سوال:
رضا پهلوی درخواست وکالت از مردم کرده است تا به او اعتماد کنند و در عوض او مردم را به سعادت و دمکراسی برساند! او می گوید دست همکاری به سوی «همه نیروهای دموکراسیخواه اعم از شخصیتها و احزاب و گروهها دراز میکنم تا بر پایه سه اصل مشترک حداقلی: تمامیت ارضی ایران، دموکراسی سکولار مبتنی بر حقوق بشر، و حق مردم برای تعیین شکل نظام سیاسی از طریق یک انتخابات آزاد، یاریگر انقلاب ملی ایران باشیم».
منظور او در مورد «تمامیت ارضی» چیست؟ مگر ایران در حال انشقاق و فروپاشی است؟ ریشه های این صحبت ها در کجا نهفته است؟
مازیار رازی:
خیر! ایران امروز در حالت انشقاق و فروپاشی نیست. درست برخلاف آن، در اعتراضات سالهای پیش یکی از وجوه مشترک تمام مردم در سراسر ایران اتحاد و همبستگی با هم بوده است. شعارهایی مانند:
• از شوش تا کردستان، جانم فدای ایران
• از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران
• از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران
• اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم میشیم
• اگه باهم یکی نشیم، یکی یکی کشته میشیم
تمام شعارهای بالا نشاندهند اینست که ریشهٔ نخستین و مهم ترین پیش شرط رضا پهلوی برای اتحاد مردم ایران در مورد «تمامیت ارضی» یک عوامفریبی آشکار است و درست بر خلاف آنچه وی ادعا می کند منجر به انشقاقات و تفرقه میان ملیت های تحت ستم و زحمتکشان ایران، می شود.
سوال:
سلطنت طلبان و گرایشات راست اپوزیسیون استدلال می کنند که حل مساله ملی در ایران همانند حل مساله ملی در اروپا خواهد بود و برای رسیدن به یک جامعه دمکراتیک این مطالبات اولیه باید توسط حکام جدید پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی حل شوند. نظر شما در مورد این ادعا چیست؟
مازیار رازی:
این یک استدلال بی ارتباطی به جامعه ایران است.
مفهوم ملت در اروپا پس از طی پروسه طولانی رشد مناسبات کالایی، ایجاد بازار واحد ملی و زبان واحد و سرانجام تشکیل دولت ملّی شکل گرفت. امّا، این روند در ایران، به علت غلبه طولانی وجه تولید آسیایی بر مناسبات تولید تا دوره امپریالیسم صورت نپذیرفت. این مناسبات، برای اولینبار در دوره رضاشاه، آن هم از بالا و بهزور قوای نظامی و حمایت نظامی و سیاسی امپریالیسم بر جامعه ایران تحمیل شد. مسلماً چنین پروسه جبر و زوری که بدون درنظرگرفتن نیاز وحدت ملی بر اساس زبان، فرهنگ و محدوده جغرافیایی در صدد تشکیل یک دولت فراگیر ملی، تحت سلطه فارسها بود، منجر به تقویت احساسات ناسیونالیستی در درون ملل تحت ستم میشد. مللی که زبان، فرهنگ و دیگر وابستگیهای قومی آنان بهشدت توسط رضا شاه و محمد رضا شاه (همچنین جمهوری اسلامی) سرکوب و انکار شده و اقتصاد آنان در سطح نازلی نگاهداشته شده است. آنان ازنظر نظامی تحت کنترل قرار گرفتند مناطق سکونت ملیت ها تحت ستم بیشتر به شهرکهای اشغالی شباهت داشته و امروز دارد. این ملل از حق شرکت در تصمیمگیریهای مربوط به خود محروم بوده و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی آنان از مرکز تعیین میشد. چنین وحدت ملی معنای عینی پدیده «ستم ملی» بوده و هست. ستمی کماکان بر اساس ایده کهن استبداد آسیایی، اما این بار در پوسته یک دولت مدرن بورژوایی که توسط امپریالیسم بر جامعه تحمیل شده است.
دمکراسی برای کل ایران و تشویق ملیت های تحت ستم، در وهله نخست تشخیص و برسمیت شمردن این ستم مضاعف است. سپس رفع این ستم بر اساس برسمیت شماردن حق دمکراتیک ملیت ها به تعیین سرنوشت خود به هر شکلی که خود تعیین می کنند. بر رسمیت شماردن حق تعیین سرنوشت همانند به رسمیت شماردن حق طلاق یک زن نسبت به همسرش است. این وحدت ملیت ها با اجبار و زود سر نیزه و تحمیق و خط و نشان کشیدن و یا پیش شرط قایل شدن عملی نخواهد بود. ملیت های تحت ستم همانطور که در خیابان ها از متحدین یکدیگر و کل جامعه هستند با داشتن حق تعیین سرنوشت خود و فراهم آوردن شرایط اقتصادی برابر با ملت فارس هیچ علتی برای انشقاق و جدایی نخواهند داشت.
۴ اسفند ۱۴۰۳
https://linktr.ee/mazraz
مازیار رازی