یکشنبه دوم دی ماه، بیش از هزار کارگر ارکان ثالث و پشتیبانی پیمانکاری در نفت و گاز گچساران با تجمع و راهپیمایی پر شکوه پیگیر مطالباتشان شدند. در این تجمع بزرگ، کارگران از جمله شعار داده اند: تولید عالی/ سفره خالی؛ و در کانال تلگرامی “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)” با توجه به این راهپیمایی اعتراضی تاکید شده است:”ما کارگران ارکان ثالث و پشتیبانی پیمانکاری نفت و گاز گچساران اعلام میکنیم، تا پایان یافتن شرایط بردگی مزدی در نفت و تحقق همه خواسته هایمان به اعتراض به اشکال مختلف و اعتصاب کامل طبق برنامه هماهنگ شده با سایر همکاران در بخشهای مختلف نفت ادامه میدهیم، سر سازش و مماشات بر سر معیشت خود نداریم و عوامل حفظ شرایط موجود با نام اتحادیه «شهید تندگویان» که به هیچ وجه خواست و اراده ما کارگران را نمایندگی نمیکنند را به رسمیت نمیشناسیم.” کارگران نفت، این چنین گوشه ای دیگر از مبارزات جاری، کشمکش دائمی طبقاتی بر علیه فلاکت روبه گسترش که باعث و بانی و حفظ و تشدید آن حکومت اسلامی سرمایه است به نمایش گذاشتند. این راهپیمایی جلوه ای دیگر از اعتراضات و راهپیمایهای اینگونه است که در جاهای مختلف ایران شکل میگیرد؛ و این گوشه ای از آن جنبش چپ اجتماعی است که سالهاست بر آن تاکید کردیم.
این چپ کف خیابان، کمونیسم امروز را نمایندگی میکند. این چپ کف خیابان، نشان داده است که توان آنرا دارد که اعتراضات اینگونه را سازمان دهد و پیش ببرد. این جنبشی است که کمونیسم کارگری میتواند و میخواهد با اتکای به آن موجبات تحولات عمیق در جامعه را فراهم آورد. این کمونیسم اتکایش به آن توده هایی است که مبارزه را نه برای اثبات “ماتریالیسم تاریخی”، نه برای اثبات “حقانیت” بحث و عمل مارکس و لنین، بلکه برای تغییر واقعی در زندگی واقعی خودشان سازمان میدهند و بر خواسته های خود تاکید دارند و برای تحمیل آن به دولت سرمایه داری در کف خیابان حضور می یابند.
این واقعیت جامعه امروز ایران است که در اعتراضات کارگران و معلمان و بازنشستگان وزنان بروز پیدا میکند. آنجا که به جنبش زنان برمیگردد، این جنبشی که معیار رهایی جامعه را رهایی زنان میدانند. این همه اما همینجوری یکهویی به دل توده معترض نیفتاده است. چپی و کمونیسمی در ایران به شدت در تلاش بوده که جنبش های اجتماعی را رادیکال کند، چرا که کمونیسم را رادیکال دانسته است. این کمونیسم به “مبارزه طبقاتی” به مثابه عقیده روبرو نشده است، بلکه در هر “دعوایی در جامعه”، در هر مبارزه ای علیه تبعیض، و برای خواسته رفاهی و هر خواست برحقی که گشایشی در زندگی مردم فراهم میکند، کشمکش طبقاتی را نشان کرده است. این بدنه اجتماعی کمونیسم متحزبی است که واقعا ” و “امید به تغییر”، این نیروی محرکه تاریخ را به واقعیتی شدنی در زندگی امروز توده های مردم میخواهد. این تفاوت این کمونیسم با آن کمونیسمی است که در دنیای توهم آلود خود غرق شده است.
چپ فریز شده در دنیای جنگ سردی قرن بیستم ، قادر به این تشخیص نیست که اعتراضات کارگری نشان دهنده بدنه اجتماعی کمونیسم است که در مبارزه روزمره طبقاتی درگیر است. و در نتیجه نمی تواند راه روشنی پیش روی خود بگذارد. کمونیسمی که ظاهرا در پی ترویج “گفتمان سوسیالیستی”، است اما نه در بطن مبارزات جاری بلکه در پی “فرهنگ سازی” میان خودش است.
واقعیات مبارزات جاری برخی مسایل را به چپ وامانده از روزگار کنونی تحمیل کرده و بنابر این به سختی میپذیرد: ” ما با اتکا به واقعیات جامعه ایران به عینه می بینیم که “گفتمان سوسیالیستی” در میان پیشروان جنبش های اجتماعی در ایران به نسبت همه کشورهای منطقه جا افتاده تر است که نمونه های کنشگری آن را در همه جنبش های رادیکال دهه اخیر می بینیم.” اما چه فایده(!) این چپ یاس و ناامیدی و بی ربطی خود را به دنیای اکنون و مبارزات جاری اینگونه فرموله میکند:” اما این گفتمان هنوز اجتماعی نشده و نتوانسته بر خرافات و عوامفریبی های تحمیل و تحمیق شده در ذهن و فکر طبقه کارگر و توده ها غالب شود.” و بعد دودستی تو سر خود میزند که ما خود متحد نیستیم چگونه میخواهیم درس اتحاد بدهیم! و بعد به دنبال “راهکارهایی است که بتواند تشتت گفتمانی درون چپ ها و سوسیالیست ها را تخفیف دهد(!)” این چپی که خود اعتراف میکند هنوز جامعه و طبقه کارگر را نمی شناسد و فراخوان میدهد:” باید ویژگی های جامعه و طبقه کارگر را شناخت” مدعی است میخواهد به تقویت “گفتمان سوسیالیستی در میان جنبش های اجتماعی” بکوشد!
این چپ صادقانه اعتراف میکند از شکاف نسلی میان ایشان و “بین چپی که در چند دهه اخیر با گفتمان، فرهنگ و راهکارهای نو مبارزه می کند” رنج میبرد. و این چپی که چنین شکاف نسلی را حس کرده است باز هم متکی به همان باورهایی که موجب این شکاف نسلی شده است میخواهد ” با ارائه تحلیلهای ماتریالیستی تاریخی، اقتصادی سیاسی و ریشههای نابرابری، استثمار و سلطه طبقاتی را پُرواضح برملا کند و همواره با تأکید بر منافع طبقه کارگر و اقشار مزدبگیر، تضاد میان کار و سرمایه را محور اصلی تحلیلهای خود قرار میدهد. این تضاد بهعنوان نیروی محرک تاریخ و مبارزه طبقاتی شناخته میشود.” این چپ هیچگاه نمی تواند این شکاف نسلی را از بین ببرد، چون مبارزه طبقاتی را یک عقیده میداند که باید به آن آگاه شد، وبه دنبال اشکال تشکیلاتی مخفی و علنی از نوع ابتدای قرن بیستم روسیه، البته از نوع کاریکاتور شده آن است.
راهپیمایی با شکوه کارگران نفت در گچساران نشانگر گوشه ای دیگر از مبارزه طبقاتی عینی و زنده در کف خیابان است. حال چپی هست که به این کارگران که شعار میدهند: “تولید عالی /سفره خالی” همیشه تحت پوشش “ترویج آگاهی سوسیالیستی” میخواهد آموزش بدهد که شما خالق ثروت هستید و اینگونه خود را راضی سازد که کاری صورت میدهد و آگاهی را با عمل انقلابی گره میزند و افق سوسیالیستی شکل میگیرد!
کمونیستها و حزبی کمونیستی که خود را حزب طبقه کارگر بداند به استقبال این بدنه اجتماعی خود میرود و سعی میکند که این اعتراضات را سازماندهی کند، بزرگ کند، جلو چشم جامعه بگیرد و نشان دهد کمونیسم رهایی کل جامعه از ستمگری وحشیانه جمهوری اسلامی سرمایه را در قدرت اجتماعی کارگران و توده های معترض به تبعیض میداند. کمونیسم کارگری متحزب در حزب کمونیست کارگری سالیان دراز تلاش کرده گفتمان سوسیالیستی را به گفتمان توده ها تبدیل کند. و این ممکن شده است چون این حزب مبارزه طبقاتی را عقیده نمیداند بلکه به عنوان یک مبارزه زنده و جاری در کف جامعه برسمیت میشناسد..
این ادعای صرف نیست، بارها تاکید کردیم این حزب، حزب کمونیست کارگری و این نوع کمونیسم را از جامعه حذف کنید، از چپ و کمونیسم هیچی باقی نمی ماند جز یک چپ درمانده که هنوز نتوانسته است “ویژگی های جامعه و طبقه کارگر” را بشناسد. کمونیسم کارگری، کمونیسم امروز است که توانسته است با جامعه چفت شود و انعکاس مطالبات انسانی جامعه طبقاتی کنونی باشد. این کمونیسم را میتوان در کف خیابان یافت و در شعارهای کارگران نشان کرد.
یاشار سهندی