نامه‌ی سرگشاده به سروران قلم زن و قدم زن

منوچهر تقوی بیات

روی سخنم با همه ی ایرانیان است، از زن و مرد، از بزرگ و کوچک، چه در درون ایران و یا بیرون از ایران و همچنین آیندگانی که دل در گرو ایران و هم میهنان خود خواهند داشت. چندین هزار سال است که پیشینیان ما؛ مادرانِ ما، مادرانِ مادران ما و پدرانِ ما، پدران پدران ما، این سرزمین بلند، غنی و پر از نور و آفتاب را، ( فلات ایران) برای ما به یادگار گذاشته اند. همانگونه که نور خورشید گیاهان و جانوران را می پرورد، ما را هم از پرتوهای زندگی بخش خود سرشار کرده است. به پاس چنین میراث ارزشمندی که ما از آن برخوردار بوده ایم و هستیم، بر گردن شما، من و ما است تا از جان و دل در آبادانی و سربلندی این خاک سربلند و زرخیز بکوشیم. زر ؛ تنها خاک و طلا نیست، فرزندان این سرزمین نیز زر و از زر برتراند. خوشا مرد و زن و ایل و تبارش!

خمینی و خامنه ای سرکرده ی آخوندها به دستور بیگانگان، کشور ما را به سیاه روزی و بدبختی دچار کرده اند، چنان که می بینید، آن ها به مادر خود به زادگاه خود و به ولینعمت خود خیانت کرده و می کنند. یک زبانزد عامیانه ی فارسی می گوید؛ “کسی که با مادر خود … کند با دیگران چه ها کند؟”. این موجودات در دامن پر افتخار و آبرومند سرزمین با فرهنگ و باستانی ما چون گیاهانی هرزه رشد کرده و مردمان کشور ما را دچار زیان و آسیب کرده اند. همچنان که مردانی روسپی صفت، به رنگ این جماعت گرویده و از سر شلختگی ؛ ریش و پشم فراوان بر چهره های کریه خود رویانده اند. اما به هر روی، امروز دیگر خیانت این انگل ها بر همگان آشکار شده است و هنگام آن رسیده است تا سروران قلم زن و قدم زن، راهی برای رهایی مردمان کشورمان از این بدبختی و بلا پیدا کنند. هر کس به اندازه ی توان و درک خود باید در اندیشه ی چاره باشد.

در روزگاران گذشته هر گاه که کشور ما به نابسامانی دچار می شد سردار سترگی؛ نادری، ستارخانی از گوشه ای قد بر می افراشت و با شمشیر و تفنگ کارها را راست می کرد. امروز راه و چاره ی کار دیگر شده است. مردمان، با اندیشه و راه و روش های تازه ای، با پشتیبانی یکدیگر و به گونه ای انبوه و با نشان دادن رأی و اراده ی خود باید کسانی را انتخاب کنند و سر رشته ی کارها را به دست آن ها بسپارند. انقلاب مشروطیت درست در همین راستا انجام گرفت و هدف آن نیز حکومت “قاطبه اهالی ایران ” بود. اگر چه پس از 118 سال هنوز ایران در بند استعمار است. در آن روزگار مردمان کشورمان با همکاری دسته جمعی و با بست نشستن و اعتراض به حکومت استبدادی، مظفرالدین شاه قاجار را وادار کردند تا فرمان مشروطیت و برپایی مجلس شورای ملی را صادر کند. در فرمان مشروطیت به روشنی و بسیار گویا و روان؛ نام “مجلس شورای ملی” و “مجلس منتخبین ملت”، آمده است. در قانون اساسیِ نوشته شده در آن مجلسِ منتخبین ملت و همچنین در همه ی اسناد دولتی و ملی پس از تدوین قانون اساسی انقلاب مشروطیت، همه جا نام مجلس شورای ملی نوشته شده است. نام ضد ملی و غیرقانونی “مجلس شورای اسلامی” چون نمایندگی همه ی ایرانیان را در بر نمی گیرد، ضد ملی و غیر قانونی است. قانون اساسی حکومت اسلامی، حقوق زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان؛ علویان، اهل حق(پارسیان)، بی دینان و دیگر دین ها و مذهب ها را در بر نمی گیرد.

امروز نمایندگان مجلس شورای اسلامی، گماشتگان بی چون و چرای حکومت هستند زیرا آنان انتخاب شدگان و نمایندگان مردمان ایران نیستند. همه می دانیم که در کشور ما، حزب ها و سازمان های مردمی آزاد نیستند و انتخابات نیز برابر عرف انتخاباتی مانند کشورهای کنونی جهان، آزاد نیست. ولایت فقیه و قانون ولایت هم خود حکایت از صغیر بودن ملت و عدم برابری مردمان کشور دارد. ولایت یعنی ولی بودن و ولی یعنی سرپرست، یعنی کسی که اختیار همه در دست اوست. این ولایت و این قانون، هزار و چهار صد سال پیش هم عقب مانده و ضد بشری بوده است.

در این جا من سر آن ندارم تا ضد مردمی بودن حکومت آخوندی را نشان دهم، چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. هدف من از مخاطب قرار دادن؛ “قلم زن ها و قدم زن ها”، آن است که دوره ی تبلیغات بر ضد این حکومت ضد مردمی و ضد اسلامی گذشته است و باید راهی برای سرنگونی حکومت دست نشانده، استبدادی و خونبار آخوندها بیابیم. همه ی ما ایرانیان صاحبان اصلی و واقعی این سرزمین هستیم. ایران ملک مشاع و غیر قابل فسخ تک تک ایرانیان است و این امری است طبیعی و روشن که همه ی جهانیان هم آن را به رسمیت می شناسند. وظیفه ی یکایک ما ایرانیان است تا بکوشیم چاره ای و راهی برای اداره ی خانه ی خود و کشور خود پیدا کنیم.

هر کدام از ما مانند نادرشاه، بی بی مریم، ستارخان، میرزا تقی خان و دکتر مصدق باید بکوشیم تا راه رهایی کشورمان را از چنگال آخوندها و غارتگران جهانی جست و جو کنیم و فرا راه مردمان میهن مان بگذاریم. این که ما به زندانی شدن یا کشته شدن هم میهنان مان بی تفاوت باشیم و تنها از دزدی ها و غارت کشورمان سخن بگوییم، غرولند کنیم و به فکر چاره نباشیم، روزگار ما، روز به روز و ساعت به ساعت بدتر و بدتر می شود. معادن طلا، فلزات قیمتی، نفت، گاز، جنگل ها، حتا خاک و دیگر ثروت های ایران به سرعت و آن به آن غارت می شود. پول های این غارت ها به بانک های کشورهایی مانند آمریکا، کانادا، اروپا و انگلستان و کشورهای کامنولث منتقل شده و خرج تروریسم و یا خرج حمایت از کشورهای دیگر مانند سوریه، لبنان و هوثی های یمن می شود. تازگی ها تارنمای “خبر فوری”(کد خبر 3114438)، نوشت که محمد جلالی نخست وزیر کشور ویران و ورشکسته ی سوریه اعتراف کرده است که سوریه30 میلیارد دلار( سی میلیارد!!!) به ایران بدهکار است.

افزون بر این غارت ها، با بی ارزش شدن ریال یا تومان در برابر پول های خارجی قدرت خرید مردم هم کم شده و نان سفره ی مردمان میهن ما کمتر و کمتر می شود. نرخ دلار در سال 1357 در بازار برابر ده تومان (100ریال ) بود و این روزها نرخ دلار به رقم سرسام آور 754600 ریال رسیده است. این یعنی قدرت خرید یک ایرانی؛ یک کارگر یا یک کارمند 7546 بار کم شده است. این یعنی یک قرص نان را 7546 تکه کرده اند و تنها یک تکه ی آن را در سفره ی کارگر یا کارمند باقی گذاشته اند. یعنی 46 سال است که آخوندها و اربابان خارجی آنان هم ثروت های طبیعی کشور را غارت می کنند و هم نان سفره ی مردم را می دزدند. انگلیس ها از آن هنگامی که در سال 1280 خورشیدی ( 1901 ترسایی) قرار داد ویلیام ناکس دارسی بسته شده است تا کنون بیش از 120 سال است که به غارت کشور ما ادامه می دهند. دکتر اردشیر ثابت (دارای دکترا در حقوق بین الملل) در نوشتاری ارزشمند و دانشورانه نشان داده است که از میان 200 کشور جهان تنها کانادا بزرگترین مقصد اختلاسگران حکومت جمهوری اسلامی است. او با تحلیل درست و سند نشان می دهد که هر سال میلیاردها دلار از ثروت مردم ما از راه کانادا به انگلستان منتقل می شود: (https://moujenonews.ir/?p=8156 ). انگلستان فرمانروای کانادا و کشورهای مشترک المنافع است.

باید کاری کرد، باید به چاره ای اندیشید که به شیوه ای انبوه، مردمان کشور ما حکومت آخوندها را در برابر چشم جهانیان و سازمان ملل، غیرقانونی نشان دهند. از آنجایی که نهادهای حکومت مانند مقام ولایت و نهاد تشخیص مصلحت، خلاف حقوق بشر است و حزب و سازمان هایی مردمی در ایران نیست که جلوی این بی قانونی ها را بگیرد، همه ی ما باید بیندیشیم که چگونه می شود انبوه مردمان را به سویی راهنمایی کرده که حکومت آخوندی را دچار بن بست (آچمز ) کنیم. اگر ده ها میلیون نفر از مردمان میهن ما احساس مسئولیت کنند و به دنبال چاره باشند، حتمن راه چاره را خواهند یافت. قلم زن ها و رهروان راه آزادی باید افزون بر افشاگری و روشنگری، در اندیشه ی راهی چاره ساز و شدنی، برای سقوط این حکومت ضد بشری باشند. جبهه ملی ایران در سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران، شماره ۲۱۷ مورخ ۲۳ آبان ۱۴۰۱ پیشنهاد تشکیل کنگره ملی موقت، متشکل از تمام گروه های اجتماعی جامعه؛ ( انجمن های زنان، فرهنگیان، کارگران، دانشجویان و …) را داده است. من در چندین مقاله ضمن تأیید این راه حل خردمندانه، به همه ی گروه های اجتماعی در ایران پیشنهاد کرده ام که این کنگره بر روی شبکه ی جهانی اینترنت تشکیل شود اما گروه های اجتماعی درگیر در مبارزات ایران علی رغم تلفاتی که داده اند و می دهند هنوز گامی عملی در این راه بر نداشته اند. تا چنین همگامی و تشکلی پدید نیاید هیچ گروهی به تنهایی نمی تواند حکومت اسلامی ضد مردمی را از پای درآورد. تک تک گروه های درگیر در مبارزه باید نمایندگان مستقل خود را به جبهه ملی معرفی کنند تا هسته اصلی کنگره موقت ملی شکل بگیرد. آنگاه با برپایی یک سایت بر روی شبکه ی جهانی اینترنت، آن گروه ها، کار ارتباطات و سازماندهی عملی را آغاز کنند.

اگر به اعتراض ها و خیزش های سال 88، سال 96 ، سال 98 و خیزش زن، زندگی، آزادی در سال 1401 نگاه کنیم می بینیم که حکومت هنگام حضور مردم در خیابان ها، منفعل و دستپاچه بوده و در آن موقعیت نتوانسته است جلوی اعتراضات را بگیرد. هنگامی که مردمان خشمگین به خانه هایشان برگشتند حکومت سرِ فرصت جدا جدا سراغ اعتراض کنندگان رفته و آن ها را زندانی و اعدام کرده است. به گمان من چاره ی کار این است که اگر دیگر بار روزی میلیون ها ایرانی در سراسر ایران به خیابان ها بیایند، بهتر است و باید چندین روز در خیابان ها بمانند و به خانه های خود نروند. همانجا در خیابان در برابر چشم جهانیان رأی گیری کنند و دولت موقت انتخاب کنند، آنگاه حکومت خود به خود ساقط خواهد شد و آخوندها هم پا به فرار خواهند گذاشت. من در درازای زندگانی خود هر چه می توانستم کرده ام و می کنم؛ « چه گونه سر ز خجالت برآورم بر دوست-/-که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم». این راه چاره ای است که من به آن اندیشیده ام. روشن است که اگر هر کس به این گونه چاره ها بیندیشد راه چاره ی نهایی در سر بزنگاه پدید خواهد آمد. راه چاره آن است که احساس مسئولیت کنیم و منفعل نباشیم. به هر روی پایان شب سیاه سپید است حتا اگر آن شب یلدا باشد.
منوچهر تقوی بیات
شنبه هشتم دی ماه 1403 خورشیدی برابر با 28 دسامبر 2024 ترسایی

 

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری