از انقلاب در سوریه تا انقلاب در ایران

اقبال نظرگاهی

دیکتاتورها همیشه سرکوبگر اعتراضات و مخالفتهای مردم بوده ان؛ با سقوط حکومتها و دولتهای دیکتاتوری وضعیتی انقلابی در جامعه شکل می گیرد. اینکه سقوط هر دولت و دیکتاتوری یک انقلاب نیست، و هر انقلابی انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه و سوسیالیستی نیست؛ نه تئوری لازم دارد و نه نبوغ. آنچه که تئوری و نبوغ و مهمتر عمل انقلابی لازم دارد، تبدیل یک سرنگونی به یک انقلاب و تبدیل یک انقلاب، به پیروزی سوسیالیسم است. با فرار اسد و سقوط رژیم سوریه، مردم سوریه خوشنود شدند و همراه با آن‌ها خیلی‌ها امید شروع تازه‌ای از زندگی و امنیت و ترقی را برای مردم سوریه آرزو کرده و در خوشحالی آن‌ها شاد شدند. اما چپ محور مقاومتی نه فقط در این شادی شرکت نکرد بلکه همراه با جمهوری اسلامی به عزا نشست؛ در پنهان کردن این همدلی با حکومت اسلامی « سقوط تنها دولت سکولار خاورمیانه» را طرح کردند. برای مردم سوریه اکنون تازه زمان دخالتگری برای تحقق آرمانها و آرزوهایشان است؛ سقوط دیکتاتوری خونین اسد، امکان رشد و گسترش انقلاب در جامعه سوریه را فراهم کرده است. آنچه که سقوط رژیم سوریه را برای مردم در ایران با اهمیت کرده است، ربط عینی سقوط رژیم اسد با سقوط رژیم اسلامی در ایران است. اینکه در سوریه جای روسیه را آمریکا و جای ایران را ترکیه پر کرده و میدان برای تاخت و تاز دولت جنایتکار اسراییل فراهمتر از گذشته است، نمی‌تواند مسائل قابل حلی برای مردم ایران باشند. آنچه به مردم ایران مربوط است، سرنگونی جمهوری اسلامی است که با سقوط دولت سوریه، تضعیف و در فضاحت سیاسی و نظامی قرار گرفته است. بنابراین، تحولات سوریه را ناچیز و کم اهمیت و «جابجایی سرکوبگران» نامیدن، و ماجرا را به رژیم چنجهای بالایی ها خاتمه دادن، دقیقاً ناتوان خواندن و بی تأثیر نامیدن مبارزات مردم و موضعی ضد انقلابی است. کسانیکه انقلاب را بعد از پیروزیش انقلاب می دانند، و انقلابیون را به شرط چپ و سوسیالیست و با پرچم سرخ برسمیت می شناسند؛ نه فقط نمی‌توانند یک فعال انقلابی باشند، حتا نمی‌توانند دینامیسم انقلاب را فهمیده باشند. انقلاب مردم سوریه هنوز شکست نخورده است، هنوز امید اینکه مردم وارد عرصه تعیین سرنوشت خود شوند وجود دارد. انقلاب مردم سوریه قبل از آنکه مورد تاخت و تاز حریانات متعدد تروریست اسلام سیاسی قرار بگیرد، توسط دولت اسد در خون غلطید. امروز این دولت سرنگون شده و لذا فرصت تازه‌ای برای بازگشت مردمان آزادیخواه، حق طلب، و عدالت جو به صحنه تعیین تکلیف قدرت سیاسی و ایجاد تشکلات و تجربه آزادی میسر شده است؛ این فرصت و این امکان و این وضعیت متغییر، شرایطی انقلابی است و نشان می‌دهد انقلاب مردم سوریه زنده است.

خوشحالی مردم ایران برای سقوط اسد و رژیمش خیلی عمیق‌تر از آن است که یکی از سخنگویان چپ محور مقاومتی (محمد قراگوزلو) بتواند آن را با ضد امپریالیسم گریش نفی کند. قبل از هرچیز سقوط اسد، یعنی سقوط پنج دهه دیکتاتوری، پنج دهه زندان و شکنجه و اعدام، پنج دهه حاکمیت یک اقلیت مذهبی بر ده‌ها اقلیت قومی و مذهبی دیگر، یعنی کشف گورهای صد هزار نفره در حومه دمشق، این‌ها معنای اجتماعی سقوط اسد است و باعث خوشنودی هر انسان سالم و هر شهروند خواهان حق، در این جهان است. به لحاظ سیاسی هم، سقوط اسد، سقوط جمهوری اسلامی در سوریه ، تضعیف در منطقه و در خود ایران بود؛ و این باید بعنوان پیروزی مردم سوریه و ایران تلقی شود، و نه پیروزی رقبای جمهوری اسلامی در سوریه. ثبت همه این نتایج به نام نتانیاهو و حزب لیکود، که گویا چون آن‌ها خواهان و منادی «خاورمیانه جدید» هستند، پس این تغییرات کار اسراییل و یا حداقل بنفع اسراییل است، و لذا زیانش برای «منطقه» بیشتر از نفعش برای «مردم» است، چیزی نیست جز افتادن جناح های مختلف چپ در دام «تئوری توطئه» و تبلیغ علیه آماده شدن شرایط ذهنی انقلاب در ایران. بخش بزرگی از چپ فریب جنگ روانی « امپریالیسم و ضد امپریالیسم» خورده است. فی الحال، مردم یقه حکومت اسلامی را بابت آن صد میلیارد دلاری که هزینه سوریه شد را گرفته اند. همچنین مردم کردستان در ایران از سقوط رژیم سوریه بخاطر تبعیض و ستم و سرکوبی که برای ده‌ها سال بر مردم کردزبان سوریه روا داشته بودند چندباره خوشحال شدند. و همین مساله باعث می‌شود که اوضاع بعد از اسد سوریه نه فقط بر مردم کردزبان در ایران تأثیر داشته باشد، بلکه در تعیین تکلیف نهایی این مردم با حکومت اسلامی اثر بگذارد.

مردم ایران برای سقوط جمهوری اسلامی لحظه شماری می کنند؛ این تمایل واقعی و عمیق مردم نباید با اشتیاق جریان سلطنت طلب و پادشاهی خواه برای بازگشت بر اریکه قدرت مطلقه تک نفره شاهنشاهی( و لذا فرصت دزدی و چپاول این کشور بسیار ثروتمند که حتا میزان ثروتش را از مردم پنهان کرده اند)، یکی گرفته شود؛ اگرچه با هم همزمانی پیدا کرده اند، اما یک پدیده سیاسی واحد نیستند. در چنین هنگامه تاریخی، چپ کمونیست بجای به میدان آوردن مردم علیه جمهوری اسلامی و فراخوان به آماده گی برای تصرف قدرت دولتی و تشکیل دولت شورایی، به ناله و فغان و هشدار به رژیم چنج افتاده است؛ که مردم نیایید و سیاهی لشکر امپریالیسم نشوید، این‌ها هنوز در غار اعتقادات و توهمات خود سایه حقیقی بر روی دیوار غار را با واقعیت بیرون غار، عوضی گرفته اند.

تنها دشمنان انقلاب نیستند که سعی دارند هم امروز در سوریه و هم فردا در ایران، هرچه سریعتر مردم را بخانه بفرستند و خاتمه تغییر و تحولات را اعلام کرده و با بند و بست های داخلی و خارجی بالاییها، سرنوشت جامعه را رقم بزنند. دوستان انقلاب هم با وحشت از باختن به راست ها، مدام بر جامعه نهیب می‌زنند که نکنید، این انقلاب ما نیست؛ برگردید به خانه، سرباز سپاه دشمنان خود نشوید، و غیره. بجای افشای نقش مهندسی افکار رسانه ها، خود هم در همان راستا، یعنی با همان نتیجه (نا امید و منتظر گذاشتن مردم) مشغول تبلیغ هستند. در رابطه با ایران، گذاشتن تصویر کریه خمینی در ماه در سال ۵۷؛ و امروز یادآوری هرساعته “ترامپ در کاخ سفید”، نمونه های تاریخی و حی و حاضر، تلاش میدیا برای مهندسی افکار مردم است، گویا قرار است ترامپ جمهوری اسلامی را بیندازد و طالبان سلطنت را در تهران بر اریکه قدرت بنشاند. همین آمدن ترامپ که “راه نجات” دسته ای شده، از سوی چپ ها هم باور شده و بعنوان توطئه بیگانگان برای سلطه بر “کشور و مردم ما” و غارت “ملت ما” تبلیغ می شود.

بازگشت دباره ترامپ به کاخ سفید را باید نشانه یک نقطه عطف در عروج راست افراطی اپوزیسیون ایرانی نام گذاشت. راست افراطی اپوزسیون جمهوری اسلامی، شامل مجموعه پان ایرانیست ها، سلطنت طلبها، پادشاهی خواهان، مشروطه طلبها، جمهوری خواهان پادشاهی خواه، جمهوری خواهان فدرالیست طلب، و حتا جمهوری خواهان لائیک و دموکرات ایرانی، با بازگشت ترامپ به مسند دولت آمریکا، یک دوره تازه از به صحنه سیاسی پرت شدن به توسط میدیا و تبلیغات بی وقفه و ژورنالیست های اجاره ای و مزدبگیر، دوره ای تازه از چاپ پرچم و سفر و متینگ و مراسم و جلسات با امکانات همیشه ناروشن و منابع مالی همیشه مخفی، برای کسب هژمونی سیاسی، نام گذاری کرد. بعلاوه یک فاکتور فرعی و خیلی مهمی که راست ها را تقویت می کند، نوستالژی است؛ یعنی حس غریبی که ماقبل جمهوری اسلامی را ایده آلیزه کرده و به آسمان تخیلات آرمانی وصل می کند. در عین حال این دوره افول و سیر نزولی چپ بطور علی العلوم است؛ البته نه به خاطر آمدن ترامپ و تبلیغات وسیع راست ها، بلکه بخاطر حوادث سیاسی-نظامی از حمله تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد، تا امروز و سقوط رژیم جنایتکار و منفور بشار اسد. در طول یک سال گذشته تمام چپ ایرانی با همه طیف ها و شعباتش و خیل بزرگ منفردینش و تنها با یک استثنا و چند نفر انگشت شمار منفرد، بقیه همه به جبهه فلسطین پیوستند. منهای اینکه یک بخش که قبلاً

هم در رکاب خمینی بودند و به چپ خط امامی مشهور بودند و در رکاب خامنه ای به محور مقاومت پیوستند و مبلغین فعال “مقاومت فلسطین” شدند. یک سال تمام اتاق گذاشتند و جلسه گرفتند تا به هرکس که عضو و حامی محور مقاومت نیست لیچار ببندند. یحیا سنوار را چگوارای خاورمیانه نام نهادند و حملات سخیفی را به مخالفین نظری خود کردند. بخش دیگر این چپ ضمن اعلام فاصله و مخرب دانستن دخالت جمهوری اسلامی در مساله فلسطین، اما مبلغ مقاومت فلسطین شدند، مقاومتی که حماس و جهاد اسلامی و حزب الله در راس آن و تروریسم کور شیوه مبارزه آن بود، اما ظاهرا این شیوه موجه بود چون دولت اسراییل تروریست و جنایتکار و فاشیست است. و بلاخره بخش کمونیست و انقلاب گرا و خواهان حکومت شورایی و جامعه سوسیالیستی که قرار بود از چپ سنتی فاصله گرفته باشد و بجای مبارزه علی العموم با امپریالیسم و جنگ جهانی علیه امپریالیسم جهانخوار، بیاید و در زمین واقعی یک جامعه معین برای آزادی و برابری و خوشبختی و رفاه همگانی شهروندان همین امروز مبارزه کند. اما این به اصطلاح “حکمتیست ها” دقیقا با همراهی با چپ سنتی، اول به ما تاختند، و شکست ما را در دستور کار خود قرار دادند؛ هرگونه بحثی از جبهه سوم و اعلام موضع علیه هردو ضلع تروریسم را به پرو غربی و پرو ناتویی و حتا پرو اسراییلی معنی کردند. افراد متعددی از این جماعت فرامایشات فراموش نشده ای را گفتند و نوشتند و خواهان پیوستن به صفوف چپ جهانی (همیشه پرو حماس و پرو حزب الله) علیه دولت جنایتکار اسراییل شدند؛ این بخش هم نه فقط اسراییل را به عنوان یک کشور به رسمیت نمی شناسد، بلکه فرقی هم میان مردم اسراییل با دولت اسراییل قائل نیست. این چپ نه فقط همراه و لااقل کنار مردم نیست، که خود را در صف “جنگ با دولت اسراییل” قرار داده است. این مواضع عقب مانده که در عمل بنفع جنبش اسلام-سیاسی است، با جنایات بی وقفه دولت اسراییل مرتبا بازتولید شد. شخصیتهای منفرد این خط هم سنگ تمام گذاشتند، نه فقط افتضاح سیاسی خود را پنهان کردند بلکه فرصتی هم برای انتقام کور از همسنگران دیروز خود، پیدا کردند. این چند دسته گی و در عین حال همگی (با یک استثنا) پرو فلسطینی شدن، به درجه ای می تواند در منزوی شدن آلترناتیو سوسیالیستی نزد مردم ایران موثر گردد؛ چراکه مردم ایران برای خلاصی از حکومت اسلامی لحظه شماری می کنند و تمایلی هم به ادامه راه این حکومت در اسراییل ستیزی و آمریکا ستیزی ندارند. در نتیجه چپ، این فرصت را به جبهه راست و بلندگوهای متعددشان دادند تا آلترناتیو سوسیالیستی را، بعنوان «چپ محور مقاومتی» در کنار جمهوری اسلامی و حماس و حزب الله گذاشته و به افکار عمومی مردم ایران، بیگانگی کمونیستها با ترقی و رفاه “ایران و ایرانی” و تمایل به جنگ با دنیا (اسراییل و آمریکا بخصوص) و ادامه خط جمهوری اسلامی، تلقین و تزریق کنند. {البته خود راست ها بدلیل برخورد فاشیستی به مخالفین خود و کمبودهای تئوریک و سیاسی و تشکیلاتی در این مقطع، از حیثیت و آبروی سیاسی مطلوبی در نزد افکارعمومی برخوردار نشدند و از بالا بردن هژمونی خود در اتمسفر سیاسی ایران بازماندند.} در فضای تبلیغاتی و مسموم جریان راست، جریان چپ و کمونیست (که نماینده خواست و مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه و امنیت و رفاه اجتماعی همه آحاد جامعه است) با حمایت از حماس و حزب الله و قرار گرفتن در رکاب جمهوری اسلامی برای نابودی کشور اسراییل و مبارزه با آمریکا، تداعی گر تبدیل ایران به کوبا و ونزوئلا و کره شمالی شدند. راستهای مرتجع اما، خودشان را همراستا با جامعه جهانی و موج جهانی ترقی و پیشرفت، دنیای آزاد و همراهی با استانداردها و سیاستهای بین المللی، نشان داده اند. بطور واقعی هم، اسراییل ستیزی و آمریکا ستیزی جریانات مختلف چپ از پرو اسلامی ها تا سوسیالیست ها و حتا کمونیستها که در ضد امپریالیستی گری به هم می رسند؛ مانع هژمونی یافتن سیاسی و اقبال عمومی جامعه ایران به آنها می شود. بعبارت دیگر مردم ایران تمایلی به غرب ستیزی و ادامه کشمکش با دولتهای غربی و نوکری دولتهای چین و روسیه را ندارند و اجازه آن را به حکومت بعد از جمهوری اسلامی نمی دهند. جریانات راست و میدیای راست روی این حساب، در موقعیت تبلیغ و شانتاژ علیه آلترناتیو سوسیالیستی قرار گرفته و تلاش می کنند که از هژمونی یافتن و مقبولیت اجتماعی یافتن احزاب کمونیست جلوگیری کنند. بعنوان مثال جریانات راست مردم ایران را از سوریه ای شدن ایران ترسانده و آن‌ها را به انتخاب رضا پهلوی و از طریق ایشان منتظر رهایی توسط دولتهای آمریکا و اسراییل باشند، فراخوانده است..

در حالیکه راستها هر واقعه و تغییر و تحولی را، در راستای مطرح کردن و برجسته کردن آلترناتیو خود رو به مردم، تبدیل به یک پروپاگند تبلیغاتی کرده و ساعتها کارشناسان و مفسرین را در خدمت تزریق پرچم سیاسی خود به پرچم رهایی مردم از چنگ خونین جمهوری اسلامی می کنند؛ در صف پریشان چپ، عده زیادی مقهور این تبلیغات و جنگ روانی شده و در نفی “انقلاب زود هنگام” و “عدم آماده گی طبقه” می نویسند و می گویند هر تغییری بدون دخالت طبقه “رژیم چنج” است، و در عین حال مدعی است طبقه آماده نیست. اگر این مواضع در خدمت حفظ وضع موجود(جمهوری اسلامی) نباشد، در خدمت برجسته شدن آلترناتیو راست است و بس. اگر این جونیوریسم سیاسی و “عافیت طلبی انقلابی” و “راست روی عملی، با ادعای چپ روی” نیست، پس چیست؟ این جونیوریسم سیاسی مردم را نگران سوریه ای شدن ایران یا همان جنگ دسته جات مذهبی و قومی و کشتار مردم مدنی و تروریسم سیاسی و دخالت دولتهای خارجی می کند؛ اما آیا جمهوری اسلامی به تنهایی همه این کارها را نمی کند؟ نابودی منابع و زیرساختها و تجهیزات نظامی را گوشزد می کنند، در حالیکه همه اینها فی الحال در دست یک دولت فاشیست است. اینگونه مردم مشتاق رهایی از فاشیسم را منصرف می کنند و در چنین لحظه سیاسی است که راست ها هم مردم را از انقلاب به بهانه “تجزیه ایران” ترسانده و آنها را به شیوه مطلوب خود که عدم دخالت مردم، یعنی رژیم چنج است، قانع می کنند. این چنین است که چپ همیشه در حاشیه بوده ومی ماند؛ نه فقط خود که طبقه را هم قربانی دست به دست شدن قدرت سیاسی از بالا کرده است. همانطور که گفته شد، سوریه ای شدن و تجزیه ایران، دکترین اصلاح طلبان حکومتی است که توسط راست پروغرب پذیرفته شده و باهم در حال ضدیت با انقلاب در ایران هستند.

اقبال نظرگاهی

۲۵ دسامبر ۲۰۲۴

https://radiopayam.ca/%D8%B3%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82%D8%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D8%AD%D9%88%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA%D8%8C-%D8%B9%D8%A7%D9%82/?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=%25d8%25b3%25d9%2588%25d9%2586%25d8%25a7%25d9%2585%25db%258c-%25d8%25b3%25d9%2582%25d9%2588%25d8%25b7-%25d8%25af%25d9%2585%25d8%25b4%25d9%2582%25d8%258c-%25d9%2585%25d8%25b1%25da%25af-%25d9%2585%25d8%25ad%25d9%2588%25d8%25b1-%25d9%2585%25d9%2582%25d8%25a7%25d9%2588%25d9%2585%25d8%25aa%25d8%258c-%25d8%25b9%25d8%25a7%25d9%2582

 

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری