در تفاوت “دیپلماسی انقلابی” با زدوبند سیاسی
مطابق همه تجارب انقلابها تضادهای طبقاتی و ایدئولوژیک در دوران انقلاب و بویژه در فاز نهایی به اوج خود میرسد و نیروهایی که در ظاهر به جامعه انقلابی وابستهاند، اما از نظر منافع به طبقات حاکم یا قدرتهای خارجی وابسته یا نزدیک هستند، اغلب در برابر تحولات، مقاومت میکنند. این نیروها، به دلیل برخورداری از جایگاه اجتماعی یا اقتصادی ویژه، به عنوان «واسطههای قدرت» عمل کرده و تلاش میکنند از طریق تبلیغات، تفرقهافکنی، یا حتی همکاری مستقیم با سرکوبگران، جریان انقلاب را منحرف یا تضعیف کنند. مطالعات تجربی در تاریخ انقلابهای جهان، و جنبشهای استقلالطلبانه و اجتماعی، نشان میدهد که این همکاریهای ضدانقلابی نه تنها از دلایل تعویق یا سرکوب انقلابها بودهاند، که کمترین تاثیر آن زمینهساز خرید زمان برای حاکمیت سرکوبگر شده است. بر این اساس، بررسی نقش نیروهای داخلی مخالف انقلاب به مثابه «عاملین تداوم وضع موجود»، می تواند در فهم بهتر تحولات راهگشا باشد.
تاریخ پر از نمونههایی است که در آن نیروهای مرتجع و ورشکسته سیاسی، با تضعیف جنبشهای مردمی، بقای حکومتهای استبدادی را ممکن ساختهاند. با این مقدمه به بررسی یک نمونه تاریخی از خیانت نیروهای ضدانقلابی در جنبشهای انقلابی میپردازد تا زمینهای برای تحلیل وضعیت کنونی ایران فراهم شود.
۲. روشنفکران بورژوازی در انقلاب الجزایر
در دوران استعمار فرانسه، جامعه الجزایر به دو طبقه عمده تقسیم شده بود: یکم .فرانسویها و کلونیستهای اروپایی که مالکیت زمینها و منابع اصلی اقتصادی را در اختیار داشتند. دوم. بومیان الجزایری که عمدتاً از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فقیر و در حاشیه بودند. جبهه آزادیبخش ملی (FLN) در سال ۱۹۵۴ با هدف مبارزه مسلحانه برای استقلال الجزایر تأسیس شد.
نخبگان بورژوازی الجزایری شامل روشنفکران آموزشدیده در مدارس فرانسوی، سیاستمداران وابسته به نظام استعماری، و تجار ثروتمندی بودند که جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود را مدیون ساختار استعماری فرانسه میدانستند. این گروه به جای پیوستن به مبارزات استقلالطلبانه، اغلب با استعمار فرانسه همکاری کردند، و به بازارهای اقتصادی فرانسه وابسته بودند و از روابط تجاری با کلونیستهای فرانسوی سود میبردند. جبهه آزادیبخش ملی شعارهایی برای توزیع مجدد زمینها، ملیسازی منابع، و ایجاد جامعهای برابر داشت. این برنامهها تهدیدی مستقیم برای ثروت و امتیازات نخبگان بورژوازی به شمار میرفت.مبارزات جبهه آزادیبخش ملی با مشی مسلحانه و حملات مستقیم علیه منافع فرانسه بود. مشی مسلحانه باعث شد که بخشی از نخبگان بورژوازی الجزایری احساس خطر کنند. از همین رو فرانسه از آنها به عنوان ابزاری برای تضعیف جنبش استقلالطلبانه استفاده کرد. آنها در رسانههای تحت کنترل فرانسه، جبهه آزادیبخش ملی را متهم به افراطگرایی و خشونت، میکردند. (آن موقع هنوز کلمه تروریزم مصطلح نشده بود.) این تبلیغات برای ایجاد شکاف و تفرقه در میان مردم و کاهش حمایت عمومی از جبهه طراحی شده بود. فرانسه همچنین برخی از آنها را به عنوان نمایندگان مردم الجزایر در مذاکرات سیاسی معرفی کرد، در حالی که این افراد هیچگونه مشروعیتی نزد اکثریت مردم نداشتند. بعضی از آنها برای فرانسه علیه مبارزین، جاسوسی می کردند و اطلاعات حیاتی در مورد ساختار و عملیات جبهه آزادیبخش را به مقامات فرانسوی ارائه میدادند. این اقدامات باعث دستگیری و سرکوب بسیاری از رهبران مقاومت شد. جبهه آزادیبخش ملی از طریق شبکههای مخفی و بیانیههای عمومی، خیانت این افراد را برای مردم افشا میکرد و آنها را خائن به ملت معرفی میکرد. پس از پیروزی انقلاب و خروج فرانسه، بسیاری از این نخبگان مجبور به فرار از کشور شدند. آنها یا به فرانسه مهاجرت کردند یا از صحنه سیاسی الجزایر حذف شدند. جامعه الجزایری، این نخبگان را به عنوان همکاران استعمار محکوم کرد. خیانت آنها به آرمانهای استقلال باعث شد که در تاریخ الجزایر به عنوان نمادهای ضدملی شناخته شوند.
شاید به زحمت در تاریخ سیاسی جهان معاصر، کشوری بتوان پیدا کرد که به میزان صحنه سیاسی ایران، پیچیده و در عین حال بین خلق و ضد خلق و حق و باطل و خائن و انقلابی، و وطنپرست و وطنفروش، مرزها در هم و قاطی شده باشد.این بلبشوی سیاسی چنان افسارگسیخته شده است که موریانه های درخت تناور انقلاب، خود را زنبور عسل جا می زنند و برای تنها آلترناتیو استخواندار و اصیل ملت ایران «شورای ملی مقاومت» لغز ملی و انقلابی و … می خوانند.پرداختن به پارازیت های آنان نه از سر ارزش پاسخگویی، بلکه بیان حقیقت برای مردم، یک وظیفه است.
هر کس دستی در آتش کارسیاسی – دیپلماتیک در خارجه داشته باشد می فهمد که برگزاری مجموعه ایی کنفرانس در بالاترین سطوح سیاسی مقامات سابق و لاحق کشورهای جهان بویژه آمریکا در یک ماه گذشته چه معنایی دارد بویژه سیاستی که با شرافت پیوند خورده باشد. به جرات می توان گفت که فقط در قد و قواره و صلاحیت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین به رهبری مریم رجوی است. لجن پراکنی بر این کارهای عظیم و سترگ از سوی بعضی از چپ های کوتوله و بقایای سلطنت و لشکر سایبری رژیم به صورت کر هماهنگ همان تفاوت بین نور افشانی ماه است و عو عو سگان. اما فارغ از این قیاس آنها حقیقتا در فازی زندگی می کنند که جز ترحم آدمی را برنمی انگیزد! این حرفها البته در باره همه آنها صدق نمی کند و خطاب این نوشته به “چیزفهم هایشان” است. آنها از دیپلماسی انقلابی هیچ درکی ندارند و متناسب با سایز خودشان قیاس به نفس می کنند، درک می کنند و تحلیل می کنند. دیپلماسی انقلابی، خلق جدید مجاهدین و مشخصا مسعود رجوی است که در دنیای تک قطبی از چهار دهه پیش تا کنون بنیاد گذاشته شده و اکنون به مرحله میوه دادن رسیده است. تا قبل از فروپاشی بلوک شرق و شوروی، دیپلماسی انقلابی جز اینکه در جبهه بندی سیاسی در سمت شوروی و چین ایستاده و حمایت آنها را بدست آورده باشد، مفهومی نداشت. بنابر این دیپلماسی در دوران جنگ سرد بر محور رقابت میان دو ابرقدرت و ایدئولوژیهای متضاد شکل میگرفت. در این دوره، ابزارهایی مانند جنگهای نیابتی، ائتلافهای نظامی و اقتصادی، و جنگ روانی نقش برجستهای داشتند. و دیپلماسی انقلابی نیز بهطور مستقیم تحت تأثیر این رقابتها و با حمایت بلوک شرق می توانست به موفقیتهایی دست یابد.
آنچه که خلق جدید مجاهدین و ابداع شخص مسعود رجوی است دیپلماسی انقلابی فرآیندی از پایین به بالا، یعنی حرکت سیاسی و توضیحی از میان توده های مردم و شهروندان کشورهای آزاد به سوی هرم قدرت است. در این فرآیند زدوبندی وجود ندارد بلکه با کار توضیحی مردم را نسبت به درد جامعه ایران دردمند می کنند و سپس با حمایت همین شهروندان، حمایت نماینده آنها را در شهرداری ها و مجالس مختلف بدست می آورند. و از این طریق به کریدورهای قدرت راه پیدا می کنند و بر تصمیم گیری ها تاثیر میگذارند.این کار با “لابیگری” تفاوت محتوایی دارد. زیرا این تاثیر گذاری مانند لابیگری، برای آوردن قدرت دولتی ابر قدرت جهان پشت خود نیست. بلکه هدف این است که جنبش از شر محافل استعماری که در مماشات با رژیم منفعت دارند در امان بماند. به تجربه هم ثابت شده که هرجا که مقاومت غایب است رژیم آنجا را پر می کند. بطور خلاصه شاخص های دیپلماسی انقلابی مجاهدین به شرح زیر است:
یکم. شرافت اخلاقی: فعالیت سیاسی اصول انسانی و ارزشهایی نظیر عدالت، آزادی و کرامت انسانی را محور قرار می دهد. بدون توجه به سود شخصی، یا فشارپذیری بیرونی یا تاثیر پذیرفتن از تعادل قوای بیرون است. مبنای این شرافت اخلاقی در مجاهدین پرداخت و فدا استوار است. بنابر این نمی تواند با حرکت سودجویانه فردی تهدید شود.
دوم. پویاییقدرت نرم: دیپلماسی انقلابی آنها از “قدرت نرم” استفاده می کند. “قدرت نرم” (Soft Power) به توانایی جذب و متقاعد کردن بدون اجبار نظامی یا اقتصادی اشاره دارد. ابزارهایی مانند فرهنگ، ارزشها و روایتهای زندگی فداکارانه اعضای مقاومت. کتاب قطور شهدای مجاهدین نماد این قدرت نرم است.
سوم. هوشیاری و تحلیل استراتژیک: شناخت دقیق از شرایط ژئوپلیتیکی و اجتماعی، بهویژه در دنیای تکقطبی از اهمیت بالایی برخوردار است. دیپلماسی انقلابی باید از شکافهای شخصیتی و ایدئولوژیک میان شخصیتها، احزاب، و دولتهای مخالف بهرهبرداری کند و با تحلیل دقیق، فرصتهای نفوذ و پیشبرد اهداف را شناسایی کند.
چهارم. بهرهگیری از فرصتها: فرصتها در فضای بینالمللی معمولاً زودگذر هستند. بنابراین، دیپلماسی انقلابی باید توانایی واکنش سریع و مؤثر به تغییرات را داشته باشد.لازمه این کار تشکیلات منسجم و آگاه است.
پنجم. کار در کمیت بالا و صرف وقت و انرژی و هزینه: برای برقراری ارتباطات گسترده با نهادهای مدنی، سازمانهای بینالمللی و …، نیاز به انجام واحد های کوچک کار اما بالا دارد. همراه با صرف زمان و انرژی کافی. اصطلاح با “سوزن کوه کندن” همین معنی را دارد.
همچنان که گفته شد زیر ساخت این دیپلماسی بر فداکاری و آمادگی برای پرداخت مال و جان و انتخاب داوطلبانه است. اینجا موسسه استخدام دیپلمات با حقوق بالا نیست. حالا هرکس می تواند قیاس کند چنین گنجینه عظیمی در کجا و کدام گروه چپ و راست یافت می شود؟ آنها که هنوز در حل و فصل مسایل خانوادگی درگیرند و بر حقوق فردی و منافع فردی شش بش می کنند، سالیان نوری با دیپلماسی انقلابی فاصله دارند و حق دارند آن را نفهمند.در حقیقت آنها گرگ و روباه و خوک درون خود را به مجاهدین نسبت می دهند..
پایان این نوشته شعری از مولانا را مدد می گیرم که بسیار منطبق بر احوال دل نخبگان بورژوازی است.
مه فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر خلقت خود میتند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا ز پوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس (محوشده)
نعمت فیروزی ۲۷ دی ماه ۱۴۰۳ -۱۶ ژانویه ۲۰۲۵
پاورقی:
- دوزخیان روی زمین، فرانس فانون: فانون که خود در جریان انقلاب الجزایر حضور داشت، در این کتاب به تحلیل نقش نخبگان وابسته به استعمار و ضرورت مقابله با آنها پرداخته است.