پس از فشارهای رژیم اسلامی ایران بر اپوزیسیون کرد ایرانی مستقر در کردستان عراق و مخصوصا سه جریانی که با نام کومه له ( کومله ) فعالیت دارند تا آنجا که به فعالیت رسانه ای در کردستان عراق مربوط میشود، با توجه به انعکاس اخبار مربوط به این قرارداد امنیتی در سایتهای خبری کردستان عراق که به چشم میخورد و بیشتر این سایتها ، سایتهایی مستقل نبوده بلکه وابسته به هر دو حزب حاکم در کردستان یعنی پارت دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان بوده، اخبار و گزارشات خود مربوط به فشارهای جمهوری اسلامی را مانند ابزار و گرزی بر علیه همدیگر بکار برده در همان سمت و سویی که دهه هاست در جهت رقابت دیرینه خود ادامه داشته و دارد. بعبارتی دیگر مردم کردستان عراق دیگر طاقتی برای تعقیب این رقابت چندین دهساله برایشان باقی نمانده است.
در جریان کوچانیدن اپوزیسیون کرد ایرانی مستقر در اردوگاههای خود به یک اردوگاه دیگر ، با وجود اینکه مردم در هر دو سوی مرز تاریخ مشترک و تقریبا تاریخی مشابه به همدیگر را دارند اما ما ا شاهد واکنش چندانی از سوی مردم کردستان عراق نسبت به فشارهایی که بر اپوزیسیون کرد ایرانی وارد میشود ، نیستیم. برای یک جمعبندی کلی میتوان علتها را به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد تا شاید بتوان به ابعادی از این بی تفاوتی سیاسی پی برد.
عوامل خارجی :
حکومت اقلیم کردستان پرونده چندان درخشانی در مورد آزادی بیان و آزادی مطبوعات ندارد و چندین وبلاگ نگار و روزنامه نگار در هر دو منطقه تحت نفوذ پارتی و اتحادیه میهنی ترور شده اند و اگرچه هیچگاه عاملین ترور پیدا نگردیدند اما انگشت اتهام بسوی دو حزب حاکم در آن منطقه نشانه رفته است و این سبب اعتراض دولتهای اروپایی بوده و برای نمونه موارد زندانی شدن روزنامه نگاران در اقلیم کردستان به صحن پارلمانهای اروپایی هم رسیده است و اعتراض خود را نسبت به سرکوب آزادی ابراز داشته اند.
برای نیروهای هم پیمان بعد از جنگ اول خلیج و آمریکا پس از جنگ دوم خلیج نیز حکومت اقلیم کردستان چون نتوانست مدل حداقل دلبخواهی باب میل آنها از دمکراسی ارایه نماید ، اهمیت خود را از دست داده است و سرکوب مردم معترض در شهر سلیمانیه که از سوی هر دو حزب انجام گرفت ، چهره زشتی از حکومت اقلیم را به آنها نشان داد . ( در خلال جریانات بهار عربی ، تجمع چند ماهه معترضان در میدان سرای سلیمانیه در جریان بود و پیش از آن نیز معترضینی در ۱۷ فوریە با تیراندازی مستقیم نیروهای پارتی و گلوله جنگی کشته شدند که به ۱۷ شوبات معروف گردیده است.)
بار دیگر که این اقلیم برای اروپا و آمریکا حائز اهمیت شد به دنبال پیشرویهای دولت اسلامی شام و عراق که همان داعش است بود و با کمک تسلیحاتی دولتهای غربی نیروهای هر دو حزب از چند جبهه با داعش وارد جنگ شدند که در این جنگها نیز نیروهای پیشمرگ بیشتر در فاز دفاعی بودند و با پاتک به تک ها و حمله های داعش را دفع میکردند. جدا از مسئله نظامی همانطور که اشاره شد در مورد آزادیهای سیاسی و صنفی ، آزادی مطبوعات مستقل ، اجازه به تجمعهای اعتراضی و حقوق بشر و قتل زنان ، حکومت اقلیم کردستان کارنامه درخشانی نزد دولتهای اروپایی و آمریکا ندارد و میتوان بطور تقریبی گفت که اکنون حکومت اقلیم کردستان فاقد پشتیبانی سیاسی از سوی اروپا و آمریکا شده است..
دولتهای همسایه اقلیم کردستان که در آنها نیز کردها زندگی میکنند از ابتدا نیز با شکل گرفتن یک حکومت کردی در این منطقه مخالف بوده اند و از سال ۱۹۹۱ تاکنون صدها بار و هر بار به بهانه ای سرزمینهای اقلیم کردستان عراق را مورد تجاوز نظامی خود قرار داده اند. در سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ مناطق مرزی که بیشتر مزارع کشاورزی بودند به عمق چندین کیلومتر توسط توپخانه های سپاه پاسداران و ارتش توپباران گردید و دهها نفر از کشاورزان و زنان و کودکان آن مناطق ، تنها به بهانه وجود نیروهای پیشمرگه ایرانی توسط رژیم ایران قتل عام گردیدند. علاوه بر آن در طول همین سالها جمهوری اسلامی قریب به پانصد کرد ایرانی را در شهرهای کردستان عراق ترور کرد که در میان آنها عده کثیری بودند که فعالیت حزبی نداشتند و به کسب و کار در بازار مشغول بودند ، هر چند تمام آنها یک پیشینه حزبی داشتند.
ترکیه نیز در همان سالها که هنوز نیروهای پ ک ک به قندیل نیامده بودند نسبت به حکومت اقلیم شاخ و شانه میکشید و گاهاً مناطقی از کردستان عراق را در مرزهای شمالی بمباران هوایی میکرد.
سوریه نیز اگر طی ۲۳ سال گذشته مداخله نظامی نکرده است اما در جریان رفراندوم و همه پرسی برای استقلال که در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ در مناطق کردنشین عراق صورت گرفت و با وجود آنکه سوریه در فرآیند یک جنگ فرامنطقه ای و شش ساله در بدترین شرایط بود نسبت به این رفراندوم موضع گرفته و همگام با دولتهای عراق و ایران و ترکیه ، مخالفت خود را با آن اعلام کرد.
در حال حاضر نیز بیشترین تنگناها بر حکومت اقلیم کردستان از سوی دولت مرکزی عراق شکل میگیرد که از پرداخت حقوق به کارمندان دولتی و بازنشستگان جلوگیری میکند و گاه حقوق چندین ماه آنها از بغداد نمی آید. فشارهای اقتصادی ناشی از مسدود کردن حقوق ، به مردم و بازار در کردستان عراق تحمیل میشود. این فشارهای سیاسی ترکیه و ایران که با مداخلات و حملات نظامی همراه است بعلاوه فشارهای اقتصادی عراق مردم را در کردستان عراق دچار یاس و ناامیدی کرده و آنها امید خود را به این حکومت اقلیمی یا آنگونه که خود میگویند ” حکومت خودی ” از دست داده اند.
عوامل داخلی :
عوامل داخلی نیز عامل بی تفاوتی سیاسی در مردم کردستان عراق است. رقابت فرسایشی دو حزب اتحادیه میهنی و پارت دمکرات بارزانیها که چندین دهه است ادامه دار بوده از یکطرف و از طرف دیگر نبود رفاه اجتماعی و آینده ای روشن برای جوانان که مسئله کوچ بسوی اروپا را برای هزاران نفر از آنها رقم زده است. اختلاس و فساد مالی گسترده پس از سال ۲۰۰۳ و سرازیر شدن دلارهای آمریکا یکی دیگر از عوامل داخلی میباشد. افزایش کمّی سرمایه داران که بیشتر آنها دلال و تاجر بوده و در کنار آن فقیر شدن اکثریت وسیعی از جامعه قابل مشاهده است. استفاده نکردن از فرصت پیش آمده و نساختن زیرسازهای اقتصادی و پس انداز کردن پول در بانکهای حاشیه خلیج و ترکیه و اروپا که بخش وسیعی از آن حاصل تاراج سرمایه های زیرزمینی مردم کردستان عراق است نمونه دیگری از عوامل داخلی میباشد.
وضعیت سیاسی کردستان عراق .
فساد مالی و اداری زمینه را برای عروج جریانهای اسلامی مناسب کرد تا آنها بتوانند از یاس و ناامیدی مردم نسبت به شیوه حکومت دوفاکتو اتحادیه میهنی و پارتی بنفع خود بهره برداری نمایند و تعداد کثیری از مردم را بخود جذب نمایند و بتوانند تعدادی از کرسیهای پارلمان را نیز در همه دوره ها بدست آورند. احزاب اسلامی در کردستان عراق یا وابسته به حکومت ایران هستند و یا از سیاستهای اخوان المسلمین و حزب عدالت و توسعه ترکیه که اردوغان آنرا رهبری میکند، حمایت می کنند. طرفداران هر کدام از طرفهای این احزاب اسلامی در حوادث گوناگون از سیاستهای اردوغان و یا از سیاستهای جمهوری اسلامی طرفداری کرده اند. اگرچه تعداد اعضای حزبهای اسلامی زیاد بالا نمیباشد اما همانگونه که اشاره شد به دلیل فساد اداری و حکومتی ، احزاب اسلامی توانسته اند نگاه قشرهای پایین اجتماع را بسوی خود جلب نمایند. کمکهایی که منبع آنها نامعلوم بوده ، زمینه ساخت هزاران مسجد را در شهر و روستا در طول این ۳۳ سال فراهم کرده است. اعضا و طرفداران حزبهای اسلامی در تظاهرات ها شرکت نمیکنند یعنی حضور چندانی برای ظاهر شدن ندارند مگر اینکه یکی از شعائر آنها به نظر خودشان مورد تهدید قرار گیرد. برای نمونه زمانی که مریوان حلبچه یی کتاب ” سکس و شرع و زن در تاریخ اسلام ” را نگاشت و انتشار داد، اعضا و هواداران آنها به خیابانهای سلیمانیه ریختند و خواستار قتل در دم نویسنده کتاب شدند. احزاب اسلامی که دارای نیروی مسلح و پایگاههایی در منطقه اورامانات بودند و بعد از اینکه پایگاههای آنها در جنگ دوم خلیج مورد حمله نیروهای آمریکا قرار گرفت و از هم پاشیده شده و پایگاههای آنها نابود گردید، از طرف هر دو حزب و مخصوصاً از سوی اتحادیه میهنی از نیروها و رهبران بازمانده آنها دعوت شد تا فعالیت نظامی را کنار گذاشته و به فعالیت سیاسی برداخته و در سیستم پارلمانی مشارکت نمایند. احزاب اسلامی در این دور از همان طریقی که حزب اسلامی عدالت و توسعه ترکیه در پیش گرفت یعنی اهدای کمکهای مالی و خوراکی به خانواده ها و افرادی که از نظر اقتصادی ضعیف و بی بصاعت بودند، توانستند شمار قابل توجهی از آنها را جذب خود نمایند و بتوانند آنها را بنفع خود در انتخابات پارلمانی مشارکت دهند.
اگر به اکثریت جامعه بازگردیم یعنی اکثریتی که به هیچیک از احزاب اسلامی و سکولار وابستگی ندارند . نبود خدمات اجتماعی و رفاهی و بعبارتی پایه ای ترین نیازهای جامعه مانند آب و برق که هنوز در پائینترین سطح استاندارد قرار دارد و کم آبی و بی برقی از معضلات مهم است و اقدامات کمی برای این کمبودها انجام گرفته است. نبود برنامه ریزی بر مبنای بودجه و بویژه بعد از ۲۰۰۳ استخدامهای بی برنامه در ادارات دولتی بگونه ای بود که تعداد کارمندان دولتی در اقلیم کردستان که جمعیتی در حدود شش و نیم تا هفت میلیون نفر دارد بیشتر از کارمندان کشور ژاپن میباشد.
در اقلیم کردستان موسسات یا NGO هایی هم تاسیس گردیدند اما آنها به نحوی شعبه ای از شعبات یکی از دو حزب حاکم بوده اند. برای نمونه سازمانهای زنان که برای دفاع از زنان تشکیل شده اند چند سال قبل و هنگامیکه لایحه ای به پارلمان کردستان برده شد و آن قدغه شدن چند همسری بود که رای نیاورد و تصویب نگردید . این تشکلها و سازمانهای زنان نتوانستند اعتراض زنان را سازمان دهند تا مانند اهرم فشاری باشد بر نمایندگان پارلمان که هر یک نماینده یکی از احزاب هستند.
منع تجمع و اعتراض و اعتصاب همیشه در دستور کار دولت اقلیم بوده و با شدیدترین وجهی با آن مقابله کرده اند. هتاکی نسبت به معلمان در اعتصاب که از اربیل تا سلیمانیه صورت گرفته است، انجام شده است. مطبوعات و روزنامه نگاران مستقل در بسیاری موارد مورد حمله قرار گرفته اند. روزنامه نگاران مورد ضرب و شتم قرار گرفته و دفتر مطبوعاتی مانند ” آیینه ” در سلیمانیه مورد حمله قرار گرفته تا ویران کردن استودیو تلویزیون NRT در اربیل که در طول سالهای پیش اتفاق افتاده است. حکومت دوفاکتو اقلیم کردستان عراق ، ناتوان در مقابل فشارهای دولت مرکزی عراق اما شدید در مقابل مردم.
بیکاری و و فشارهای اقتصادی که از سوی دولت مرکزی تحمیل میشود که در این میان فشارهای سنگین اقتصادی است که فروش نفت را از سوی حکومت اقلیم ممنوع ساخته و برگشت دادن درآمد دروازه های مرزی به حکومت مرکزی از جمله فشارهایی هستند که بسیاری از درآمد خود را از دست داده اند.
در سال ۲۰۲۳ که حقوق موظفان دولتی از سوی بغداد روانه اقلیم کردستان نگردید کسانی که قرارداد مارس ۱۹۷۰ را هم تجربه کرده اند و حق اتونومی محدودی در آن گنجانیده شده بود را بهتر از برنامه فدرالی فعلی میدانند . گرانی و تورم نیز بصورت همیشگی در بازارهای کردستان و عراق نیز بوده است.
شاید خواننده این سوال را مطرح کند که آیا در جامعه کردستان عراق نیروی چپ و کمونیست و آزادیخواهی وجود ندارد. اگر بطور خلاصه به این مبحث بپردازیم و از سال ۱۹۹۱ شروع کنیم. کمونیستها از فرصتهایی که بعد از ۱۹۹۱ پیش آمد نتوانستند بخوبی استفاده کنند هر چند که در ابتدای قیام ۱۹۹۱ آنها شوراها را در شهرها سازمان دادند اما در کوچ میلیونی مردم کردستان بسوی ایران و ترکیه نتوانستند سازماندهی و رهبری این کوچ را برعهده بگیرند و فرصت مناسبی بود تا اتحادیه میهنی و پارتی با هدایت این کوچ و بعد از آن تسلیح مردم پایه های خود را محکم کردند. بعد از این تاریخ و به دنبال فشارهای احزاب ناسیونالیست و علی الخصوص اتحادیه میهنی بر آنها ، هزیمت را برگزیده و تا زمان حال بجای سازماندهی و تشکیلات سازی ، بیشتر نقش اپوزیسیون و منتقد دولت اقلیم را بازی کرده اند و حتا موفق نگردیده اند که بتوانند تاثیری در سندیکا و اتحادیه ها داشته باشند که این وظیفه را حزب شیوعی یا حزب کمونیست کردستان عراق برعهده گرفته است که این حزب نیز تاثیر چندانی بر فضای سیاسی ندارد و به یک کرسی پارلمان راضی است.
با شرحی که از اوضاع کردستان عراق بعد از ۱۹۹۱ تا زمان حال داده شد میتوان بی تفاوتی سیاسی مردم در کردستان عراق را نسبت به فشارهای حکومت ایران بر اپوزیسیون کرد ساکن در کردستان عراق را در همه آن عوامل یافت. با تمام رنجهایی که مردم کردستان عراق تحمل کرده اند و به دلیل مشترکات تاریخی این فشارها را بر اپوزیسیون ایرانی برای جابجایی کمپ هایشان ، درک کرده و درک آنرا هم دارند که هنوز ستم و تبعیض های دولت مرکزی عراق پس از نابودی صدام بر علیه آنها از بین نرفته است و دولت اقلیم نیز ناتوانی خود را در حل مشکلات مردم نشان داده است.
هر دو حزب اتحادیه میهنی و پارت دمکرات میتوانستند پشتیبانی مردم را از خود داشته باشند اما آنها این پشتیبانی را از دست داده و قادر نیستند تا مردم کردستان عراق را به خیابانها بیاورند تا در برابر اقدامات دولت عراق دست به اعتراض و راهپیمایی زنند و خود بر آن واقفند که مردم دعوت آنها را اجابت نخواهند کرد. جامعه کردستان عراق اما فرصتهایی دارد که میتواند برای آینده ای روشن مبارزه کنند. این جامعه دارای جمعیت جوانی است که آنها میتوانند زمینه های تغییر را در این گوشه دنیا در یک مبارزه ، ایجاد نمایند. مردم کردستان عراق هنوز از ستم ملی رنج میبرند ، اما در شکل و قالب دیگری.
بدون شک سکوت این مردم در مقابل فشارهای جمهوری اسلامی ایران بر اپوزیسیون ساکن در منطقه آنان نه نتیجه بی تفاوتی آنهاست بلکه نتیجه وضعیت نامناسبی است که هر دو حکومت مرکزی و اقلیمی بر آنها وارد کرده اند. در طول اینمدت صداهای اعتراض از سوی نویسندگانی در حمایت از اپوزیسیون کرد ایرانی ساکن در اقلیم صورت گرفته که کوچانیدن این اپوزیسیون را از کمپی به کمپ دیگر قبیح دانسته اند.
به عنوان نکته آخر باید به این اشاره کرد که مردم در کردستان عراق سالهاست که میدانند رژیم اسلامی ایران نه دوست خوبی و نه همسایه خوبی برای آنهاست و آنها ستم روزانه رژیم ایران را از کشتار کولبران گرفته تا اعدام زندانیان سیاسی را چون درد مشترکی میدانند که آنها نیز آنرا در تاریخ خود دارند.
شهرام امانتی
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
15.09.2024