از ثمرات شیرین بازگشت به ضدامپریالیسم گری

اقبال نظرگاهی

محمد جعفری در پاسخگویی و دیالوگ با افرادی که گویا سرنگونی رژیم شبه فاشیستی بشار اسد را به ایشان تبریک گفته اند، به تخریب حککا، نشسته است؛ ایشان فرصت را غنیمت شمرده تا اتهاماتی اگرنه جمهوری اسلامی پسند، حداقل چپ خط امامی خوش کن را به «رقیب» سیاسیش، تقدیم کند. این سیاست «هدف وسیله را توجیه می کند» بغایت مخرب، باید از سوی همه افراد و احزاب چپ و کمونیست کنار گذاشته شود. «نقد» نامیدن این اتهامات دشمنانه، فاجعه دیگری در مسیر سقوط نظری و سیاسی و البته ناشی از بازگشت یک کمونیست کارگری به جبهه ضد امپریالیسم گری است. و سنگر گرفتن در این جبهه است که موجب شده است ایشان نتوانند در طول کل اتهامنامه شان، کمترین چیزی علیه جمهوری اسلامی (بجز ارتجاعی نامیدن آن)  بنویسند، و بعضا، «ایران» را بجای جمهوری اسلامی بکار برده اند.

در شرایطی که بحران همه جانبه ای حکومت فاشیسم اسلامی را محاصره کرده، و این حکومت وضعیت فلاکت باراقتصادی و فاجعه بار اجتماعی و ضد انسانی بر مردم تحمیل کرده است؛ اینکه یک «کمونیست» با ۴۵ سال سابقه، ترور سیاسی «حزب  رقیب» را در دستور کار و وظیفه خود نهاده است، علامت خوبی نیست. البته محمد جعفری انتظار نداشت ممکن است فردی هم باشد که از زاویه سوم به دعوای ایشان و دوستانش با حککا بپردازد، و پیوستن این خط سیاسی را به جبهه «چپ خط امامی و محور مقاومتی» را گوشزد کند.

خود تیتر بحث هم غلط و فکر نشده است: «انتساب هر سرنگونی به انقلاب»؛ روشن است که سرنگونی هر رژیم سیاسی، اولین گام مهم در هر انقلاب است. انقلاب یک پروسه متناوب از وقایع و رویدادها و عواملی است که بعضا آشکار و بخشا پنهان، باهم و گاه علیه هم مؤثر شده و مهمتر اینکه در یک زمان قابل اندازه‌گیری، در یک جامعه معین، و با مجریان و بازیگران وقربانیان معین تر رخ می دهد. این عوامل قبل از سرنگونی سیاسی یک حاکمیت شروع به عاملیت کرده، و اولین فاز اصلی در پیشرفت هر انقلابی، سرنگونی رژیم حاکم است. افراد و نهادهای اجتماعی و احزاب سیاسی بازیگران این روند و این پروسه هستند و به ندرت هم می‌توانند سازندگان آن باشند. در نتیجه «انقلاب آگاهانه اجتماعی» محمد جعفری، کاریکاتوری از سر «چپ روی کودکانه» بیش نیست. اگر عاملین انسانی در شکل دهی بتاریخ و انقلاب نقش دارند؛ این نقش از قبل معین شده و برنامه‌ریزی شده نیست، لذا «انقلاب آگاهانه» ادعایی ذهنی و تخیلی از سر یک بعدی دیدن پدیده پیچیده انقلاب و تهی از درک دینامیکی ماتریالیسم تاریخی است. 

ترور سیاسی: محمد جعفری بارها و بارها اتهام «اپوزیسیون بورژوایی پرو ناتو و هم جبهه با اسراییل-آمریکا» را علیه حککا، تکرار کرده است. این عقده ترکانی فردی بظاهر اخلاقی، در دنیای سیاست «ترور سیاسی» نام دارد، چراکه مبتنی بر سند یا مدرک یا شواهد و فکت نیست؛ بلکه تماماً «ادعا و تهمت» است. منهای اینکه این اتهامات کپی اتهامات چپ خط امامی و محور مقاومتی علیه منصور حکمت است؛ که مجددا مورد استناد چپ محور مقاومت علیه حمید تقوایی در سالهای اخیرشده است.

جمهوری اسلامی می‌ماند و باید تحمل شود تا زمانیکه «انقلاب آگاهانه اجتماعی» رخ دهد؛ این ماهیت و درونمایه اصلی و نهایی خط سیاسی محمد جعفری ها است؛ آیا این موضع انقلابی است یا ارتجاعی؟ همانطور که چپ سنتی در چهل سال گذشته مدعی بود که حزب طبقه کارگر را «طبقه کارگر» باید بسازد؛ که یعنی هرگونه تلاش برای حزب سازی کمونیستی و کارگری غلط و باید منتظر ماند تا طبقه کارگردر داخل حزب بسازد و بعد ما می‌رویم و عضو آن می شویم. وضعیت فاجعه آمیز امروز جامعه و طبقه کارگر در ایران نشان می‌دهد که آن ادعا یک چپ روی احمقانه بود که جز به نفع بقای حکومت اسلامی نبود و نیست. تنها این نیست، محمد جعفری و هم خطی هایش با دمیدن بر شیپور «سناریوی سیاه در سوریه» و خطر تکرار آن در ایران، نه فقط حکومت اسد را سناریوی سیاه نمی‌دانند، بلکه دقیقاً موضع جریان اصلاحات و سلطنت طلب را در مورد آینده ایران را تکرار می کنند. جریان اصلاحات: «انقلاب بد است، انقلاب به سناریوی سیاه می انجامد»؛ جریان پادشاهی خواه: «انقلاب بد است، انقلاب به تجزیه ایران منتهی می شود»؛ محمد جعفری و دوستانش: «انقلاب خوب است، اما الآن موقعش نیست، انقلاب به سناریوی سیاه ختم می شود». در دفاع از قبول بقای حالا حالای جمهوری اسلامی، مدعی شده‌اند که «بحدی پرت هستند که مردم را با هر سرنگونی و رژیم چنج و حتی به بلیت بخت آزمایی و به خرافات امیدوار می کنند». گویا  این سبک حرف پراکنی و متلک بار کردن عامیانه لزومی به اثبات ندارد؛ خیر، اگر شما چنین ادعایی دارید، لازم است ثابت کنید که چه کسی و کجا چه گفته یا نوشته است، در غیر این صورت این فرمایشات مصداق بارز «حرف مفت» است. (البته حرف مفت توهین نیست. لطفاً در یوتویوب سرچ کنید، و کمی استدلال منطقی یاد بگیرید). 

محمد جعفری اتهام «بکمک میدیای ناتو» به مخالف سیاسیش زده است؛ این اتهام سیاسی را چپ خط امامی هم به منصور حکمت زد. می‌گفتند اگر حکمت حاضر است با رادیو اسراییل مصاحبه کند، می‌خواهد با اسراییل علیه جمهوری اسلامی متحد شود. شخص عبدالله مهتدی گفت: «منصور حکمت از زاویه دولت اسراییل با اسلام مخالف است». محمد جعفری وقتی از «بی پرنسیپی» می نویسد، لازم است خود با پرنسیپ باشد؛ پس کجا است پرنسیپ شما؟ این همه اتهام و غرض ورزی و کینه و نفرت قلمی، در میدان عمل به چیزی جز ترور منتهی خواهد شد؟ ناخواسته و خطاب به جوانان بیان کرده‌اند «ما نیز باید در دریای پر تلاطم سیاست، تلاش کنیم که ماهی درخور سایز خودمان از آب بگیریم». تجریه ۱۸ ساله اخیر از جدایی شما از حککا، نشان میدهد شما ماهی شکارگر جمهوری اسلامی و سرمایه داری و ناسیونالیسم و فدرالیسم و غیره نبودید و نیستید؛ شما تنها در ترور سیاسی حککا ید طولا و مهارت آنچنانی دارید که بارها ثابت کردید چیزی جز حزب نفرت از حککا نیستید، و همین مطلب حاضرهم دقیقاً همین سقوط سیاسی را ثابت می کند. اگربی پرنسیپی شماها در مخالفت با حککا نبود، لابد درب هرنوع نقد و ایرادی در درون تشکیلات حککا تخته نمیشد؛ بعبارت دیگر اگر شماها مرزهای تهمت و اتهام را علیه حککا جابجا نمی کردید، آنگاه آن حزب تا به این درجه ازحساسیت و تقدس حزبی رانده نمی‌شد که هر نوع بیانی را فوری «ضد حزبی» تلقی کند و فرمان «لغو عضویت» امثال من را صادر کند. 

بگذار روشن باشد که هدف من از این نوشتار نه دفاع از حککا، بلکه دفاع از موضع خودم است بعنوان فردی که «انقلاب در سوریه» را نوشته ام؛ در عین حال هیچ درجه از مخالفت من با افراد بی پرنسیپی که در مرکزیت و در راس تشکیلات حککا قرار گرفته اند، مرا قانع نمی‌کند که در برابر یک نوشته سراسر اتهام آمیز و مغرضانه و چپ خط امامی خوش کن، ساکت بمانم. محمد جعفری حککا و امثال من را به «سمپاتی با نیروهای مرتجعی که رژیم اسد را ساقط کرده» + «دفاع از اسرائیل، آمریکا، هیئت تحریر الشام و ترکیه» متهم کرده است؛ این عین بی پرنسیپی و با هدف ترور سیاسی مخالف سیاسی صورت گرفته است. اولاً تأیید انقلاب که قبل از سرنگونی شروع می‌شود (در سوریه از سال ۲۰۱۱) و با سرنگونی (فرار اسد و تسلیم ارتش سوریه) یکی از گامهای اصلیش را برمی دارد؛ به معنای خاتمه پروسه و تأیید جانشین نیست. انقلاب همچنین یعنی فراهم شدن امکان دخالت مردم در سرنوشت خود؛ این امکان فقط با سرنگونی قدرت حاکم میسر و بصورت اجتماعی شروع می شود؛ بخصوص در حکومتهای فاشیستی مانند جمهوری اسلامی، و یا رژیم اسد که برای بقای حکومت ۷/۸ میلیون را آواره و نیم میلیون نفر را بمرگ کشاند. نگاه محمد جعفری به انقلاب از مرز ذهنیت و ایدئولوژیکی هم گذشته است؛ گویا اول باید موفقیت انقلاب را تضمین کرد، و بعد به آن دست زد؛ ایشان همچنین انقلابی را تأیید می‌کنند که هیچ دولت خارجی در آن دخالت نکرده و جریانات ارتجاعی هم عرصه را دو دستی تقدیم جریانات چپ کرده باشند. این نگاه به انقلاب توهم و تخیل؛ از نظر سیاسی هم به نفع بقای وضع موجود (اسد و جمهوری اسلامی) است. محمد جعفری سرانجام سیاست عمیق خود و دوستانش را بصراحت چنین بیان کرده است: «اما تضعیف محور مقاومت اگر به تضعیف جنبش های اسلامی، صهیونیستی و جنبش ناسیونالیسم منجر نشود، هیچ خیری برای مردم سوریه و ایران در بر نخواهد داشت». در این تز مشعشع تضعیف محور مقاومت قبول نیست؛ شرط قبول کردن تضعیف جمهوری اسلامی، تضعیف هیئت تحریر الشام و صهیونیسم و ناسیونالیسم کرد و عرب است. این موضع حزب توده و اکثریت و مائوئیست ها و چپ خط امامی (آپدیدت شده به محور مقاومت) است؛ محمد جعفری خواسته و ناخواسته به جبهه محور مقاومت پیوشته است. مسلم است قرار گرفتن در سنگر آن جبهه سبب شده است که هرکس هم جبهه خود ندید، او را در جبهه اسراییل و ناتو و آمریکا قرار داد. یادمان نرفته صدام حسین و جرج بوش هر دو یک ادعا داشتند» «یا با مایی یا با تروریسم» و ما (من و شما)، جواب دادیم: «ما جبهه سوم هستیم و هردوی شما تروریست». محمد جعفری چیز جدیدی را کشف نکرده است، فقط صف سیاسیش را تغییر داده است؛ از فرط چپ روی بجای ۱۸۰ درجه، ۳۶۰ درجه چرخیده است. ایشان از فرط تلاش برای «رسوا کردن پوپولیسم چپ نما» به صف چپ خط امامی خزیده است؛ این شیفت سیاسی محصول شیرین بازگشت به تز “ضد امپریالیسم گری” است. تزی که خروجی فکری و سیاسیش شده است این ارزیابی: «معماران تخریب خاورمیانه، جولانی با سابقه جهادی و ریش و پشمی که دارد برای سوریه بهتر از اسد با سابقه بعثی را ترجیح می دهند». در این ارزیابی نه تنها مبارزات مردم سوریه از ۲۰۱۱ تا کنون خط گرفته شده است؛ نه فقط رژیم اسد و بقایش فعلاً قابل تحمل تلقی می شود؛ نه فقط تئوری توطئه چپ استالینی و قرن بیستمی و شکست‌خورده بازیافت می شود؛ بلکه تمام جنایات جمهوری اسلامی طی یک دهه در سوریه هم نادیده گرفته شده و پنهان می‌ماند، تا فعلاً با «امپریالیسم» و «صهیونیسم» تسویه حساب بکنیم. این همان تز حزب توده و اکثریت در سال ۵۷ است. درواقع محمد جعفری برای اینکه هم جبهه شدن خودش با جمهوری اسلامی را پنهان کند، ناگزیر است مخالفین سیاسی خود را متهم به «چپ هم جبهه با اسرائیل-آمریکا» معرفی کند؛ این فرافکنی را قبل از ایشان چپ خط امامی و محور مقاومتی انجام داده بودند و ایشان فقط همبستگی خود را با آن‌ها اعلام کرده است..

اقبال نظرگاهی

یازده فوریه ۲۰۲۵ 

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری