هفته قبل در بخش اول مطلبم نوشتم: “نظم کاپیتالیستی و رقابتهای اقتصادی سیاسی قدرتهای اصلی آن در مسیر شیفت بزرگ و به زبان دیگر یک زلزله سیاسی زیر و رو کننده گام بر میدارد. همگان سیر نزول موقعیت اقتصادی سیاسی و هژمونیک امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی آن را می بینند. در مقابل روند عروج اقتصادی سیاسی چین به قصد تصرف موقعیت اول در اقتصاد و سیاست جهانی را مشاهده میکنند. حزب “کمونیست” چین و دولت مستبد برآمده از آن اعلام کرده تا مقطع صدمین سالگرد ایجاد “جمهوری خلق چین” در سال ٢٠٤٩ عزم جزم کرده به قدرت اول کاپیتالیستی دنیا تبدیل شود. ….. دیر یا زود دیگر رقابتهای اقتصادی و سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ کاپیتالیستی در حاشیه این “ابررویارویی امپریالیستی” دگرگون کننده جهان معاصر قرار میگیرد. چند سال است از دوره ریاست جمهوری “اوباما و بایدن حزب دمکرات” تا بازگشت مجدد “ترامپ جمهوریخواه” دلهره اصلی هیئت حاکمه امپریالیستی آمریکا و متحدان اروپایی و ناتویی آن حول صف آرایی در مقابل قطب امپریالیستی چین و ترس از عروج آن متمرکز است. این روند پایه ای از قبل و اکنون و به ویژه در آینده مهر خود را بر تحولات جهانی و منطقه ای کوبیده و میکوبد. کشمکش روسیه و غرب و جنگ کنونی در اوکراین ضمیمه این تقابل و بتدریج به حاشیه این جدال تعیین کننده تبدیل میشود. سئوال اینست آیا امپریالیسم آمریکا و متحدان ناتویی غربی آن به این جابجایی استراتژیک هژمونیک، به این شیفت بزرگ برای رهبری جهان سرمایه تن خواهند داد؟ “
پاسخ ساده و سرراست من اینست امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی ناتویی آن با چنگ و دندان و با هر آنچه در توان و ظرفیت اقتصادی و سیاسی و نظامی که دارند در مقابل چنین روندی خواهند ایستاد. چون تغییر در موقعیت رهبری کاپیتالیسم معاصر بالاترین سطح خط قرمز برای امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی ناتویی اش است. آمریکا و بلوک غرب در طول تاریخ عمر ننگین سرمایه داری تاکنون نقش رهبری این سیستم ضد انسانی را با تحمیل استثمار و ستم و جنگ و لشکرکشی و نسل کشی و تباهی و چرک و خون بر بشریت و بر دولتها و قدرتهای رقیب برای خود تضمین کرده اند. طبعأ برای ادامه رهبری جهانی خود بیش از پیش به همه ابزارهای تحمیل تباهی و جنگ و کشتار متوسل میشوند. براین اساس رقابت و کشمکش و جنگ قدرتهای کاپیتالیستی تراژدیهای بسیار خطرناکتر و نگران کننده تر در مقابل بشریت قرار میدهد.
جهان تک قطبی یا چند قطبی!
قبلأ اشاره کردم به دنبال جنگ خلیج اول و شکست ارتش دولت بعث عراق از ارتش آمریکا و سپس فروپاشی بلوک شرق، یک دوره امپریالیسم آمریکای متکی به متحدان اروپایی و ناتوبا تحمیل تروریسم دولتی و جنگ دربالکان و کشورهای عراق و افغانستان و دخالتهای نظامی در قاره آفریقا و بعضی مناطق دیگر دنیا به عنوان قلدر و زورگوی شماره اول دنیا یکه تازی کرد. گویا رهبری یگانه امپریالیسم آمریکا برجهان معاصرتامین شده به نظر میرسید. اما طولی نکشید ناکامی و شکست در افغانستان و عراق به پاشنه آشیل مدعی “تنها رهبر” گردنه بگیر دنیا تبدیل شد. به علاوه عروج شتابان اقتصادی چین و احیای قدرت طلبی روسیه معادلات جدال قدرتهای امپریالیستی را به هم زد. براین اساس است که حتی ایدئولوگهای با تجربه تر بورژوایی بر خلاف پروپاگاند بلوک غرب و رسانه های مواجب بگیرشان نه از “وجود نظم تعریف شده جهانی” تحت رهبری واحد، بلکه از “بی نظمی جهانی” و بی ثباتی دنیا صحبت میکنند. در بطن این اوضاع بلوک بندیها و ائتلافهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و دیپلماتیک پایدار همچون بلوک غرب و ناتو و ائتلاف شانگهای و یا همکاریهای تازه شکل گرفته چون بریکس و همکاریهای منطقه ای کنونی هنوز نه نشانه نظم تعریف شده مورد قبول قدرتهای اصلی سرمایه ، بلکه تحرکاتی از جانب آنها در راستای شکل دادن به نظم کاپیتالیستی مورد علاقه شان در آینده است.
هیئت حاکمه امپریالیستی آمریکا علیرغم ناکامیهای تاکنونی بازهم در سودای تحمیل خود به عنوان تنها سرکرده نظم کاپیتالیستی است. به این معنا هنوز طرح “جهان تک قطبی” را دنبال میکنند. در این راستا جنگ در اوکراین و بسیج کردن ناتو پشت سرخود در دفاع از دولت مرتجع و پروناتوی زلنسکی و علیه روسیه را فرصت مناسبی دانست. به علاوه عروج تروریسم و جنگ به دنبال هفتم اکتبر ٢٠٢٣ بین حماس و دولت اسرائیل دوباره این فرصت را به دولت آمریکا داد که با قدرت نظامی بالا به خاورمیانه برگردد. مثل همیشه و تمام قد در کنار فاشیسم حاکم بر اسرائیل و نسل کشی و ادامه جنگ آن قرار گیرد. باردیگر طرح خاورمیانه “نوین” را از کانال دولت دست راستی نتانیاهو فعال کرده و برای تحقق آن منطقه را به آتش بکشند. به این معنا جنگ در اوکراین و خاورمیانه اهرمهای مهمی در دست دولت آمریکا در خدمت “احیای رهبری و نظم تک قطبی” مورد نظرش است. مسئله اینست این رؤیای ارتجاعی هیئت حاکمه آمریکا با طرح جهان چند قطبی روسیه و شرکاء و عینأ ادعای تک رهبری جهانی چین مواجه شده است.
ناسیونالیسم عظمت طلب روسیه کمر راست کرده از نقاهت بعد از فروپاشی شوروی، به قصد سهم خواهی در آرایش جهانی در حال شکل گیری، طرح جهان چند قطبی را برجسته میکند. روسیه متکی به قدرت نظامی و اتمی واقف براینست مثل دوره اتحاد شوروی بعد از جنگ جهانی دوم نمیتواند ادعای رهبری دو قطبی جهان را داشته باشد، طرح جهان چند قطبی با موقعیت کنونی اقتصادی و سیاسی امپریالیسم روسیه انطباق دارد. اما این طرح به دلیل رقابت کنونی و آتی آمریکا و چین به احتمال قوی آینده ای ندارد. چین متحد روسیه با ادعای تبدیل شدن به قدرت اقتصادی و سیاسی اول دنیا علاقه جدی به طرح جهان چند قطبی پوتین نشان نمیدهد. دولت چین به اصطلاح “کمونیست” اما عمیقا استثمارگر کاپیتالیستی متکی به نیروی وسیع کارارزان در داخل چین و در آفریقا و آسیا و بخش عمده کشورهایی که در آنها سرمایه گذاری میکند، براساس “طرح کمربند و جاده” پلاتفرم تبدیل شدن به قدرت اول جهان تا سال ٢٠٤٩ را اعلام کرده است. واقعیت اینست در کشمکش قدرتهای جهانی رویارویی حکومتهای آمریکا و چین در ربع قرن آینده فاکتور تعیین کننده آرایش بعدی جهان کاپیتالیستی و چگونگی رهبری آن است. برخلاف بعضی تحلیلهای سطحی جاری قبل از همه هیئت حاکمه چین در این توهم نیست که گویا فقط با توسعه اقتصادی و سرمایه گذاریهای وسیع در سراسر دنیا به آسانی در موقعیت رهبری جهانی سرمایه قرار میگیرد. دولت چین هر چند از جنگ بزرگ و یا کوچک و نیابتی زودرس با دولت آمریکا و متحدانش پرهیز داشته باشد، چنانکه طبق “پلاتفرم کمربند و جاده تا ٢٠٤٩” ادعای رهبری اول دنیا را بخواهد متحقق کند، متوجه است آمریکا و ناتو برای سد کردن بلند پروازیهای جهانی آن به هر وسیله ای و از جمله جنگ متوسل میشوند. بی دلیل نیست دولت چین مداومأ زرادخانه نظامی و اتمی اش را تقویت میکند. چون میدانند گریزی از رویارویی نظامی در ابعاد محدود و یا بزرگ با آمریکا و ناتو ندارند. کشمکش بر سر “تایوان” میتواند یکی از چاشنی های انفجارجنگی بزرگ و ویرانگر میان ارتش چین و متحدانش با ارتش آمریکا و ناتو باشد. آینده جدال و جنگ بین این دو قطب امپریالیستی به آسانی قابل پیش بینی نیست، اما آنچه قابل پیش بینی است، این واقعیت تلخ است، مصائب بسیار هولناکی را برای بشریت به همراه خواهد داشت. این روند تخریب گرانه و تباهی آور تنها با به میدان آمدن طبقه کارگرآگاه و سازمانیافته جهانی و بشریت آزادیخواه میتواند سد شود. در بخش بعدی به این بعد مسئله میپردازیم.
ادامه دارد
دهم ژانویه ٢٠٢٥