مواضع افراد و سازمانها و احزاب چپ و کمونیست نسبت به دولتها و کشورها و روابط بین الملل از چنان آشفتگی و بی اصولی رنج میبرد که هر کمونیست مسئولی را بفکر تعین بخشی به یک چهارچوب کلی وادار می سازد. در پانزده ماه اخیر دولت جنایتکار اسراییل فجایعی را علیه مردم فلسطین رقم زد؛ در برخورد نظری به این فاجعه شاهد یک راست روی غیر اصولی نسبت به نحوه برخورد به مسائل و مصائب در کشورهای فاشیست زده و دیکتاتور و جنگ افروز و جنایتکار جهان از سوی چپ بطور علی العموم بودیم. برای نمونه، این جنایات دارای چنان دامنه وسیعی بود که باعث شد آنچه که به عنوان «چپ جهانی/بین المللی» شناخته می شود، اگرنه تماما، اما در بعد وسیعی پشت «فلسطین» و «مساله فلسطین» و «مبارزه و مقاومت فلسطین» قرار بگیرد و علیه «اسراییل» و «جنایات اسراییل» صف آرایی نماید. هیچکدام از این عناوین و اصطلاحات به نحو صحیحی، یعنی مبتنی بر واقعیت عینی و اجتماعی، تعریف نشدند، بلکه معنای دلبخواهی و ذهنی بکار گرفته شد تا هرطرف مقصود خود را نتیجه بگیرد. برای نمونه، معلوم نیست فلسطین یک جامعه است، یا یک ملت؟، یک سرزمین معین است، و یا فرهنگ و زبان و قومیت ویژه؟ آیا مساله فلسطین اسراییل است یا حماس یا هردو؟ آیا تروریسم حماس و جریانات اسلامی، مقاومت و مبارزه است یا وحشی گری خالص؟ و همه این سئوالات بی کم و کاست در مورد اسراییل هم صادق است. بدون تجزیه و تحلیل این مقولات، بدون شناخت مبتنی بر واقعیت میدانی نمیتوان جامعه و مردم را در راستای اهداف سیاسی در بسته های سیاسی تقسیمبندی کرد و بعد هم به مخالف سیاسی خود لیچار بست و او را همسنگر دشمنت قرار داد.
متأسفانه جهان ما بر پایه واقعیتهای تلخی ایستاده است: بشریت به ملت و کشورها تقسیم شده است؛ ثروت و قدرت در اختیار اقلیتی کوچک و اکثریت مطلق بشر بیاختیار و فقیر و تحت ستم و استثمار است؛ زنان از حقوق برابر اجتماعی برخوردار نیستند؛ اقوام از حقوق برابر شهروندی برخوردار نیستند؛ جنگ و کشتار و تروریسم ابعاد جهانی دارد؛ خرید و فروش بمب و اسلحه و مواد مخدر و سکس و نوزاد و اعضای بدن در سطحی وسیع و باورنکردنی در جریان است؛ دین و مذهب و فرقه و خرافه نه فقط بر اذهان صدها میلیون بشر سنگینی می کند، نه فقط بشریت را از هم جدا و متنفر از هم کرده است، نه فقط جامعه را به تسلیم کشانده است، بلکه تبدیل به صنعتی صدها میلیارد دلاری و بدتر از آن دولتهایی شده است که از هیچ جنایتی علیه بشریت فروگذار نیستند؛ آوارگی و فرار و مهاجرت و پناهندگی ابعاد میلیونی و هر روزه دارد؛ و در عین حال جنبش رهایی بشر از سیطره سرمایه داری، یعنی سوسیالیسم، در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. مضاف بر اینها تبلیغات وسیعی علیه قدرت گیری کمونیستها وجود دارد: ناسیونالیست ها ما را «وطن فروش»، خداپرستان ما را «قاتل»، لیبرالها ما را «آزادی کش»، و دموکرات ها ما را متهم به «سرکوب مخالفین» می کنند. خود این جماعات همه این جنایت ها را در کارنامه دارند؛ اما، علیه قدرت گیری ما حاضرند هر دروغ و تحریف و شانتاژی را تحویل جامعه دهند.
از طرفی عناصری با نام کمونیست، تاریخا دست به سرکوبهایی زده اند، که وسیعا مورد استفاده علیه کسب قدرت امروز ما قرار گرفته میشود. در این میان بدفهمیهای فراوانی از سوی خود طرفداران سوسیالیسم هم موجب تأثیرات منفی شده است. باید روشن باشد که مخالفت ما با سرمایه داری، به معنای دست بردن به سرکوب سرمایه داران بعنوان افراد شهروند نیست. همچنین قرار نیست ما علیه دولت های حافظ سرمایه داری در جهان، اعلان جنگ نماییم. مخالفت ما با ناسیونالیسم، معنایش این نیست که میخواهیم به زور مرزها را برداریم؛ یا سرزمینی را تصرف، یا سرزمینی را به کشور دیگری هدیه بدهیم، و یا ناسیونالیست ها را سرکوب کنیم. کمااینکه مخالفت ما با ادیان و مذاهب، به معنای سرکوب آنها و پیروان ادیان نیست. همه اینها تبلیغاتی است قدیمی علیه کمونیستها، برای هراساندن مردم از دولت کمونیستی. ما باید با تکیه بر قوانین، قوانین انسانی، همه این تبلیغات مسموم که به موانعی سیاسی تبدیل شده اند، را پشت سر بگذاریم.
جایزه بازگشت به تز هویتی چپ سنتی «امپریالیسم» در میان فعالین قدیمی «کمونیسم کارگری» را باید به کورش مدرسی داد. این کورش مدرسی بود که بعد از سالها مبارزه خط کمونیسم کارگری با رویکرد «ناسیونالیسم چپ» در عرصه بینالمللی (تغییر جهت مبارزه کمونیستی از فعال همیشگی و عمومی «ضد امپریالیسم گری» و متحد جنبش های ناسیونالیستی برای استقلال، به مبارزه با سرمایه داری در زمین سخت مبارزه طبقاتی و مبارزه علنی و اجتماعی در یک جامعه معین در یک زمان معین برای کسب قدرت سیاسی و تغییر به نفع طبقه کارگر و جامعه بطور کلی.) بار دیگر مدعی ضرورت مبارزه با امپریالیسم شد؛ بعنوان نمونه، اعلام کرد که این حق هر دولتی است که در فکر امنیت خود باشد و لذا دستاندرکار سلاح هسته ای برای دفاع از خود باشد، دولت آمریکا چکاره است که برای دولتها و کشورهای جهان تعیین تکلیف بکند. (نقل به مضمون) از آن پس نه فقط هر دو بخش حزب «حکمتیست»، بلکه تعداد زیادی از منفردین و منشعبین و مستعفیون و منحلیون هم پشت سر ایشان به رویکرد استالین در روابط بین الملل و برخورد به دولتهای سرمایه داری غرب، با عنوان یککاسه «امپریالیسم» بازگشتند. مانند اینکه خاورمیانه را «جهان اسلام» بدانی، چین را «کمونیست» بفهمی، و ایران را «پایگاه شیعیان جهان» بنامی؛ که روشن است فقط سیاسیون فریبکار و عوام الناس میتوانند این بسته بندیهای سیاسی را بر جوامع بشر قالب کرده و دست به یک عمومیت گرایی عامدانه بزنند. نه فقط همه کشورهای سرمایه داری «امپریالیست» نیستند، بلکه همان غرب هم یک دست و یکپارچه امپریالیست نیستند. نه فقط چین و روسیه و حتا جمهوری مفلوک اسلامی را هم میشود امپریالیست دانست؛ بلکه اصولاً این کلی گویی ها مفاهیمی تاریخ مصرف گذشته و بی اثر گشته اند. مبارزه با سرمایه داری در یک کشور معین به پیش میرود و نه در اتمسفر سیاسی جهان با تهدید و ترور و بمب اتم نشانه گرفتن و زوزه های وحشیانه سر دادن؛ همان کاری که دولتهای ایران و کره شمالی و روسیه در حال انجام آنند. در نتیجه، ما راه استالین و مائو و بلوک شرق در ضد امپریالیست گری را ادامه نمی دهیم. ما خواهان برقراری تمام و کمال سوسیالیسم در ایران هستیم؛ چنانچه نتوانیم، سعی خواهیم کرد که مانند نروژ و سوئد و فنلاند در روابط بین الملل عمل کنیم، و نه مانند روسیه و چین و ونزوئلا.
جولانی هم همانند طالبان و همانند خمینی با تغییر سخن و ادعا و قول و قرار خودش را به میدیا و از آن طریق به جامعه جهانی می فروشد. بجز ما که ماهیت جنبش اسلام-سیاسی را می شناسیم، شاید افکار عمومی بینالمللی از تغییر ظاهر جولانی به تغییر ماهیت جریان ایشان و آینده دولت اسلامی سوریه خوشبین گردند. چرا دهه هاست جریانات اسلامی میتوانند «اعتماد» میدیا را جلب کنند، اما وقتی به ما کمونیستها می رسد، اعتماد که هیچ، با «نفرت و کینه» روبرو می شویم؟ آیا صرف دشمنی ما با سرمایه داری اینقدر در میان مردم وحشت ایجاد می کند؟ یا تاریخی از جنایات «مدعیان کمونیسم» است که از خاطره بشریت نمی رود؟ کوبیدن بر طبل دشمنی با کشورها و دولتها و مخالفینمان، ما را با استالین و دولت و اقداماتش تداعی خواهد کرد که نه فقط توجه مثبت افکار عمومی جهانی را جلب نخواهیم کرد؛ بلکه، اگرنه نفرت، حداقل ترس آنها را برخواهیم انگیخت.
چپ جهانی در کلیت خود، برسمیت شناسی کشور اسراییل را مساوی با برسمیت شناسی دولت فاشیست اسراییل و لذا سرکوب مردم فلسطین می فهمد؛ به همین سان، وقتی از حق مبارزه و مقاومت مردم فلسطین دفاع می کند، آن را اتوماتیک تقدیم حماس و دیگر جریانات اسلامی می کند. چپ با این اشتباه، خود را در کنار جریانات تروریسم اسلامی و خود جمهوری اسلامی، علیه اسراییل قرار می دهد؛ اینجاست که کلی تبلیغات ضد کمونیستی در جهان سرمایه داری و دولتها و میدیایشان بر می انگیزد. به این ترتیب شکست خود را در افکار عمومی جامعه جهانی، و اینجا مشخصا ایران، از دست داده و می دهد. مردم ایران چگونه می توانند آینده خود را با چنین چپی تداعی کنند؟ اینگونه است که علارغم چپ بودنشان به هژمونی آلترناتیو راست (ناخواسته) خدمت می کنند. این چپ به شبکه وسیع میدیایی و هزاران کارشناس جریان راست، در این جنگ روانی برای کسب هژمونی سیاسی در جامعه، باخته است و می بازد. “کمونیستی” که پا در کفش استالین کرده، و می خواهد با مبارزه با امپریالیسم و “سگ زنجیریش در خاورمیانه” مبارزه کند؛ نه در جامعه ایران هژمونی می یابد و نه ربطی به انقلاب سوسیالیستی دارد.
بطور مشخص در بحث روابط خارجی یا بینالمللی جمهوری سوسیالیستی ایران، تأکید بر اصولی است که چهره واقعی سوسیالیسم را به جهان نشان بدهد؛ یعنی رابطهای برابر، منصفانه، صلح جویانه، با بالاترین سطح استاندارد و دیسیپلین در همکاری با سازمانها و نهادها بین المللی و دولتهای جهان. ما وظیفه داریم آن تصویر فاجعه آمیزی که در قرن بیستم از دولت کمونیستها به جهان داده شد را زدوده و چهره انسانگرا و انساندوست و زندگی محور و صلح دوست از خود به جهان عرضه کنیم. دولت شورایی (مبتنی بر حکومت سوسیالیستی) ما در صدد جدال و کشمکش با دولتها و کمپانیها و افراد سرمایه دار نخواهد بود؛ ما با سرمایه داری در عمل مبارزه خواهیم کرد. این یعنی در عمل جامعهای خواهیم ساخت که از هر نظر از جوامع سرمایه داری موفق، موفق تر و بهتر و مطلوب تر باشد. ما تجربه خود را مورد دید و تحقیق و قضاوت جهانیان قرار خواهیم داد. تا خود، با انتخاب خود، از الگوی ما نمونه برداری کنند؛ ما اینگونه سرمایه داری را شکست داده و جهان را فتح خواهیم کرد.
:در نتیجه، دولت شورایی و حکومت سوسیالیستی آینده ایران خود را متعهد به اصول اعلام شدهای می داند
الف- بعنوان عضو سازمان ملل، در چهارچوب قوانین آن سازمان عمل خواهد کرد. هرجا قوانین حاکم بر روابط بین الملل و یا در ارتباط با هر کشور معینی را منصفانه نداند، فقط دست به تلاشهای سیاسی و قانونی در حمایت از آن کشور یا ملت خواهد زد؛ به هیچ وجه متوسل به قدرت نظامی و دخالت نظامی و کشمکش نظامی له و علیه هیچ کشور و دولتی نخواهد زد.
ب- دولت سوسیالیستی خواهان صدور انقلاب از طریق مداخله نظامی و مالی در هیچ کشوری نخواهد بود؛ از هیچ سازمان مسلح کمونیستی و چپی در جهان حمایت مالی و نظامی نخواهد کرد..
پ- طرفدار صلح و امنیت بینالمللی (و نیز ملی و اجتماعی و فردی) بوده و در منازعات بینالمللی مشارکت نظامی نخواهد کرد بلکه از طرف محق به طرق سیاسی و حقوقی دفاع و حمایت خواهد کرد.
ت- از اصل همزیستی مسالمت آمیز با دولت های متخاصم پیروی می کند.
ث- رابطه دوستانه و به اصطلاح «حسن همجواری» با همه همسایگان خود برقرار کرده و علیه آنها وارد هیچ بند و بست خصمانه ای نمی شود.
ج- در معاملات قاچاق شرکت نکرده و در چهارچوب قوانین سازمان ملل با قاچاق اسلجه و مواد مخدر و انسان و سکس غیره برخورد می کند.
چ- در بازار جهانی شرکت کرده و مانع صادرات و واردات کالاها نمی شود؛ اما یک چهارچوب قانونی مبتنی بر دفاع از منافع شهروندان و جامعه خود، وضع خواهد کرد.
ح- همه اعضا سازمان ملل را برسمیت می شناسد، منهای اینکه دولت آن کشور چقدر منفور مردمان داخل و یا خارج آن
کشور باشند؛ مانند دولتهای اسراییل و کره شمالی.
خ- وارد همه پیمانهای بینالمللی که در راستای صلح، امنیت، بهزیستی و منافع مردم جهان باشد، می شود.
د- نه فقط خواهان بمب اتم نیست؛ بلکه از ساخت هر نوع جنگ افزارهای کشتار جمعی حذر خواهد کرد.
ذ-تمام مفاد بیاننامه حقوق بشر را در جامعه، در زندان ها، و در رابطه با مخالفان خود اجرا می کند؛ کارشناسان نهادهای بینالمللی چه رسمی و چه خصوصی، آزاد خواهند بود که از اقدامها و عملکرد حکومت سوسیالیستی گزارش تهیه کنند.
ر- از هیچ «جتبش رهایبخش» در هیچ کشوری حمایت نظامی و مالی نخواهیم کرد. اگر جنبشی برحق و قابل حمایت باشد؛ برای نمونه «جنبش سکولار دموکرات برای فلسطین»، فقط حمایت سیاسی و حقوقی و آشکار خواهد بود.
ز- ایران در چهارچوب کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، پناهنده پذیری خواهد کرد؛ اما از حمایت لجستیکی از هیچ سازمان و گروه و جمعیتی حتا اگر کمونیست باشند، حذر خواهد کرد.
ژ- از هیچ گروه و دسته و سازمان تروریستی، هیچ حمایتی نه مالی و نظامی، و نه سیاسی و قانونی نخواهد کرد.
ک- از رویکرد جاسوس پنداشتن شهروندان کشورهای دشمن حذر کرده، و از رفت و آمد آزادانه شهروندان جهان به ایران بعنوان توریست استقبال می کند. ورود شهروندان هیچ کشوری به دلیل دین و مذهب و یا ملیت و قومیت، و یا داشتن دولت ایدئولوژیک (از هر نوع) ممنوع نخواهد بود.
گ- شهروندان ایرانی با هر درجه مخالفت سیاسی (و نه نظامی) که با حکومت سوسیالیستی داشته باشند؛ همیشه حق رفت و آمد به ایران خواهند داشت. مقوله ضد انسانی «ممنوع الخروج» تماماً منسوخ و مردود اعلام خواهد شد.
ل- کمکهای بشردوستانه ایران به صورت علنی و در چهارچوب قوانین بین الملل و بدون توجه به اینکه مردم نیازمند متعلق به چه گروه معینی هستند، صورت خواهد گرفت.
م- ایران را فقط با نام «ایران» به سازمان ملل و جهان معرفی میکنیم و از اضافه کردن سوسیالیسم و کمونیسم و خلق و شورایی و غیره به نام ایران، چه بعنوان پیشوند و چه پسوند حذر می کنیم.
ن- در همه پیمانهای بینالمللی با جهت گیری حفظ «منافع اجتماعی» مردم ایران و جهان شرکت خواهیم کرد.
و- تأکید بنیادین بر حل و فصل همه اختلافات، تضاد منافع ها، و مناقشات با کشورهای مختلف از طریق دیپلماسی. استفاده از قانون و روابط حقوقی و مراودات فرهنگی و وابستگیهای اقتصادی برای پاسخ دهی به هرگونه کشمکش سیاسی، برای حذر مطلق از جدال نظامی.
ه- نفی جاسوسی و جاسوس پروری و عملیات جاسوی علیه کشورهای مختلف؛ و درعوض استفاده از میدیا برای شفاف سازی اختلافات و کمک گرفتن از افکار عمومی جهانی برای برخورد به عملیات دولتها علیه جامعه و کشور ما..
ی- تلاش برای شرکت در همپیمانی با کشورهای مشترک المنافع در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و امنیتی و فرهنگی؛ با رعایت اصل توازون و برابری متقابل. حضور فعال در عرصه جهانی در همه ابعاد روابط بین الملل بر پایه حفظ منافع اجتماعی و کشوری طرفین بطور همسان.
اقبال نظرگاهی
۲۸ دسامبر ۲۰۲۴