عباس عبدی و چهار مغالطه در گفتگو با اُرونیوز

تقی روزبه

عباس عبدی به لحاظ بنیادهای فکری و نظری اش معجونی است از تناقض‌گویی و آشفتگی منطق و درعین حال برغم پز و ادعای اندیشمندی همراه با ساده لوحی مفرط و البته در ورای آن‌ها بازی رندانه با مفاهیم توخالی برای ایجاد یک نظریه آشفته پیرامون حفاظت از سیستم. او حتی با وقاحت کامل ابراز می دارد که هدفش تقویت سیستم برای تداوم حکمرانی حاکمیت است و در حقیقت همه این مغالطه‌ها و استدلال ورزی‌هایش برای توجیه این پیشفرض اوست که بهبوداوضاع اگر کشور بخواهد بماند درچهارچوب سیستم امکان پذیراست. هدفی که با زندگی و سرمایه اجتماعی و ذهنیت و وجوداوعجین شده است. وادعا می‌کند با فقط حرکت در این چهارچوب می شود جلو رفت. او قبلا هم گفته است که با فرض شکست پزشکیان (که آخرین امکان حاکمیت می‌ٔداند) دیگر سیاست ورزی برای او به پایان می رسد. دراین جا به چند مورد اشاره می‌کنم: نخست درکش از دموکراسی و حاکمیت مردم است.

او دموکراسی را صرفا به معنی حاکمیت کلی مردم و رای دادن (بدون توجه به محتوا) می‌‌فهمد. و حال آنکه دموکراتیک بودن حاکمیت مشروط به رعایت موازین واصول‌ معینی چون تضمین حقوق اقلیت‌ها و آزادی های سیاسی و… و کلا قوانین دموکراتیک است و نه هرقانون من درآوردی. بهمین دلیل خمینی بخاطر آن که در دوره ای مردم به غلط با او و ادعاهایش همذات پنداری می کردند، دمکراتیک محسوب می شود. یعنی وقتی خمینی اعدام راه انداخت و مجلس موسسان را به خبرگان تبدیل کرد وگفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم ونه کلمه زیاد و در مورد زنان و غیره آن فرامین را داد و دهها جنایت و اقدامات مشابه دیگر، بدلیل آنکه مثلا از حمایت اکثریت مردم در آنزمان برخوردار بود دموکرات محسوب می شود. با این استدلال البته همه دیکتاتورهای محبوب، با داشتن نوعی حمایت مردم تجسم دموکراسی هستند و فاشیسم و حتی طالبان و داعش و غیره هم باید دموکرات محسوب شوند. مغالطه دوم: درکش از سکولاریزم است. سکولاریزم هم در نزد او یعنی هرچه که مردم گزین کنند ولو آن که فرضا به آراء فقهی و فوق ارتجاعی خمینی ها و امثال طالبان ها رای داده باشند. مغالطه سوم. برای او شیوه علمی و راستی آزمائی وانباشت تجربه و تحلیل روندی یک پدیده به شکل تاریخمند و پروسه‌‌ای بی‌معناست و دراینجا تجربه حکومت اسلامی و خروجی توهم مشارکت مردم در آن و سپس فراتررفتن (پساتجربه) و برای درهم شکستن آن مطرح نیست. در نتیجه همه چیز در خودش و در نقطه صفر و مورد به مورد، مورد بررسی قرار می‌گیرد که به معنی به فراموشی زدن خود و و یک الزایمرسیاسی خودخواسته است. در حالی که حقیقت و آگاهی و اقدام و کنش‌ها از متن تجربه و نقدو آزمون اجتماعی استخراج می شوند و نه از پیشفرض‌های دگم شده و نشسته در ضمیرفرد منتزع از جهان واقعی و بیرون از فرایندتحولات یک پدیده. و بالاخره باید به چهارمین مورد مغالطه اشاره کنم که او دراینجا و در مقالات متعددش در گذشته همواره آمدن پزشکیان را به کرامت نظام و تصمیم خامنه ای به همراهی با تغییر، که البته بدون همراهیش هیچ تغییری امکان پذیرنخواهد بود تعبیر کرده است..

گویا او آگاهانه و خودخواسته از سیاست خالص سازی دست‌شسته و تن به آوردن پزشکیان داده است. و حال آن که اگر کسی جشمش را به حقیقت نه بندد، نمی‌ تواند نبیند که فشارجامعه و مردم وخیزش آن‌ها و تغییر توازن قوا و انباشت بحران‌های پیشارو و ناکامی در حل آن‌ها بود که رژیم و حاکمیت را وادار ساخت دست به یک عقب نشینی باصطلاح تاکتیکی و مصلحتی بزند تا با جلوانداختن حضرات اصلاح طلب که به کمترین تغییر و کنبش و حضورمرزی در سیاست دل بسته بودند، آن‌ها را مسئول یا سهیم در پاسخگوئ به شکست ها و مشکلات انباشته شده خود و اصول گرایان قلمداد کند وهرلحظه هم زمان مصرفشان تمام شد بسهولت دورشان بیاندازد. تا بلکه از این طریق بتوانند خود نفسی تازه کنند و صفوف همبسته مردم را و مسیرپیشروی آن‌ها را آشفته و درهم شکنند و البته اصلاح طلبان با مشارکت در این خیانت‌بزرگ و پشت کردن کامل به مردم تنور وی را داغ کردند. عباس عبدی مکررا تکرار می کند که پزشکیان شکست هم بخورد و این نظر غلط باشد چیزی از دست نرفته است و به همان نقطه قبلی برمی‌گردیم!. این ادعا را باید اوج بی‌پرنسیبی و فریب جامعه و حتی «خودفریبی» دانست. شعار و هدف اصلی پزشکیان و عباس عبدی‌ها، همانطور که ابرازهم می دارند، کاستن از شکاف بین حاکمیت و مردم و نجات نظام هست. چرا که حیات سیاسی و ذهنی و فرهنگی و هویتی آن‌ها با آن عجین شده است و بیرون از آن همه چیز پوچ و ترسناک بنظر می رسد.
https://parsi.euronews.com/2024/12/26/abbas-abdi-exclusive-interview-euronews-iran-politics-pezeshkial-reforms
تقی روزبه

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری