در مقالات و سخنرانی ها پیشین ما از «بالا بردن آگاهی ضد سرمایه داری در میان کارگران» به کررات صحبت کرده ایم. در این جلسه این موضوع را بیشتر می شکافیم. در پیوند با این موضوع باید تاکید شود که منظور ما از بالا بردن اگاهی در میان کارگران ارتقا سطح سواد و فرهنگ و غیره مطلقا نیست. ما نمیگوئیم کارگرهای اروپایی با سوادتر هستند، یا آگاهترازکارگرهای ایران هستند. سواد ربطی به مبارزه طبقاتی از دیدگاه مارکسیستی ندارد. بحث ما بر سر آگاهی ضد سرمایهداریست که اتفاقا در کشوری مثل ایران این آگاهی در میان کارگران به طور عمومی بالاتر از همتایان اروپایی آنهاست. ما در نوشته ها و سخنرانی ها چیزی برخلاف این نگفتیم. مسئله مورد بحث ما سواد و امکانات و غیره نیست، بلکه آگاهی ضد سرمایهداری است. این آگاهی درمیان بخش کوچکی از کارگران ایران به وجود آمده، اما در میان اکثریت جمعی کارگران هنوز به وجود نیامده است.
ما مشخصا در مواردی مانند مبارزات کارگران هفتتپه با این آگاهی ضد سرمایهداری برخورد کردیم که در آنجا خود را به صورت طرح مطالبات انتقالی نشان داد (بدست گرفتن کنترل و اموز کارخانه به دست خود کارگران). اما این آگاهی به دلیل نبود سازماندهی و عدم وجود یک حزب پیشتاز کارگری (ستاد رهبری) درداخل ایران عملا منتفی میشود، افرادی که زمانی نقش برجستهای بازی کردند به راه دیگری میروند، بحثهای دیگری میکنند که بایست امروز نقد شود. البته نقد را نباید با یک برخورد شخصی یا تحریب اشتباه گرفت. همه این برخوردها با هدف پیشبرد مقاصد تدارک انقلاب صورت میگیرد. در نتیجه، گفتن این که «شما حق ندارید به کارگرانی مانند اسماعیل بخشی که پنج سال پیش خیلی مبارزه کرده و شعارهای خیلی خوبی داده، نقد کنید!»، یک برخورد بیارتباط به بحثهای مارکسیستی است. مغایر بحثهای مارکس در تزهای فویرباخ است. در این تزها مارکس در مقابل دوستان آن دوره خود به روشنی می گوید اقدامات قابل تقدیر گذشته هر مبارزی، به مفهوم سکوت در مقابل اشتباهات بعدی او نیست. برخوردهای خود مارکس در ارتباط با پدیدههای مختلف که توسط افراد گوناگون، حتی دوستان نزدیکش مطرح میشد برخورد نقادانه و هدفمند بود. مارکسیستها هم بایست این گونه برخورد کنند. مشکل در نقد و در اختلاف نظر نیست، اشکال در فحاشی و اتهامزنی است. نقد سیاسی لازمه پیشرفت نظری است. مثلا ما به برخوردهای لنین و تروتسکی در ارتباط با اتفاقات ۱۹۲۰ روسیه نقد داریم. میگوئیم اشتباه کردند. آنان با طبقه کارگر و اتحادیههای کارگری از بالا برخورد کردند، یک برخورد بوروکراتیک جدا از نیازهای واقعی طبقه کارگر. ما به عنوان مدافعان لنین و تروتسکی آنها را نقد کردیم، نقد مسئلهای نیست. افراد همدیگر را نقد میکنند و هدف آن پیشبرد مقاصد و جلوگیری از تکرار اشتباهات در آینده است. در نتیجه، این بحث کاملا ناواردی است که چرا فلانی را نقد میکنید، او خیلی زحمت کشید و غیره، دستِکم در چهارچوب بحثهای مارکسیستی کاملا بیربط است.
اما، در پیوند با سئوال اینکه چه گونه آگاهی ضد سرمایهداری و سوسیالیستی دردرون جامعه فراگیر میشود. این آگاهی از طریق طرح مطالبات انتقالی در مبارزات روزمره، اندک اندک درون کارگران و بقیه اقشار زحمتکش گسترش پیدا میکند. برخی ما را متهم میکنند که اینها بحثهای «تروتسکیستی» هستند؛ چون تروتسکی در برنامه انتقالی ۱۹۳۷-۱۹۳۸، برنامه تدوین شده برای بینالملل چهارم همین موضوعات را مطرح کرد. اما منقدین ما فراموش می کنند (یا اطلاع ندارند) که این بحثهای تروتسکی منطبق با بحثهای کمینترن در زمان حیات لنین هستند. صحبتهای او خارج از لنینیسم و خارج از مباحث انقلاب اکتبر نیست. بنابراین توصیه میکنم رفقا قطعنامهها و اسناد کمینترن را بیشتر مطالعه کنند تا از آن بیاموزیم. من درارتباط با تایید بحثهای خودمان و بحثهای تروتسکی نکاتی از اسناد وقطعنامههای مندرج در صورت جلسة کنگره سوم بینالملل کمونیست، (کمینترن) را برایتان میخوانم که در آن برنامه انتقالی و مطالبات انتقالی مطرح شدهاند. منبع آن را هم میگویم که رفقا به آن مراجعه کنند.اگر رفقای کمونیست، رفقایی که لنینیست هستند پس از ۴۵ سال اینها را مطالعه نکرده باشند از تجربه غنی انقلاب اکتبرهیچ نیاموختهاند. توجه کنید اینها قطعنامه تشکیلاتی است که دو سال پس از اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی در روسیه ۱۹۱۷ به همت دولت شوروی درمقابله با بینالمللهای پیشین که به بیراهه رفته بودند، ساخته شد. میلیونها نفر کارگر در سراسر جهان طرفدار آن بودند از جمله حزب کمونیست ایران که رهبر آن سلطانزاده از رهبران کمینترن بود. انقلاب اکتبر مانند یک زمین لرزه بر سرتاسر جهان تاثیر گذاشت و سطح آگاهی را ارتقا داد. احزاب کمونیست در سراسر جهان شکوفا شدند. میلیونها کارگر حامی کمینترن بودند. و این کمینترن میگوید:
«بینالملل کمونیست به کلیه احزاب کمونیست جهان توصیه میکند که به جای برنامه حداقل سانتریستها و رفرمیستها برای مطالبات مشخص پرولتاریا، در قالب بخشی از سیستم مطالباتی که در کلیت خود قدرت بورژوازی را به چالش کشیده، پرولتاریا را سازمان داده و مراحل مختلف نبرد برای دیکتاتوری پرولتاریا را مشخص میکند، مبارزه کنند» (رفقا توجه کنید کمینترن در مورد برنامه حداقلی بهنام منشور که سال پیش رفقا از آن حمایت کردند چه میگوید برای برنامه حداقل مبارزه نکنند). کمینترن ادامه می دهد:
«این مطالبات بیانگر نیازهای زیستی (حیاتی) تودههای عظیم پرولتاریا باشد»، ( رفقا توجه کنند که دارد صحبت از مطالباتی میکند که حداقلی نباشند ). ادامه می دهد «طوری که آنها متقاعد شوند که بقای ایشان به تحقق این مطالبات وابسته است. اگر این طور شود مبارزه برای مطالبات بدل به نقطه آغازین مبارزه برای قدرت خواهد بود، ادامه می دهد: «وظیفه احزاب کمونیست فراخواندن تودهها به مبارزه نهایی نیست» (یعنی نروید درخیابان شعار زندهباد سوسیالیسم، لغو کار مزدی، با پرچم سرخ وارد میشویم و غیره، بدهید. حالا جای این شعارها نیست، چون توازن قوا در کشورهای اروپایی، در سراسر جهان به نفع ما نیست، حالا دوران انقلاب نیست ) ادامه می دهد: «بلکه تشدید مبارزه موجود است، یعنی تنها عاملی که قادر است پرولتاریا را به مبارزه برای اهداف نهایی سوق بدهد».
میبیند که در اینجا، در کمینترن دوران لنین از مطالبات انتقالی نام برده میشود. مطالبات انتقالی از سطح آگاهی فعلی شروع میشود، اما خود را محدود به مطالبات حداقلی رفرمیستی نمیکند و در عینِحال شعارهای پرطمطراق حداکثری هم نمیدهد، کمونیستها بایست آگاهی موجود در جامعه را ارتقا دهند. تنها راه ارتقای آگاهی موجود که متمایل به جریانات رفرمیستی و سندیکالیستی و غیره است طرح مطالبات انتقالیست. مثلا همین مطالبهای که در هفتتپه مطرح شد: مطالبه گرفتن کنترل در دست خود، اشغال کارخانه، بازکردن دفاتر دخل وخرج پیمانکاران. اینها شعارهای انتقالی هستند. با استفاده از طرح این مطالبات تودههای کارگری که به آگاهی ضد سرمایهداری نرسیدهاند تدریجا به حرکتهای ضد سرمایهداری نزدیک میشوند. مشخص است که دولت سرمایهداری در هیچ زمانی نمیتواند این مطالبت را تحقق ببخشد. در نتیجه برای هر کارگری سئوال ایجاد میشود: چرا دولت به این درخواستهای صنفی دموکراتیک پاسخ نمیدهد؟ پیمانکار میگوید پول ندارم و کارگران هم درخواست میکنیم اگر پول ندارید: دفترها دخل و خرج تان را علنی کنید و نشان ما بدید تا ببنیم چقدر پول در صندوق هست و چه حقوقی مسئولان می گیرند و به کدام فرمانده سپاه وصل هستند! ما که درخواست عجیب و غریبی نکردیم. به این تقاضا ساده تازه ما را سرکوب هم میکند. کارگران در نتیجه به اینکه دست دولت در دست سرمایهدارهاست پی می برند. این روش طرح مطالبات انتقالی است که مورد تایید کمینترن برای طرح و اعمال در سراسر جهان قرار گرفت.
بدیهی است اگردفاتر دخل خرج پیمانکاران باز بشود تمام اسرار این دولتی که وانمودمی کنند نماینده کارگران است برملا میشود، نشان داده میشود که حقوق های این پیمانکاران صدها برابر بیشتر ازکارگرهاست و افرادی که درصدر قدرت قرار گرفته اند آقازاده های فرمانده های سپاه پاسداران هستند، ارتباطات بین المللی دارند و از طریق این ارتباطات ها میلیون ها ثروت انباشت میکنند و جیب طبقه کارگر را میزنند و با آن جنگ های نیابتی راه می اندازد. کارگران به اهمیت برداشتن این قدم پی میبرند، برداشتن قدم های بعدی هم به دنبال خواهد آمد. بنابراین آگاهی کنونی صنفی شان ارتقا پیدا میکند. این است، آنچه تجربه غنی تاریخ ما در کمینترن میگوید نروید حرف های بزرگب زرگ بزنید که از روی سر طبقه کارگر رد بشود به دنبال روی از برنامه حداقلی نروید. بروید مطالبات انتقالی را مطرح کنید که آگاهی فعلی رایک قدم به جلو منتقل کند. البته ده ها مورد مطالبات را هم در برنامه انتقالی طرح شده است. این است که ما باید درس بگیریم دیگر نمیتوانیم همینطوری حرافی های عمومی پنجاه سال پیش را باز بیاییم تکراربکنیم که «وضع خراب است»، خب کی میگوید که وضع خراب نیست، که ما باید «اخبار را در بین خودمان پخش کنیم»، خب اخبار را هم پخش کنید ولی مسئله اصلی را انجام نمیدهید، کمونیست ها مسئله اصلی راانجام نمی دهند و آن هم اینکه از استالینیسم، هنوز گسست نکرده اند. از مائویسم از استراتژی مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی هنوز برش نکرده اند. این سازمان ها سیاستهای اشتباه را اتخاذ کردند به همین جهت از خمینی دفاع کردند وبه این علت است که ما شکست خوردیم، انقلاب سوسیالیستی میتوانست با سرنگونی نظام شاهنشاهی به پیروزی برسد.
همان زمان اگر پیشتازان ما، اگر جوانان مارکسیست ما، به جای اینکه هسته های چریکی خارج از طبقه بسازند چند سال پیش از انقلاب به درون طبقه کارگر رفته هسته های مخفی ساخته بودند و آگاهی پرولتاریا، طبقه کارگر را براساس بحث های کمینترن ارتقا میدادند، زمانی که شرایط دگرگون میشد، شرایط انفجاری و شرایط اعتلای انقلابی که درجامعه بوجود می آمد طبقه کارگر از مارکسیست ها حمایت می کردند تا ازخمینی. این درس بزرگ از سال ۱۳۵۷ است که شکست خوردیم به دلیل سیاست های اشتباه به دلیل ندانم کاری ها به دلیل استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه، به دلیل اینکه که تمام اشتباهاتی که استالینیسم به جای گذاشت، جریانات مختلف، جریانات چریکی در آمریکای لاتین وغیره بجا گذاشتند ما آنها را در ایران تکرارکردیم و شکست خوردیم، تازه از خمینی هم حمایت کردیم خب این رفقایی که از این سوابق هستند باید از این اشتباهات درس بگیرند،برش کنند، بروند به طرف پیشتازان کارگری و از ابزاری که کمینترن توصیه می کند استفاده کنند این الفبای کارانقلابی در ایران است. ۵ آذر ۱۴۰۳
گفتار مازیار رازی در کلاب هاوس https://linktr.ee/mazraz
ضرورت طرح مطالبات انتقالی در انقلاب کارگری /مازیار رازی