شخصی به نام «آرمیا ایرانی» در واکنش به نوشتار من در مورد مجاهدین خلق مطالبی را نوشته و ارسال کرده درخواست کرده نظر خود را بیان کنم!
ایشان مدعی شدند سازمان دیگر پیر نیست! بله همه میدانیم مجاهدین خلق نسل سوم و چهارم خود را در خارج از کشور پرورش داده و اعضای خانواده اعدامشدگانش را جذب کرده و بسیاری از کودکانی که پس از شرط تجرد در سازمان از اشرف جدا کردند و به اروپا فرستادند با همان مدل غربی بزرگ کردند و پرورش دادند و اکنون تحت نام جوامع ایرانیان اروپا و سازمان ایرانی-آمریکاییها فعالیت میکنند، همچنین بسیاری از پناهندگان را هم با شرط حمایت از مجاهدین خلق تحت پوشش میگیرند! شاید این موارد بار تبلیغاتی برای مجاهدین خلق داشته باشد اما اعتباری نزد ایرانیان درون کشور ندارند! چرا که جامعه ایران دست کم ۸۵ میلیون است و ایرانیان خارج از کشور نیز بیش از ۱۰ میلیون نفر هستند از همین رو با آمار ۱۳۰۰۰ ایرانی خارج از کشور جذب شده که غالبا فرزندان اعضای مجاهدین خلق هستند نمیتواند مشروعیتی برای مجاهدین خلق داشته باشد!
ایشان ادعا کردند توان میدانی دارند! این ادعا در دهه شصت میکردید یا هفتاد بله درست بود اما از دهه هشتاد به این سو مجاهدین خلق به هیچ وجه دارای توان میدانی نیستند به این علت که پایگاهی در ایران ندارند و هیچگاه حتی نام رجوی را در ایران فریاد نزدند! اگر توان میدانی دارند پیشنهاد میکنم یک فراخوان خانم رجوی بدهند تا بدانیم این توان میدانی کجاست؟ ادعا زمانی مشروعیت دارد که به عمل برسد!
ادعای دیگر ایشان این بوده که پول دارند! اما ایشان باید بدانند این پول همینطور به دست نیامده! بخش اعظم آن را از دلالی چاههای نفت در زمان حکومت رژیم بعثی صدام حسین در عراق به دست آوردند که با کمک آن در اروپا و آمریکا سرمایهگذاری کردند و در نهایت اکنون ثروت دارند! بخش دیگر آن هم جذب حامیان مالی است که جذب کردهاند و البته کمک برخی کشورهای عربی خلیج فارس نیز در این مورد هم منتشر شده اما سندی آن را ثابت کند در حال حاضر در دست نیست! پس صرفا پول داشتن دلیلی بر مشروعیت یک سازمان نیست!
شما به جذب سخنرانان اشاره کردید که آن را دلیلی بر مشروعیت دانستید که علت آن را پیشتر توضیح دادم به علت انفعال اپوزیسیون غیرمذهبی است که تشکیلات را سازمان ندادند و از این ضعف مجاهدین خلق استفاده کردند! همه میدانیم که این اشخاص حتی یا یک رسانه آمریکایی هم رایگان مصاحبه نمیکنند و همان ثروتی بالا اشاره کردم را صرف دادن به سخنرانان میکنند تا بتوانند با کمک آن برای خود مشروعیت سیاسی بخرند و تبلیغات داشته باشند! البته برخی دیگر هم در نتیجه مذاکرات خصوصی مجاهدین خلق با نمایندگان متفاوت جذب شدهاند! اما باید بدانید دیدار با هیچ نماینده خارجی نمیتواند برای یک جریان سیاسی مشروعیت بیاورد! مشروعیت واقعی در ایران و خیابانهای ایران است که از هر ده نفر شاید پنج نفر مجاهدین خلق را بشناسند که از آن میان چهار نفر هم دید منفی دارند و مجاهدین خلق را همان جمهوری اسلامی میدانند! حال شاید بگویید علت تبلیغات جمهوری اسلامی است اما علت هر که باشد نامحبوب بودن مجاهدین خلق را نمیتواند توجیه کند!
ایشان کانونهای شورشی مجاهدین خلق را دلیلی بر پایگاه مردمی آنان میداند! اما برآورد نشان میدهد اکثر کانونهای شورشی مجاهدین خلق خارج از دایره خانوادهها مجاهدین خلق نیستند و کمتر از ۱۰ درصد آنان خارج از خانوادههای مجاهد هستند که اکثرا هم به علت انتقام از جمهوری اسلامی به علت اعدام اعضای خانوادههای خود همکاری را ادامه میدهند! همچنین کانونهای شورشی برخلاف ادعای جناب آرمیا ایرانی نقش تعیین کننده در اعتراضات ندارند چرا که داشتند حداقل یکی از دهها شعار به نفع مجاهدین خلق در اعتراضات داده میشد! از همین رو کانونهای شورشی کمتر از ۱۰۰۰ یا شاید ۲۰۰۰ نفر باشند که در مقایسه با جامعه بزرگ ۸۵ میلیون ایرانی نمیشود آن را پایگاه مردمی دانست و حتی در نظرسنجی مجازی هم مجاهدین خلق کمتر از اصلاحطلبان رای میآورند که خود نشان میدهد مجاهدین خلق بر خلاف تبلیغات خود حتی از اصلاحطلبان هم پایگاه ضعیفتری دارند!
همچنین مجاهدین خلق به علت مشارکت در وقایع ۱۳۵۷، حضور در عراق در سال ۱۳۶۵ و انجام عملیات نظامی در سال ۱۳۶۶ همزمان با حمله عراق به ایران، ساختار اسلامی، داشتن پوشش اسلامی، تفکیک جنسیتی و…. حتی با دادن برنامه سکولاریسم به علت آن که با اهداف مردم ایران که همان آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و تکثر قومی، زبانی، فرهنگی، جنسی و جنسیتی با حفظ تمامیت ارضی ایران است که در خیزش انقلابی مهسا/ژینا فریاد زدند در تضاد است، نمیتوانند نماینده جامعه ایران باشند و به همین جهت مشروعیتی ندارند!
✍ووکاشین پاکروان