یکی از شرکت کنندگان خانم مولود حاجی زاده ساکن نروژ بحث خشونت پرهیزی را امری انتزاعی دانست که قابل تطبیق با شرایط حاکم ایران را ندارد و بدین ترتیب قتل های حکومتی را مجوزی می داند برای اعمال خشونت متقابل .آقای بردیا موسوی که عضویت شورای گذار را در کارنامه خود دارد با خانم حاجی زاده موافقتند و اضافه می فرمایند مفاهیمی از قبیل خشونت پرهیزی را در چارچوب وضعیت جمهوری اسلامی باید مطالعه کرد و قابل قیاس با کشورهای کمونیستی هم نیست .
خانم لادن برومند هم با مثال زدن از نهضت مقاومت فرانسه وترور آنها هنگام اشغال فرانسه توسط آلمان نازی عملیات تروریستی را خشونتی مشروع و مجاز دانست .
در این میان ظاهرا آقای خلجی با ترور و خشونت مخالفت کرد که اصولا سیاست را امری اخلاقی دانست وکشتن مقامات جمهوری اسلامی را رد کرد.
نخست به این فکر افتادم چرا در این هیرو ویری این مطلب بعنوان تابوشکنی راه افتاده است ؟ یعنی کشتن دو قاضی جمهوری اسلامی در این چند روز خانم خضر حیدری یا بهتر بگویم رؤسای ایشان را به این فکر انداخته است که اگر تعداد این ترورها زیاد بشود ممکن است نتیجه ای حاصل شود؟
شک نیست خبر کشته شدن این دو قاضی که سالها فرمان ظالمانۀ قتل و اعدام شلاق و غیره صادر کرده بودند بسیاری را، حتا آنهایی که با ترور مخالف بودند به هر حال خوشحال کرد. ظالمانی که از انسانیت و داد و انصاف بویی نبرده اند وقتی به سزای اعمالشان می رسند دستکم ترحمی برنمی انگیزند و بعضاً مردم را هم خوشحال می کند. چرا ؟
و چرا صدای امریکا موقع را برای باز کردن این بحث مناسب دیده است ؟
جز اینست که در این ۴۶ سال حتا به یک تظاهرات مخالفین اجازه داده نشده است و هیچ یک از مخالفان حکومت( بجز بخشی از خودی ها) اجازۀ فعالیت سازمانی و حزبی پیدا نکرده اند. در نتیجه یأس از موفقیت از فعالیت قانونی است که خودبخود فعالیت های زیر زمینی و تروریستی جاذبه پیدا می کند . در زمان محمد رضا شاه هم وقتی که جبهه ملی ممنوع شد جوانان به ناچار به شیوه ی مبارزات چریکی روی آوردند ولی جمهوری اسلامی با داشتن چنین تجربه ای ضمن ممنوع کردن هر حزب و سازمان سیاسی مخالف خود با ترور رهبران ملی، عملاً خود را بی جانشین کرده، اما در عین حال با دادن اجازۀ فعالیت به بخشی از حکومت بنام اصلاح طلبان مردم را بازی داده. از زمان روی کار آمدن خاتمی تا کنون این نمایش ادامه داشته است و این گروه هیچ قدمی در راه اصلاحات، این عنوان دهن پر کن بی محتوا برنداشته است ولی در عوض از رانت های دولتی استفاده کرده و با نشریات وآزادی که در داخل دارد خود را به عنوان یک اپوزیسیون انحصاری جازده است .
البته مردم مدتهاست از اصلاح طلبان عبور کرده اند ولی هنوز به سوی ترور نرفته اند گرچه اینجا و آنجا به ملایان حمله شده است و مورد ترور قاضی مقیسه و رازینی تازگی دارد و هنوز عامل آن مشخص نیست .
توصیه ای که در این برنامه می شود اینست که امر کشتن و اجرای مجازات را به هرکسی بدهد تا خود قانون را در دست خود بگیرد و هرکس را که تشخیص می دهد بکشد. هدف از این کار به جز انتقامجویی چه می تواند باشد؟
آیا چنین جامعه ای رو به اغتشاش و بی نظمی و در نهایت به سوی جنگ داخلی نخواهد رفت ؟
آنچه مسلم است با چنین کارهایی رژیم سقوط نمی کند و در سال های اولیه انقلاب شاهد ترورهایی این چنینی بودیم و دیدیم به سرنگونی رژیم منجر نشد بلکه بهانه ای برای کشتارهای دستجمعی زندانیان داد.
اگر امریکا و صدای آمریکا تروریسم را امری پسندیده و مجاز می دانند پس چرا ترور ۱۱ سپتامبر را محکوم می کنند؟ مگر این که آمریکا به تروریسم خوب و بد معتقد باشد.
البته عملاً دولت آمریکا مدتی است این نمایش را بازی کرده ، چنانکه با ترورقاسم سلیمانی وابومهدی مهندس در خاک عراق نشان داد که آن ترور را خوب و مجاز می شمارد. قبلا ترور داعش وسربریدن آنهارا زشت می شمرد ولی بطور اشکار نشان داد که از سیاست یک بام و دو هوا پیروی می کند و وقتی حمایتش از جولانی و سران داعش در حمله به سوریه علنی شد نشان داد که حتا از حمایت از داعش هم ابایی ندارد.
خوب اکنون صدای آمریکا توصیه می کند که بهتر است مردم بپا خیزند وتیغ انتقام را صیقل بدهند چون درست است که ترور بد است ولی کشتن عوامل حکومتی که شکنجه و اعدام می کند مجاز است ایا با ترور عوامل حکومتی ترور متوقف می شود؟ توصیۀ یک کار ناپسند برای یک سود نامعلوم ؟
با ترور که حکومت ساقط نمی شود. گذشته از این، پس شما هم به اینکه هدف وسیله را توجیه می کند باور دارید؟
رادیو صدای امریکا با وجود اینکه سال ها مبلغ همین اصلاح طلبان بوده و به آن ها میکروفون داده است اکنون که مردم از انها نومید شده اند راه ترور و آدمکشی را باز می کند در حالیکه خودش شریک جرم است .
پرسش دیگر اینست در این شرایط چه کسی توانایی ترور و کشتن سران رژیم رادارد؟
اشخاص عادی وغیره که نمی توانند. می ماند سازمان های تروریستی مانند داعش و مجاهدین . لطفا رودربایستی نکنید و بگویید کدامیک را ترجیح می دهید؟ گو اینکه فرقی با هم ندارند یکی نسخۀ شیعی است و دیگری سنی.
اما می رسیم به فلسفه بافی آقای خلجی ، ایشان سیاست را امری اخلاقی دانست و سیاست و اخلاق را جدا از هم ندانست و این تفاوت را بین غرب و کشورهایی مثل ایران دانست و مثال های تاریخی هم زد. همین جا بود که خلجی دانسته یا ندانسته با دیگران هم آوا شد که جمهوری اسلامی و اصولاً جوامعی نظیر ما هستند که اخلاق را از سیاست جدا کرده اند؛ در حالیکه می دانیم واقعیت آنست که اصول اخلاقی معمولاً در سیاست بسیار کمتر از زندگی خصوصی اعتبار و کاربرد دارد . آنچه در زندگی خصوصی مانند دروغ ، قتل و تجاوز و غیره مجاز نمی دانیم هنگام جنگ توسط دولت ها مجاز شناخته می شودو آنچه در دنیای سیاست عملی تر است همان توصیه های ماکیاولی است. شما نازیسم یا بمب های هیروشیما و هزاران اعمال وحشیانه در کشورهای استعمار زده را با کدام معیار اخلاقی می سنجید؟
ایالات متحده اخیراً رعایت ظاهر را هم نمی کند و رودربایستی را هم کنار گذاشته چنانکه در جلوی چشم مردم تلویزیون ها نشان دادند که رهبران داعش که تا دیروز سر می بریدند و آمریکا ادعای مبارزه با آنها داشت دوش به دوش قوای امریکایی و اسراییلی وارد سوریه شدند وبدین ترتیب بیهوده و بی جهت نیست که صدای امریکا در مشروعیت ترور و قتل برنامه تهیه می کند.
البته اقای خلجی چون خاستگاه روحانی دارد هنوز به سیاست به عنوان یک ایدۀ الهی نگاه می کند، از آنجا که اخلاق پایۀ مهمی در دین دارد،سر آخر همه چیز را به آن حواله می دهد. از یاد نبریم در طی تاریخ دولت ها با جنگ و زور و فتوحات به قدرت رسیدند و از امر دینی هم برای مشروعیت خود و اخلاقی نشان دادن خود استفاده کرده اند و کشورهای غربی نیز از همراهی کلیسا بهره مند بوده اند و حتا پس از پروتستانتیسم و سکولار شدن هنوز نفوذ کلیسا مشهود است و امروز حتا در ایالات متحده امریکا شاهد نفوذ و پشتیبانی کلیساها از ریاست جمهوری آمریکا هستیم و از این جهت تفاوتی بین اسلام و مسیحیت نیست.آیۀ اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولوا الامر منکم نیز همواره دستاویز خوبی برای حکمرانان اسلامی بوده و هم مشروعیت دینی و هم مشروعیت اخلاقی دارد که آخرین چشمه اش ۴۶ سال است در جلوی چشممان است و تصویر کاملی از ریاکاری ، قدرت طلبی، درنده خویی و بیرحمی وکشتار مخالفان و تهدید معترضان را ارائه داده است..
آنچه که اشکار است منظور از تهیه این برنامه و امثال آن متقاعد کردن شنوندگان به اعمال خشونت و ترور است تا بتوانند بدین طریق هرج و مرج ایجاد کرده، کشور را از هم بپاشند. ما گروه های مسلح که توسط دشمنان ایران مسلح شده اند در گوشه و کنار کم نداریم. چنین سناریوهایی را قبلا در کشورهای دیگر شاهد بوده ایم و می دانیم چه سرنوشت وحشتناکی را برای مردم عراق ، افغانستان ولیبی و … رقم زدند آنهایی که به این پروژه کمک می کنند در این جنایات شریکند و مردم هرگز آنها را فراموش نخواهند کرد.
– حسن بهگر
پنج شنبه – ۱۸ بهمن ۱۴۰۳