6
در افق آیندهی کُردستان، سایهی پرسشی سنگین و تلخ همچنان بر فراز تاریخ در نوسان است: آیا شعلههای جنگی که دیروز میان کومەلە و حزب دمکرات زبانه کشید، بار دیگر زبانه خواهد زد؟ آیا زخمی که سالها پیش بر پیکر جنبش انقلابی نشست، دوباره سر باز خواهد کرد؟ این دغدغه نه از سر بدبینی، بلکه ریشه در حقیقتی دارد که تاریخ گواه آن بوده است.

حزب دمکرات کردستان ایران، هنوز پایان رسمی جنگ با کومەلە را اعلام نکرده است، گویی در لابهلای سالهای سپریشده، این زخم کهنه همچنان در کمین فرصتی برای سر باز کردن است. از سوی دیگر، کومەلە سالها پیش بهطور یکجانبه پایان این درگیری را اعلام کرد، گامی که شاید نه از سر ضعف، بلکه از درک یک حقیقت تلخ برداشته شد. زیرا بر این باور بود کە درگیری داخلی نه رهایی، بلکه سقوطی همە جانبە برای ساکنان جامعە را در پی خواهد داشت. اما آیا این زخم، پس از فروپاشی رژیم اسلامی، مجال تازهای برای سرباز کردن خواهد یافت؟ آیا کُردستان کە خود در مسیر آزادی بهای سنگینی پرداخته است، بار دیگر باید شاهد تفرقهای خونین باشد؟
در برابر چنین آیندهی محتملی، کُردستان نە به سلاح، بلکه به پادزهری کارساز نیاز دارد – پادزهری که در همبستگی و بلوغ سیاسی نهفته است. نباید گذاشت که گذشتهی خونین، آینده را به گروگان بگیرد. مردم این سرزمین، که در طول تاریخ خود همواره در میان آتش و آهن زیستهاند، امروز باید نقشی تعیینکنندهتر از همیشه ایفا کنند. اگر آیندهای برای کُردستان متصور است، این آینده نه در لولهی تفنگ، بلکه در گفتوگو، در همدلی و در پذیرش تنوع اندیشهها شکل خواهد گرفت.
هیچ سرزمینی از جنگ داخلی پیروز بیرون نیامده است، هیچ ملتی از تفرقه سربلند نشده است. کُردستان، که خود قرنها زخم سیاستهای استبدادی و انکار هویت را بر دوش کشیده، سزاوار آن نیست که با دستان خود، خود را از درون تکهتکه کند. از اینرو، نجات در آن است که احزاب سیاسی، روشنفکران، و مردم، پیش از آنکه تقدیر ناگزیرشان کند، راه تفاهم را در پیش گیرند. آیندهای که بر پایهی تفرقه بنا شود، جز در ویرانهها شکل نخواهد گرفت. اما آیندهای که از دل اتحاد زاده شود، میتواند بر زخمهای گذشته مرهم بگذارد. آیا کُردستان از گذشتهی خود درس خواهد گرفت؟ آیا خواهد توانست پیش از آنکه دیر شود، پادزهر این زهر دیرینه را بیابد؟ آینده، در دستان آنان است که امروز تصمیم میگیرند.
آری؛ در میان تاریخ پرغوغای کُردستان، جایی که فریاد آزادیخواهی در کوهها پیچیده و خونِ مبارزان، خاک را رنگین کرده است، این پرسش همچنان بر جای خود باقیست: آیا زمان آن نرسیده که سلاحها خاموش شوند و سرنوشت مردم، به دست خود آنان سپرده شود؟
درگیریهای دیرینه میان احزاب، زخمی کهنه بر پیکر جامعه برجای گذاشته است. کومەلە و حزب دمکرات، سازمان زحمتکشان و دیگر گروهها، هر یک از “منافع مردم”؛ حرف می زنند اما گاه، تیغ از نیام برآوردند، نه بر دشمن مشترک، بلکه بر پیکر یکدیگر و نهایتا جامعه و منافع مردم را در لایەای از ابهام قرار دادند. در این میدان تنگ رقابت، خون جوانانی بر زمین ریخت که میتوانستند آیندهای روشن را رقم بزنند. آیا این گذشتهی پرآشوب، هنوز سایهی خود را بر سرنوشت کُردستان گسترده نگه داشته است؟
شوراهای مردمی، آنگونه که آرمانگرایان ترسیم میکنند، نوید جامعهای نوین را میدهند: جایی که تصمیمات، نه در محافل بستهی حزبی، بلکه در کوچهها، در میان مردم، در مجامع عمومی گرفته شود. اما آیا این رویا، در دل واقعیت، تاب ایستادن دارد؟ بدون ساختاری مستحکم، بدون پشتیبانی و بدون حفاظت در برابر قدرتهای سرکوبگر، آیا این شوراها دوام خواهند آورد یا همچون شمعی در برابر طوفان، به خاموشی خواهند گرایید؟
شاید راه نجات نه در حذف کامل احزاب، بلکه در دگرگونی آنان نهفته باشد. اگر بهراستی زمان آن فرارسیده که کُردستان از چرخهی خون و آتش گذر کند، پس باید راهی نو جُست؛ راهی که در آن، سیاست نه با تفنگ، بلکه با اندیشه رقم بخورد، و مردم، نه پیروان بیچونوچرای احزاب، بلکه صاحبان بیچونوچرای سرنوشت خویش باشند.
صدیق جهانی
دو شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳
