تجربه حزب کمونیست ایران چه به ما آموختە است؟ به مناسبت چهل و یکمین سالروز تاسیس حزب کمونیست ایران

عادل الیاسی

امروز، ١١ شهریور، برابر با ١ سپتامبر، چهل و یک سال از تشکیل حزب کمونیست ایران می گذرد. جا دارد در این روز از همه آنهای که در این حزب فعالیت کردەاند و یا جان خود را از دست دادەاند یاد کرد و به تلاشهای آنها ارج نهاد.

اگر چە حزب کمونیست ایران اپتدا توانست رویکردی نسبتا پیشرو در برخورد بە وضع موجود ارائه دهد و بعدها اعضای آن تاریخی از فداکاری و کوشش صمیمانە را ساختند، اما به دلایل متعددی، عمدتا به دلیل فضای خفقان و سرکوب رژیم اسلامی از یک طرف و عدم برخورد مسئولانە و خردگرایانە بە مشکلات مبارزاتی از سوی رهبری آن در دورەهای مختلف از طرف دیگر، پیشرفت و توسعە را به خود ندیدە است و هموارە با عقب گرد و تضعیف شدن مواجه بودە است. حزب کمونیست ایران، بە عنوان عضوی از خانوادە چپ تحزب یافتە ایران، به رغم توسعە و رشد مناسبات سرمایەداری در جامعه ایران و به موازات آن توسعە و رشد مبارزات کارگری و بلوغ جنبشهای اجتماعی چپ، در حاشیە قرار گرفتە است. اگر چە این موقعیت مختص بە حزب کمونیست ایران نیست، اما آنچە حزب کمونیست ایران را از سایر احزاب چپ ایران متمایز می کند وجود رابطه سازمانی این حزب با کومەلە است، که از جایگاه اجتماعی نسبتا قدرتمندی برخوردار است.

حزب کمونیست ایران در طول حیات خود محل اختلافاتی بودە است که هدف تشکیل آن را، یعنی متحد کردن سوسیالیست ها، نفی و خنثی کردە است. در این مورد می توان عمدتا به تضاد سە دیدگاه اشارە کرد.

💢 دیدگاه اول! این دیدگاه تلاش کردە با غلو گویی، تظاهرگری، برخورد آرمانی، ایدئولوژیک، تهییجی و حماسی موقعیت عینی حزب کمونیست را نادیدە بگیرد و از اینرو در برابر اقدامات جدی برای تغییر این موقعیت خود را بی مسئولیت و بی وظیفه کند. حامیان این دیدگاە با ایدەآلیزه کردن موقعیت حزب عملا خود را نیز در قبال موقعیت عینی کومەلە و مسئولیت اجتماعیی کە این جریان بر دوش دارد بی وظیفە کردەاند و این موقعیت را در تضاد آشکار با غلوگویی‌ و تظاهرگری خود در مورد حزب دانستەاند. تضادی کە مدافعان این دیدگاە را بیشتر و بیشتر بە رویکرد ذهنی‌گرایی در مورد نقش حزب سوق دادە است بە شکلی کە آنها عملگرایی کومەلە را بە عنوان مانعی سر راە کسب موقیت برای حزب پنداشتەاند. حامیان این دیدگاە میان رویکرد ایدەآلیستی و رمانتیک خود از حزب و نقش عینی و اجتماعی کومەلە دچار تناقض شدەاند و در عکس العمل بە این تناقض بنیان مشکلات را در کومەلە و جغرافیای فعالیت آن “کشف” کردەاند. بدلیل همین تناقض، حامیان این دیدگاە با دست آویز خطر “گرایشات راست و ناسیونالیست” در مقابل ایجاد تغییرات ضروری از خود رفع تکلیف کردە و بجای آن بطور افراطی بە ایدەپردازی و غلوگویی در مورد موقعیت حزب پرداختەاند که بنا به تعریف ضامن نچرخیدن کومەلە به سوی ”راست و ناسیونالیسم” است. این دیدگاه در اولین دهه تشکیل حزب از طرف جریانی که بعدا به ”کمونیسم کارگری” معروف شد، نمایندگی می شد که نهایتا انشعاب سال ١٩٩١ را رقم زد. بر اساس همین دیدگاه آخرین انشعاب هم در سال ٢٠٢٢ اتفاق افتاد و بخش عمدە رهبری و بخشی قابل توجەی از اعضا این حزب را ترک کردند و جریان دیگری را با همین اسم تشکیل دادند.

💢 دیدگاە دوم! این دیدگاه هموارە از کومەلە تصویر ایدەآلیستی و رمانتیک ساختە است و تمام مصائب مبارزاتی را در وجود حزب کمونیست ایران خلاصە کردە است. در واقع حامیان این دیدگاە خود را در حمل وظایفی کە چپ بودن بر دوش آنها گذاشتە است ناتوان و بی انگیزە دانستە و این ناتوانی و بی انگیزگی را تحت پوشش نقد غیر منصفانە از حزب و ایدەآلیزه کردن موقعیت کومەلە پیش بردەاند. حامیان این نگرش غالبا چنین رویکردی را برای توجیە تغییر ریل فکری خود اتخاذ کردەاند. حامیان این دیدگاه در سال ٢٠٠٠ انشعاب کردند و جریان جدیدی را تحت عنوان ”کومەلە زحمتکشان کردستان ایران” تشکیل دادند که سرنوشت آنها خزیدن به دامن راست ترین و ارتجاعی ترین نیروی اپوزیسیون ایران، یعنی سلطنت طلبان شد.

💢 دیدگاه سوم! این دیدگاه تلاش کردە است ارزیابی سیاسی و واقعبینانەای از موقعیت عینی حزب به دست دهد وموانع واقعی سر راە ارتقاء این موقعیت را، بدور از تعصبات ایدئولوژیک و هیجانات ذهنی، دریابد. زادگاە این دیدگاە در واقع سنتها و تجربیات مبارزاتی چپ جهان، چپ در ایران و کردستان است و بە همین دلیل واقع بینانە و سیاسی تر، و نە صرفا آرمانگرایانە، بە موقعیت حزب نگریستە. این دیدگاه، که به تدریج شکل گرفتە است، در مقابل تعصبات سنتی درون حزبی هموارە با مقاومت مواجه بودە و اکنون هم راه دشواری را باید بپیماید تا بتواند تغییرات ضروری مورد نظر خود را ایجاد کند که از یک طرف حزب کمونیست بتواند به اعتبار خود حزب شود و از این رو بتواند به شکل مناسب تری از حمایت کومەلە هم برخوردار باشد.

نزاع میان این سە دیدگاە را میتوان از طرفی بە عنوان تقابل میان دیدگاهای ذهنی‌گرایی و واقع‌گرایی، و از طرف دیدگر تضاد میان گرایشات فکری متضاد، خلاصە کرد. بر همین منوال و بر این مبنا اختلافات در درون حزب کمونیست ایران هموارە پدیدەای نهادینە شدە بودە است. با توجه به اینکه مخالفان با مبانی فکری حزب بهر حال حزب را ترک گفتەاند و برای پیگری خط و مش سیاسی جدیدشان حزب دیگری را تشکیل دادەاند، هموارە اختلافات اساسی در واقع میان دیدگاە اول و دیدگاە سوم بودە است که تا اکنون هم ادامه دارد. بر خلاف تصویری کە حامیان دیدگاە اول همیشە ارائە دادەاند و تنها استدلال آنها بودە است، اختلافاتی که سرنوشت این حزب را رقم زدە است، میان به اصطلاح “راست و چپ” و ”تغییر در باورها” نبودە است، بلکە اختلاف بر سر یافتن روشهای موثر و کارا برای پیشبرد فعالیت های حزب و منعطف بودن در قبال ضرورت ایجاد تغییرات ضروری و خودسازگاری با شرایط جدید بودە است.

حامیان گرایش اول همیشە تلاش کردەاند چنین پدیدە عادی در کار مشترک را به اختلافات بنیادین و لاعلاج جلو دهند و به شکل هیستریک به آن بپردازند و نهایتا یک ”راست و چپ” را از آن استخراج کنند. از طریق غلوگویی در مورد موقعیت حزب و با ایدآلیزه کردن و عاتفی کردن فضای بحث، حزب را به پدیدەای فرا انسانی تنزل دهند. تلاش شدە است از همین منظر هم کمبود ها لاپوشانی شود و در مقابل رفع آنها بی مسئولیتی رواج یابد. روکرد حامیان این دیدگاە در درون حزب همان رویکرد رایج در چپ متحزب سنتی است، یعنی فقدان دغدغەهای مرتبط با رویدادهای عینی اجتماعی و بجای آن خیرە شدن بە مدینەای فاضلە در آیندەای نامعلوم، بی اعتنا بودن نسبت به ایجاد تغییرات معین در شرایط معین، معطوف شدن به درون گرایی و هراس از جهان پیرامون، رویگرداندن از نواندیشی و ارتقاءگرایی و بجای آن رویکرد به تعهد و تقلید، بی اعتنا بودن بە علم و خرد خود و بجای آن متوصل شدن به تخیل و افسانەباوری و منزه پنداشتن “مرجعیت” و عدم موضعی انتقادی نسبت به آن و نیز روزمرگی در فعالیت. از این روست کە حامیان این دیدگاە نه تنها مانعی بر سر یافتن راهی موثر برای توسعه فعالیت های حزب و جلب نیرو به آن بودەاند، بلکه نقش عمدەای در ایجاد تفرقه و پراکندگی در درون نیروی موجود حزب ایفا کرەاند.

اکنون موقع آن فرا رسیدە است کە با یک خوانش و بازنگری واقع‌بینانە از موقعیت عینی حزب، خود را از قید وبندهای تعصب‌گرایانە، تخیل‌باورانە و افسانەپردازانە رها کرد تا بتوان راە وصلت حزب با چپ اجتماعی را هموار کرد. حزب کمونیست ایران فراتر از یک ابزار مبارزاتی و مکانیزمی برای وحدت سوسیالیست ها نیست و در همین جایگاه هم باید آنرا مورد ارزیابی قرار داد. اگر در این ماموریت موفق بودە است باید بدون تغییر راه خود را ادامه دهد، اگر هم ناکام بودە است باید تغییر کند!

بە همین دلیل این سئوال مطرح است کە در کدام سطح، به چه شیوەای و در کدام زمینە این جریان باید تغییرات ضروری را ایجاد کند تا در راستای اهدافی که بر اساس آن تشکیل شد بتوان قدم بردارد؟ شکی نیست کە در مرحله اول این جریان باید خود را از فرهنگ مخرب چپ سنتی بە ارث گرفتە شدە از کمونیسم روسی، که تعصب‌گرای و تخیول باوری ایدئولوژیک بخشی از این فرهنگ و سنت است، رها کند. چنین خودرهایی لازمه هر تغییر و پیشرفتی است که این جریان در افق دارد. موازی با این تغییر، تغییر در رابطه سازمانی حزب کمونیست با کومەلە ضروری و اجتناب ناپذیر است. تغییری که بتواند حزب را دارای اعتبار و هویت مستقل کند.

تجربه تشکیل حزب کمونیست ایران این واقعیت را به ما می گوید که ادغام احزاب در همدیگر نه تنها شکل مناسبی برای وحدت نیست، بلکه تفرقه و پراکندگی در دورەهای بعد را اجتناب ناپذیر می کند.

با وجود گذشت ٤١ از تشکیل حزب کمونیست ایران، این سوال اساسی کماکان بدون پاسخ ماندە است: چگونە می توان سوسیالیست های ایران را متحد کرد؟

پاسخ این پرسش هرچی باشد، تشکیل یک حزب تک‌بنی با مناسبات هیرارشی، که همە سوسیالیست ها بتوانند در آن جمع شوند، نیست. تجربیان جهانی و ایرانی به ما نشان دادە است که، با توجه به تنوع فکری و گرایشی، نمی شود همه سوسیالیست ها را در یک حزب متشکل کرد، بلکه شکل دادن به یک شبکه، که جریانات مختلف و منفردین سوسیالیست با حفظ تفاوت های فکری و سیاسی و استقلال سازمانی و فردیشان بتوانند حول برنامە و اهداف مشترک فعالیت کنند، کاراترین شکل متشکل کردن سوسیالیست های این عصر است.

به امید اینکه بتوان، مبتنی بر از جمله تجربه فعالیت بیش از چهار دهه حزب کمونسیت ایران، تجربه جدیدی از وحدت را به دست داد که روند پراکندگی و تفرقە سوسیالیست ها را کاهش دهد.
عادل الیاسی

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری