اعتصاب عمومی در کردستان، حلقه ای ناپیدا در یک بیانیه

اسد گلچینی

اظهار نظر زیادی حول مقاله خالد حاج محمدی در باره اینکه چرا حزب حکمتیست خط رسمی از فراخوان اعتصاب عمومی از طرف احزاب ناسیونالیست حمایت نکرد، طرح شدند. خالد حاج محمدی بحث و نکات مهمی طرح کرده اند که من هم با آنها خیلی موافق هستم. متاسفانه (بیشتر به دلیل فنی) نتوانستم در صفحه فیسبوک به نظرات و سوالات طرح شده پاسخ بدهم. به این مناسبت دو نوشته از ۶ سال قبل که در شرایط مشابهی و با مسایل مشابه مواجه بودیم را لازم میدانم دوباره باز نشر کنم تا در عین حال پاسخ مجددی به نظرات و سوالات دوستان در فیسبوک هم باشد.

اعتصاب عمومی در کردستان، حلقه ای ناپیدا در یک بیانیه

مبارزه مردم ایران بر علیه جمهوری اسلامی و تمامی قوانین و ارزشهایش هر روزابعاد تازه تری به نسبت روز قبل دارد. در حالی که  از بسیاری لحاظ سروسامانی برای زندگی معمولی در این جامعه وجود ندارد، پاسخ رژیم  زندانی کردن مخالفین، اعدام و کشتار و حتی ترور مخالفین درآنسوی مرزها است که  باز هم قرار است فعال شود. اعدام سه جوان مبارز که بهر دلیلی در زندان اسیر بودند و حمله به مقر های احزاب دمکرات کردستان موجی از اعتراض و نارضایتی را بویژه در کردستان دامن زد. مردم در کردستان به فراخوان اعتصاب عمومی که از جانب احزاب و سازمانهای مختلف داده شد پاسخ مثبت دادند و گوشه ای از قدرت توده ای و اعتراض گسترده بر علیه رژیم به نمایش گذاشتند. 

اعتراض، اعتصاب و تحصن و هر شکل دیگری از مبارزه  برعلیه جمهوری اسلامی کاملا حق همگانی است اما سوال این است که همیشه و به هر فراخوانی باید پاسخ مثبت داد؟ به نظر من نه و پاسخ مثبت به فراخوان احزاب ناسیونالیست و طرفدار راه حل آمریکایی برای جامعه ایران و بویژه در کردستان اشتباه بود. همراه شدن چپ ها با این حرکت اشتباه بود اگر که چپ هستند. هر چند مردم در این روز مشخص احساس قدرت بیشتری کردند اما برای مبارزه مدام و طولانی، برای مبارزه ای آگاهانه و با سرانجام روشنتر در آینده، برای مبارزه ای پیچیده و احیانا طولانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و همچنین مبارزه برای استقرار یک جمهوری سوسیالیستی که کل مردم در جامعه را به آزادی و رفاه و سعادت برساند، پاسخ مثبت به فراخوان احزاب از طرف مردم و تشکل ها و فعالین بویژه  آزادیخواه و برابری طلب و کمونیستها اشتباه بود. مردم و در واقع آن بخشی که این جریانات را می شناختند اشتباه کردند که به فراخوان احزاب ناسیونالیست پاسخ مثبت دادند. چرا که این نوع احزاب با برنامه و نقشه هایی که برای ایران و کردستان دارند آینده بسیار مصیبت بار تری را به ارمغان میاورند. این احزاب  و سازمانهای ناسیونالیست که مشخصا در مرکز همکاری احزاب کردستان متشکل هستند، ( حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، حزب کومه له، کومه له  زحمتکشان و سازمان خبات کردستان ایران) یک جبهه ارتجاعی  در اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند که از زاویه طبقه محروم سرمایه دار از قدرت و ثروت محلی و سراسری، از زاویه مساله ملی کرد با قدرت مرکزی و طبقه حاکم سرمایه دار در ایران میجنگد. این نیروها  در حال حاضر بسیار آگاهانه و مستقیم در رکاب سیاستهای آمریکا و ترامپ و دیگر دولتهای مرتجع ، سرکوبگر و بعضا فاشیستی مانند اسرائیل و عربستان هم قرار دارند. داستان زندگی مردم فلسطین را برای لحظه ای مرور کنید و نقش آمریکا و اسرائیل را در این مصیبت و آوارگی و سرکوب ببینید. آمریکا بزرگترین مصائب را برای بسیاری از کشورهای منطقه و دنیا بوجود آورده است و بعنوان مهمترین و موثرترین سیستم سرمایه داری در دنیا سرمنشا استثمار، بردگی و فقر و سرکوب اکثریت مردم در همه جوامع است و دنباله روان آن جز مرتجعترین ها هستند.  مرکز همکاری احزاب کردستان هم  در این مدار برای خود جا باز کرده است و فعلا تا سیاست بعدی آمریکا، به بازی گرفته شده اند و تغذیه میشوند.

مردم به ستوه آمده از روزگار جهنمی ایران بر این نقش ارتجاعی احزاب مختلف بورژوایی در اپوزیسیون معمولا آگاه نیستند و یا در مقابل یک دشمن سرتا پا جنایت کار مانند جمهوری اسلامی، بر این جنبه ها چشم پوشی میکنند. اما پیشروان کمونیست و فعالین کارگر و جهان وطن که کم هم نیستند و تجارب فراوانی هم دارند این حقیقت را میدانند اما درست در زمانی که باید آنرا به کار گیرند دچار تردید میشوند و یا بهر دلیلی از آن صرف نظر میکنند. در این موارد هم متاسفانه با رفقای دیگر شان در نقاط مختلف کارگری و محافل کمونیستی در ایران مشورت و هماهنگی نمیکنند. در رابطه با این اعتصاب عمومی اخیر، احزاب و سازمانهای چپ  (حزب کمونیست ایران کومه له، حزب حکمتیست، راه کارگر،  اتحاد فدائیان اقلیت، اتحاد فدائیان کمونیست و هسته اقلیت) تماما و آگاهانه بر این جنبه از حقایق در مورد احزاب ناسیونالیست و جبهه و مرکزی که دارند، در کنار آنها ایستادند و هر چه بیشتر موجب راضی کردن نیروهایشان برای وارد شدن به این میدان شدند  تا اینکه آگاهی بر صف مستقل و رادیکال را دامن بزنند. این سازمانها بهراندازه که توان و نیرو داشتند بیش از اینکه به چپ و کمونیسم نفعی برسانند به جنبش ناسیونالیستی بیشتر نزدیک شدند و با احساس شور و شعف بر کم کردن این فاصله با آنها برای حال و آینده در حال برنامه ریزی هستند. این سازمانها علیرغم تحلیل و بررسی های خیزش دیماه ۹۶  خودشان، گام ها از شعار های رادیکالی که به صدر شعار های مردم کشانده شد عقب ترند. مثلا شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمومه ماجرا” یک گام بلند و برنامه ریزی صد ها و بعدا هزاران نفر شد که نشان دهند باید به خود متکی شد و بر جنبش مستقل و آگاه متکی شد و آنرا توده ای کرد. کجای رفتار این سازمانهای چپ در کردستان وقتی که با نیروهای اصلاح طلب و ناسیونالیست همراه میشوند، به این صف آگاه و پیشرو نزدیک است؟ 

 اینها همه مصیبت هایی هستند که اگر آگاهانه و صریح از زاویه منفعت طبقه کارگر و کمونیسم دیده نشوند، در فردای هر پیروزی بر جمهوری اسلامی گریبان گیر اکثریت مردم میشوند. به این ترتیب گویا باز هم قرار است از طرف نسل فعلی اشتباه نسلی که شاه را انداخت اما در برابر بقدرت رسیدن خمینی و جریانش بدون الترناتیو بود تکرار شود؛ خمینی و خلخالی، خامنه ای و لاجوردی و … با اتکا به نیروی میلیونی متوهم به آنها، روی شانه های روشنفکران و سازمانهایی هم چون حزب توده  و ملی گرا ها، با کمک غرب و در فقدان یک پرچم رادیکال که ضد ارزشها و افق این جریان مرتجع باشد، به قدرت رسید. آیا نسل کنونی در ایران و کردستان هم قرار است به چنین  سناریوی مشابهی تن بدهد؟ نقش کمونیستها در ایران و کردستان هم که قرار است ، وطن نداشته باشند، میهن نداشته باشند و زنده باد بشریت را فریاد بزنند و بر هر میهن پرستی، وطن پرستی و احساسات ملی، نابود باد بگویند و بر هر تفرقه طبقه کارگر نه بزرگی بگویند چه باید باشد؟ تفرقه ای که بنا به هر دلیلی درست شده و باز تولید میشود و بنا به دلیل زبان غیر مشترک و فرهنگ متفاوت ناسیونالیستها را توجیهه میکند از آن تغذیه میکنند و به مردم فریبی مشغول میشوند.

بیانیه جمعی از فعالین سیاسی و کارگری  در کردستان در رابطه با اعتصاب عمومی، در حقیقت بسیار نزدیک تر به آزادیخواهی مردم در مقابل جمهوری اسلامی است که این دوره و از دیماه ۹۶ شروع شده است. این بیانیه بسیار عدالتخواهانه با مطالبات مردم ایران و کردستان و هم سرنوشتی شان عجین است. بسیار عادلانه و حق طلبانه است. این بیانیه در راستای مبارزه و روشن بینی رادیکالی است که شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا” را در برابر افق ها و صف های دیگر بورژوایی توده ای کرد. این را مقایسه کنید با افقی که  سازمانها و گروه های چپ در کردستان از خود بروز دادند و در تلاش برای کم کردن فاصله خود با جریانات ناسیونالیستی آمریکایی در میان توده مردم کردستان و فعالین خودشان، بر آمدند و با آن سرمست هم هستند.  این بیانیه نوک کوه یخی است که فعلا در این بخش دچار افق و اعتماد بنفس کافی و مستقلی نیست. از لحاظ سیاسی در حاشیه خود را حفظ میکند و اشتهای تبدیل به رهبری ندارد.طبقه کارگر و جامعه نیازمند این جهش از سوی این نوع روشن بینان و پیشروان کمونیست است. 

این بیانیه روزنه ای به روی یک هشدار و بازبینی آگاهانه باز کرده است. این بیانیه انعکاس “دل درد”  و نگرانیهای بعد از فراخوان و قبل از اعتصاب بود که به پرچم تبدیل نشد. به قول معروف جلوی ضرر را تلاش کردند زودتر بگیرند. بسیاری از کمونیستها و فعالین کارگری و سیاسی چپ حتی برای لحظه ای تصور نمیکردند که در یک روز مشخص و در ۲۱ شهریور ۹۷ با فراخوان احزاب ناسیونالیست و همراهی دیگر سازمان و جریانات چپ و کمونیست رژه بروند. آنها فاقد پرچم مستقل بودند. همه احزاب و گروه و سازمان های چپ و کمونیست هم در تلاش برای همراه شدن با مرکز ارتجاعی نیروهای ناسیونالیست بودند و تلاشی برای نشان دادن و ابراز فاصله با آنها نداشتند. اگر این اتفاق می افتاد و پرچم مجزایی وجود میداشت آنگاه نیروی مبارزه رادیکال و آزادیخواهانه صفوفش از نیروهای ارتجاعی فراخوان دهنده جدا میشد. کاری که دیر یا زود باید صورت بگیرد و انجام آن برای مبارزه آزادیخواهانه و رادیکال حیاتی است. بیانیه ای که چند روز بعد از طرف فعالین سیاسی و کارگری و مدنی داده شد از این جنس بود اما کافی نبود.

 کار احزاب و شخصیتهای سیاسی هم همین است. و در چنین لحظاتی نقش رهبری و هدایت مبارزات و تضمینی برای پیشروی بیشتر آنرا در نظر دارند. و همچنین تقویت بیشتر خود را تامین میکنند. دوره کنونی این قابلیت ها را خیلی بیشتر کرده است و هر نیرویی میتواند از آن بهره ببرد. مشکل این بود که بعد از فراخوان احزاب ناسیونالیست و مذهبی و قبل از اعتصاب روز ۲۱ شهریور، حزب، گروه و جریانی چه در خارج و چه در داخل این نقش را ایفا نکرد. جریانی پیدا نشد که به مردم فراخوان بدهد مقابله ای که قرار است بر علیه اعدام و ترور و یا هر مصیبت دیگری انجام بدهید را زیر پرچم ناسیونالیست ها انجام ندهید چرا که پرچم آنها دروغین است و آمریکایی است. فرصت های دیگری برای رویارویی  با جمهوری اسلامی برای لغو حکم اعدام و ترور وجود دارد. 

  پروژه های مختلفی از فردای پیروزی این اعتصاب برای همه جریانات به اصطلاح راست و چپ فعال شده است. برای همه جریانات و سازمانهای سیاسی دخیل اعتصاب پیروزی آنها بود. رهبران احزاب ناسیونالیست سرمست از پاسخ به فراخوانشان شدند. مردم هم با قیمتی که دادند، احساس قدرتمندی بیشتری در قبال جمهوری اسلامی کردند. احزاب ناسیونالیست و مرکز ارتجاعی شان، جایگاه و قرب و احترامش نزد آمریکا و اسرائیل و عربستان بیشتر شد و بیشتر قابل اتکا میشوند. برای نیروهای چپ و ائتلاف و همکاری هایشان با جریانات ناسیونالیست و مرتجع، جاده صاف تر شد که راه حل اتحاد و همکاری بیشتر مهیا شده است و “مردم این را ممکن کردند”. 

قربانی اصلی در این میان، مبارزه رادیکال مردم و پرچم مستقل و رادیکالی بود که بتواند آنها را نمایندگی کند و به همه مبارزات رادیکال و آزادیخواهانه در سراسر ایران وصل شود. قربانی های دیگر از جمله سازمان و گروه های چپ بودند که خود اگاهانه به این عرصه پا گذاشتند و فاصله شان با نیروهای ملی  در اذهان و از نظر خودشان هم تا رسیدن به اتحاد و فعالیت های مشترک بر علیه دشمن مشترکشان کم تر شد. 

جنبش ناسیونالیستی و فعالینش

نکته مهمی که از نظر بیانیه فعالین سیاسی و کارگری در کردستان دیده میشود این است که گویا اعتصاب با همت آنها عملی شده است و این را برای خود کافی و قانع کننده میدانند که نشان بدهند و راضی باشند که صف خودشان را از ناسیونالیست ها جدا کرده اند. در حقیقت این درست نیست. مساله اصلی فراخوانی است که داده شد و رسما مخالفتی در برابر آن صورت نگرفت.  بیانیه این نکته کلیدی را کم دارد و حتی در تلاش برای محدود کردن فراخوان اعتصاب صرفا به اعدام  لقمان و زانیار مرادی و رامین حسین پناهی است و موشک باران و کشته و زخمی شدن اعضا و کادرهای احزاب دمکرات را نادیده میگیرد. 

اینکه همه فعالین و پیشروان مبارزات مردم این اعتصاب را عملی کردند بسیار روشن است و بدون نقش آنها یک پای هر فراخوانی از طرف احزاب سیاسی دارای پایگاه توده ای خواهد لنگید. این نکته مهم و حیاتی را هم باید یاد آوری کرد که وقتی بحث از عملی کردن اعتصاب روی شانه های فعالین میشود باید بدون تردید نقش فعالین جنبش و احزاب ناسیونالیستی را هم در نظر داشت. این معمولا اشتباه مهلکی است که همیشه از طرف چپ میشود.  ندیده گرفتن توان و سازمان و ابعاد گسترده جنبش ناسیونالیستی بعنوان یکی از موانع در یک مبارزه مشترک رادیکال مردم ازادیخواه و طبقه کارگر، چنانچه آگاهانه صورت بگیرد و معمولا احزاب چپ آگاهانه این کار را میکنند،  به مفهوم نزدیکی به این جنبش است. در این نگاه جنبش ناسیونالیستی دیگر مانع نیست، بلکه نا پیگیر است، انقلابی هم میتواند بشود اما محدود نگر و انحصار طلب است و …

 چنانچه بر موجودیت واقعی جنبش ناسیونالیستی و تشکل هایش، اغماض کنیم و این پدیده را با همه توانش نبینیم مفهوم طبقاتی جامعه و جنبش های جاری آن را تماما ندیده ایم و فکر میکنیم جنبش ناسیونالیستی صرفا سازمانهای علنی در کوه و در تبعید هستند. در حالی که در جامعه کردستان جنبش ناسیونالیستی قدرتمند است و  با وجود پراکندگی سازمانی ، در طول بیست سال گذشته بمراتب قوی تر هم شده است. بسیار آشکار است که اعتصاب عمومی اخیر در کردستان بر روی شانه ها و تلاش خستگی ناپذیر اساسا فعالین ناسیونالیست و فعالین رادیکال چپ و کمونیست ممکن شد. کسی که رشد سیاسی و اجتماعی نیروهای ناسیونالیست در دو دهه اخیر را نادیده میگیرد مرتکب بزرگترین محاسبه و اشتباه میشود. نیروهای ناسیونالیست در کردستان( در خارج کشور هم) طیف بسیار متنوع و گسترده ای هستند که آنرا از فرهنگ محلی و ملی شده و احساسات ناسیونالیستی در میان مردم و فعالین سیاسی بعضا چپ تا انبوه تجمع و گروه ها و سازمانهای فعالین این طیف تحت عناوین مختلف میتوان دید. این جنبش در کردستان انعکاسی از جنبش اصلاح طلبان حکومتی بوده و خود را با آن هم جنبش دیده است، همه آنها به خاتمی لبیک گفتند، اینها میتوانستند با هر درجه فاصله صوری با جنبش سبز و رهبری موسوی و کروبی بروند. اینها متحد همیشگی دیگر نیروهای ناسیونالیست در حکومت و در اپوزیسیون در کردستان های عراق و ترکیه و سوریه بوده اند. چنانچه کردستان ایران را مثل هر شهر و منطقه دیگری طبقاتی ببینیم متوجه این واقعیت میشویم که بخش ناراضی ناسیونالیست و بورژروای آن، خود و مردمی که میخواهند در همه جا، از شورهای شهر و روستا تا مجلس اسلامی و تا انجمن حمایت از محیط زیست و… تحت تاثیر دارد و از این جنبش حرف شنوی وجود دارد. اینها را باید به مساله به راست چرخیده شدن دنیا اضافه کرد تا ابعاد به مراتب گسترده تری از خلا کمونیسم قدرتمند در ایران و کردستان را دید. یک زمانی در کردستان نیروی مهم و تعیین کننده کمونیسم کارگری، این قطب آگاه و فعال مقابل را ایجاد کرده بود، چیزی که تماما جایش خالی است و تا هر زمانی که این خلا وجود داشته باشد  نیروی اجتماعی و سیاسی و البته مسلح احزاب ناسیونالیست و ارتجاعی قاطعانه میتوانند تعیین تکلیف کنند.  نسل کمونیست های سابق که در کومه له و بمثابه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که دوران پر افتخاری برای جنبش کمونیستی و طبقه کارگر و مردم محروم در کردستان و ایران را در تاریخ ثبت کرد، متاسفانه با هجوم و رشد ملی گرایی و راه حل های ناسیونالیستی بشدت متفرق شد. کمونیسم کارگری را با هر ایراد و اشکالی که داشت قبول نکردند و به وضعیت بسیار پراکنده ای در میان سازمانهای مختلف ناسیونالیست و تن دادن به ارزش های آنها مشغولند.

 بیانیه جمعی از فعالان، کلید جلوگیری از این خطر و سازمان دادن پرچم و تشکیلاتی را داد که میتواند راهنما و ظرف مناسبی برای همه آنهایی باشد که از جمله در این اعتصاب اخیرخود را در جبهه ناسیونالیست ها و همراهانشان ندیدند و یا با محاسبه های اشتباه، در آن جبهه قرار گرفتند. سنت اعتصاب و اعتراض حقیقتا باید بسیار برجسته تر باشد تا جایی که حتی از این ببعد اعتصابات عمومی در کردستان به یکی از حلقه های مبارزه و پیشروی مبارزه مردم ایران باشد و نه اساسا دستمایه ای برای احزاب و جریاناتی مرتجع که نسخه های به مراتب سیاه تری از لیبی و سوریه و عراق برای مردم ایران در جیب دارند. اعتصابات در کردستان باید به حلقه ای از مبارزه برای عقب راندن و سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل شود.  برای پیشبرد مبارزات سراسری برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی و نه شبیه به جنگی پارتیزانی. هر اعتصابی و بویژه اعتصابی عمومی، حلقه ی بعدی هم باید داشته باشد و معلوم باشد چه توان و نیروی و تاثیری در ادامه مبارزه مردم دارد. مبارزه و اعتصاب بخشی از عکس العمل کار و زندگی واقعی مردم است که در همه جای کشور در جریان است و بر همدیگر میتوانند و باید تاثیر داشته باشند و نه صرفا یک آکسیون مستقل و بخشی از قدرت نمایی و زورآزمایی چه با دولت مرکزی و چه با مخالفین در اپوزیسیون. اعتصاب ها و از جمله اعتصابات عمومی در کردستان باید بتواند صدای حال همه ستمدیدگان و کارگران و مردم آزادیخواه در سراسر ایران باشد. سنگر انقلابی کردستان باید حلقه ای بسیار مستحکم از اعتراض و اعتصاب باشد که از هم طبقه ای ها و هم صنف ها قدرت میگرد و به آنها قدرت میدهد، این هم از نکات مهم و طلایی بیانیه فعالان کارگری و سیاسی میباشد.

گام های استوار با داشتن افق و استراتژی روشن کمونیستی و تامین رهبری سیاسی، ضامن سازماندهی پیشروان و توده عظیم رادیکال و انقلابی در مبارزه همه جانبه زیر زمینی و علنی، بر علیه جمهوری اسلامی و سرمایه داری و برای به زیر کشیدن آنهاست.

۱۹ سپتامبر ۲۰۱۸

asadgolchini@gmail.com

پیوست:

*بیانیه جمعی از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی شهرهای کردستان در ارتباط با اعتصاب سراسری اخیر

بيانيه

September 14, 2018

بیانیه جمعی از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی شهرهای کردستان در ارتباط با اعتصاب سراسری اخیر

اعتصاب سراسری شهرهای کردستان، به همت فعالین کارگری، مدنی و پیشروان جامعه در روز ۲۱ شهریور بار دیگر نشان داد که سنت اعتصاب و اعتراض در کردستان یک سنت توده ای و متحدانه در میان مردم است. این اعتصاب همگانی که در اعتراض به اعدام سه فعال سیاسی در زندان رجایی شهر صورت گرفت، نشان داد که توده ی مردم جامعه یک نه بزرگ را در مقابل اعدام و خشونت علیه انسانها قرار میدهند؛ اینکه در قرن ۲۱ جامعه پذیرای اعدام وقتل دولتی علیه انسانها نیست. اعتصاب، همچنین یک دادخواهی و یک اعتراض رادیکال متحدانه مردم در مقابل سرکوب و مرعوب کردن جامعه است. 

اعتصاب سراسری کردستان هرآنقدر که در مقابل سرکوب و توحش مرزبندی دارد، از سویی دیگر با احزاب و سازمان‌های سیاسی بی‌مسئولیتی که با سیاست جنگ نیابتی و طرفداری از سیاست و محاصره‌ اقتصادی دولت ترامپ و تحریکات دولت‌های مرتجع هم‌پیمانش سعی در وخیم‌تر کردن زندگی و معیشت انسان‌ها را دارد مرزبندی دارد. این حرکت در واقع تائید سیاست سازمان‌هایی نیست که به قدرت و اراده‌ی متحدانه مردم باور ندارند و با تاکتیک جنگ نیابتی و با هدف تعویض حاکمیت به وسیله دولت‌های امپریالیستی جان و مال انسان‌ها را قربانی سیاست‌های غیرمسئولانه‌ خودشان می‌کنند. سیاستی که سرسوزنی در بهبود وضعیت معیشتی و زندگی انسان‌ها تاثیر و اهمیتی ندارد. اعتصاب سراسری کردستان همچنین نشان داد که سنت متحدانه توده‌ای مردم در ادامه خیزش سراسری مردم ایران نسبت به فقر، فلاکت و گرانی، نرخ پایین دستمزد کارگران، معلمان و کارمندان، سرکوب سیستماتیک زنان، تعقیب، دستگیری و اخراج دانشجویان است. ما فعالین کارگری و مدنی ضمن قدردانی از تمامی مردم شهرهای کردستان، مرزبندی صریح و آشکار جنبش خود را نسبت به سیاست و عملکردهای غیرمسئولانه‌ای که در راستای اهداف قوم‌گرایانه است اعلام میداریم و امیدواریم شاهد ‌تکرار مبارزاتی ازین دست در سطح سراسری باشیم چرا که مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد

عوارض موضع سیاسی بینابینی

رفیق ثریا شهابی از حزب حکمتیست- خط رسمی-  پایه های تصمیم در مورد برخورد شان به اعتصاب عمومی اعلام شده در کردستان را در خلال پاسخ به فعالین حاشیه ای و … نوشته است! این در حالی است که دیگر چپ ها که مستقیما زیر پرچم ناسیونالیست ها رفتند حال خوشی ندارند.  چگونه است که چپ مورد نظر ثریا شهابی سرحال است؟ چقدر این ادعا واقعیت دارد؟

ثریا شهابی قائل به دو نوع چپ در برخورد به این اعتصاب است؛یکی چپ ای که خواسته یا ناخواسته٬ در مقابل راست ناسیونالیست قوم پرست٬ زورش نرسید که هژمونی خود را بر فراخوان های متنوع اعتصاب٬ تامین کند٬ ارزیابی درستی از تغییر سریع توازن قوا نداشت وعملا بیانیه هایشان دنباله رو جریانات راست و قوم پرست شد. چپ ای که “حکا” در راس آن بود.

داستان چی بود؟ کی زورش به کی قرار بود برسد؟ داستان بر سر یک فراخوان بود و مساله بیش از اینکه فنی باشد برای همه یک انتخاب سیاسی بود.

و دیگری “چپ” ای که تغییر سریع توازن قوا پس از موشک باران مقرهای دو حزب دمکرات را٬ دید٬ سنجید٬ و ضمن عدم مخالفت با فراخوان اعتصاب های عمومی٬ در بطن جامعه٬ ضمن مشارکت در این اعتصابات٬ که به حق دست رد جامعه کردستان بود به بساط اعدام و گسترش ملیتاریسم در این جغرافیا٬ مشغول تلاشی دوسویه شد! هم اعتصاب هم نه به قوم پرستان و احزاب ناسیونالیستی که فقر و بی حقوقی مردم تنها و تنها دسمایه سهم خواهی آنها از قدرت های مخرب و ماتریال سناریوهای قومی و مخرب فدرالیسم قومی در کردستان ایران است. (تاکید ها از من است)

موضع دومی موضع حزب حکمتیست خط رسمی بوده است.

این استدلال هم بیشتر از هر چیز برای راضی نگاه داشتن رفیق بغل دستی است تا افکار عمومی و مخاطبین کمونیست.

مساله این نیست که یک حزب  سیاسی و دخالتگر، چه اندازه بزرگ یا کوچک است، مساله این است که در چنین بزنگاه هایی حرف روشن از زاویه منفعت طبقاتی و کمونیستی برای کمونیستها و کارگران دارد و اشتها دارد تا پرچم روشنی داشته باشد و به نیروی اجتماعی اش بیشتر وصل شود. سوال از شما این است که “عدم مخالفت با فراخوان اعتصاب” که از نظر شما هر دو فراخوان چپ ها و راست ها دقیقا یک مضمون را هم داشت(سخنرانی رفیق آذر مدرسی در لندن) به چه معنی است؟  چه اندازه این موضع با موضع دسته اول چپ ها متمایز است؟ کسی  در عمل نمیتواند اینها را از هم جدا کند؟  عدم مخالفت با فراخوان نیروهای قومی و به قول خودتان سناریوی سیاهی و ارتجاعی و… بزبان ساده یعنی همراه شدن . یعنی همانطور که گفتید به همه فعالین حزب گفتید بروید و فعالانه شرکت کنید و … و در خارج کشور هم همینطور. آیا عدم مخالفت معنی دیگری دارد غیر از راضی بودن به انجام کاری که میشود؟ مخالفت نکردید چون مردم در کردستان بهر قیمتی در جواب به اعدام و ترور و موشک باران و کشتار مخالفانش به خانه هایشان میرفتند و متحصن میشدند؟ کسی که این را میداند چرا نگران از این بود که با صدای بلند مرتجع ترین جریانات که از هر لحاظ معلوم بود چه مهری بر این مبارزه میزنند را افشا کند؟

ثریا میگوید با فراخوان مخالفت نکردند. در اعتصاب شرکت کردند و همینطور به قوم پرستان و مرکز ارتجاعی نیروهای ناسیونالیست، نه، گفتند. میشود پرسید چگونه این کار بسیار ماهرانه را انجام دادید؟ در خارج کشور که اعضا کمیته مرکزی حزب سخنرانی و فعالیت داشتند یک کلمه در مورد مضون این فراخوان ها  و بویژه احزاب ناسیونالیست و ماهیتشان نگفتند. باور کنید نگفتند! و کسی نشنید و اسنادش را اگر میخواهید باز هم مراجعه کنید. ثریا شهابی چگونه میتواند نشان بدهد که طیف کمونیستهایی که هیچ سنخیتی با کومه له و حزب کمونیست ایران هم ندارند، هم در اعتصاب خیلی فعالانه تلاش کردند هم به قوم پرستان و احزاب ناسیونالیست نه گفتند؟ در خارج کشور هم این نوع سیاست های بینابینی را همه دیدند. سیاست شما این بود و به بهترین شکلی در خارج اجرا شد. در داخل که چیز بیشتری کسی ندید اما خوشبختانه سوالات زیادی برای کمونیستها مطرح شده است. فعالین و مسئولین حزب فعالانه کار کردند و در زیر پرچم های ناسیونالیست ها در این برهه از زمان و با چنین ماهیتی که احزاب ناسینونالیست دارند، هم عکس یادگاری برای این روز گرفتند و هم به ناسیونالیسم قوم پرست از گل بهتر چیزی نگفتند! اینها را مردم و کمونیسیتهایی که سنخیتی با دیگر چپ ها ندارند نمیتوانند بپذیرند.  یک جای این موضع می لنگد. رفقای حزب حکمتیست خط رسمی نمیتوانند عملا جهت و پرچم مجزایی به ما نشان دهند اما ظاهرا خود را قانع کرده اند. اگر این در فضای واقعی و در جایی نبود که عرض اندام کند، کسی هم نمیتواند آنرا ببینید و متاسفانه این نوع موضع گیری هم، خودش را عملا در فضای عمومی حل کرد. این مشکلی است که حزب حکمتیست خط رسمی داشت و نمیتواند برای سیاستی بینابینی کسی را قانع کند. برخورد شفافتری نیازمند است. کمونیستهای کارگری در ایران و کردستان هم در چنین مواردی به یک سیاست کمونیستی، کارگری، واقعا عدالتخواهانه و تعرضی تری نیازمندند.چه بدهکاری به این روشهای سنتی هست؟ جامعه ایران و کردستان  با ده سال و ۶ سال و دو سال قبل هم فرق دارد و این را شما قاعدتا  بعنوان یک حزب سیاسی باید  بهتر بدانید. ناسیونالیستها و الان چپ ها هم بیشتر به عزای عمومی متمایل هستند تا یک فراخوان نه تنها به مغازه دارن بلکه به کارگران و کارمندان و عموم، اعتصاب و اعتصابهایی که بتواند دشمنان را وادار به کاری به نفع مردم بکند.  مساله شخصی نیست، خیلی از کمونیستهایی که به طرق مختلف در جدال های همیشگی و سخت با ناسیونالیستها  بوده اند چرا در چنین روزی با فراخوان های آنها هم صدا میشوند و تمایزشان را سعی نمیکنند برجسته تر کنند. معضلی است که قبل از افراد، این احزاب سیاسی و کمونیستی هستند  که به آن دچارند و با مواضع بینابینی سعی میکنند خود را قانع کنند و جلوی سوال را بگیرند.

 

 

  همین مباحثات و سوالات و اتخاذ سیاست به نفع کارگران و جامعه، چنانچه نتواند کمونیستهای کارگری را بجنباند باید باز هم تاسف خورد. فعال منفرد بی سازمان، چون برای تصور روشنی که از نبرد کمونیستها دارد و دفاع از حقیقت و منفعت کمونیستی دارد، بعضا یک تنه یک حزبی را زیر منگنه گذاشته که حتی از صداقت کمونیستی شان هم  دارد دفاع میکند.(مورد  رفیق سوران از سایت آزادی بیان و جدلش با حزب حکمتیست) در حالی که حتی کمونیستهای درون حزب حکمتیست که مثلا در برخورد به کارگران و شعارهای انحرافی بدرست تذکر میدادند  و  با حرارت کارگران را از این نوع اشتباهات مطلع میکردند و در برخورد به انها به اصطلاح مو را از ماست میکشیدند،امروز در برابر راست روی های مکرر در حزب حکمتیست مطلقا سکوت کرده اند. مصلحت تشکیلاتی  است یا مخفی کردن عقاید کمونیستی یا هر چیز دیگری، باز هم حقیقت کمونیستی و کارگری و سیاست هایش در حزب حکمتیست بیشتر عقب رانده شده است. حزب حکمتیست خط رسمی هم چنانچه موضع تعرضی و درستی  در این فراخوان به اعتصاب عمومی از سوی مراکز احزاب ناسیونالیستی و چپ ها داشت الان قلمها و فعالیتهایشان در همه جا به کار میفتاد و نیرو جلب میکرد. اگر اینطور نیست دیگران مقصر نیستند.  مساله شخصی نیست. به سیاست ها باید برگشت و درس گرفت. این توقع و برخورد بهتری به خود است و دیگران هم لازم نیست مورد پرخاش قرار بگیرند. دلیل پرخاش ثریا شهابی به آدمهای “حاشیه ای، منزوی، پیامبران تنها و بی سازمان” نمیتواند دلیل اصلی باشد و اینها با چنین القابی قاعدتا باید بی تاثیر تر از این باشند که ثریا اعصابش را برایشان خراب کرده است. داستان گریز از یک موضع بینابینی است.

۶ مهر ۱۳۹۷

۲۸ سپتامبر ۲۰۱۸

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری