گفتار مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
تهیهوتنظیم: کاوه خوشدل. ویرایش: رضا اکبری
ما با انتخاب پزشکیان وارد مرحلهای میشویم که چندان دور از انتظار نیست. ما در گذشته نیز با چنین وضعیتی روبهرو شدهایم؛ قدرتگیری اصلاحطلبها و کاهش اندکی از فشارهای عمومی. ما از بدو قدرتگیری جمهوری اسلامی همیشه شاهد حضور دوجناح در حاکمیت بودهایم که علیرغم وحدت نظر درمورد ادامه مناسبات استثماری سرمایه، بر سر تاکتیکها اختلاف نظرهایی دارند؛ یعنی اگر جریانات اصولگرا میخواهند سر کارگران را با شمشیر قطع کنند، جریانات اصلاحطلب با اصل این مطلب مشکلی ندارند و آنان نیز کماکان خواهان چنین عملی هستند، اما با استفاده از پنبه. این تنها تفاوت اساسی بین این دوجناح است و مطلقا هیچگونه تفاوت کیفی دیگری بین آنان وجود ندارد. این مطلب چهلوپنج سال تجربه شده است. بنابراین نباید هیچگونه توهمی نسبت به آقای پزشکیان و یا وزرای انتصابی مرتبط به طبقه کارگر مانند احمد میدری که وزیر کار شده و یا آقای محسن پاکنژاد وزیر نفت داشت.
کارگران شریف ایران که چهلوپنج سال است مبارزه میکنند و امروز هم در حال اعتراض و اعتصاب هستند. پرستاران، معلمان و بازنشستگان که طی این سالها شاهد مبارزات آنان بودیم. جوانانی که در خیزشهای میلیونی به خیابانها کشانده شدند، کشته دادند و هزینههای بسیاری پرداخت کردند؛ همه در طول این سالها عملکرد دولتها را دیدهاند. آنان، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا همیشه در سرکوب اتفاق نظر داشتند. ما تجربههای فراوانی آموختیم. تجاربی که برای پیشبرد مبارزات کارگری بسیار ارزشمند هستند. طبعا در این میان کارگران نیز عقبنشینیهایی داشتهاند که عمدتا در دوران تغییر از یک حکومت به حکومت دیگر اتفاق افتاده؛ اما همچنان که قبلا هم اشاره کردیم، هیچکدام از این انتخابات ربطی به ما ندارد.
درواقع هیچکدام هم انتخاب نیست، انتصاب رهبر است. لیستی برده شده خدمت آقای خامنهای و ایشان تصمیم گرفته کدام یک نزدیکتر به جناح اصولگرای مرکزی، یعنی خود ایشان و ۱۵۰ شرکت زیرنظر بیت، هستند؛ کدامیک ساکتتر است و سروصدا و اختلاف بهبار نمیآورد، و روی اینها انگشت گذاشته. خود ایشان هم فرمودند «برخی را تائید و روی عدهای هم تاکید کردم». گویا کابینه قرار است مجری نظرات و اوامر ایشان باشد نه دولت بهاصطلاح منتخب مردم!
ما در گذشته هم شاهد این روند بودیم و خوب میدانیم که اینها هیچ ربطی به طبقه کارگر و جنبشهای تودهای و خیزشهای اجتماعی ندارند و کماکان نیز بههمان شیوه ادامه میدهند. دولت پزشکیان نیز جدای از آن روند معمول نیست. همه دولتها با هدف تامین امنیت و سود بیشتر برای سرمایهداران که در راس آن سه موسسه و نهاد قدرتمند سپاه، بیترهبری و آستان قدس قرار دارد، وارد کار میشوند و غیر از اینهم نمیتواند باشد. در حال حاضر منافع این سرمایهداری برقراری مناسبات با امپریالیسم و «شیطان بزرگ» است. آنان در جریان مذاکرات برجام درحال حل مسئله بودند که شیطنتهای ترامپِ ماورای راست معامله را برهم زد. او امتیازات بیشتری میخواست. اما امروز امکان از سرگیری مجدد آن معاملات وجود دارد. امکان برقراری ارتباط موجود است. بیهوده نیست که محسن غضنفری رئیس صندوق توسعه ملی در توئیتی میگوید خوب است کونسولگری آمریکا در تهران دوباره شروع بهکار کند. البته این یک اظهارنظر رسمی دولتی نیست اما سیاستمداران همیشه از این شیوهها برای جاانداختن تصمیمی که قرار است به اجرا گذاشته شود استفاده میکنند.
اجرای موفق این امر احتیاج به رئیسجمهوری دارد که از طرف دولتهای غربی نیز مورد تائید باشد، اصلاحطلبی که درعین اعلام سرسپردگی به رهبر مورد تائید و حمایت آقای ظریف قرار گرفته است. فردی نزدیک به جانکری و علاقمند به برقراری ارتباط با آمریکا و کشورهای غربی در مقایسه با شرق. خامنهای در گذشته نیز بنا بهضرورت مهر تائید بر اصلاحطلبانی مانند روحانی و یا خاتمی زد و امروز هم کسی را از صندوق انتخابات درمیآورد که هراسی ندارد اعلام کند ما «نوکر و چاکر رهبر» هستیم و هر چه او بگوید انجام میدهیم و یا وزیر آموزشوپرورشی که میگوید مهمترین وظیفه من اقامه فرهنگ نماز و قرآن است. بنابراین مجموعه این کابینه جدید که با نظر مستقیم رهبر انتخاب شده، اصولا هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت. کاری هم که اینها قرار است بکنند ربطی به طبقه کارگر ندارد. وزرای کار و نفتی هم که انتخاب شدند از جمله کسانی هستند که در سرکوب طبقه کارگر و نادیدهگرفتن مزایا و حقوق دموکراتیک و صنفی آنان نقش برجستهای داشتند.
ما باید هشیار و آگاه باشیم که خواستهها و مطالبات طبقه کارگر توسط امثال این کابینه برآورده نخواهد شد. طبقه کارگر باید هوشیار باشد و علائم این هوشیاری در بسیاری از پیشتازان دیده میشود اما متاسفانه در عموم کارگران وجود ندارد. بهطور مثال امروز قبلاز شروع جلسه کانال افکار نفت را مشاهده میکردم. یکی از پستهای درجشده در ارتباط با مهندس پاکنژاد وزیر نفت بود. یک اعتراض تلویحی کوچک درباره «کسانی که به معاونت انتخاب میکنید، مقداری هوای ما را هم داشته باشند»، یا «ما شما را قضاوت نمیکنیم. حالا برای قضاوت خیلی زود است» بهزبان دیگر یعنی اجازه میدهیم کارتان را بکنید، فقط نگرانی خود را بیان میکنیم، قضاوت نمیکنیم. نگرانی ماهم اینست یک سری امکاناتی به دستیارهایشان بدهند که آنها هم بتوانند در درازمدت خدمتی بهما بکنند.
متاسفانه این دقیقا روحیه طبقه کارگر است، اکثریت طبقه کارگر؛ و بااتکا بههمین روحیه است که آقای پزشکیان هم از ابتدا، از چند ماه پیش فریبدادن تودههای کارگری را آغاز کرده. نقل قولی میخوانم، از دوران پیش از انتخابات که در تاریخ بیستوهفتم خرداد هزار و چهارصدوسه، در سایت تابناک انتشار پیدا کرد. ایشان در سخنرانی انتخاباتی خود میان کارگران میگوید: «من در زمان کودکی و دوران دبیرستان تجربه کارگری داشتهام، من دردورنج و گرفتاری کارگران را میدانم، و میدانم که سخت است. امیدوارم با مشارکت آنها بتوانیم کاری کنیم و طوری شود که در آینده حق و حقوق آنها پایمال نشود». خوب توجه کنید. اولا ایشان از طبقه متوسط هستند و در کردستان تحصیلات عالیه کردهاند، و نهایتا بهدلیل فعالیتهای خودشان و امکانات مالی سرشار پزشک جراح قلب شده است و در اینجا خودش را «کارگر» معرفی میکند. گویا مثلا در کردستان کارگر بوده آیا ایشان هم مانند بسیاری از جوانان تحصیلکرده کردستان کولبری میکرده؟ مشقتی کشیده ؟ اینها را روشن کنید تا کارگران بدانند که شما بخشی از این کارگرها هستید.
اما ما میدانیم که تمام اینها دروغ است. ایشان بسیجی دانشگاه بودند و بهعنوان یک جوان هیجده، نوزده ساله در زمانیکه حتی حجاب در سراسر کشور اجباری نشده بود، با زور اسلحه دخترهای دانشگاه را وادار به پوشیدن حجاب میکرد. عکسهایش موجود است. اینها عوامفریبی است. این بحثها برای کلاهبرداری و فریب طبقه کارگر است. اینها شیوه مخصوص اصلاحطلبان است. آنهایی که میخواهند سرکارگر را با پنبه قطع کنند، و اتفاقا در این رابطه واردتر و کارکشتهتر از مخالفین اصول گرای خودشان هستند.
ایشان یک ماه بعد در بیستوپنجم تیر نیز یک سخنرانی کرد که آنهم جالب است. این یکی در میان نمایندگان کارگری، کانونهای بازنشستگی، که معلوم نیست دقیقا چهکسانی بودند، احتمالا از طرفداران همین اصلاحطلبها یا جریانات مختلف سندیکالیست، ایراد شده. ولی بههرحال این سخنان هم در «اطلاعات آنلاین» بیستوپنج تیر هزار و چهارصدوسه درج شده است. ایشان میگوید «شما پیشنهادات خود را بدهید و ما براساس آن نماینده جامعه کارگری و کانونهای بازنشستگی را که شما در آن هستید انتخاب میکنیم». یعنی شما پیشنهاد خود را بدهید و ما براساس آن شاخصها تلاش خواهیم کرد «تا فردی با مشخصاتی که هم از طبقه کارگر باشد و هم عالم و آگاه و توانمند انتخاب کنیم، چون صرف اینکه یکنفر از یکگروه و جناح باشد مشکل ما حل نمیشود»؛ یعنی بین خودتان دعوا نکنید که اصلاحطلب بهتر است تا اصولگراها. شما فقط یک کارگر را خودتان انتخاب کنید، بهما معرفی کنید تا ما او را وزیر کنیم.
خب، آقای پزشکیان، این قول و قراری که یکماه پیش در یک تجمع کارگری به کارگران دادید، چه شد؟ بهجایش دونفر از افراد وابسته به خودتان، از همان مرتبطین سابق را آوردید سر کار که هر دو سابقه بسیار ننگینی دارند. اینها چندین بار معاون وزیر بودهاند. خودشان عامل تعیین پیمانکاران و قطع مزایای کارگران و گذاشتن فشار برروی آنان بودهاند. امروز هم وزیر نفت شما شخصی را بهعنوان مدیر عامل شرکت ملی نفت و معاون خود انتخاب میکند که پیشینه ایشان کلا در ضدیت با طبقه کارگر شکل گرفته است. محمدصادق عظیمیفر آقازاده سیوپنجساله جواد عظیمیفر فرمانده ارشد سپاه و یاروغار سلیمانی در جنگ سوریه که علیرغم سن کم، عضو کمیته تخلفات مالی و ارزی بانک مرکزی، رئیس هیئتمدیره پتروپارس، عضو هیئتمدیره شرکت نفت مناطق مرکزی ایران، مدیرعامل هولدینگ انرژی سینا وابسته به بنیاد مستضعفان و دبیرکمیته تحول وزارت نفت و دستیار ویژه دو وزیر نفت بوده که ده ماه پیش با دستور بازپرس ویژه رئیسی برکنار شده بود و اینک وزیر شما ایشان را دوباره در سمتی بالاتر ابقا کرده است!
این یعنی مضحکه، این یعنی فریب کارگران، و متاسفانه کارگران به دلیل نبود آگاهی بالا و لازم که بتوانند ماهیت واقعی رژیم را تشخیص دهند به این دام میافتند. شما این وزرا را با هدف دیگری انتخاب کردهاید، هموارکردن راه مذاکره با غرب. همین دیروز آقای عراقچی اعلام کرد: «ما آمدیم با آمریکا و جریانات دیگر مراوده بکنیم، رابطه بگیریم و بحث بکنیم، البته همه چیز را قبول نداریم و اگر امتیازاتی بدهید نهایتا قبول میکنیم». این درواقع همان «نرمش قهرمانانهای»ست که طراحش خود شخص خامنهای است، آخرین وظیفه رهبر پیش از عزیمت نهایی.
وضعیت اقتصادی چنان وخیم است که جامعه در حال تلاشیست. تظاهرات میلیونی کارگران و زحمتکشان اتفاق میافتد، امروز پرستاران را میبینیم که پساز تحمل اینهمه زجر و زحمت در دوران کرونا و عدم پرداخت حقوحقوقشان بهناچار به خیابانها آمدهاند؛ و در این وضعیت، آقای پزشکیان میگوید که «حق و حقوق کارگران در آینده رعایت بشود». این حقوق همین حالا دارد پایمال میشود. چرا دنبال پایمالنشدن در آینده هستید؟ بگوئید پیمانکاری قطع میشود، بگوئید تمام پیمانکارها ، قراردادیها و غیره را رسمی میکنیم و تمام مزایای قانون کار شامل همه میشود. چرا اینها را را نمیگویید؟ چون نمیتوانید اینها را انجام دهید. چون اگر هم یکی از درونتان اتفاقی بخواهد چنین کاری بکند خامنهای متوقفش میکند، اصولگراها مقابلش میایستند.
درنتیجه این آقایان یک مشت دروغ به طبقه کارگر گفتهاند که هیچکدام واقعیت ندارد. یعنی پیمانکارها همچنان ادامه میدهند و سخنرانیهای پوچ و بیمعنایی که یکیدو ماه گذشته انجام شد با واقعیتها تفاوت دارد و متاسفانه هنوز برخی از کارگرها نسبت به این جریان توهم دارند، که به زودی این توهم برطرف خواهد شد؛ دیری نخواهد پایید که اعتصابات و اعتراضات کارگری مجددا آغاز شود.
شرایط نسبت به گذشته تغییری نکرده؛ بازهم یک مشت که خواهان بریدن سر طبقه کارگر، البته با پنبه هستند، آمدهاند و بهدروغ قولوقرارهایی میدهند و افرادی را انتخاب کردهاند که هیچ ارتباطی به طبقه کارگر ندارند. آقای پاکنژاد برگزیدگان خودش را آورده با آن پرونده سیاه. اگر آقای پزشکیان میرفت در جمع کارگران حفاری که چند وقت پیش تجمعات اعتراضی داشتند، که اعتراضشان سرکوب شد، سخنرانی میکرد و میگفت: شما یکنفر را انتخاب کنید که من وزیر کار کنم، مسلما تمام آنها میگفتند «یا سر احمدینژاد». همین کسی که حقوحقوقش را گرفتهاند، چون آمده یک اعتراض ساده سازمان بدهد، حتی از رهبر و نظام حمایت کرده. اما باز اخراجش کردید. خب این نماینده کارگری است.
آقای پزشکیان، اگر قرار است نماینده کارگر وزیر بشود، اینها نماینده کارگران هستند. کسانی که در صف مقدم مبارزات برای حقوق کارگران بودند. اینها رهبران طبقه کارگر هستند. شما که نمیخواهید این آدمها را معاون و رئیس و وزیر بکنید. آدمهای شما آقازادههای از قماش محمدصادق عظیمیفر آقازاده سیوپنجساله جواد عظیمیفر فرمانده ارشد سپاه هستند. پس چرا قولش را میدهید؟ این تناقضات از روزهای اول هم آشکار بود.
این بحثیست که باید امروز در میان طبقه کارگر، بخصوص در میان پیشتازان خوزستان دامن زده شود. این افرادی که آمدند در واقع کسانی هستند که بیشترین ضربهها را به کارگران خوزستان خواهند زد. پاکنژاد سابقه بسیار درخشانی در همکاری با پیمانکاران و حذفیات و ظلم و ستم داشته است.
اما نکته دیگری که متاسفانه دارد اتفاق میافتد و اتفاق خوبی هم نیست عناد و پرخاشگری برخی از کارگران پیشتاز نسبت به کارگران متوهم است. کارگران پیشتاز که بههرحال اهل مبارزه هستند، اهل اعتراض و اعتصاب هستند و فراخوان میدهند و اعتراضات را سازماندهی میکنند، وقتی میبینند که گوش شنوای زیادی پیدا نمیشود، کاسه صبرشان لبریز میشود. اما باید حوصله کرد. کم نیستند کارگرانی که به رژیم توهم دارند و فکر میکنند ما باید در درون همین رژیم، حالا چه اصولگرا و چه اصلاحطلب یکسری مزایا بگیریم و ساکت باشیم. در امور سیاسی دخالت نکنیم چون بهما نیامده، تصمیم را باید این آقای دکتر و یا مهندس و غیره که انتخاب میشوند بگیرند. باعث تاسف است، ولی بالاخره این کارگرها وجود دارند. اینها در شرایط فعلی اصلاحپذیر نیستند، اما در دوران شکوفایی انقلاب، در دوران اعتلای انقلابی این تودهها هم به انقلاب پیوند خواهند خورد. دشمنورزی کردن با این کارگران تنها بهنفع حاکمیتی تمام میشود که هدفش انشقاق درون کارگران است.
حمایت از این و یا آن وزیر و وکیل، مثلا همین امروز از محسن پاکنژاد، نشانه توهم است؛ بهعلت عدم آگاهی سیاسی در جامعه کارگریست. اگر آن دسته کوچکی را که وابسته به وزارت اطلاعات و حراست و غیره هستند کنار بگذاریم، بقیه تودههای کارگر تحت هرشرایط و بهخودیخود انقلابی نمیشوند. آگاهی آنها خود به خودی به سطح آگاهی پیشتازان کارگری نمیرسد؛ حداکثر و در بهترین حالت میشوند «سندیکالیست». برای همین میگوئیم پیشتازان، یک اقلیت که به آگاهی و اعتقادات ضدسرمایهداری و سوسیالیستی میرسد. همه با هم نمیرسند. متاسفانه این یک واقعیت تاریخیست. یعنی ابتدا پیشتازان خود را برای مبارزات ضدسرمایهداری متشکل میکنند؛ پیشتازان تشکیلات سراسری بهوجود میآورند و پساز یکدوره اعتمادسازی رهبران طبقه کارگر میشوند، و سپس تودههای کارگری، آنهم در شرایط بحرانی، شرایطی که این رژیم درحال فروپاشیست و تودههای میلیونی در خیابانها هستند آن رهبری را درجهت تسخیر قدرت میپذیرند. تنها در آن هنگام است که این تودهها بهمیدان خواهند آمد، متاسفانه امروز نمیآیند.
در نتیجه پیشتازان نباید وارد هیچگونه تخاصمی با کارگران شوند: که «اینها استخوان ندارن، خسته شدیم از دست اینها، هی میگیم اعتراضات نمیان، میشینن تو خونه، بعضیهاشون میرن حمایت هم میکنن از این و اون»، خب این واقعیت دارد، و میتواند کارگران پیشتاز را خشمگین کند. و ما هم بسیار ناراحت میشویم. اما باید راه غلبه بر آنرا پیدا کنیم. راه غلبه بر آن از لحاظ تاریخی و در ارتباط با خود جنبش کارگری داخل ایران این است که: آگاهی تودههای وسیع را بالا ببریم، و اینهم با سخنرانی و صحبت بالا نمیرود. باید دخالتگری مستمر داشت. پیشتازان کارگری باید با طرح یک سلسله مطالبات مرتبط به جنبش کارگری این آگاهی را بالا ببرند، «مطالبات انتقالی». کلید رمز پیروزی اتحادیههای کارگری و همچنین گسستن کارگران ناآگاه از رژیم و دارودسته اصلاحطلبان، کسانی که حالا سر کار آمدهاند دقیقا همین است.
ما بایددر جستوجوی مطالباتی باشیم که از آگاهی فعلی شروع میشود نه آگاهی بعدی، نه انقلاب، آنهم انقلاب سوسیالیستی و غیره. آگاهی کنونی مسئله بسیار روشنی است. میتوانیم آنرا بهسادگی پیدا کنیم. آگاهی فعلی این است که حقوقها عقب افتاده. یکعده پیمانکار کاملا فاسد آمدهاند و دارند عملا پول کارگران را بهجیب میزنند. عده زیادی را کردهاند پیمانی، یکعده قراردادی، یکعده حجمی. اینها را هرلحظه که بخواهند اخراج میکنند؛ هیچ نوع مزایای قانون کار رعایت نمیشود و غیره.
این آگاهی کارگران در شرایط فعلیست. خوب، حالا چهطور میشود این آگاهی را بالا برد تا متوجه شوند که این پیمانکارها و وابستگان ایشان و آقای وزیر پاکنژاد چه نقشی بازی میکنند. ما در میان کارگرها باید خواهان این باشیم که پیمانکاران «دفترهای دخلوخرج خود را باز کنند» و روشن شود این کسانیکه در صدر قدرت هستند دارند چه معاملاتی انجام میدهند. خب رژیم و امثال پاکنژاد این کار را نخواهند کرد و ما میپرسیم چرا، مگر خبری هست؟ شما که میگویید طرفدار ما هستید. شما که اصلا میگوئید کارگرزاده هستید و طرفدار ما؛ خب، چه اشکالی دارد که ما بدانیم حقوق شما چهقدر است. وضعیت حقوق ما که روشن است. همه میدانند، حالا ما میخواهیم بدانیم شما چه حقوقی دریافت میکنید.
خب، این یک قدم بهجلو است. قدمی که میتواند آگاهی فعلی را بالا ببرد. این در واقع رمز موفقیت پیشتازان در درون تودههاست. مطالبات زیادی مطرح شده که میتواند آگاهیها را قدمبهقدم بالا ببرد. همه اینها نیزدر یک «برنامه اقدام کارگری» که در ایران توسط «هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست» انتشار پیدا کرده است. رفقا میتوانند به این برنامه رجوع کنند و پیشنهاد قدمهای بعدی را ببینند.
یکی دیگر از مسائلی که امروز باید مطرح کنیم مسئله در نظرگرفتن وضعیت بسیار وخیم کارگرهای قراردادی و حجمی و غیره است. باید بفهمیم چرا استیصال بهحدی رسیده که کارگر دست به خودکشی میزند؟ بارها اتفاق افتاده. چون راه چاره دیگری نمیبیند، آگاهیاش به آن درجه نرسیده که ببیند. ازشدت نداری نمیتواننداعتصاب کنند، از کسانی هم که اعتصاب میکنند خجالت میکشند، درنتیجه، خودشان را میکشند. باید برای این راهحل پیدا کنیم. نمیتوانیم نادیده بگیریم. باید یک راه حل مشخص در شرایط مشخص پیدا کنیم.
مثلا یکی از کارهایی که با بسیاری از پیشتازان هم درمیان گذاشته شد این است که اگر نمیتوانیم اعتصاب کنیم، حداقل دست به کندکاری بزنیم. درواقع برویم سرکار ولی کارها را تخطئه کنیم، کاری کنیم که سود آن حضراتی که دارند از قبل طبقه کارگر، میلیاردها ثروت جمعآوری میکنند، کاسته شود. بنابراین تولید را مختل میکند. از اینهم فراتر میشود رفت. برای یکروز کل کارخانه را اشغال میکنیم، خودمان مدیر میشویم، درها را میبندیم و مدیران را با تیپا بیرون میکنیم. بدینترتیب در آنروز مشخص، یکروز، حتییکساعت، مدیریت را تجربه کردهایم. اعتماد بهنفس کارگرها بالا میرود و وقتی اعتماد بهنفس بالا برود، آگاهی هم بالا میرود.
در نتیجه افتراقی که امروز میان پیشتازان و تودههای کارگری وجود دارد، که به درستی هم وجود دارد، راه حلش این نیست که بگوییم اینها مثلا تنبلند، یا اهمیت نمیدهند. و یا بگوییم «کارکردن با این کارگران فایدهای ندارد، ما اصلا دلسرد شدیم از این کارگرها». نه، اینها راهش نیست، راهش پیداکردن مطالبات و اعمال مناسبیست که هم کارگر را درگیر کند، هم وضعیت او را در نظر بگیرد و هم بهرشد آگاهی او کمک کند، مانند همین یکروز یا یکساعت همه باهم دست از کار بردارند، یا کندکاری صورت بگیرد یا حتی کارخانه را یک روز اشغال کنند. این اشغال یک تجربه بسیار غنیست؛ حتی اگر یکساعت هم باشد. تجربهایست که نقش ارزندهای در ارتقا آگاهی میان تودهها بازی میکند.
یکی دیگر از راهحلها که خوشبختانه در مواردی اتفاق افتاده، ایجاد صندوقهای اعتصاب است. صندوقهای جمع آوری پول در دورانی که اعتصابی نیست برای حمایت از کارگران در دوران اعتصاب. هنگامیکه اعتصابات شروع میشود و ما کارگران را تشویق میکنیم که اعتصاب کنند و کارگران میگویند: «پول نداریم». ما میگوئیم: «این صندوق هست، از پول خود کارگرها. صندوق ما به شما پول میدهد، شما بروید اعتصاب کنید». خب این راه را باز میکند برای فردیکه نانآور خانه است و چهار بچه دارد. وضعیت این آدم با یک آدم مجرد فرق میکند. خانواده مهم است.
بهجای سرزنشکردن و فشارهای بیهوده باید راه حل پیدا کرد. باید صندوق اعتصاب ایجاد کنیم. باید از خانوادهها در هنگام اعتصاب کمک خواست؛ خانوادهها کمکرسانی کنند، غذا درست کنند. انواع و اقسام تعاونیها در مناطق مختلف، بهخصوص در خوزستان برای کارگرها بهوجود آورد. این امکانپذیر است. در مورد صندوق هم قبلا چندبار اتفاق افتاده و امروز هم دارد به برخی از اعتصابکنندگان کمکرسانی میکند. خب، این باید در سراسر منطقه و در سراسر ایران در میان کارگران گسترش پیدا کند. این راه حل درستی است تا کارگرها تشویق شوند و در اعتصاب شرکت کنند، نه اینکه خصمانه به همدیگر برخورد کنیم. برخورد خصمانه مطلقا درست نیست ، انشقاق را بیشتر میکند، باعث افزایش خودکشیها میشود و به نفع رژیم خواهد شد.
اینها آدمهایی را گذاشتهاند راس امور که هیچ ارتباطی به طبقه کارگر ندارند. مثل این آقای احمد میدری یک روز هم در عمرش کارگری نکرده، استاد دانشگاه بوده، بی ارتباط به طبقه کارگر. او یک روز هم ستمی که بر کارگران وارد می شود تجربه نکرده است، اما میشود وزیر کار که امور کارگری را رتق و فتق کند. یا آنیکی که با سیوپنج سال عمر یک خروار مقام یدک میکشد، پسر سردار است و در نازونعمت زندگی کرده. آقای محسن پاک نژاد هم به همین ترتیب.
خب واضح است که اینها نمیتوانند مشکل ما را چاره کنند. درنتیجه، ما پیشتازان کارگری باید در درون خود بهدنبال راه حلهایی بگردیم، باید این راه حلها را درون طبقه عملی کنیم. بله، قبول دارم دشوار است، بهخصوص برای پیشتازانی که باید مخفی عمل کنند، شاید دور از خانوادهاشان بشوند و هزار گیروگرفتاری دیگر. اما به هرحال ما باید مبارزات را دامن بزنیم و اینکار هزینههایی هم خواهد داشت ولی هزینهها بدتر از آن چیزی که امروز میدهیم نیست، خیلی خیلی کمتر است. ما در ۴۵ سال گذشته همه مسائل را تجربه کردیم. صنفیگرایی، علنیکاری، سخنرانیهای رو سکو درون کارخانه؛ اما سود همه این کارها بسیار کمتر از ضررش بود؛ آمدند و دستگیر کردند. خلعسلاح کردند، خفه کردند و یا. درنتیجه، باید راههای دیگری پیش بگیریم.
از یکسو راه حلهای تشکیلاتی برای پیشبرد، یعنی ساختن هستههای مخفی؛ و از طرف دیگر راه حلهای سیاسی برای پیشبرد آگاهی، یعنی طرح مطالبات انتقالی برای ارتقاء آگاهی سیاسی تودهها که نهایتا در شرایطی مناسب به قدرت خودشان پی ببرند. با تشکر.