عبور از سندیکالیسم برای تحقق انقلاب کارگری

مازیار رازی

مسئله شرایط کنونی صرفاً محدود به چند ماه گذشته نمی‌شود. سرکوبگران رژیم همواره تدابیری اتخاذ کرده‌اند تا طبقه کارگر و به طور کلی جامعه را در سکوت نگه دارند. اما از چند سال پیش، واکنش‌ها و هشدارهای درونی هیئت حاکمه نشان می‌دهد که وضعیت آن‌ها به شدت بحرانی است. واضح است که جنگ، سرکوب گروه‌های نیابتی و مسائل مشابه، وضعیت نابسامان آنان را تشدید کرده است. جالب اینکه رژیم آخوندی به رهبری دیکتاتور اعظم خامنه‌ای، مانند همه نظام‌های توتالیتر که به سرکوب نظامی، شکنجه و اعدام تکیه کرده، در حال نمایش علائمی است که نشان می‌دهد عموم مردم و در محور آن طبقه کارگر دیگر این فشارها را نمی‌پذیرند. آن‌ها قیام خواهند کرد و در ایران انقلاب خواهد شد.

برای روشن‌تر شدن این موضوع، به عنوان نمونه، می‌توان به هشدار سید محمدرضا مرتضوی، دبیر کل خانه صنعت و معدن اشاره کرد. او چند سال پیش در مصاحبه‌ای طولانی به رهبران رژیم هشدار داد که اختلافات طبقاتی جامعه به حدی رسیده است که دیر یا زود انقلاب کارگری خواهد شد. او پیش‌بینی کرد که فقرا خانه‌های ثروتمندان را آتش خواهند زد. این گفته‌ها از سوی یکی از افراد مدافع رژیم در چهار سال پیش بود. او هشدار می‌داد، مراقب باشید وگرنه سرنگون خواهید شد؛ بایست تغییراتی صورت گیرد تا فرصتی برای تنفس فراهم شود وگرنه انقلاب کارگری و طبقه کارگر رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون می‌کند. این هشدارها اکنون مجدداً از سوی مسیح مهاجری، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و یکی دیگر از مدافعین رژیم مطرح شده است. مسیح مهاجری از همراهان نزدیک بهشتی و یکی از مصدومان نجات‌یافته ماجرای انفجار بمب در مرکز حزب جمهوری اسلامی بود که اینک تقریبا تمامی امور روزنامه جمهوری اسلامی تحت کنترل اوست. او در در پنجم آذرماه ۱۴۰۳ در ستون یادداشت سردبیر، مقاله‌ای تحت عنوان «از انقلاب لشکر گرسنگان بترسید» می‌نویسد و می‌گوید «این بغض‌های فروخورده روزی به آتشفشان تبدیل خواهد شد و لشکر محرومان و گرسنگان علیه مسببان این بی‌عدالتی‌ها به پا خواهند خاست که این نامی به جز انقلاب محرومان و گرسنگان نخواهد داشت».

او در خطاب خود به آقازاده‌ها و فرمانده‌های سپاه پاسداران می گوید، «آیا از چنین انقلابی نمی‌ترسید؟» او هشدار می‌دهد که انقلاب کارگری، انقلاب گرسنگان همه شما را به بیرون جارو می‌کنند. تمام کاخ‌هایی را که ساخته‌اید می‌سوزانند، همان طور که در انقلاب بیست‌و‌دو بهمن سال پنجاه‌و‌هفت رخ داد. این هشدارها از درون خود رژیم شنیده می‌شود. در چنین شرایطی، اگر در جامعه کسانی هستند که می‌خواهند مبارزات کارگری را ادامه دهند، باید واقعیت‌های موجود را درک کنند و بدانند که وضعیت دوران ابتدایی پس از انقلاب ۲۲ بهمن دیگر تکرار نمی‌شود. در آن زمان، بسیاری از جریانات چپ نیز متوهم بودند و به خمینی پیوستند و از او دفاع کردند. اما اکنون پس از چهل‌و‌پنج سال، رژیم نه تنها تغییرات مثبتی نداشته بلکه حتی اصلاح‌طلبان درون آن نیز سرکوب شده‌اند.

رژیم با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی و اجتماعی، به هیچ وجه در جهت اصلاحات واقعی قدم نخواهد برداشت. برای مثال، انتخاب پزشکیان، تنها به منظور مدیریت مذاکرات برجام دوم و بهبود روابط با غرب است؛ چون خود خامنه‌ای هم می‌داند که اوضاع به شدت بحرانی است و از این رو پزشکیان را برگزیده تا تلاش کند تصویر رژیم را به نفع خودشان تغییر دهد. اگر این تلاش‌ها به ثمر رسید که همه افتخارات آن نصیب رهبر خواهد شد و اگر موفق نبود مجری آن، پزشکیان را کنار می‌گذارند و یا حتی به قتل می‌رسانند. بنابراین در شرایطی که اختناق تا این حد لجام گسیخته عمل می‌کند، طبقه کارگر باید به عنوان پیشگام مبارزات اجتماعی عمل کند و نه اینکه در دام شعارهای حداقلی و مطالبات صنفی بی‌ثمر گرفتار شود.

بدهی است که در چنین وضعیتی، باید از هرگونه مبارزه‌ای علیه رژیم با هر شعار و مطالبه‌ای حمایت کرد. اگر کسی دستگیر شود، ما از آنان حمایت خواهیم کرد و به مبارزه ادامه خواهیم داد. در گذشته نیز از بسیاری از جریانات کارگری، حتی کسانی که مخالف نظر ما بودند، حمایت کرده‌ایم. اما در عین حال، باید نقد سیاسی نیز مطرح شود. در شرایطی که اصلاح‌طلبان درون رژیم به وضوح از سرنگونی نظام سخن می‌گویند، طبقه کارگر باید خود را برای پیشگامی در مبارزات اجتماعی و انقلاب کارگری آماده کند، نه اینکه به دنباله‌روی از همان روش‌های سابق که چهل‌و‌پنج سال استفاده شده و نتیجه‌ای نداشته، ادامه دهد. دیگرکافی‌ست! ما نمی‌توانیم به مطالبات صرفا حداقلی اکتفا کنیم، رژیم پاسخ نمی‌دهد. چهل‌وپنج سال تجربه نشان داد که حکومت وقعی به این خواسته‌ها نمی‌گذارد. بنابراین باید به سراغ شعارهای رادیکال‌تر برویم.

در شرایطی که حتی طرفداران خامنه‌ای و نظام در تلویزیون‌هایی که توسط خود اصلاح‌طلبان در ایران راه‌اندازی شده، هشدارمی‌دهند و صحبت از امکان سرنگونی حکومت می‌کنند و در پاره‌ای از گفت‌وگوها خواهان رفتن رژیم هستند؛ یا در زمانی که حتی این نیروهای لیبرال تمایل خود را به سلطنت‌و رضا پهلوی علنی اعلام می‌کنند و خواهان سرنگونی هستند؛ در چنین شرایطی پیشتازان کارگری باید در راس مبارزات کل جنبش اجتماعی شعارهایی فراتر از شعارهای حداقلی مطرح کنند، شعارهایی فراتر که بتواند آگاهی توده‌ها را از سطح امروز یک درجه ارتقا دهد، نه اینکه در وضعیت فعلی ثابت نگاه دارد. سندیکالیست‌ها در جمع‌هایشان از وخامت اوضاع صحبت می‌کنند و آرزوی سرنگونی رژیم را دارند؛ اما در عمل اجتماعی این آرزوها در حد منشورنویسی و مطالبات صنفی از همان رژیم مورد بحث تنزل می‌کند. این‌ها به جای هدایت مبارزه به سطوح عالی‌تر به دنباله‌روی از توده‌های ناآگاه می‌پردازند. البته غرض از این حرف‌ها توهین نیست، بلکه یادآوری این مطلب که چنین برخوردی تاریخا به معنای درجا زدن و ترمز بر پیش‌برد انقلاب است. تجربه جهانی صحت چنین ادعایی را ثابت کرده و تجربیات دست‌کم صدساله اخیر سندیکالیست‌ها در ایران نیز این مطلب را تائید می‌کند. چنین تلاش‌هایی درواقع به معنای ماندن در چهارچوب نظام موجود است.نمی‌خواهند انقلاب بشود، به گرفتن یک سری امتیازات در این‌جا و آن‌جا راضی هستند، حقوقشان چند درصد بالا برود، حتی به این رژیم هم رضایت می‌دهند در نتیجه، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، حافظان طولِ عمر همین نظام هستند البته با کمی بهبود در وضعیت اقتصادی کارگران و وضعیت اجتماعی جامعه.

ما درباره علل عدم تحقق این آرزو در گذشته بسیار صحبت کردیم و دیگر تکرار نمی‌کنیم که اصولا سرمایه‌داری ناقص‌الخلقه ایران توانایی اصلاح ندارد. مطالباتی هم که در این منشورنوشته شده ادامه همان مبارزه برای تحقق مطالبات حداقلی است، در حالی که ما باید فراتر از این‌ها برویم.

در اینجا جا دارد از کسانی که با شهامت شعارهای خودشان را مطرح می‌کنند یادی بکنیم. کسانی که علنی‌کار هستند. ما درباره هسته‌های مخفی سوسیالیستی که شعارهایی تا سرحد برقراری سوسیالیسم مطرح می‌کنند صحبت نمی‌کنیم. حرف ما درباره مبارزین علنی‌کاری مثلا یاسر احمدی‌نژاد * است.

ایشان به عنوان یکی از رهبران کارگری و سخنگوی کارگران شرکت ملی حفاری ایران، هفت ماه پیش هنگامی که یک تجمع اعتراضی را تدارک می‌دید، ( توجه شود؛ نمی‌خواست سازمان‌دهی اعتصاب بکند)، یک تجمع در بیست خرداد ۱۴۰۳ را تدارک می‌دید. یاسر در فراخوان کوتاه این تجمع صنفی خطاب به رئیس جمهور جدید آقای پزشکیان می‌گوید شرایط ما این است: اولا بسیاری از افرادی که شما گماشته‌اید و در مقامی هستند یا بوده‌اند، خودشان از زمره کسانی هستند که ما را استثمار کرده و یا امروز می‌کنند. این‌ها دزدهای اصلی هستند و به قول خودش «عاقلان اول دفع شر موش می‌کنند و بعد به جمع گندم کوش می‌کنند» یعنی شما اول خودتان را پاک‌سازی بکنید، دزدها را بریزید بیرون، بعد می‌شود صحبت کرد. شمایی که اعلام می‌کنید کارگر و کارگرزاده بوده‌اید و می‌خواهید به حرف‌های ما گوش بدهید و مسائل ما را حل کنید، اولین قدم جاروکردن این دزدهاست.

و ما می‌گوئیم: آقای رئیس جمهور کسانی که میلیون‌ها لیتر بنزین در روز می‌دزدند، این‌ها را پیدا کن و پای میز محاکمه بکش. ماشالله دست به محاکمه و اعدام شما هم که بسیار عالی‌ست و حرف ندارد! چرا این‌ها را اعدام نمی‌کنید، این دزدهای سرگردنه، این آقازاده‌های سپاه و بیت رهبری. این در واقع طنزی‌ست که آقای پزشکیان راه انداخته.

یاسر احمدی‌نژاد هفت ماه پیش خطاب به پزشکیان می‌گوید شما اول این مسائل را حل کنید بعد بیائید سراغ ما. و در انتها می‌گوید: «تا کی بندگی و بردگی، تاکی حقارت و شرمندگی»، حرفی که امروز می‌شود به این منشورنویسان زد. این سخنان یکی از رهبران عملی طبقه کارگر در داخل ایران، یاسر احمدی‌نژاد است که برای گفتن همین جمله بهای سنگینی هم پرداخت کرد. گرچه رسما اخراج نشده است، اما حراست بلافاصله او را از کارخانه بیرون کرد، حراست در آغاز او را از کار معلق کرد و اخباری که بعد از هفت ماه به دست ما رسیده نشان می‌دهد که او هنوز برگشت به کار نگرفته و هفت ماه بیکار بوده است. البته کارگرها از او حمایت کردند، برای کمک‌رسانی صندوق مالی ایجاد کردند. ایشان اعتبار دارند چون یکی از نمایندگان و رهبران عملی طبقه کارگر بوده. در ضمن تاکید کنم ایشان سوسیالیست نیستند، یک سندیکالیست هستند، اما یک سندیکالیست رادیکال و پر جسارت و پیگیر و مقاوم. ایشان هم مطالبات خود را در چهارچوب نظام مطرح می‌کند اما در شیوه برخورد و طرح مطالبات در مقایسه با این منشوری‌ها و یا منشوری که دو سال پیش نوشته شده بود بسیار رادیکال‌تر عمل می‌کند، فراترمی‌رود و دقیقا به همین علت تنبیه می شود و فشارهای خانوادگی بر او اعمال می شود. و به همین جهت در میان کارگران از محبوبیت برخوردار است. ایشان یکی از سخنگو‌های ارزشمند و معتبر در میان کارگران حفاری است، حتی اگر ما با روش علنی‌کاری ایشان موافق نباشیم و یا شعار سرنگونی نظام سرمایه‌داری و استحکام سوسیالیسم و غیره ندهد. چنین افرادی به علت همین رادیکالیسم و اعتبار که نتیجه اقدامات آنان است، بسیار ارزشمند هستند. اگر ما ده نفر از این افراد در سطح ایران داشته باشیم که به شکل مخفی فعالیت‌ها را سازمان بدهند و مخفی عمل کنند، در واقع، رهبران عملی طبقه کارگر را پیدا کرده‌ایم. انقلاب کارگری که حتی این آقایان حامی حکومت در روزنامه جمهوری اسلامی از آن صحبت می‌کنند، به همین شکل اتفاق می‌افتد. جمع قلیلی که خواهان سرنگونی نظام سرمایه‌داری باشند و بتوانند سازمان‌دهی سراسری مخفی بکنند و توده‌ها رهبری آن‌ها را قبول داشته باشند. چنین ترکیبی در یکی از این بحران‌هایی که ما مرتب خواهیم داشت و به احتمال قوی این بار سر مسئله بنزین می‌تواند باشد، قادر خواهد بود انقلاب کارگری ـ سوسیالیستی را سازمان بدهد، همان انقلاب کارگری که آقایان از آن واهمه دارند!

تجمع هایی که منشور می‌نویسند باید از این‌ها حمایت کنند نه این که همان حرف های بی سروته همیشگی حقوق ما را بدهید، ما بدبختیم، ما خواهان این هستیم که شرایط کمی بهتر بشود و غیره را تکرار کنند. مطالبات بالاتری طرح کنند مانند مطالبه‌ای که چند سال پیش در هفت تپه مطرح شد، گرفتن قدرت کارگری در کف کارخانه‌ها، اشغال کارخانه‌ها. این رژیم زبان خوش نمی فهمد، باید مبارزه صورت بگیرد. اگر زبان خوش توده‌های کارگری را قبول داشت که وضعیت فعلی پیش نمی‌آمد. درچنین شرایطی باید رادیکال عمل کرد، به ویژه حالا که رژیم در موضع ضعف قرار دارد. ممکن است چند صباح دیگر از این موقعیت خارج شود، نباید آن ‌را آسان از دست داد. وقتی یکی با چماق به سرت می‌کوبد تو ناچاری برای دفاع چاقو برداری. این الفبای حتی یک دعوای ساده بین دونفر و یا دو عده است، چه برسد به جنگ یک طبقه. طبقه‌ای که در اکثریت است؛ کارگران همراه با تمام اقشار مختلف زحمتکش، پرستارانی که تا همین چند وقت پیش دراعتصاب بودند. معلمانی که به جای حضور در کلاس‌های درس درون زندان‌ها هستند؛ بازنشستگانی محترمی که پس از یک عمر خدمت امروز این طور مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرند. این نیروهای بالقوه انقلاب نیاز به یک رهبری دارند، رهبرانی مانند یاسر احمدی‌نژاد که با شهامت و جسارت، اما با استفاده از روش کار مخفی، و با استفاده از مطالبات انتقالی (برنامه اقدام کارگری)، انقلاب آتی را رهبری کنند و این امکان پذیر است. در پیش در جهان اتفاق افتاده، در ایران هم می تواند رخ دهد.

در این میان عده‌ای به جای همگام شدن با راستای انقلاب در مقابل تداوم آن سنگ‌اندازی می‌کنند؛ از جمله همین منشوری‌ها، یانویسندگان منشور دو سال پیش. این‌ها در واقع روند انقلاب آتی کارگری را به عقب می‌اندازند. همان طور که قبلا هم گفتم ما با تمام منابعی که داریم و در هر زمانی که لازم باشد از همه کسانی که مبارزه می‌کنند دفاع می‌کنیم، اما با همان برایی و شدت اشکالات آنان را به نقد می‌کشیم چرا که معتقدیم بایست به دنبال یک تغییر اساسی باشیم. روش‌های رادیکال مانند آنچه که یاسر احمدی‌نژاد و همکارانش دنبال می‌کنند، مسیر واقعی انقلاب کارگری را روشن می‌کند. اگرچه بسیاری از این رهبران، هنوز به اصلاحات در چارچوب نظام اعتقاد دارند، ولی روش‌های رادیکال، آنان را از دیگر جریان‌ها متمایز می‌کند و روند نزدیکی آن‌ها به سمت‌وسوی مبارزات ضدسرمایه‌داری را هموارتر می‌سازد. اگرچه شاید برخی تصور کنند که منشورها و مطالبات حداقلی می‌توانند تحولی ایجاد کنند، ولی این‌ها در واقع تنها روند انقلاب را به تأخیر می‌اندازند و به تقویت رژیم کمک می‌کنند.

در نهایت، ما باید از همه‌ی کسانی که به مبارزات کارگری ادامه می‌دهند حمایت کنیم، اما باید همزمان در جستجوی راهکارهایی رادیکال‌تر و عملی‌تر برای انقلاب کارگری باشیم.
دی ۱۴۰۳
*حمایت از یاسر احمدی نژاد و حاکمیت کارگری / مازیار رازی

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری