رژیم های دیکتاتوری بنا به ماهیت، در طول عمر خود گرفتار دو راهی بقا و مارپیچ مرگ( Death Spiral ) می شوند. در پروسه ۴۵ ساله فاشیسم دینی، هم چند بار این رژیم ضد تاریخی به این دو راهی رسیده است ولی هر بار با کمکهای امداد غیبی! از سوی استعمار و بیگانه از خطر جسته است و به عمر ننگینش ادامه داده است. مرحله کنونی هم یکی از آن دوراهی های بقاست که رژیم به آن رسیده است. ۱۴ ماه پیش رژیم در آغاز جنگ غزه “مست از باده” حمله حماس به اسراییل، خیالاتی ضد بشری در سر می پروراند. حالا در پس ۱۴ ماه جنگ و ریخته شدن جانهای بیگناه به تنور این جنگ، ناچار شده است به مزدوران و نیابتی های حزب اللهی اش فرمان دهد که با زانوان خونین توافق آتش بس را امضا کنند.
اسرائیل و حزبالله اخیراً با یک آتشبس موافقت کردند که با میانجیگری ایالات متحده و فرانسه انجام شد و به ۱۴ ماه درگیری بین آنان پایان داد. این توافق شامل عقبنشینی حزبالله به شمال رودخانه لیتانی و استقرار ارتش لبنان در جنوب این کشور است، مناطقی که قبلاً تحت کنترل حزبالله قرار داشتند. شکی نیست که با ضرباتی زنجیره ایی که حزب الله در حدود دو ماه گذشته دریافت کرده، این آتشبس یک شکست برای حزبالله و رژیم محسوب میشود. حزبالله نیروهای زیادی (تخمین زده میشود تا ۴۰۰۰ کشته) ، سه لایه فرماندهی و لایه رهبری حزب و زیرساختهای نظامی و لجستیکی و بخش زیادی از منابع مالی و نیز همان موشکهایی که رژیم در آنجا انبار کرده بود را از دست داده است. علاوه بر این الزام به عقبنشینی از مناطق جنوب رودخانه لیتانی نیز یک عقبگرد برای نفوذ عملیاتی آن در نزدیکی مرزهای اسرائیل محسوب میشود . علاوه بر این، مفاد آتشبس، اجازه تسلیح مجدد حزبالله را نمیدهد و دست اسرائیل را برای پاسخ به هرگونه نقض آتشبس باز گذاشته است. این محدودیتها بطور قطع به هدف مانع از بازیابی سریع توان نظامی حزبالله در مفاد گنجانده شده است.حزبالله اما با الگو برداری از رژیم سعی میکند شکست مفتضحانه خود را با تبلیغات، پیروزی جلوه دهد.
تا اینجا آتشبس یک شکست برای حزبالله و ایران تلقی میشود، اما در عین حال به اجرای بلندمدت مفاد آن و پیامدهای سیاسی گستردهتر در لبنان و منطقه هم بستگی دارد.آتشبس همچنین موجب تقویت اقتدار دولت لبنان در مناطقی که قبلاً تحت کنترل حزبالله بوده میشود و در نتیجه نفوذ حزب الله را بیش از پیش کاهش می دهد. در غیر این صورت، هرگونه نقض آتشبس میتواند تنشها را دوباره شعلهور کند. به عبارت دیگر اگر آتشبس اجرا شود، اسرائیل به هدف خود در کاهش تهدیدهای فوری از سمت لبنان دست یافته است. اما این موفقیت به طولانیمدت بودن آرامش در مرز بستگی دارد. در هر حال با قاطعیت می توان گفت: با خسارات سنگین انسانی و فرماندهی، لجستیکی و مالی حزبالله برای دههها از بازیابی توان کامل خود بازخواهد ماند.
مختصات رژیم:
حزب الله همچنانکه دیدیم در شرایط بسیار ضعیفی پای آتش بس رفت و این توافق در عین حال تاثیر مستقیم و جدی روی رژیم آخوندی دارد. فاشیسم دینی ایران به عنوان پدر خوانده حزب الله در منطقه برای پیشبرد استراتژی توسعه طلبانه اش در منطقه به هدف برپایی امپراتوری شیعی در سه دهه گذشته، با سه کارت بازی کرده است: نیروهای نیابتی ، صنعت موشکی ، و صنعت اتمی. بررسی سه کارت رژیم نشان دهنده مختصات فعلی رژیم است .
-الف) شکست در استراتژی نیروهای نیابتی :: همانطور که دیدیم حزبالله ابزار اصلی رژیم ایران در سیاست خارجی و برای تهدید اسرائیل است. ضرباتی که در این جنگ خورد، نهتنها قدرت عملیاتی حزبالله را تضعیف کرد، بلکه آن را وادار به آمدن پای توافق آتش بس به فرمان رژیم، کرده است.
نیروهای نیابتی دیگر: سایر نیروهای نیابتی مانند حوثیها و شبهنظامیان عراق نیز ضربه خورده هستند. حتی اگر ایران بخواهد این نیروها را تقویت کند، فشار اقتصادی و سیاسی داخلی این امکان را محدود کرده است.
-ب) بحران اقتصادی و ورشکستگی داخلی: رژیم در آستانه فروپاشی اقتصادی قرار دارد؛ تورم، کاهش ارزش پول ملی، بیکاری گسترده و کاهش درآمدهای نفتی، توان رژیم برای سرمایهگذاری را بهشدت محدود کرده است.فشارهای خرد کننده تحریمهای آمریکا و غرب، بهویژه در زمینههای نفت و بانکداری، دسترسی ایران به منابع مالی را دشوارتر کرده است. و با آمدن ترامپ دشوارتر هم خواهد کرد. با توجه به قطعنامه محکومیت شورای حکام آژانس اتمی، چکانده شدن ماشه بازگشت تحریم های کامل سازمان ملل همچ.ن شمشیر داموکلس بر بالای سر رژیم است.
ج) بحران موشکی و امنیتی : حملات اسرائیل در سوریه و ایران، مراکز موشکی و پهپادی را هدف قرار دادند. همچنین ادعاهای تبلیغاتی ایران درباره توانایی موشکیاش زیر سؤال رفته است، که این به کاهش قدرت بازدارندگی آن منجر میشود.
د) بحران داخلی و نارضایتی سیاسی اجتماعی: اعتراضات گسترده و نارضایتی عمومی بهویژه پس از اعتراضات ۱۴۰۱ نشان داد که رژیم روی بشکه باروت نشسته است و هر آن احتمال دارد جرقه انفجار زده شود. علاوه بر این رژیم با
بحران جانشینی هم روبروست. بیماری خامنهای و وجود بحران جانشین مشخص، آینده آخوندها را با یک خلأ قدرت روبهرو کرده است که به جنگ گرگها در درون نظام دامن زده و نظام را به سمت فروپاشی می برد.
دو راهی بقا ؟
در چنین شرایطی رژیم به دو راهی بقا و مارپیچ رسیده است. گزینههای پیش روی رژیم چه می تواند باشد؟
گزینه اول: مذاکره و امتیاز دادن به غرب
اگر رژیم تصمیم بگیرد که به سمت مذاکرات گسترده با آمریکا و غرب برود، باید امتیازاتی کلان مانند توقف برنامه اتمی و موشکی و کاهش نفوذ منطقهای را بپذیرد. این اقدام اگرچه ممکن است برای رژیم زمان بخرد، اما به ضعف و تضعیف کیفی قدرت آن منجر خواهد شد.و البته چنین تصمیمی به جنگ گرگهای رژیم دامن خواهد زد. و شروع روندی است که به فرهنگ رژیم، به سرکشیدن جام زهر های پیاپی منجر خواهد شد و در انتهای تونل ، کالبد ضعیف شده نظام در زیر قیام مردم متلاشی خواهدشد.
گزینه دوم: رفتن به سمت ساخت بمب اتم
خطر تسلیحات هستهای: تصمیم به ساخت بمب اتمی، خطرات بزرگی مانند حمله نظامی از سوی اسرائیل یا آمریکا و افزایش تحریمها را به دنبال خواهد داشت. در حالی که مردم به فقر وحشتناک کشیده شده اند و از فشارهای اقتصادی رنج میبرند، افزایش هزینهها برای ساخت بمب اتم، شکاف میان مردم و رژیم را عمیقتر میکند.
نتیجه: رژیم آخوندها در بنبست چند جانبه زیر قرار دارد:
داخلی: نارضایتیهای اجتماعی، بحران اقتصادی، و بحران جانشینی.
خارجی: فشارهای اسرائیل، آمریکا، و متحدان اروپایی و عرب منطقه.
استراتژیک: شکست در توسعهطلبی از طریق نیروهای نیابتی و تضعیف قدرت نظامی.
پرسش کلیدی: آیا این بنبست ها به سقوط منجر میشود؟
رژیم در بن بست ضعیفتر از هر زمان دیگری است. اما خود بخود سقوط نمی کند . هر تصمیمی که بگیرد (مذاکره، یا ساخت بمب اتم) باعث کاهش کیفی قدرت آن خواهد شد. بنابراین، با توجه به شرایط داخلی و خارجی، مسیر رژیم بهسوی تضعیف بیشتر است. باید با هشیاری و آمادگی، تدارک قیام آتشین مردم را در پیش روی قرار داد.. زمان آن است که همه نیروهای مردمی و جمهوریخواه در اتحاد عمل با یگانه آلترناتیو شورای ملی مقاومت و تشکیلات داخلی و خارجی مجاهدین، با گسترش هر چه بیشتر کانون های شورشی ضربه نهایی را در قیامی آتشین به رژیم وارد کنیم.
نعمت فیروزی ۱۰ آذر۴۰۳ برابر با ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴