اخیرا یکیاز دوستان کارگر در یادداشتی پیشنهاد کردند که شعار حاکمیت کارگری که ما به آن اعتقاد داریم و توسط کارگران سوسیالیست در نشریات یا اطلاعیهها درج میشود حذف شود. چون درج این شعار در پایان بیانیه و یا بولتن باعث میشود که رژیم و وزارت اطلاعات بر کارگران یا آدمینهای اتاق فشار بیاورد تا بولتن یا اطلاعیه که کارگران پیشتاز انتشار دادهاند، حذف شود؛ بهویژه در کانالهایی که چندهزار نفر کارگر در آن عضو هستند. بنابراین بهتر است این شعارها گذاشته نشود تا دخالتگری در میان تودههای کارگری با سهولت بیشتری صورت بگیرد. این مطلبیست که من درگذشته بارها شنیدهام؛ اینکه باید مواظب باشیم. به کارها وفعالیتهای خود، بهخصوص از لحاظ تودهای ادامه دهیم و شعارهای دیگری را مطرح کنیم.
اولین نکته که در پاسخ به این مسئله میتوان گفت این است که ما موضوع حاکمیت کارگری را بهعنوان یکی ازمطالبات خود و بهشکل چشمانداز آینده مطرح میکنیم. با این مفهوم، کسانیکه در تجمعات کارگری با سوسیالیستها مرتبط هستند و اعتراضات و اعتصاباتی را آغاز میکنند، حداقل بدانند چشمانداز سوسیالیستها چیست. بنابراین طرح این چشمانداز از این لحاظ ضروریست.
حالا در مواردی استثنایی، اگر کانالی که سیهزار کارگر عضو دارد بگوید که لطفا اینبار این شعار را بردارید که اطلاعات فشار نگذارد و موضوعی که دارید مطرح میکنید بهگوش هزاران کارگر برسد، وگرنه متاسفانه نمیتوانیم آن را بگذاریم، خب یکیدو مورد تاکتیکی را میشود پذیرفت؛ ولی درنهایت، ما بهعنوان سوسیالیستها نمیتوانیم اصولا موضوعی را از کارگران مخفی نگاه داریم. یعنی باید واقعیتها را منعکس کنیم و از ابتدا بگوییم چشمانداز ما چیست. این چشمانداز باید روشن باشد. چون بههرحال همه در امور روزمره کارگران مداخله میکنند و مداخله ما هم براساس برنامه اقدام کارگری و مطالبات انتقالیست؛ باید تفاوت خود را با دیگران روشن کنیم، که به نظرم بر اساس چشمانداز مشخص میشود.
همانطور که در ابتدا هم گفتم، این شعاریست که در نهایت مدِ نظر ماست. ما گفتیم امروزه ما یک «حاکمیت سرمایه داری» داریم، حاکمیتی که در حال فروپاشی و رخوت است که با دزدی و شارلاتانبازی، انواع و اقسام لطمات به اقتصاد میزند؛ و دیگری هم «حاکمیت کارگری» است که نطفههای اولیهاش بسته شده است، درنتیجه، افرادی که بهدور مفهوم حاکمیت کارگری فعالیت میکنند باید چشماندازشان را روشن کنند تا تفاوتها فهمیده شود. ما نمیگوییم هرروز در خیابانها فریاد بزنیم «زنده باد انقلاب سوسیالیستی»! یا پرچم سرخ بالا ببریم وغیره؛ چون حداقل در شرایط کنونی امکانپذیر نیست. ما هم قبول داریم که طرح شعارهای اصلی ما، مانند انقلاب سوسیالیستی، در حاضر چپرویست. ما یکسری شعارهای حداکثری داریم که در برنامه ما نهفته است و یکسری شعارهای انتقالی که هرروز مطرح میکنیم. اما وقتی در مورد مداخله در درون طبقه کارگر صحبت میکنیم، باید یک چشمانداز هم ترسیم کنیم؛ یعنی حداقل وقتی یکی با ما صحبت میکند و میپرسد بسیار خوب، بحثهایتان را شنیدیم، میدانیم که شما مخالف وضعیت موجود هستید؛ توضیحاتی که در رابطه با حاکمیت سرمایهداری دادید، شنیدیم. حالا شما چه میخواهید بکنید؟ ما باید بگوییم چشمانداز ما این است که خود شما، خود طبقه کارگر بهحاکمیت برسد. چاره دیگری نداریم. موظفیم اینرا بگوییم.
ریشه فعالیتها و دخالتهای ما در اتفاقات ایران مرتبط به یک تجربه بین المللی ۱۷۶ ساله است. ما تجربهای بسیارغنی داریم. ممکن است امروز تعداد سوسیالیستها در داخل ایران کم باشند و بهعلت این محدودیت فعلا نتوانند دخالتهای چشمگیری انجام دهند، اما سابقه داریم، ما در هر جای دنیا که باشیم کولهباری از تجربههای مبارزاتی و تاریخی را با خود حمل میکنیم و همه این تجربیات منتج از مانیفست کمونیست است.
مانیفست کمونیست توسط مارکس و انگلس جوان در ۱۷۶ سال پیش نوشته شده اما هنوز انعکاس چشمانداز کمونیستهاست، چون هنوز موضوعیت و ارتباط خود را با وضعیت سرمایهداری از دست نداده است، هنوز زنده و مرتبط است. امروزه برخی مغرضانه میگویند این نوشته متعلق به ۱۷۶ سال پیش است. امروز شرایط فرق کرده. سرمایهداری بهشکل دیگری عمل میکند. اما هیچکدام از اینها صحت ندارد. عملکرد سرمایه داری در ذات خود تغییر نکرده، حتی بدتر هم شده است. امروز بیشتر از هرزمان دیگری در تاریخ؛ سرمایهداری بهخاطر شدت بحرانهای داخلیاش در خطر جنگ است، جنگ سوم واستفاده از بمبهای اتمی. امروز کل حیات بشریت به مخاطره افتاده است. بنابراین خصلت جنگافروزی نظام سرمایهداری تغییری پیدا نکرده. بنا به چشمانداز ما هم نباید در آن تغییراتی حاصل شود.
ما نباید چیزی را مخدوش کنیم یا مخفی نگاه داریم؛ مثلا بعضی از این سازمانها میگویند «دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا» که مارکس دربارهاش صحبت کرده امروزه دافعه دارد؛ بنابراین باید آنرا از برنامهامان خارج کنیم (مثلا حزب کمونیست کارگری این کار را کرد). امری که اساس سوسیالیسم و روش ساختن جامعه سوسیالیستی و پایه بحث مارکس است، حذف میکنند، برای اینکه مثلا عدهای طرفدار جذب کنند یا عدهای که ضدکمونیست هستند بتوانند در این سازمان عضو شوند. بهنظر ما این کارها غیراصولی و پرنسیپفروشیست.
در مورد این ماجرا کارل مارکس در مانیفست نکاتی مطرح کرده که ما فکر میکنیم هنوز درست است و باید آن را انجام داد. مارکس در مانیفست، در سال ۱۸۴۸ میگوید: «سوسیالیستها از پنهانکردن دیدگاهها و اهداف خود بیزارند»یعنی ما باید اهدافمان را بگوییم، دیدگاههایمان را روشن بیان کنیم. ما نمیتوانیم دروغ بگوئیم، کتمان نمیتوانیم بکنیم، یا مثلا در میان کارگران از سیاستبازی استفاده کنیم. هیئت حاکم از طریق دروغگوییهای سرمایهدارانه در میان کارگران سراسر جهان رخنه کرده است. سرمایهدارها دروغ میگویند، وعدههای بیجا میدهند، میگویند همه مسایل شما را حل میکنیم، اما دروغ میگویند، درواقع میخواهند سرِ طبقه کارگر را ببرند. آنها از طریق همهگیرکردن این عقاید، این ایدئولوژی یعنی آگاهی کاذب در واقع بهدنبال تحقق مقاصد خودشان هستند.
ما «ایدئولوژی» نداریم، سوسیالیستها ایدئولوژی بهمعنای آگاهی کاذب ندارند و باید همیشه و همواره واقعیتها را به مخاطبین خود منتقل کنیم. چپروی نکنیم، راستروی نکنیم، اما واقعیتها را، حداقل، چشمانداز آنرا مطرح کنیم. مارکس نیز در زمان خودش همین بحث را مطرح میکند: «سوسیالیستها از پنهانکردن دیدگاه واهداف خود بیزارند. آنها با صراحت اعلام میکنند که اهدافشان تنها با سرنگونی قهرآمیز تمام شرایط اجتماعی موجود محقق میشود. بگذار طبقات حاکم از یک انقلاب سوسیالیستی برخود بلرزند. کارگران در این میان چیزی جز زنجیرهای خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بهدست میآورند» (مانیفست کمونیست ۱۸۴۸).
این سرلوحهی بحث مارکسیستها در صدوهفتاد و شش سال گذشته بوده، امروز هم هست. ما بهعنوان سوسیالیستها نیز امروز از همین بحث پیروی میکنیم؛ چون درست است؛ اگر اشتباه بود مطمئنا کنارش میگذاشتیم. اگر بپرسند شما چه میگویید قرار است ما بهکجا برویم؟ ما روشن میگوئیم بهسمتی که شما کارگرها خودتان در حاکمیت باشید. دروغ نمیگوییم، مسائل را کتمان نمیکنیم برای اینکه اعتباری کسب کنیم، یا مثلا هزار نفر به بحثهای ما گوش بدهند یا ندهند، بولتنهای سوسیالیستی را بخوانند یا نخوانند. بههرحال، این واقعیتها باید گفته شود، چون بخشی ازمیراث ماست و دقیقا از اینطریق است که در نهایت پایگاه اجتماعی هم پیدا میشود، از اینطریق است که اعتماد تودهها به سوسیالیستها افزایش پیدا خواهد کرد. چون حتی اگر درانزوا باشیم، اگر تنها باشیم، حتی چند نفر؛ همواره واقعیتها را میگوییم.
«حاکمیت کارگری» یک شعار چشماندازاست اما لازم است گفته شود؛ حداقل در پاسخ به کسانی که از ما سئوال میکنند؛ و از این نقطهنظر من با ملاحظاتی که این دوستمان اشاره کرده، موافق نیستیم. موافق نیستیم که حالا اینرا نگوییم شاید مثلا هزار نفر مطالب ما را بخوانند. نکتهای که باید به آن توجه شود و ما همواره گفتهایم این است که در شرایط فعلی ما در راستای ساختن «حزب پیشتاز کارگری» اقدام میکنیم نه حزب عموم تودههای کارگری. البته در موقعیت اعتلای انقلابی، وقتی ما در میان تودهها اعتبار کسب کردیم با آنها نیز ارتباط گسترده خواهیم داشت. اما در شرایط فعلی ممکن نیست. ما امروز در ارتباط با پیشتازان هستیم. این پیشتازان باید صد درصد بدانند که اهداف ما چیست؛ صد درصد بدانند اقدامات و تاکتیکهای ما چیست و چه استراتژی داریم؛ بنابراین نشریه یا بولتنی که در ایران منتشر میشود، متوجه پیشتازان کارگری است، کسانی که نقدا به دلایل مختلف ضد سرمایهداری شدهاند. ما میخواهیم آگاهی اینها تا حد آگاهی سوسیالیستی ارتقا بدهیم. اینها باید دقیق بدانند که بهکجا میخواهند بروند و به چهروشی میخواهند سازماندهی کنند.
بنابراین امروز، بهدلیل شرایط موجود، کار تودهای به آن شکلی که بعضیها تصور میکنند قابل اجرا نیست ، کار تودهای زمانی آغاز میشود که اعتلای انقلابی اتفاق میافتد، تودهها در میدان هستند و حاکمیت خود را نقدا بهرسمیت شناختهاند و درحال اجرای آن هستند. حاکمیت سرمایهداری در حال اضمحلال است. در آنزمان دیگر تودهها رهبران خود را انتخاب کردهاند و ما هم شناختهشده و معتبر هستیم. پیشتازان سالها با این تودهها در ارتباط بودهاند. آن زمان دوران انقلاب خواهد بود، یعنی اعتلای انقلابی میتواند منجر به انقلاب شود.
درنتیجه باید روشن باشد که ما درحال حاضر خواهان ایجاد یک حزب اقلیت متشکل از کارگران سوسیالیست، یا انقلابی و ضد سرمایهدارها هستیم. کسانی که حاضرند کار مخفی بکنند. خطاب ما رو به آنهاست بنابراین در این رابطه باید صادق و شفاف باشیم و به آنها همه واقعیتها را بگوئیم.
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری