دوستانی در مورد وضعیت کنونی کارگران شاغل در شرکت نفت صحبت کردند و با اشاره به تفاوتها در اعتراضات و درخواستها و مسائل و طرح اینکه مشکلات رسمیها با باقی گروههای کارگری متفاوت است میپرسند چرا کارگران ارکان ثالث بایست از رسمیها حمایت کنند؟
شاید برای آغاز بحث بهتر باشد تصویر روشنتری از تعداد، بافت و درصد کارگران بخشهای مختلف شرکت نفت داشته باشیم. آقای محسن پاکنژاد وزیر نفت در سخنرانی اخیر خود در استان بوشهر مشخصا در باره تعداد و بافت کارگران نفت صحبت کرده که ما از این آمارها استفاده میکنیم. ایشان گفتند مجموع کل کارگران شرکت نفت دویستوپنج هزار نفر هستند. اینها بخش عمده کارگران صنعتی ایران را تشکیل میدهند. همان بخشی که با بستن شیرهای نفت سرنگونی شاه را رقم زد و این بار نیز انقلاب و سقوط یا ادامه حیات ننگین جمهوری اسلامی در دستهای آنان است.
از این دویستوپنج هزارنفر، صد و چهلوپنج هزار نفر کارگر غیررسمی هستند. بعضی از این کارگران مدت معینی کار میکنند و بعد بیکار میشوند. این کارگران موقت، کارگران ارکان ثالث هستند که اگر از موقعیتهای خاص برخی بگذریم، این مجموعه صد و چهل وپنج هزار نفری از کارگرهایی تشکیل شده که در بخشهای پیمانی و کارگران حجمی کار میکنند. وضعیت کارگران حجمی بر اساس اطلاعات دقیق بسیار وخیم است. به جرئت میتوان گفت شرایط کاری آنان چیزی از بردهداری کم ندارد. بدترین برخوردها نسبت به آنها صورت میگیرد،کمترین حقوق را به آنها میدهند و هر زمانی هم به آنها احتیاج نداشتند اخراجشان میکنند. حق اعتراض هم ندارند و اگر اعتراضی بکنند فردای آن روز از کار بیکار میشوند. همین چند وقت پیش قبل از آنکه محورمقاومت سقوط کند به این کارگران اخطار دادند اگر اعتراض کنید و کار نکنید از کار اخراجتان میکنیم و از سوریه و لبنان جایگزین میآوریم، این تهدیدهای رژیم تا دو سه ماه پیش بود.
همانطور که گفتیم وضع این کارگران بسیار وخیم و کاملا متفاوت باردههای بالای کارگریست، حتی وضعیت کارگرهای قراردادی کمی بهتر از کارگران حجمی است، حجمیها و قراردادی ها چیزی حدود صد و چهلوپنج هزار نفر هستند با وضعیتی کاملا نامشخص. بهترین تعبیری که در رابطه با وضعیت آنان میتوان استفاده کرد و خوانایی دارد تعبیر استثمار مضاعف است. استثمار مضاعف یعنی از هر لحاظ تحت فشار هستند و هیچ امتیازی به آنان تعلق نمیگیرد.
در طرف دیگر، حدود شصتویک هزارنفر کارگران رسمی هستند و امتیازاتی چون مسکن و همه چیزهای دیگری که اشاره شد دارند، حقوقشان هم سر جایش است و به موقع دریافت میکنند. اما باز هم برای بهبود وضعیت دست به اعتراض میزنند. البته این پدیده عجیبی نیست. در هیچ کجای دنیا کارگری نیست در ارتباط با افزایش حقوق و بهبود شرایط کاری اعتراض نداشته باشد. اما به هرروی این دو بخش از کارگران کاملا از یکدیگر متفاوت هستند. اینها در دو قشر مختلف کارگری قرا میگیرند. درک این تفاوتها کمک میکند تا ما تحلیلی سیاسی روشنتری از موازنه قوا داشته باشیم.
این تفاوت در دوران تدارکات پیش از انقلاب معنای خاصی دارد که با دوران انقلاب متفاوت است. دردوران قبل از انقلاب، یعنی دوران تدارکات انقلاب، فعالیت اصلی و دخالتگری سوسیالیستی، دستِ کم در ایران، بایست عمدتا روی بخشهای بهشدت تحت استثمار طبقه متمرکز شود. کادرهای حرفهای و رهبران عملی طبقه کارگر از میان این قشر کارگری بیرون می آیند. در دوران اعتلای انقلابی تمامی کارگرها دخیل خواهند بود و وضعیت کاملا دگرگون میشود. بنابر این دو مرحله را باید مد نظر داشت. در حال حاضر شرایط به گونهایست که استثمارشوندگانِ مضاعف آمادگی بیشتری برای ملحقشدن به جبهه انقلاب دارند و بقیه شصتویک هزارنفرِ رسمی فاقد این حد از آمادگی هستند. اما حتی در این شرایط، آنها نیز دست به تجمعاتی میزنند، هردو جبهه در مورد ازدیاد حقوق صحبت میکنند و درخواستهای دیگری هم دارند که با کمی تفاوت در هر دو طرف مطرح است. در نتیجه این دو جناح میتوانند با هم اتحاد عمل داشته باشند، ولی مشروط، به اینکه حق انتقاد برای هر دو طرف محفوظ باشد. مثلا فرض کنید همین اعتراضاتی که کارگرهای رسمی هر روز نیم ساعت یا یک ساعت اعتراض دستجمعی میکنند. عملیست بسیار طبیعی؛ میخواهند وضعیتاشان بهتر شود. ما میتوانیم با آنان هماهنگی کنیم و در این گردهمآییها شرکت داشته باشیم، منتها در همان تظاهرات مشترک برای افزایش حقوقها ، ما نیز باید بتوانیم نظرات خود در رابطه با رهبران جمهوریاسلامی و یا وزرای منتخب آن مثل وزیر نفت و تشدید استثمار در جامعه را مطرح میکنیم. در جریان این اتحاد عمل اگر کارگران رسمی از صد و چهلوپنج هزار نفر کارگری که تحت ستم مضاعف هستند حمایت نکنند، ما میتوانیم این کارگران و رهبرانشان را افشا کنیم.
مفهوم اتحاد عمل از منظر ما اتحاد و مبارزه نقدانه است. اینها دو.روی یک سکه هستند؛ اتحاد از یک سو و نقدِ نظر و افشاگری با هدف گسترش پتانسیل انقلابی مبارزه از سوی دیگر. ما پیشنهاد این اتحاد عمل را میدهیم؛ اگر نپذیرفتند خطها از هم جدا میشوند، اگر پذیرفتند همراه آنها دخالتگری میکنیم و پایههای رادیکالتر آنان را که از منافع کارگران فقیرتر حمایت میکنند جلب خود خواهیم کرد. اشتباه است اگر تصور کنیم تعلقداشتن به بخش کارگران رسمی لزوما به معنای نفی وجود نظرات رادیکال در میان این بخش از کارگران است. اگر هم در این کار موفقیتی نداشتیم به هرروی تلاش خود را کردهایم. ما بایست از لحاظ سیاسی تمامی امکانات را کشف کنیم و آن را در خدمت تدارک انقلاب قرار دهیم. هدف اصلی این اتحاد عمل جذب نیروهای مستعد به نیروهای انقلاب است که در خدمت ساختن حزب پیشتاز کارگران قرار میگیرد.
مسئله عمده و اساسی ما در این برهه زمانی بخصوص تمرکز بر روی ساختن حزب پیشتاز کارگریست و تاکید ما امروز بیشتر روی آن صد و چهلوپنج هزار نفریست که استثمار مضاعف میشوند. آنها با توجه به عمق استثمار و فشاری که تحمل میکنند از آمادگی بیشتری برای پذیرش اندیشههای ضد سرمایهداری و حتی سوسیالیستی برخوردار هستند. پیشروان کارگری این بخش رهبران عملی حزب و انقلاب در آینده خواهند بود.
نکته دیگری که میخواستم اشاره کنم در رابطه با تکست دوستمان بهروز فراهانی در قسمت چت است که پرسیده این شورای کارگران ارکان ثالث چه قدر واقعی است. در مورد شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت، اینها دورهای وانمود کردند طرفدار کارگران هستند و مبارزات را ادامه میدهند، ولی تمرکزاصلیاشان روی کارگران رسمی بود و بیشتر گزارشات و فعالیتهایشان در این ارتباط بود. ما از طریق ارتباطاتی که فعالین سوسیالیست کارگری در ایران با این جریان داشت و از خلال تحلیلها و اطلاعاتی که داریم میگوئیم به نظر ما بیشتر اینها در جبهه شخصی به نام مازیار گیلانینژاد قرار دارند. مازیار گیلانینژاد متعلق به بخشهای اصلاحطلب کارگریست یعنی درواقع مرتبط به جناح اصلاح طلب رژیم است و اینجریان هم در کل به نظر من در همان جبهه قرار میگیرد.
در دوران انتخابات پزشکیان هم یک نظرسنجی در میان کارگران انجام شد که نتایجش جالب توجه است. کارگران سوسیالیست و پیشتاز از همان روز اول انتخاب میگفتند بایست علیه پزشکیان موضع بگیریم و بگوییم او بخشی از حاکمیت سرمایه داری است. آنها حتی درون کارگرانی که به پزشکیان متوهم بودند افشاگری و تبلیغ کردند؛ اما این بخش «شورای سازماندهی» سکوت کرد و مطلقا انتقادی نکرد و تا کنون هم نکرده است. این خودش معیاری برای شناسایی جبههایست که اینها در آن قرار گرفتهاند. البته، به نظر شخص من، این کانال وزارت اطلاعاتی نیست و گردانندگان، مزدوران وزارت اطلاعات نیستند، ولی در بخش اصلاحطلبهای رژیم هستند و به هرحال مرتبط به حاکمیت هستند. حالا هم که پزشکیان رئیس جمهور شده سروصدای اینها بلندتر شده است؛ تمام این کانالهای اینترنتی و تلگرامی که به نام کارگران ارکان ثالث فعالیتهایی میکنند، در جبهه پزشکیان قرار میگیرند، رئیس جمهوری بیاراده که توسط خامنه ای به منظور دیگری انتخاب شده است، تسهیل ارتباط با غرب و مشخصا با آمریکا. او آمده است تا راه احیای برجام را هموارکند. بنابراین اگر با این کارگران اتحاد عملی برای یک کار مشترک هم صورت بگیرد کاملا مشروط خواهد بود؛ بایست مواظب باشیم، اینها اگر تا امروز به طبقه کارگر خیانت نکرده باشند، چند هفته بعد، چند ماه دیگر خواهند کرد. اینها تا امروز یک کلمه و یا یک اطلاعیه علیه بیکفایتیهای پزشکیان که کم هم نیستند، انتشار ندادهاند.
این میتواند معیار شناسایی نیروها در ایران باشد: چه بخشی ازکارگرها علیه پزشکیان موضع گرفتند و چه بخشی نگرفتند. آن بخشی که اعلام موضع کردند کارگرانی هستند که در کانالی به نام «افکار نفت» جمع شدهاند. دامنه اعتراضات این بخش از کارگران اخیرا بیشتر شده است. تنها یک بخش ازکارگرها بلافاصله در همان هفته اول علیه پزشکیان موضعگیری کردند و آنهم «هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست» خوزستان بود. در نتیجه، این تمایزات و اختلاف نظرها در درون طبقه کارگر هم وجود دارند.
در حال حاضر جشن اصلاح طلبهاست، خرده نانی گرفتهاند و در پوست خودشان نمیگنجند. مدام هم با بوق و کرنا می گویند که خود آقای پزشکیان در یکی از سخنرانیهایش گفته من کارگرزاده بودم، کارگری کردم و غیره، که پرتوپلا میگفت، ایشان دکتر و جراح هست و بنا به گفته خودش در روزهای اول انقلاب که لابد یک جوان نوزده، بیستساله بود، در دانشگاه تبریز تحصیل میکرد. در نتیجه کارگرانی که در این کانال بدون هیچ اعتراض و یا انتقادی کماکان از او و از خط اصلاحطلبها دنبالهروی میکنند، حتی اگر کارگر هم باشند، کارگران متمایل به اصلاحطلبان رژیم هستند. اما همان طور که گفتم برخی از کانالهای مستقل کارگری انتقاد به وزیر نفت و مسئولین انتخاب شده توسط اصلاحطلبان را آغاز کردهاند.
در نتیجه اگر وارد اتحاد عملی با جناحهای اصلاحطلب کارگری میشویم پیششرط مهم ما انتقاد از اصلاحطلبها و پزشکیان است که وابستگی و فرمانبرداری او از شخص رهبر کاملا عیان است. ما خواهیم گفت ایشان قدرتی ندارند؛ مقابل چشمانش بیست تا سی میلیون لیتر بنزین دزدیده میشود و این رئیس جمهور میگوید: خبر ندارم، این که نشد جواب! تو وظیفه داری این دزدها را دستگیر کنی؛ اما نمیتوانی، چون اینها همان آقازادههایی هستند که یک سرشان به اصلاحطلبان یا اصولگراهایی وصل است که ادعای مبارزه با آنان را داری. این انتقادات به مضحکهای به نام پزشکیان نباید ناگفته بماند. ما در هر اتحاد عملی هم او و هم کارگران وابسته به او را افشا خواهیم کرد. این اصل پایهای فعالیت مشترک ماست.
مازیار رازی https://linktr.ee/mazraz
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
۱۵ دی ۱۴۰۳
اتحاد عمل همراه با نقد میان کارگران/ مازیار رازی