته می شود .120 تا 150 در سال های اخیر. تجاوز و ازار جنسی به زنان از طرف مردان در تمام سطوح اجتماعی علیرغم قانون های رنگارنگ هنوز واقعیت دارد.و..
این تابلوی بالا نشان میدهد که علیرغم بیش از 114 سال مبارزه بی امان زنان برای برابری در جهان ، هنوز راه دارزای در پیش است و نه تنها این مبارزه تمام نشده بلکه در زمینه هایی در حال عقب گرد است. در واقع بعضی از حقوق بدست آمده هم در معرض تهدید و حتی باز پس گیری است. تصور دنیایی که در آن برابری کامل جنسی حنسیتی حتی در کشورهای پیشرفته وجود دارد توهمی بیش نیست. نگاهی به وضیعت جهان و شکل گیری پدر سالاری جدیدی که یک نفر خود را رئیس جهان می خواند در حال حاضر گواهی بر این مدعاست. به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا به قول غربی ها « مهد دموکراسی» ورشد راست افراطی در کشورهای غربی و بعضا در آستانه قدرت ، تهدیدی برای حقوق زنان و دگر باشان است. در امریکا ترامپ حتی قبل از بقدرت رسیدن ،حمله به حقوق وبدن زنان و جامعه ال جی بی تی کوییر را آعاز کرد و پس از به قدرت رسیدن با به زیر سوال بردن حق سقط جنین ، آموزشهای جنسی جنسیتی در مدارس، حقوق ترانس ها سعی در حذ ف هر چه بیشتر زنان در حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی کرده است. در واقع هدف ترامپ تقلیل دادن زنان به نقش سنتی انها، زایش و سلب مالکیت بر بدن خود است. بنا براین در چنین شرایطی 8 مارس و حقوق زنان بیش از همیشه موضوعیت پیدا می کند.
در جامعه ما ایران این روز نه تنها وجود ندارد حتی بر گزاری آن هم موجب سرکوب زنان می شود. اما زنان دیر زمانی است که این سدها را با مبارزه خود شکسته و علیرغم بها ی سنگین سرکوب، به مقاومت خود ادامه میدهند. زنان با عاملیت وحرکت ساختار شکنانه خود از سد حکومت مذهبی گذشته و خود به اکتور اصلی تغییرتبدیل شده اند.جنبش زن زندگی آزادی مبارزه زنان را برای دست یابی به حقوق خود وارد دوره جدیدی کرد و گامی بزرگ در این راه برداشت. اما امروزه این جنبش علاوه برافت و کنترل نسبی در نتیجه سرکوب شدید ،به نظر من برای تداوم خود با چالش های جدی چه در درون خود و چه در رابطه با نیروهای دیگردر جامعه روبروست. با توجه به شرایط حساس جهانی وو ضعیت ایران چه در عرصه داخلی چه در عرصه بین المللی ،جنبش زن زندگی ازادی در لحظه حساسی از تاریخ حیات خود قرار دارد.
خیزش توده ای متعاقب کشته شدن ژینای جوان، به بهانه بد حجابی بر بستر چند دهه بی حقوقی و سرکوب سیستماتیک زنان شکل گرفت شعار« زن زندگی ازادی » به سرعت فراگیر شده و اقشار مختلف اجتماعی را به دور خود جمع کرده و جمهوری اسلامی را به چالش جدی کشید . حجاب به عنوان سمبل تسلط ، نا برابری و تبعیض در قلب ان قرار گرفت و تا حدودزیادی جلو رفته وتحولاتی در جامعه به وجود آورد که حتی با قانون و سرکوب هم به راحتی قابل بازگشت نیست.نمونه بارز مسیله ححاب است که علیرغم سرکوب شدیدو قانون های رنگارنگ از جمله لایحه «عفاف و حجاب »عملا قادر به عقب نشینی زنان نشده تا انجا که پزشکیان هم اعلام کرده که این لایحه قابل اجرا نیست.
اما با افت نسبی جنبش ازیک طرف و وضعیت جهانی وضعف جمهوری اسلامی در صحنه بین المللی از طرف دیگر سوالات جدی در مقابل این جنبش قرار می گیرد. جنبش در این مرحله چه هدفی پیش روی خود دارد و ابزارهای مقاومت ان چیست ؟ ایا شعار« زن زندگی آزادی» هنوز ظرفیت جمع کردن زنان و دیگر نیروهای اجتماعی را حول خود دارد ؟ ادامه این جنبش به درک صحیح از شرایط ودور نشدن از هدف اصلی خود یعنی نفی هر گونه تسلط ، نابرابری و تبعیض بستگی دارد .زنان ا گر خواهان تکرار تاریخ و استفاده ابزاری از خوددر مقاطع حساس نیسنتد بایددرک درستی از خواسته های خود و اینکه چه نمی خواهند و مهم تراز ان که چه می خواهند داشته باشد.
نقش زنان در فرو دستی و تحت سلطه ،چه در نهاد خانواده چه در نهاد های اجتماعی ، دولت و نهادهای قدرت و سرکوب ، باز تابی از واقعیت های جامعه است . نهادینه شدن نظام سلطه ، کسی که اعمال سلطه میکند و کسی که مورد سلطه قرار میگیرد به طور خود کار خود رادر مسایل روز مره نشان میدهد.روابط سلسله مراتبی ، مرتبا باز تولید میشود. نظام جنسیت و تبعیض اقتصادی به طور هم زمان عمل می کنند. نظام سرمایه داری در تعامل با پدر سالاری نوع جدیدی از ستم علیه زنان رارقم زده و زنان از خانه تا جامعه کنترل و سرکوب می کند. نگاهی به وضیعت زنان در ایران چه در حوزه خصوصی خانواده وچه در حوزه عمومی جامعه به خوبی نشان دهنده این سیکل معیوب است. افزایش تکان دهنده قتل های ناموسی در شرایط امروز که زنان حق مالکیت بر بدن خود را خواستارند نمونه بارز از مقاومت مردان و جامعه پدر سالار در برابر آزادی زنان است . اشتعال، از دیگر حوزه های مقاومت در برابر زنان است .نرخ اشتغال زنان در سال های اخیر 27%و نرخ اشتغال مردان 63%بوده است. در واقع از کل جمعیت32 میلیونی زنان طبق اخرین اخبار تنها3میلیون نفر دارای شغل رسمی هستند.و این در حالی است که زنان بیشتر درکارهای خدماتی، درمانی موقتی و پاره وقت هستند .در شغل های تخصصی و با تکنولوژی بالاحضور زنان بسیار کم رنگ است در حالیکه تعداد فارع التحصیلان دانشگاهی زن علیرغم محدودیت ورودی در برخی رشته ها،مساوی و یا حتی بیشتر از مردان است. در کارهای غیر رسمی قراردادهای سفید امضا حتی در بین زنان تحصیل کرده و صاحب مدرک دانشگاهی با دستمزد های ناچیز و بدون حق بیکاری بیمه و خدمات اجتماعی تعداد زیادی از زنان رسما و قانونا مورد ستم و استثمار قرار میگیرند بدون انکه رسما کارگرو یا کارمند باشند. اضافه بر این ها، تن فروشی و روسپی گری که دستمزد آن بر اساس باکره بودن یا نبودن وسن، افزایش یا کاهش می یابد وزنان از هیچ نوع تامینی بر خوارد نیستندعمق فاجعه را بیشتر نشان میدهد که زنان علیرغم کار چکونه فقیرتر شده اند به عبارتی فقر زنانه شده است. و بالاخره کار خانگی زنان که امروزه نه تنها وظیفه زنان خانه دارکه حتی زنان شاغل است، تمام زنان را به لشکری ازکارگران بدون دستمزد بدون هیچ حقوقی تبدیل کرده وبه حاشیه رانده است. در تتیجه همان طور که بارها در نوسته ها به آن اشاره کرده ام این درک که به نظرعده ای تنها یک ستم وجود دارد. ان هم طبقاتی است و با لغو کار مزدی ستم و استثمار از بین میرود . این نگاه فرقی بین ستم و استثمار نمی گذارد و زنان را تنهابه جایگاه طبقاتی شان تقلیل میدهد و ستم و استثمار به زنان را، در یک ساختار قدرت پدر مردسالار ان هم از نوع جمهوری اسلامی نادیده می گیرد. در جایی که زنان همگی شهر وند درجه دو محسوب شده و عملا از حقوق کامل شهر وندی بر خوردار نیستند این دید برخلاف ظاهررادیکال، پوپولیستی و تقلیل گرایانه است. زنان را به سکوت و بی عملی در برابر ستمی که بر آنها روا میرود وا میدارد و سرنوشت انها را به آینده نامعلومی گره میزند.
واقعیت این است که امروزه تجربه خلاف این را نشان داده است ومسئله حقوق زنان نه در غرب با وجود برابر حقوقی و نه در شرق با انقلاب به دلیل پدر سالاری نهادینه شده در جامعه حل نشده تا چه رسد به زنان ایران که قانونا در نقطه صفر یعنی بی حقوقی قرون وسطایی هستندو حتی انسان کامل محسوب نمی شوند. در جمهوری اسلامی تمامی زنان جدا از خاستگاه طبقاتی شان تحت ستم هستند چون شهروند درجه دو و قانونا نیمه انسان محسوب می شوند بنا براین در این مرحله ما زنان در برابرنابرابری و تبعیض قانونی دولتی باید خواهان برابری در تمامی زمینه های اجتماعی ،اقتصادی، سیاسی حتی با در نظر گرفتن تفاوت ها در جنبش «زن زندگی آزادی» باشیم وحول مطا لبات مشترک ، مبارزه ومقاومت را به اشکال مختلف به پیش ببریم.
ما زنان باید بدانیم که هر تغییر اجتماعی بدون توجه به این امر اساسی یعنی برابری زن و مرد ،غیر ممکن است چرا که نقش های جنسیتی نظم اجتماعی را حفط و و هیرارشی و سلسله مراتب نهادینه شده در جامعه را باز سازی کرده و استحکام بیشتری می بخشند. در نتیجه هر تغییری بدون از بین بردن تسلط وهیرارشی نهادینه شده سیستم پدر سالاری بین زن و مرد نمی تواند به آزادی زنان و دیگر گرووه های اجتماعی منجر شود. توجه به این مسئله از انجا ضرورت جدی پیدا می کند که در شرایط جهانی و رشد راست افراطی و به قدرت رسیدن ترامپ، در ایران گزینه های رژیم چنج با ظاهری مدرن مطرح می شود تا جنبش زن زندگی ازادی را از محتوا خالی کرده و با سوار شدن بر این موج پدر و ناجی با کلاه یا تاجی را از بالای سر،به ما تحمیل کنند.
بنابراین ما زنان باید در مقابل انتخاب بد و بدتر ، بد را انتخاب نکنیم. چون بقول هانا آرنت، بد به سرعت فرصت بدتر شدن را پیدا می کند. هوشیار باشیم که تاریخ صد ساله تکرار نشود.وفراموش نکنیم که از مشروطیت تا به امروز حقوق زنان بر اساس شریعت بوده و تنها با وام گرفتن از برخی از نمود های مدرنیته و دنیای جدید، ساختار پدر سالارانه البته با ظاهری مدرن دست نخورده به حیات خود ادامه داده (به عبارتی هم ویژگی جامعه های ستنی راحفظ کرده هم برخی نمود های جامعه مدرن را وارد کردن ) و زنان از حقوق برابر آزادی حق مالکیت بر بدن خود برخوارد نبوده وحتی با وجود حق رای از حق تصمیم گیری و شراکت در امور سیاسی محروم بوده اند. امروزه زنان و دختران جوان به سطحی از آگاهی و شعور رسیده اند که دیگر تسلط و نا برابری را بر نمی تابند بنا براین بایدبا پیگیری و مقاومت، خود را تقویت کرده و راه های ممکن برای رسیدن به هدف خود با توجه به دست اوردها و شرایط جامعه بیابند. در این راستا جنبش زنان از یک طرف با سعی درسازمان دادن خود از هر طریق ممکن و از طرف دیگر در پیوندبا دیگر جنبش های موجود در جامعه به سوی تغییرات بنیادی پیش روند.
فریبا ثابت
7 مارس 2025