آیا سرنگونی ج. ا. به هر قیمتی و به هر وسیلهای مجاز است؟
۱۵.۱۰.۲۰۲۴
قبل از جواب و یا پرداختن به آن شاید بهتر باشد ابتدا این خواست کلیدی سرنگونی را روشن و هدف از سرنگونی و چگونگی نظام بعدی را تجزیه و تحلیل و به جوابی قانعکننده رسید. و این را هم در نظر داشت که خواست اکثریت و یا اقلیت مردم ایران برای قدرتهای خارجی مثل اسرائیل و آمریکا هیچ پشیزی ارزش نخواهد داشت، اگر آنها منافع خود را در حمله نظامی به ایران بدانند.
بنابراین بحث بر سر روشنگری است و اینکه در جریان این نوع بحث ها است که جریان های سیاسی اهدافشان و یا خوابی که برای آینده بعد از جمهوری اسلامی برای مردم ایران دیدهاند مشخص میشود.
جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران تقریبا همه مرزهای خشونت، نابرابری و جنایت را شکسته و شاید بسیار محدود کشورها و رژیمهای دیگری باشند که مردمان آن تا اکثریتی ۹۰ در صدی خواهان نابودی و سرنگونی آن باشند. همه مخالفان در این مورد متفقالقول و دارای نظرات مشابهی هستند. ولی آنجا که به چگونگی این سرنگونی و مخصوصاً شکل و ماهیت حکومت آینده بر میگردد، اختلافات و خواسته ها بسیار متفاوت و گاها کاملآ متضاد است. برای آسانتر و کوتاه کردن مطلب ابتدا دو جریان بسیار متضاد را کنار میگذارم. اول جریانات چپ که اکثراً بنا به ماهیت خود خواهان تغییرات بنیادی از پایین و خواستههای سوسیالیستی و برابری خواهانه و عدم دخالت قدرتهای خارجی و جهانی هستند. و دوم طیفی از جریانات راست و بخصوص راست افراطی که نماد برجسته آن را در وجود طیف های مختلف طرفدار احیای رژیم سلطنتی میتوان دید. اینان بهایی به خواستهها و و مطالبات اقشار پایینی جامعه و سرنوشت آنان نمیدهند و چون به اتحاد و قدرت مردم برای سرنگونی اعتماد و مهمتر به نفع خود ندارند، بدست گرفتن مجدد قدرت و جابجایی دیکتاتور ها را فقط از طریق رژیم چینج (تغییر رژیم) از طریق قدرت های خارجی امکان پذیر میبینند. اینکه در حین و بعد از این مداخله نظامی چه بر سر مردم و مملکتی به نام ایران میآید و چه تلفات انسانی و مادی به بار خواهد آمد،برایشان بی اهمیت است. (راستش نامیدن این طیف بعنوان ستون پنجم دشمن خارجی شاید مناسبتر میبود اگر خود ج. ا. بزرگترین دشمن مردم ایران نمیبود.)
در عالم واقع ولی طیفهایی وجود دارند که در طیف فاشیستهای سلطنتی نیستند و گاها و احتمالا حتی مخالف آنان ولی به هر دلیلی و مخصوصا نفرت عمیق از ج. ا. و رویای ایرانی بدون حکومت اسلامی، و گاها نیندیشیدن به عواقب جنگ، موضعی منفعلانه و گاها جانبگرایانه در قبال حمله نظامی به ایران را دارند. در اینجا مقصود من احزاب و جریانات سیاسی نیستند بلکه مردم و اشخاصی هستند که میتوانند شخصا گرایشات سیاسی از چپ تا راست میانه را شامل گردند و این بر احزاب سیاسی که مخالف جنگ و حمله نظامی هستند، میباشد که با حوصله و اثباتی عواقب دهشتناک این جنگ را برای مخاطبان خود روشن کنند تا بار دیگر از چاله به چاه افتادن را تجربه نکنند.
در نوشته قبلی خود تحت عنوان:
رضا پهلوی از هول حلیم توی دیگ افتاد
در تأکید بر ضرورت موثرترین و کم تلفات ترین شیوه سرنگونی نظام توسط خود مردم انقلابی ایران ،
متذکر شدم که هرچند ج. ا. از لحاظ نظامی حریف اسرائیل و آمریکا نمیشود ولی از آن توانایی برخوردار است که جنگ را طولانی و فرسایشی و در نتیجه سرزمین ایران علاوه بر نابودی همه زیر ساخت های اقتصادی، اجتماعی ، مالی و غیره و تلفات میلیونی ، به سرزمینی سوخته و ۱۰۰ سال به عقب رانده شده تبدیل شود با وجود این هنوز سکان قدرت را در دست داشته باشند. رژیم اسلامی ایران که هیچ اهمیتی به حال و آینده مردم قائل نیست و همه پل های پشت سر خود را خراب کرده است تنها راه گریز خود را فرسایشی کردن جنگ خواهد دانست.
همین جنگ غزه و لبنان کافی است که ما را به تعقل و تأمل وادار کند که چرا یک قدرت نظامی مثل اسرائیل با وجود در اختیار داشتن زرادخانه نظامی آمریکا و غرب هنوز موفق به شکست حماس و حزبالله نشده است و حتی قادر به تزلزل در پشتیبانی مردمی از آنان نشده است. آنچه که تاکنون رخ داده قبلاً هم در افغانستان ، عراق و سوریه و لیبی و غیره هم روی داده و در آنجا ها هم مزدوران داخلی از همپیمانان آمریکا و یارانش بودهاند ولی اگر دیکتاتور های خونخواری مثل صدام و قذافی رفتهاند ولی مردمان آن کشورها بیشتر ضرر کردهاند. مطمئنا مردم ایران هم سر و گردنی بالاتر و یا از جنس دیگری نیستند و میتوانند با ضرر بیشتری روبرو شوند و حتی این روحیه عظیم انقلابی و مبارزه جویشان دچار اخلال و عقب نشینی و یا انفعال شود. کشتن افرادی مثل سلیمانی، هنیه، نصرالله و … و در آینده هم خامنهای و سردمداران رژیم تأسف هیچ آزادی خواهی را به دنبال ندارد ولی جنگ میتواند برای مردم نتیجه دهشتناکی را بهدنبال داشته باشد و رژیمی مثل اسرائیل نشان داده است که به هیچ موجودی در داخل ایران رحم نکرده و تفاوتی با دژخیمان حاکم بر ایران برای آنها قائل نیست و این را بارها ثابت کرده است.
قانع کردن هر چه بیشتر مردم به عواقب زیانبار جنگ و افشای جریاناتی که کاسه داغ تر از آش برای حمله نظامی به ایران شدهاند و در عین حال تاکید بر ارتقای مبارزاتی برای سرنگونی انقلابی رژیم و تاکید برارتقای مبارزات و قیام در هنگام جنگ برای سرنگونی و از این راه کمک به صلح و آرامش در منطقه، ضرورتی انقلابی و در جهت ادامه انقلاب ژینا است.
همراهی و همدلی با جنگی که رهبران آن خامنهای و نتانیاهو هستند میتواند بزرگترین لطمه و حتی شکستی فاجعهآمیز برای انقلاب ما که برابری خواهی، آزادی خواهی، بشردوستی، حقانیت و ابهت آن حتی جهانیان را مجذوب خود نموده بود را به ارمغان بیاورد و اگر در این جنگ رژیم اسلامی ایران نابود هم شود و حکومت مطلوب نتانیاهو هم جایگزین آن شود، برای ما غیر از ویرانی، مرگ و آوارگی و جایگزینی دیکتاتوری با دیکتاتور دیگر و سرافکندگی و نفرت صدها میلیون مردم شریف عرب منطقه و نه فقط فلسطینیان را بدنبال خواهد آورد. همراهی و همدلی و امید واهی به نجات به وسیلهی جنایتکاری مثل نتانیاهو که حتی به اسیران اسرائیلی در دست حماس هم رحم نمیکند، به کسی که در راس یک حکومت فاشیستی حتی به تظاهرات و خواسته های صدها هزار نفری مردم اسرائیل برای مذاکره و صلح بی توجه و اسرائیل را تا مرز یک جنگ داخلی پیش برده است، برای انقلاب ژینا سمی کشنده و نابود کننده خواهد بود.
–
حمید رحمانپور