پایان “چپ بورژوازی” در اقتصاد و سیاست جهان!
در بخش پایانی مطلب قبلی تأکید کردم که برای مقابله و حتی تعدیل بربریت سرمایه داری در چهارچوب این نظم استثمارگرراه حلی وجود ندارد. “رفرمیسم جناح چپ بورژوازی” به دوران قبل از فروپاشی سوسیالیسم بورژوایی بلوک شرق و بن بست سوسیال دمکراسی در بلوک غرب مربوط است. چندین دهه است با هجوم بی پروای جناح راست سرمایه داری، جناح چپ همان سیستم صحنه را واگذار کرده و برای حفظ ظاهر به عنوان سوپاپ اطمینان سیستم در حاشیه جریان راست جست و خیز دارد. پابپای عروج راست افراطی و فاشیسم شاهد سیرنزولی بیشتر نقش جناح چپ بورژوازی در اقتصاد و سیاست جهانی هستیم. آنچه تاریخأ و به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم به نام جناح چپ بورژوازی و جنبشها وعمدتأ احزاب “سوسیال دمکرات” و با الگوی “دولتهای رفاه” مقبولیت یافتند، مدتها است به طرف راست مرکز شیفت کردند.براستی دیگر شاهد نقش قابل اعتنای جناح چپ بورژوازی و مانورهای “رفرم و تعدیل” آن نیستیم. این ترند جاده صاف کن رشد و گسترش راست افراطی در این دوره اند. لذا نگاه به “توهمات رفرمیستی” و عرض اندام مجدد جناح “چپ بورژوازی و سوسیال دمکراتیک” سرابی بیش نیست. راسیسم و فاشیسم به دست خود عرض اندام “جناح چپ و مرکز” کاپیتالیسم را به حاشیه رانده اند.
سوسیالیسم کارگری میتواند ورق را برگرداند!
بی تردید و بیش از پیش روند پایان دادن به تعرض سبعانه و همه جانبه سرمایه داری به همه شئون زندگی و کار طبقه کارگر و مزدبگیران و سلب مالکیت شدگان به نقش و حضور آگاهانه و سازمانیافته طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی کارگری، به سازماندهی انقلاب کارگری برای درهم کوبیدن نظم وارونه کاپیتالیستی و سد کردن بربریت این نظام گره خورده است. این تنها آلترناتیو و گورکن این نظام وارونه و مصائب آن است و راه مؤثردیگری نیست. پاسخ سرراست اینست سوسیالیسم کارگری با تکیه بر ظرفیتها و تواناییهای فی الحال موجود طبقه کارگر و مزدبگیران و ستم دیدگان متنفر از نظم سرمایه و همزمان با فایق آمدن بر موانع و محدودیتهای موجود در جنبش سوسیالیستی کارگری میتواند ورق را برگرداند. میتواند نظم موجود را تغییر دهد و اراده و اختیار به انسان را برگرداند.
با تأکید بر این حکم واقعی خیلی ها که حتی دورانی خود را “چپ و سوسیالیست” نامیده اند، ما را به ذهنی گری و یا ولونتاریسم متهم میکنند. یادآور میشوند، مگر نمی بینید “وزنه کمی پرولتاریا” در کل جمعیت کاهش یافته است، نمی بینید”اتحادیه های کارگری به حاشیه رانده شده، احزاب کمونیستی در صحنه نیستند، سوسیالیسم شکست خورده” به زعم اینها که ذهنیت و نگرششان را فراز و فرود”سوسیالیسم و رفرمیسم بورژوازی” شکل داده، لاجرم صحبت کردن از نقش دگرگون کننده سوسیالیسم کارگری و سازماندهی انقلاب کارگری موضوعیت ندارد.
ما در مقابل میگوییم باور نکردنی است که جدال بنیادی میان پرولتاریا و بورژوازی و تقابل کار و سرمایه در آغاز نظم سرمایه و در کاپیتالیسم قرن نوزدهم در معدود کشورهای اروپایی کاربست داشته باشد ولی به جهان کنونی و آتی که در آن سلطه سرمایه به دورافتاده ترین نقاط دنیا در هر پنج قاره گسترش یافته (گلوبالیسم) به دنیای واحدهای غول آسای تولیدی، شرکتهای چند ملیتی، به دنیایی که در آن پروسه تولید یک کالای واحد هزاران کارخانه و بنگاه و در ابعاد میلیاردی کارگر را در قاره های مختلف به یکدیگر مرتبط میکند، ارتباط خود را از دست داده باشد. واقعیت اینست درصد کمی پرولتاریا، کارگر مزدبگیر و سلب شدگان از هر نوع مالکیت، در سوخت و ساز تولیدی و تولید مدرن نه تنها کاهش نیافته ، بلکه پرولتر بودن به شیوه زندگی انسانها در ابعاد میلیاردی در سراسر جهان تبدیل شده است. نه تنها در کشورهای صنعتی پیشرفته و اروپایی و غرب بلکه در تمام کشورهای قبلأ موسوم به تحت سلطه پیدایش طبقه کارگر وسیع در چند دهه اخیر بافت اقتصادی و معادلات سیاسی سنتی در جامعه را متحول کرده است. بحرانهای سیاسی و تلاطمات و خیزشهای اعتراضی و انقلابی توده ای، اعتصابات گسترده کارگری چند دهه اخیر در اروپا و آمریکا و کشورهای عربی و خاورمیانه و آفریقا و آمریکای جنوبی اساسأ تلاطمهای ناشی از تقلای مداوم برای تطبیق روبنای سیاسی سنتی این جوامع با پیدایش طبقه کارگر عظیمی است که مطالبات و انتظارت خود را با صراحت و قدرت روزافزون اعلام میکند.
به قول منصور حکمت ” این روند عمومی رشد سرمایه داری از نقطه نظر طبقه کارگر و آرمان سوسیالیسم کارگری بیشک زمینه های عینی بسیار مساعدتری را ایجاد کرده است. صف پرولترها وسیعأ گسترش یافته است و هویت پرولتاریایی برای اکثریت عظیم زحمتکشان جهان بر هویت ملی، قومی و نژادی تقدم یافته است. از سوی دیگر رشد عظیم تکنیک و نیروهای تولیدی بشر، دامنه اجتماعی شدن و بین المللی شدن تولید و پیشرفتهای خیره کننده ای که انقلاب الکترونیکی در امر ارتباطات، اطلاعات، گردآوری و سنجش آمار و غیره بوجود آورده است، برپاداشتن جامعه سوسیالیستی مبتنی بر مالکیت اشتراکی و کنترل جمعی بروسائل تولید و پروسه کار، تولیدآگاهانه برمبنای نیازهای شهروندان و ایجاد یک جامعه براستی بین المللی بشری را به امری فورأ شدنی و در دسترس بدل ساخته است”.
غیاب آلترناتیو سوسیالیستی در بطن تحولات بزرگ دنیای معاصر!
واقعیت اینست زمینه های عینی، اجتماعی و طبقاتی و مبارزاتی تحول سوسیالیستی بیش از هر دوره ای فراهم است. اما این امر مهم با دشواریها و محدودیتهای متعددی در بطن خود جنبش سوسیالیسم کارگری روبرو است. از جمله و محوری ترین محدودیت تاکنونی غیاب رهبری کمونیستی و آلترناتیوسوسیالیستی در رأس تحولات سیاسی، خیزشهای اعتراضی و اعتصابات کارگری و توده ای با نقش محوری طبقه کارگر در کشورهای مختلف است. جایگاه اجتماعی مبارزاتی قوی طبقه کارگر متأسفانه با عدم حضور نمایندگان و پرچمداران کمونیسم کارگری، خلأ تحزب کمونیستی و سازمانیابی رادیکال و شورایی این طبقه، در صحنه سیاسی مواجه است.
یک علت اینست که سوسیالیسم کارگری بعد ازچهاردهه از فروپاشی “سوسیالیسم بورژوایی” هنوز از زیر بار تبعات مضر این رویداد کمر راست نکرده است. جنبشهای اعتصابی اعتراضی قوی در میان پرولتاریای کشورهای بزرگ صنعتی دنیا هنوز به افق و پلاتفرم کمونیستی و تحزب سوسیالیستی روشن بین و دخالتگر خود مجهز نشده است. طبعأ در غیاب سیاست سوسیالیستی، سیاستهای غیرسوسیالیستی و بورژوایی متکی به تفرقه ملی و مذهبی و جنسیتی و صنفی و شغلی صفوف طبقه کارگر و جنبشهای اعتراضی ضد سرمایه را شقه شقه کرده است. افق و سیاست انترناسیونالیستی و همبستگی طبقاتی جهانی را به حاشیه رانده است. به ویژه بورژوازی هار و راسیست این دوره با اشاعه وسیع و افراطی ناسیونالیسم و خرافه ملی و منافع ملی، طبقه کارگر و مردم ستمدیده را به نیروی ذخیره طرح و برنامه ها و جنگ و کشمکش و رقابتهای خود با رقیبان سرمایه تبدیل کرده است. برای مثال آیا تردیدی هست که در جنگ ارتجاعی روسیه – اوکراین طبقه کارگر و مردم ستمدیده دو طرف تحت تاثیر تبلیغات ناسیونالیستی بخشأ و از روی تعصبات وارونه به نیروی تامین کننده جنگ ویرانگر طرفین تبدیل شده اند. آیا تردیدی هست در جنگ و تروریسم خونین در خاورمیانه تحت تأثیر پروپاگاند جاهلانه ملی و مذهبی کارگر و مردم رنج کشیده به سرباز ارتش فاشیست و نسل کش اسرائیل و یا به نیروی تروریسم حماس و جهاد و حزب الله تبدیل میشوند. آیا تردیدی هست که در این دوره در رقابتهای انتخاباتی جناحهای مرتجع کاپیتالیست، بخشی از طبقه کارگر و مردم تحت فشار در غیاب آلترناتیو سوسیالیستی کارگری تغییر ایجاد کن و حتی در غیاب “رفرمیسم جناح چپ بورژوازی” مثل چند دهه قبل به راسیسم و فاشیسم امثال ترامپ و همپالگیهایش در اروپا رأی میدهند. این پدیده های تلخ هزاران بار تلاش هرکولی برای پرکردن خلأ سیاست سوسیالیستی و رهبری کمونیستی را در بطن تحولات بزرگ جهان امروز و در دل تحولات هر کشور به رهبران و پیشروان کمونیست طبقه کارگر به مارکسیستهای متعهد این دوره و به هر جریان و حزب کمونیستی و از جمله حزب حکمتیست یادآورمیشود.
برای پرکردن خلأ آلترناتیو سوسیالیستی چه باید کرد؟
الف: بیش از پیش دوره سازماندهی و احیای تعرض مارکسیستی به کل پایه ها و بنیادها و ایدئولوژی و افکار و ساختارها و دولتهای سرمایه داری است. برخلاف تمامی نقدهای نیم بند چپ نقد و تعرض کمونیستی و مارکسی نمیتواند و نباید به خصلتهای روبنایی و مقطعی و تاکتیکی نظم سرمایه محدود شود.نقد و تعرض کمونیستی ما دست به ریشه میبرد، لغو کار مزدی و امحای استثمار و خلع ید سیاسی و اقتصادی کامل سرمایه را در دستور کار دارد.
ب- سازماندهی نبرد بی امان علیه ملی گرایی و هویت ملی و ناسیونالیسم که در این دوران یک بار دیگر زیر لوای “منافع و مصلحت ملی” نه تنها جنگهای ویرانگر راه اندازی میشود، بلکه شنیع ترین نوع تعصبات و تعرض به حقوق اولیه انسان و نژاد پرستی و راسیسم و فاشیسم را در صفوف طبقه کارگر و مردم حق طلب رسوخ میدهند. یک شرط اساسی رهایی طبقه کارگر و بشریت از انقیاد کاپیتالیسم به حاشیه راندن “طوق هویت ملی و ملی گرایی دست ساز ناسیونالیسم” و برملا کردن محتوای طبقاتی خرافه “منافع ملی” به مثابه منافع طبقه حاکمه بورژوایی که ریاکارانه در زرورق “منافع عموم” به جامعه تحمیل میکنند.
ج- گردآوری نیروی طبقه کارگرخودآگاه، متحد و سازمانیافته به منظور سازماندهی انقلاب کارگری و تحقق آزادی و برابری و حکومت کارگری مصاف فوری کمونیستها و یگانه راه رهایی بشریت از فجایع نظم سرمایه است.
د- پیشبرد سیاست کارگری و کمونیستی علیه جنگهای ضد کارگری و ضدمردمی مستقیم و یا نیابتی جاری قدرتهای امپریالیستی و دولتهای سرمایه داری، علیه تروریسم دولتی و غیر دولتی و پافشاری بر این واقعیت که طبقه کارگر به نیروی ذخیره جنگ بورژوازی نباید تبدیل شود.
ه- ایجاد و یا تقویت حزب کمونیستی طبقه کارگر برای پیشبرد جدال طبقاتی بی وقفه و سازماندهی انقلاب کارگری در هر جایی که هنوز طبقه کارگر فاقد حزب پرولتری کمونیستی خود است. به علاوه تأکید بر عمل مستقیم کارگری و سازمانیابی حرکت شورایی به عنوان ظرف مبارزاتی و ارگان اعمال اراده قدرت کارگری.
و- تلاش برای شکل دادن به انترناسیونالیسم کارگری و کمونیستی همیشه ضروری بوده و اکنون و در عصر سرمایه داری گلوبال مبرمیت بیشتری دارد.
آنچه گفته شد گامهای ضروری و ممکن در راستای عروج دادن سوسیالیسم کارگری قدرتمند در مقابل بربریت کاپیتالیستی جاری است. به فرجام رساندن این رسالت تاریخی فراتر از تبلیغ و ترویج و سازمانگری کمونیستی، به ویژه در گرو آنست سوسیالیسم کارگری در یکی از کشورهای مهم سرمایه داری معاصر، در یکی از کانونهای بحرانی مهم از بازیگر اصلی جدال بر سرقدرت سیاسی باشد. با اتکا به اراده طبقه کارگر و مردم استثمارشده، حاکمیت سرمایه را ساقط کند و حکومت کارگری را ایجاد کند. تحولات جاری و آتی جامعه ایران، چنانکه جنبش سوسیالیستی کارگری ایران و جریان ما بتواند نقش شایسته خود را ایفا کند، همانند تجربه درخشان انقلاب کارگری اکتبر دنیا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در بخش پایانی این سلسله مطلب به این مسئله برمیگردم.
ادامه دارد
بیست و سوم ژانویه ٢٠٢٤
رحمان حسین زاده