زمینه های کاربرد عملی و شکل گیری تفکر شورایی، خودگردانی یا خود مدیریتی، دموکراسی مستقیم و پی بردن به خردِ جمعی و به کار گیری خرد جمعی، از سوی کارگران و مزدبگیران به مرور زمان، یادگیری شده است. باید اشاره کرد، که جنبش خود انگیختهی کارگران و مزدبگیران یک باره وغریزای به وجود نمی آید و از آسمان نازل نمی شود، بلکه دریک روند تجربی و عمل مبارزاتی کسب می شود. به دلیل بحران های کوتاه و یا بلند مدت جوامع سرمایه داری، جنبش های خودانگیختهی کارگران ومزدبگیران برای بدست آوردن مطالبات خود، ابتدا به اعتراض، اعتصاب، تظاهرات ودر قدم بعدی دست به اشغال کارخانه ها و مؤسساتی خواهند زد که یا به حال خود رها شده اند و یا دستمزد و مطالبات کارگران و مزدبگیران را داده اند. این وضعیت درانقلاب شکست خورده ۵۷ ایران، دربخش ها و شاخه های صنعتی کارخانه ها ومؤسسات، بخصوص در تهران و شهرهای صنعتی دیگراتفاق افتاد. بعنوان مثال در قرن ۲۱ یعنی در بحران مالی سال ۲۰۰۰-۲۰۰۱ اشغال کارخانه ها و مؤسسات درآرژانتین شروع شد که به یک بحران سیاسی اقتصادی تبدیل گردید. این روند به اوروگوئه، برزیل و ونزوئلا کشیده شد. البته شدت و عمق بحران ونزوئلا در حد برزیل وآرژانتین نبود، با اینحال اغلب سرمایه داران سرمایه های خود را از ونزوئلا خارج کرده، کارخانه ها ومؤسسات را به حال خود رها کرده فرار کردند. ازبحران مالی سال ۲۰۰۱ و ادامه ی بحران در ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۸ در آرژانتین ۴۰۰ کارخانه و مؤسسه در اشغال کارگران و مزدبگیران باقی مانده است که بصورت خود مدیریتی و بخشن بصورت تعاونی اداره می شوند. بنا براین در برزیل ۷۲ کارخانه ومؤسسه، در اوروگوئه ۲۲ کارخانه و مؤسسه، و در ونزوئلا ۸۰ کارخانه و مؤسسه. همچنین این روند در کشورهای آمریکا و اروپا گسترش یافت. این نشاندهنده ی این است که کارگران و مزدبگیران بدون وجود سرمایه داران، خود می توانند به وضعیت بلاتکلیفی کارخانه ها و مؤسسات را سامان اقتصادی و سیاسی دهند و حتی به تولید محصولات بیشترو سالم تری بپردازند. در روند خودمدیریتی کارگری تجارب مختلفی بدست آمده است. اینکه کارگران و مزدبگیران با حرکت خود انگیخته ی خود درانتظار فراخوان سندیکاها، اتحادیه ها و احزاب و سازمان های چپ نماندند و خود با شناخت و تجربه ی خود تا جایی که توان داشتند و شرایط مناسب بود، به تسخیر کارخانه ها و مؤسسات پرداخته، خود گردانی، خود مدیریتی و دموکراسی از پایین را در کارخانه ها و مؤسساتی که در اختیار داشتند عملی می ساختند. کارگران و مزدبگیران، با تسخیرجمعی کارخانه ها و مؤسسات، وتصمیمات جمعی روزانه و هفتگی، مجمع عمومی مشترکی برای پیشبرد مطالبات جمعی شان به وجود آوردند. به این ترتیب تحولات جالبی از نظر روانی، منش جمعی و روابط اجتماعی بین کارگران و مزدگیران بوجود می آید، که پایه های بنیادی تفکر شورایی است و از سویی برای دنیای سوسیالیسم تجربه ی با ارزشی در آینده ی کارگران و مزدبگیران خواهد بود. یکی دیگر از تجارب کارگران در روند بحران این بوده که توانسته اند با اشغال کارخانه ها ومؤسسات، با شوراهای کارگری، کنترل و مدیریت کار گری و تعاونی کارگری را برای تامین زندگی روزمره ی خود و جلوگیری از بیکاری و … تشکیل دهند، هر چند در شرکت و یا کارخانه ای که به صورت تعاونی اداره می شود، دراین کارخانه و مؤسسات، ساختار سلسله مراتبی مثل هیئت مدیره، مدیرعامل، رئیس، استادکار و یا سرکارگر خبری نیست. برخلاف گذشته که شرکت بدون اندیشه ی و سازمانیابی سلسله مراتبی، بدون هیئت مدیره، استاد کار و سرکارگر غیر قابل تصوربود. در سازمانیابی شورایی و خود مدیریتی و دموکراسی کارگری از پایین، با خرد و تصمیمات جمعی محصولات تولید و به فروش می رسد. اما باید توجه داشت که کارخانه ها و مؤسساتی که به شکل تعاونی کارگری خودگردانی می شوند با مدیریت کارگران و مزدبگیران هدایت می شوند. در مدل وروش تعاونی های کارگری، مالکیت برابزار و وسائل تولید از سرمایه داری دولتی و یا خصوصی خلع ید می شود و کارگران را سهام دار اصلی شرکت کرده و کماکان کار مزدی، انباشت سرمایه برای اجیرکردن ادامه پیدا می کند. این شیوهی خلع ید در دراز مدت رقابت بازار سرمیه داری را مجددن احیا و دامن خواهد. در صورتیکه تفکر شورایی ضد سرمایه داری فرق اساسی با تفکر تعاونی های کارگری دارد. تعاونی کارگری بر این تئوری بنا نهاده شده است: « کارخانه ویا مؤسسه را اشغال کنیم، محصول تولید کنیم و سودش را بین خودمان تقسیم کنیم» تفکر شورای ضد سرمایه داری از این تنگ نگری فراتر می رود و به جهان وطنی می اندیشد. تفکر شورایی در ابتدا نه به آزادی کارگران و مزدبگیران، بلکه به رفع کارمزدی کارگران و مزدبگیران یک جامعه، بهرهایی جهان از زیر یوغ سرمایه می اندیشد. طبیعی است که در بحران سیاسی اقتصادی یک کشور شیوه های مبارزه و سازمانیابی مختلفی وارد جنبش می شود و ما کارگران و مزدبگیران برای رهایی خود فقط به تفکر شورایی ضد سرمایه داری نیازداریم که هم خود را از بند کار مزدی رها کنیم و هم اینکه جامعه را از روابط و سنن کهن و دست و پا گیراسطوره ها رها سازیم.
با چه روشی طبقهی کارگرو مزدبگیران می توانند بر سرمایداری غلبه کنند و پیروز شوند؟
این سوالی است که حدودن ازدوقرن پیش تا کنون در برابر جنبش کارگران و مزدبگیران قرار دارد. امروزه قیمت حداقل دستمزد آنقدر پایین نگاه داشته می شود که مزدبگیران را وادار به مبارزه می کند. تازه این حد اقل دستمزد بدون اعتصاب و رویارویی با سرمایه داران پرداخت نمی شود. شاید بدانیم که یکی از روش های اولیه ای که طبقه ی کارگر به عنوان راه کار درمبارزه با سرمایه دار بکار می برد، تشکیل مجمع عمومی، اعتصاب و اعتراض است. روند مبارزه بین کار و سرمایه تضاد این دو را آشکارتر کرده و باعث جدال طبقاتی می شود. در بدو این جدال، طبقه ی کارگر توانست اتحادیه ها و سندیکا های خود را تشکیل دهد. این سازمان ها در اواسط قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ گاهن توانستند وظیفه ی مبارزه ی طبقاتی را دنبال کنند. اما زمانیکه سیستم سرمایه داری دربرخی از کشور ها تثبیت شد، رهبران اتحادیه های کارگری و سندیکاها، برای بقای خودشان مبارزه ی طبقاتی را کنارگذاشته و خود را با سرمایه داری همسوکرده و شیوهی رفرم و چانه زنی را در پیش گرفتند. مبارزات جنبش کارگری سالها طول خواهد کشید، که بتواند این سازمانها را دور بزند. برای روشن شدن قضایا کمی به عقب بر می گردیم: قبل ازجنبش چارتیست ها، جنبش کارگری لودیست ها در تعیین تکلیف مطالبات کارگری مبارزه می کردند. به باور من لودیست ها بعنوان یک جنبش ضد سرمایه داری مطرح شدند. درآن زمان هنوز انقلاب صنعتی درانگلستان گسترش پیدا نکرده بود و کارگران برای بدست آوردن مطالبات خود سرمایه داران را با اعتصاب و اعتراضات خود غافل گیرکرده و تولید را متوقف و کارفرما را مجبور به پرداخت مطالبات خود می کردند. کارگران در صورت بی اعتنایی سرمایه داران به پرداخت مطالباتشان، دست به تخریب ابزارو وسائل تولید می زدند. این وضعیت در کارخانه ها و کارگاه های سراسر انگلستان حاکم بود. اما برای جلوگیری و سرکوب اعتراضات کارگری قانونی به نام قانون ۱۸۰۰ در پارلمان تصویب شد و اعتراضات و اعتصابات کارگران را ممنوع اعلام کرد. با اینحال مبارزه ی طبقاتی جنبش کارگری به اشکال مختلف ادامه داشت. تا اینکه در سال ۱۸۲۴ دولت سرمایه داری انگلستان براثر فشارجنبش کارگری این قانون را لغو کرد. بعد از آن چارتیست ها که بخشی از جنبش رفرمیستی کارگری در انگلسان را شامل می شدند توانستند جایگاه واقعی مبارزه ی طبقایی را با مبارزه ی فرمیستی تغییر داده وعروج و رشد سندیکا ها و اتحادیه های چانه زن را رقم زنند. بعد از انگلستان اولین جنبش کارگری ضد سرمایه داری فرانسه در سال ۱۸۳۱ با خیزش بافندگان در شهرلیون شروع شد. کارگران بافنده ی لیون در فاصله ی سه سال دو بارعلیه سیستم سرمایه دارای و نظام سیاسی فرانسه شورش کردند و به پا خواستند. بار اول در نتیجه ی عدم پایبندی کارفرماها به تعیین حداقل دستمزد صورت گرفت. کارگران بافنده می دانستند که حد اقل دستمزد رقابت میان کارگران را شدیدن کاهش می دهد. از این جهت کارگران بافنده به همراهی کارگران و پیشهوران برخی شاخههای دیگرِ صنایع شهر لیون واطراف شهر، دست به اسلحه بردند و شهر را برای یک هفته به دست گرفتند که در این درگیری تعداد زیادی از کارگران و نیروهای پلیس کشته شدند. باید توجه داشت که در حین یک هفته ی تسخیر شهر لیون و بعد از آن، جو شهر لیون و شهرهای اطراف آن کلن تغیر کرده بود، مردم درمورد پیروزی به بحث و دخالتگری می پرداختند. جومنطقه بکلی سیاسی شده بود و این تاثیر مثبتی از نظر سیاسی طبقاتی در منطقه و کل کارگران فرانسه داشته است. اما بدلیل اینکه جنبش سراسری نشد، دولت فرانسه توانست سرکوبش کند.
در همین دوره، شورش کارگران نساج آلمان درماه یونی تابستان ۱۸۴۴ منطقهٔ شلیزی Schlesie واقع درلهستان کنونی، دست به شورش برعلیه کارخانه داران و کارفرمایان زدند. این اولین شورش بخشی ازجنبش طبقه ی کارگر آلمان است که مستقیمن سرمایه داران را هدف قرار داد و یک جنبش ضد سرمایه داری بود. دریونی ۱۸۴۴، نزدیک به ۵۰۰۰ کارگر نساج منطقه ی شیلزی، ابزار تولید وماشینها را در کارخانه ها و کارگاهها هدف قراردادند و شکستند، و بعدن در روند مبارزات خود به خانهها واملاک کارخانه داران و مغازهها حمله کرده و اموالشان را که از دستمزد پرداخت نشده ی کارگران انباشت شده بود باز پس گرفته و بین خودشان تقسیم کردند. درابتدا کارخانه داران و سیاستمداران وقت با ترفندها و حیله های ضد کارگری برای آرام کردن کارگران، بین آنها غذا توزیع می کردند، اما برای سرکوب شان همزمان ارتش را از وقوع شورش با خبر می کردند. ارتش پروس به سرعت وارد عمل شد و شورش را به خاک و خون کشید و سرکوب کرد و عده ی زیادی از رهبران شورشیان دستگیر شدند. از دهه ی ۲۰ و دهه ۴۰ شورش های مختلفی اما منفرد و جداگانه دراروپا و بخصوص انگلستان، فرانسه و آلمان به راه افتاده که شدیدن به وسیله نظامیان این دولت ها سرکوب شدند. قبل از سرکوب ها جنبش رفرمیستی کارگری کمتر شانس رشد و برآمد داشت، اما بعد از سرکوب جنبش کارگری ضد سرمایه داری، رفرمیسم توانست زمینه را برای پارلمانتاریسم، سندیکالیسم و اتحادیه های چانه زن از یک سو واز سویی پای احزاب چپ و راست رفرمیست را به پارلمان بورژوازی بعنوان نمایندگان سیاسی طبقه ی کارگر باز کند. بر بستر این واقعیات، بخشن جنبش های خود انگیخته ی کارگری ومزدبگیران سعی کردند با راه حل تفکر شورایی ضد سرمایه داری راه خود را از رفرمیسم جدا کنند. در واقع جنبش های ضد سرمایه داری که که در بالا یاد آوری شد، زمینه ساز جنبش شورایی مثل کمون پاریس بود و بعد ها در کشورهایی مثل روسیه ۱۹۱۷، آلمان ۱۹۱۸-۱۹۱۹ جنبش شورایی اوج گرفت و تغییرات کوتاه مدتی را در این کشورها بوجود آورد.
کمون پاریس مهمترین روش تفکر شورایی ضد سرمایه داری بود که طبقه ی کارگر درروند مبارزات خود، شیوه ی غلبه بر سرمایه داری را از آن آموخت. نباید از نظر دور داشت که برای مارکس هم تئوری چگونگی غلبه طبقه ی کارگر بر سرمایه دار، با رویداد کمون پاریس استحکام بیشتری به خود گرفت.
حال ما با تفکر شوراهای ضد سرمایه داری چگونه می توانیم به راه کارهای تغییر جامعه فکرکرده و این جامعه را تغییر دهیم؟ آیا مطرح کردن مطالباتی مثل تعیین حداقل دستمزد و مبارزه برای اضافه دستمزد، مبارزه برای کوتاه کردن ساعت کار روزانه، سهمی در تغییراساسی کارمزدی در جوامع سرمایه داری دارند. سوال منِ کارگر این است، که چرا بیش از یک قرن واندیست که روند چانه زنی یا معامله ای که بین اتحادیه های کارگری و اتحادیه ی کارفرمایان و یا دولت سرمایه داری همچنان ادامه دارد و ما شاهد تغییرات اساسی در زندگی ومعیشت کارگران ومزدبگیران نیستیم؟ به هرحال فعالین جنبش کارگری نباید فراموش کنند، که مبارزه برای «بهبود زندگی کارگران در چارچوب سیستم سرمایه داری» هرچند یک مبارزه برای زندگی بهتراست، اما شیوه ی استثمار و بهره کشی از کارگران و مزدبگیران را نه تنها از بین نمی برد، بلکه نگاه کارگران و مزدبگیران را به سیستم سرمایه داری خوش بینانه می کند. برای ما کارگران ومزدبگیران روشن است، که نحوه ی فکری چانه زنی و معامله گری با سرمایه داران به رابطه ی استثمارگرانه کار و سرمایه قانونیت می بخشد. لازم به یاد آوری ست، که جنبش کارگران ومزدبگیران کشورهای صنعتی و در حال توسعه توانسته است اضافه دستمزد و حداقل دستمزد را به سرمایه داران تحمیل کند و سطح استاندارد زندگی خود را بهبود بخشد. اما در عوض به توهم اکثر کارگران و مزدبگیران به رفرمیست ها دامن زده است. بیش از یک قرن است که فروش نیروی کار و کارمزدی به قوت خود باقی ست و کارگران و مزدبگیران مجبورند که نیروی کار خود را نازل و با قیمتی که به سرمایه داران لطمه وارد نشود بفروشند. تاریخ مبارزات رفرمیستی سندیکالیستی و اتحادیه های کارگران ومزدبگیران این جوامع و بخصوص جامعه ی ایران شاهد این وضعیت هستند.
سیستم فکری چانه زنی و تعیینِ تکلیف کردن برای طبقه ی کارگر و مزدبگیران از سوی اتحادیه های کارگری و سندیکاهای کشورهای صنعتی، با میزگردهای هرساله ی رفرمیست های ایران برای تعیین حداقل دستمزد و حفظ سیستم سرمایه داری، بسیار شباهت دارد. اما قابل توجه است، که چپ های سنتی این کشورها در موضع گیری به مسائل نام برده موضع گیری مشترکی برای حل آن ارائه می دهند. و از این نوع تعرفه بعنوان برد مبارزه ی طبقاتی مزدبگیران نام برده و سخن می گویند. اگر سعی و کوشش جنبش کارگران و مزدبگیران و فعالان آن هر ساله فقط در رابطه با اضافه دستمزد، حد اقل دستمزد و یا موارد غیر بنیادی در قانون سود بری سرمایه دارها نباشد و موجب تاثیرات ریشه ای در زندگی کارگران و مزدبگیران نشود، مبارزه ی آن ها فقط به نفع حفظ جامعه سرمایه داری و استثمار دائمی خود ودیگر مزدبگیران خواهد بود. البته لازم به یاد آوری است که جنبش کارگری در تاریخ مبارزات خود معضلات مهمی را مثل پایین آوردن ساعات کار و دربخش سلامت( تحمیل بیمه های کاری و بهبود شرایط کار) توانسته حرکت بنیادی تری پیش ببرد. بخصوص کاهش ساعات کار و نفی اضافه کاری، تعطیلاتی مثل تعطیلی روزکارگر تاثیرات ریشه ای تری در گرایش نزول سود سرمایه دارد و بخشی از مبارزه ی ضد سرمایه داری کارگران ومزدبگیران می باشد. تاریخ جنبش کارگری شاهد بیش از دویست سال مبارزات رفرمیستی و فریاد ما کارگران برای تعیین حداقل دستمزد، حق مسکن، حق اولاد و هزینه های دیگر خانواده های کارگران و مزدبگیران است. و دلیل اش بازار لگام گسیخته سرمایه است که بلافاصله بعد از بالا رفتن دستمزدها، قیمت کالاهای ضروری زندگی افزایش پیدا می کند و در جوامعی مثل ایران و یا جوامع درگیرِ بحران اقتصادی چندین درصد بالا می رود. در نتیجه کارمزدی و استثمار کار کماکان ادامه می یابد و جیب کارگران ومزدبگیران بتدریج خالی و خالیتر می شود. و به این ترتیب ارزش اضافی و ثروت اندوزی وانباشت سرمایه داران کماکان ادامه می یابد، سود سرمایه بیشتر و بیشتر خواهد شده و فاصله ی طبقاتی عمیق تر می شود. سؤال برای ما کارگران، مزدبگیران و فعالان کارگری این است که آیا ما باید با همین وضعیت نا بسامان و متذلذل موجود بسازازیم؟ یا اینکه در صدد تغییر آن باشیم؟ تاریخ مبارزه ی طبقاتی به ما آموخته است، که مبارزه ی طبقاتی طبقه ی کارگرومزدبگیران به سازمان واقعی خود یعنی شوراهای کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه داری نیاز دارد که هیچ گونه آشتی طلبی با استثمارگران و سرمایه داران نداشته باشد. واقعیت این است که اتحادیه های کارگری و سندیکاهایی که قانونی وبا اجازه ی قوانین سرمایه داری خود را سازمان داده اند، اجزایی از سیستم سرمایه داری می باشند، و چنانکه فعالیت ها ی تاریخی شان نشان می دهد این نوع از سازمان ها بیشتر درصدد پیدا کردن راه حلی برای ایجاد تعادل میان کار و سرمایه هستند. دلیلش هم روشن است، زیرا این سازمان ها سازمان های ضد سرمایه داری نیستند و با بالارفتن مبارزات ضد سرمایه داری به وسیله ی جنبش شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه و خود سالار، جایگاه ویژه ای برای ریزه خواران وحافظان سرمایه باقی نمی ماند. روشن است، که هدف بنیادین کارگران و مزدبگیران این است که هیچ سیستم استثماری، یا دولت اقتدارگرایی نباید بخشی از کار اضافی کارگران را بصورت ارزش اضافی و یا سود به جیب بزند و یا اینکه بصورت ابزار تولید به تملک خود درآورد. ما نمی خواهیم اجازه دهیم، که تولیدات مان، چه یدی و چه فکری، به مالکیت سرمایه داران درآید. ما کارکنان و تولیدگران فکری و یدی می خواهیم خودمان آنچه را که تولید می کنیم بدست خودمان سازمانیابی و توزیع گردد. ما خواهان پس گرفتن ابزار و وسائل تولیدی هستیم که نتیجه ی دسترنج کارگران و مزدبگیران است و بعنوان سرمایه در دست مالکان، سرمایه داران، بانکها و کارخانه دارها، زمیندارها و دولت سرمایه داری انباشت شده است. ما خواهان پس دادن این اموال به مالکان اصلی اش یعنی جامعه هستیم. این امر مهم فقط از طریق سازمان سراسری خودگردان و خود رهای شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری و با دموکراسی مستقیم امکان پذیر است. لازم و ضروری ست، که ما کارگران ومزدبگیران برای دوستان روشنفکری که در احزاب و سازمان های چپ متمرکز هستند و یا بصورت فردی فعالیت می کنند روشن کنیم، که ما کارگران و مزدبگیران نمی خواهیم با مبارزه ی رفرمیستی و به تدریج سرمایه داری را «نابود و از بین ببریم». ما امروز و همین الآن می خواهیم سر به تن سرمایه دارها و بورژوازی نباشد. ما همین الآن می خواهیم که استثمار نشویم. ما همین الآن می خواهیم که کار مزدی از بین برود و ما همین الآن این سیستم را نمی خواهیم. پس خیر خواهی تان را کنار بگذارید و ما را در مبارزات رادیکال مان حمایت کنید! ما را در ایجاد شورا های ضد سرمایه داری همراهی کنید و نظراتمان را تبلیغ و ترویج کنید! باور کنید هیچ کارگری با داشتن بهترین استاندارهای زندگی درچهار چوب سیستم سرمایه داری نمی خواهد به کار مزدی ادامه دهد و آقابالاسر داشته باشد. اینها آرزوهایی است که در اولین روز فروش نیروی کار خود به سرمایه دار در درونمان بوده و برایش مبارزه می کنیم. من در مطلب بعدی سعی می کنم که سازمان یابی سراسری شوراهای ضد سرمایه داری کارگران و مزد بگیران را از دموکراسی پایه ای تا کنگره اجتماعی شوراهای سراسری کار گران و مزدبگیران توضیح دهم که بر گرفته ازتجارب کارگران و مزدبگیران ایران و بخشی از مبارزات جهانی کار گران می باشد.
زنده باد شوراهای سراسری کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری
–
آذر ۲۰۲۴ ۲۵.نوامبر.۲۰۲۴
علی برومند