۲۸ مرداد تبانی مثلث شاه و شیخ و استعمار + هشدار ! بعد از شیطان سازی«کودک سرباز» نوبت تروریزم آخوندی!

نعمت فیروزی

۲۸ مرداد تبانی مثلث شاه و شیخ و استعمار

” این‌جا لندن است‌، رادیوی BBC‌، اکنون دقیقاً نیمه شب است “،

در طول تاریخ، کودتاهای متعددی در سراسر جهان به وقوع پیوسته‌اند که هر یک به دلایل مختلفی از جمله تضادهای داخلی، رقابت‌های سیاسی و یا منازعات ایدئولوژیک رخ داده‌اند. در بسیاری از این کودتاها، نیروهای نظامی و ارتش با هدف دخالت در نزاع‌های داخلی وارد عمل می‌شوند. اما زمانی که پای قدرت‌های استعماری و دخالت بیگانگان به میان می‌آید، کودتا به یک فاجعه ملی تبدیل می‌شود که استقلال و حق حاکمیت یک ملت را زیر سؤال می‌برد. یکی از نمونه‌های بارز چنین کودتاهایی، کودتای سپتامبر ۱۹۷۳ در شیلی است که طی آن آگوستو پینوشه با حمایت مستقیم ایالات متحده علیه دولت دموکراتیک سالوادور آلنده به قدرت رسید.

در تاریخ ایران نیز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به‌عنوان یک نمونه شاخص از کودتاهای “ارتجاعی-استعماری” به شمار می‌رود. این کودتا که با دخالت مستقیم بریتانیا و ایالات متحده و همکاری نیروهای ارتجاعی داخلی به وقوع پیوست، نه تنها دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد، بلکه موجب بازگشت سلطنت پهلوی شد؛ سلطنتی که خود به واسطه کودتای استعماری دیگری بنیاد نهاده شده بود.

ایران در ابتدای دهه ۱۳۳۰ با تحولات بزرگی مواجه بود. ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق، موجی از امید و غرور ملی را در میان ایرانیان برانگیخت. این اقدام نه تنها کنترل منابع حیاتی کشور را به دست ملت ایران سپرد، بلکه به عنوان نمادی از استقلال و مقاومت در برابر استعمار بریتانیا شناخته شد. اما این دستاورد مهم، به شدت منافع اقتصادی و سیاسی بریتانیا را تهدید کرد و به دنبال آن، دولت بریتانیا با همراهی ایالات متحده به طراحی و اجرای کودتایی علیه دولت مصدق پرداخت.

رادیو بی‌بی‌سی، به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی پروپاگاندا در این کودتا، نقش محوری ایفا کرد. پیام معروف ” این‌جا لندن است‌، رادیوی BBC‌، اکنون «دقیقاً» نیمه شب است”، به‌عنوان رمز آغاز عملیات کودتا شناخته می‌شود، علاوه بر آن، ابزار هماهنگی دقیق بین نیروهای داخلی و خارجی برای سرنگونی دولت مصدق بود. بی‌بی‌سی همچنین به عنوان اهرم نفرت پراکنی علیه دکتر مصدق بود بویژه در آن زمان که عصر رسانه و اینترنت نبود و همین رسانه ها در انحصار استعمار بود. بی بی سی نه تنها اطلاعات واقعی را مخفی می‌کرد، بلکه با تحریف اخبار، افکار عمومی را به نفع کودتاچیان شکل می‌داد، این رادیو فقط رسانه آنها نبود که در حقیقت مثل یک سلاح، ابزار کودتا بود و بریتانیا را برای سقوط دولت ملی مصدق همراهی میکرد. به دو نمونه از نفرت پراکنی این بنگاه قبل از کودتا علیه دکتر مصدق توجه کنید:

– روز ۲۴ تیر۱۳۳۲ حدود یک ماه قبل از کودتا، رادیو بی. بی. سی در تفسیر وقایع ایران گفت: «فاجعه روز یکشنبه تهران نشان داد که دکتر مصدق حاکم و مسلط بر اوضاع نیست و کمونیستها در کمین هستند که ایران را ببلعند و اگر انگلستان پای خود را کنار بکشد کار ایران تمام خواهد شد.» (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، روزهای افتخار، نشر گفتار، تهران، ۱۳۷۵، ص ۱۷۹.)

– شب قبل از کودتای ۲۸ مرداد نیز رادیو BBC در برنامه فارسی خود، شعری از فردوسی را قرائت کرد که دوازده سال پیش از آن، در شب سوم شهریور ۱۳۲۰ و در آستانه ورود ارتش‌های متفقین به ایران خوانده بود. » چو فردا برآید بلند آفتاب / من و گرز و میدان و افراسیاب «!!

رادیو بی‌بی‌سی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ نیز نقش مشابهی ایفا کرد. این بار، بی‌بی‌سی به بلندگوی اصلی خمینی در داخل ایران تبدیل شد و با پوشش گسترده و هدفمند اخبار انقلاب، به تقویت جریان ارتجاعی و بلامنازع کردن رهبری خمینی در انقلاب۵۷ کمک کرد. این رسانه، به عنوان تنها بلندگوی خبری در ایران، توانست افکار عمومی را به سوی منافع خود، در تبلیغ برای خمینی هدایت کند و نقش مهمی ایفا کرد.

نقش نیروهای ارتجاعی داخلی

در کنار دخالت‌های خارجی، نیروهای ارتجاعی داخلی نیز به‌عنوان عاملان داخلی در اجرای کودتا نقش بسزایی داشتند. شخصیت‌های مذهبی و سیاسی محافظه‌کار که از تغییرات اجتماعی و سیاسی تحت رهبری مصدق نگران بودند، به‌سرعت به مخالفان او و به ابزارهایی در دست قدرت‌های استعماری تبدیل شدند. آخوند ابوالقاسم کاشانی که در آغاز جنبش ملی شدن نفت از مصدق حمایت کرده بود، به‌تدریج به دلیل اختلافات سیاسی و منافع شخصی از او فاصله گرفت و به یکی از مخالفان اصلی دولت تبدیل شد. علاوه بر کاشانی، آیت‌الله حسین بروجردی و دیگر روحانیون برجسته نیز به دلیل نگرانی از کاهش نفوذ مذهب در دولت، به حمایت از بازگشت شاه به قدرت پرداختند. و با بسیج لمپن مذهبی های بازار مانند شعبان بی مخ و… ضلع دیگر آن کودتای استعماری را فراهم کردند.

از سوی دیگر، نظامیان و شخصیت‌های سیاسی محافظه‌کاری مانند فضل‌الله زاهدی، که پس از کودتا به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب شد، نیز با حمایت مالی و سیاسی خارجی‌ها، در سرنگونی دولت مصدق نقش ایفا کردند. این نیروهای داخلی، به جای دفاع از منافع ملی، به واسطه منافع شخصی و ترس از تغییرات اجتماعی، به ابزارهایی در خدمت قدرت‌های استعماری تبدیل شدند.

سلطنتی استعماری

اکثر سلسله های پادشاهی در تاریخ ایران از پی یک نبرد تاسیس شده اند. بی بته ترین سلسله سلطنت در ایران پهلوی بوده است که از همان ابتدا برای مقاصد بیگانه و با حمایت استعمار و به واسطه کودتایی مشابه در سال ۱۲۹۹ توسط رضا شاه بنیاد نهاده شد. این سلسله فقط بنیادش بدست استعمار نبوده، بلکه همواره حفظ اش هم در تمام طول حکومت وابسته به حمایت‌های خارجی بوده است. کودتای ۲۸ مرداد به‌عنوان یکی از دردناک‌ترین فصل‌های تاریخ ایران، زخمی عمیق بر تن این ملت برجای گذاشت که هنوز التیام نیافته است. این کودتا زمینه ساز تحولاتی شد که تا همین امروز هم از مردم ایران قیمت می گیرد. پدر و پسری که سلطنتشان بر پایه‌های لرزان کودتا و حمایت‌های استعماری بنا شده بود، در نهایت با انقلاب ۱۳۵۷ به پایان رسیدند. اما سلطنت از مدار ناسیونالیستی و پادشاهی به سلطنت دینی و فقیه تبدیل شد. و دولت بریتانیا به عنوان یکی از قدرتهای تصمیم گیرنده در کنفرانس گوادلوپ نقش استعماری در انحراف انقلاب از اهداف خود و جلوگیری از رادیکال شدن انقلاب و دست به دست شدن قدرت از شاه به شیخ داشت.

محمدرضا پهلوی پس از بازگشت از فرار به قدرت، با سرکوب مخالفان و محدود کردن آزادی‌های سیاسی، حکومت خود را برای ۲۵ سال تثبیت کرد، اما این حکومت همچنان بر پایه‌های لرزانی از بی‌اعتمادی عمومی و وابستگی به قدرت‌های خارجی بنا شده بود. چند فاکت مختلف به نقل از افراد و کتاب های مختلف و بویژه افراد دست اندر کار آن نظام بیشتر می تواند ما را با محتوای آن آشنا کند:

وقتي شاه، حسین فردوست، دوست و عقل منفصلش را پس از خلع ِرضاشاه درشهريور ٢٠ به در باغ تابستاني سفارت بريتانيا فرستاد تا بپرسدتكليف وليعهد چه ميشود، كسي بيرون آمد، به جاي دعوت از او به داخل شدن، قدري همراهش كنار گندم زارهاي زرگنده قدم زد و اندرز داد رفيقش فعلا بهتر است گوش كردن به تبليغات مضر را ترك كند تا بعد! وقتي فردوست برگشت و پيغام را رساند، محمدرضا پهلوي طوري كه همه جاي كاخ صدايش را بشنوند به پيشخدمت ها نهيب زد چرا اين راديو و نقشه را هنوز از اتاقش بيرون نبرده اند. پيروزي آلمان آرزوي پدرش بود و او هم ظاهرا عادت پدرش را ادامه داده بود كه هر شب مسير پيشروي ارتش آلمان را طبق گزارش برنامة فارسي راديو برلن با سنجاق روي نقشه علامت بگذارد.( نقل از ظهور و سقوط پهلوی خاطرات حسين فردوست صفحه۱۰۱)

وقتي عَلم تذكری داد که: خوب نيست اردشير زاهدي وسط فرودگاه پاريس در برابر دوربينها زانو بزند و دست او را ببوسد، با دلخوري به دوست قدیمیش علم گفت: به فرنگيها بفهمانید خا كساري در برابر شاهنشاه، سنتي ملي است!!

در سال ۱۹۶۵ که شاه هنوز به نقطه قدر قدرتی نرسیده بود، وزارت خارجه آمریکا در تحلیلی ابعاد قدرت شاه را چنین بیان می نویسد: «شاه فقط پادشاه نیست، بلکه عملا شغل نخست وزیر را نیز از آن خود کرده. فرمانده ارتش است و همه تصمیمات مهم دولت تابع نظر اوست. هیچ انتصاب مهمی در دستگاه دولت بدون تایید او صورت نمی گیرد. دستگاه امنیت مملکت را مستقیما اداره می کند. سیاست خارجی دست اوست. سفرا را او انتخاب و انتصاب می کند . ارتقا درجه در ارتش مستقیما در دست اوست و بدون تایید او تحقق نمی پذیرد. تصمیمات مهم اقتصادی از چند و چون وام های خارجی تا محل مناسب برای تاسیس کارخانه را به او تاویل می کنند. مدیریت دانشگاهها و انتصاب روسای دانشگاهها با اوست. چند و چون مبارزه با فساد را او تعیین می کند. نمایندگان مجلسین شورا و سنا را او برمیگزیند. کیفیت فعالیت مخالفت مجلسین شورا و سنا را و نیز لوایحی که از تصویب باید بگذرد با اوست.» (نقل از صفحه ۵۱۰کتاب نگاهی به شاه نوشته عباس میلانی)

آنتوني پارسونز،آخرين سفير بريتانيا در زمان شاه با اشاره به سرنوشت دريانورد ِرمان لرد جیم (۱) می نویسد: « انتظار داشتیم و به او گفتیم پس از تجربه فرار در تابستان ١٩٥٣، اين بارمحكم سر جايش بماند و دل به تقدير بسپارد. » اما او بزدل تر از این بود که تن به طوفان بسپارد.

نا كامي خودش در جدي گرفته نشدن را از چشم دموکراسی غرب می دید. پامنبريهاي دستگاهش ميگفتند غرب دو جنبه دارد: جنبة خوب، يعني صنعت وعلم و غيره; و جنبة بد، که باعث می شود رعيت پررو شود و بخواهد به ميل خودش رأي بدهد!! ایران و شاهنشاه دموکراسی خودش را دارد و احتياجي به آن حرفها نیست. همان طرفداران رؤيازده اش که سرسختانه معتقدند غربيها چون تحمل عظمتش را نداشتند پائينش كشيدند!!

«حالا پدرسگ فرنگي به ماميگويد چرا دموكراسي نداريد؟ همين الان ا گر من كنار بروم و بگويم خودتان يك رئيس جمهور انتخاب كنيد سي وپنج ميليون نفر سي وپنج ميليون رأي مختلف خواهند داد. يعني هركس خود را رئيس جمهور خواهد دانست و به خود رأي خواهد داد») از خاطرات علَم)

بقول ستون نویس خوش قلم آیندگان که در شماره های آخر آن روزنامه قبل از توقیف نوشت: عاقبت به خير نشد اما آرزو به دل نماند! هرچه خواست گفت, هرچه خواست كرد اما سرانجام كيش و مات همین قشر باصطلاح خاکستری شد! و آخر اینکه سؤال مناسب شايد اين نباشد كه چرا سقوط كرد؟ اين باید باشد كه چگونه آن همه سال دوام آورد؟

نعمت فیروزی

۲۸ مرداد۴۰۳ برابر با ۱۸ آگوست۲۰۲۴

پاورقی:

در رمان لرد جيم, اثر جوزف كونراد, دريانوردي تازه كار از طوفان وحشت ميكند, كشتي پر از مسافر را وسط دريا ميگذارد و ميگريزد!
هشدار ! بعد از شیطان سازی«کودک سرباز» نوبت تروریزم آخوندی!

«حمله به مجاهدین مانند همیشه پیش قسط اثبات حسن‌نیت به ملاها برای انواع معاملات اقتصادی و زد و بندهای سیاسی است.» نقل از اطلاعیه شورا

در تاریخ معاصر، دیکتاتورها به‌طور سیستماتیک از ابزارهای روانشناسی جمعی و مکانیسم‌های تبلیغاتی برای تثبیت و حفظ قدرت خود بهره گرفته‌اند. یکی از راهبردهای کلیدی که در این زمینه مورد استفاده قرار می‌گیرد، شیطان‌سازی مخالفین و اپوزیسیون است. این فرآیند، ریشه در تئوری‌های مرتبط با قدرت، کنترل اجتماعی و ساختارهای هژمونیک دارد. از دیدگاه نظریه‌پردازان مانند میشل فوکو و آنتونیو گرامشی، قدرت نه تنها از طریق اجبار مستقیم، بلکه از طریق کنترل بر «روایت‌ها» و تولید «محتوا» اعمال می‌شود. دیکتاتورها با بهره‌گیری از این ابزار، تلاش می‌کنند مخالفان خود را به عنوان ” خطرناک” و تهدیدی برای هویت ملی و دینی و امنیت عمومی معرفی کنند. این شیطان‌سازی، که اغلب با بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای و تبلیغاتی انجام می‌شود، به دیکتاتور اجازه می‌دهد تا همزمان مشروعیت خود را تقویت کرده و اقدامات سرکوبگرانه‌اش را توجیه کند. در این فرآیند، آنتونیو گرامشی درباره “هژمونی” میگوید:که دیکتاتورها سعی می‌کنند با ایجاد یک گفتمان مسلط، افکار عمومی را به‌گونه‌ای شکل دهند که مقاومت و مخالفت را نامشروع و حتی غیراخلاقی جلوه دهند. این گفتمان مسلط به وسیله تبلیغات گسترده، نمادسازی منفی از مخالفان و تقویت استراتژی‌های ترس و تهدید، به شکلی جامع و سیستماتیک، بستر لازم برای سرکوب مخالفان را فراهم می‌کند. در نتیجه، شیطان‌سازی به عنوان ابزاری قدرتمند در دست دیکتاتورها، علاوه بر تخریب مخالفان، به تحکیم کنترل اجتماعی و جلوگیری از پیدایش مقاومت‌های معنادار در جامعه منجر می‌شود.

حکومت فاشیسم آخوندی در ایران یکی از معدود حکومت‌های دیکتاتوری در جهان است که حقیقتا استفاده از دروغ و شیطان سازی را به بالاترین حد رسانده است . در بعضی از زمینه ها نوآوری کرده و از این نظر سرآمد همه جهان است. از پایه های شیطان سازی، که رژیم هم در آن نوآوری کرده است، استخدام و تربیت «مزدور» است. برای این کار شرکت استخدام انبوه دایر کرده اند! برای هزینه آن هم هیچ دست بستگی ندارند. وزیر اطلاعات خود رژیم اعتراف کرد: با تایید رئیسی، در سال گذشته، ۵ برابر بودجه رسمی، در اختیار آنها قرار داده شده است. انواع موجودات فرنگی و وطنی برای مصارف مختلف در زمین و زمینه های مختلف! را در شهر فرنگی گرد آورده است که دهان هر آدم ضعیف النفسی با هر رنگ و لعابی را آب می اندازد! بدون اغراق و بی گفتگو در صنعت مزدور سازی در جهان در ردیف بالاست! مزدور وطنی را با چتر گسترده حکومتی (نظامی، تبلیغاتی و اقتصادی) حمایت و پشتیبانی می کند.و مزدور خارجی را علاوه بر حمایت اقتصادی از چتر سیاست استعماری مماشات، بهره می گیرد.

سیاست مماشات

چند دهه است که غرب در باره ایران سیاست مماشات را برای حفظ حاکمیت گاو شیرده آخوندی استفاده می کنند. به تعبیری می توان چماق و حلوا را بکار برد. چماقش را البته استعمارگرانه بر سر مقاومت ایران می زنند و حلوایش را نصیب آخوندها می کنند! این سیاست در عرصه تبلیغاتی و بویژه در فرهنگ بی پرنسیپ بورژوازی و ژورنالیسم بی اخلاق آن ، بویژه خبرنگارهای آماتور دوپولی که از بخدمت گرفته شدن توسط آخوندها هم شرم و حیایی ندارند بسیار برجسته است .

در چهار دهه گذشته، آخوندها توانسته اند، با مهره‌ سازی و با پاشنه کش دلارهای نفتی، تحت عنوان خبرنگار، تحلیل‌گر و متخصص در امور خاورمیانه، لابی خود را در موسسات مختلف دولتی و خصوصی غرب، جا بیندازد. وظیفه آن ها اجرای سیاست چماق و حلوا بنا به ضرورت بوده است. دولتمردان غربی برای حفظ گاو شیرده ام القرا با پیچیدگی تمام، سیاست چند گانه زیر را به پیش می برد:

۱- رژیم : استمرار و گسترش روابط اقتصادی، با محکومیت لفظی تروریزم و جنگ افروزی ها و رفتارهای ضدبشری اش و در صورت لزوم پاسخی ضعیف به نیابتی هایش!

۲– با مردم و قیام مردمی: مواضع غرب تا وقتی قیام مردم بصورت اعتراضات نرم و در حد نق زدن و خواهش و تمنا از دیکتاتور برای دادن آزادی است تضادی با آن نداشته و حتی به رژیم فراخوان می دهند که صدای مردمش را بشنود! اما همینکه مردم به قهر روی می آورند و پایه های رژیم بخطر می آفتد، آنوقت هم خودشان و هم عساکر مدنی! را با شعار خشونت پرهیز به میدان می آورند و چهار چنگولی به رژیم می چسبند که خطر سرنگونی پیش نیاید.

۳– با دشمن اصلی رژیم، مجاهدین و شورای ملی مقاومت: ایجاد مانع و محدودیت و مشارکت در کمپین شیطان سازی رژیم با همان مهره ها و موسسات مطبوعاتی خود.

۴- با سایر جریان های اپوزیسیون خشونت پرهیز : همصدایی و همدلی و میدان دادن به آنان وحتی دادن جوایز مختلف هنری و نوبل به آنها . (هرکس می تواند خودش قضاوت کند که اپوزیسیونی با این میزان حمایت و باز بودن میدان جلویش چرا به جایی نرسیده که هر روز هم آب رفته است.)

در این بند بازی چند گانه هرگاه رژیم پا را از گلیم خودش فراتر می نهد و تلاش می کند آن روی ضد بشری اش را با چنگ و دندان نیابتی و سلول های خفته این جا و آنجا به غربی ها نشان دهد، با واکنش مهار کننده و نه سرنگون کننده و خطر آفرین، روبرو شده است. اما از آنجا که در دنیای واقعی تضادها سیر می کنیم و این تضادها مابازای مادی در تعادل قوا دارد، یعنی درعمل هر تضاد کار کردنی با رژیم، به جیب دشمن اصلی رژیم یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت می ریزد!. لذا مماشات گران را بر آن داشته تا بعد از هر واکنشی علیه رژیم برای موازنه قوا با آلترناتیوش، چماقی و لگدی به مقاومت بزند. عمده این لگد و چماق در همیاری با شیطان سازی از مجاهدین، با بکار گیری ژورنالیزم بی پرنسیپ است . رسانه‌های غربی رل بسیار مهمی در اجرای سیاست چماق و حلوا بازی می‌کنند. به تجربه سالیان، هرگاه رژیم ضربه ایی از جانب مردم ایران و مقاومتش دریافت می کند، یا در آستانه دریافت ضربه است! رسانه‌های غربی مانند اشپیگل، لوموند، تایمز و نیویورک تایمز و دیسایت و غیره، صفحاتی از خود را به شیطان‌سازی علیه مجاهدین اختصاص می‌دهند. که در هر دوره حول یک موضوع است. این اقدام همان تلاش برای موازنه قوا و تراز کردن معادله رژیم و اپوزیسیون است.

«کودک سرباز»

نشر مصاحبه با یک مزدور در روزنامه «تاگس سایتونگ» آلمان جدیدترین همیاری ژورنالیزم مماشات با کمپین شیطان سازی علیه مجاهدین است. از خود مزدور که مامور به تکلیف است، که بگذریم، نشخوار و باز تکرار اتهام «کودک سرباز» که چندی پیش در لوموند فرانسه نشخوار شد، یک کارت سوخته است، و برای رژیم ار آن آبی گرم نمی شود، اما نشان می دهد برای ژورنالیزم همیار مماشات، نان دارد! بعضی ساده لوحان و شیفتگان آزادی بیان فرنگ! چنین وانمود می کنند که این از فرهنگ و قانون آزادی بیان غرب است و مقاومت هم دلایل رد این اتهام را بیان کند. در پاسخ باید گفت:

اولا: مجاهدین و شورای ملی مقاومت پاسخ ها و اسناد خود را همیشه ارائه کرده است، اما با در بسته همان ژورنالیسم بی پرنسیپ مواجه بوده است.

ثانیا: این اتهام زنی ها را باید فراتر از یک اتهام دید. باید آن را در متن یک جنگ سیاسی بین رژیم و مقاومتی سترگ و خونفشان دید، که رژیم به مدد قراردادهای میلیاردی با اصحاب مماشات، حمایت ژورنالیزم آن را هم از پیش تضمین کرده است. برای فهم این موضوع کافی است به این سوالات فکر و پاسخ داده شود:

هزینه یک سال یا چند ماه یک خبرنگار که به مصاحبه مزدوران می نشیند، از کجا می آید؟
چرا یک روزنامه در سطح لوموند و یا اشپیگل که از روزنامه های تراز یک هستند باید ۴ صفحه از روزنامه خود را به داستان سرایی فردی اختصاص دهد که راستی آزمایی نشده است؟
آیا نفس اختصاص چند صفحه از روزنامه های معتبری بدون درج پاسخ مقاومت نشانه سو گیری روزنامه مربوطه به طرف ملاها نیست؟
هزینه یک آگهی چند خطی در این روزنامه ها چند صد یا چند هزار دلار است. هزینه پر کردن ۴ صفحه از این روزنامه چقدر می شود و چه کسی داده است؟
اگر ژورنالیزم بی طرف است چرا از چاپ جوابیه مقاومت خودداری می کند؟
چرا خبرنگار یک سال کمتر یا بیشتر برای تهیه این گزارش وقت می گذارد ولی ۲۴ ساعت مانده به نشر، چند سوال با فرهنگ بازجویی برای دفتر مقاومت می فرستد؟ چرا خبرنگار با بیطرفی همان پروسه تحقیق را از ابتدا با مقاومت ایران در میان نمیگذارد؟
چرا این خبرنگاران در باره تعداد کودکان کشته شده در قیام ها و کودکان و نوجوانان در زندان و کودکان کشته شده در جنگ ایران و عراق، تحقیق نمی کنند؟
به سوالات بالا شرایطی را که رژیم در آن قرار دارد اضافه کنید. که در ادامه از اطلاعیه شورای ملی مقاومت به آن خواهیم پرداخت.

در شرایطی غرب به کمپین شیطان سازی «کودک سرباز» فاشیسم دینی یاری می رساند که بخوبی می داند در این چهار دهه آخوند ها، چند کشتار و قتل عام کودکان داشته اند. قتل عام دهه ۶۰ ، بکارگیری هزار هزار کودکان در جنگ ایران و عراق به عنوان مین‌روب، کشتار کودکان مردم سوریه در حمایت از حاکم جنایتکار آنجا اسد ، و کشتار کودکان در قیام های چند سال اخیر مردم ایران، نمونه هایی از آن است.

پاسدار حاجی‌زاده سرکرده جنایتکار نیروی هوافضای سپاه ضدخلقی اعتراف کرد که ۲۰درصد کشته‌های جنگ ضدمیهنی با عراق را کودکان دانش‌آموز تشکیل می‌دهند! (روز سه‌شنبه ۲۰تیر ۱۴۰۲)

محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران ، کودک سربازان را از سر کلاس ها به میدان های مین میفرستاد و از آنها به عنوان «سربازان یکبار مصرف» نام می برد.

نتیجه :

همچنانکه در اطلاعیه شورای ملی مقاومت آمده است :«در شرایطی که مراکز جاسوسی و صدور تروریسم رژیم ایران در آلمان که بیش از ۴دهه تحت عنوان مراکز اسلامی کار می‌کردند به حکم قانون بسته می‌شود؛ در حالی‌که رژیم آخوندها از انتشار گزارش آقای جاوید رحمان گزارشگر ویژه در پایان مأموریت ۶ساله‌اش درباره حقوق‌بشر در ایران توسط ملل متحد در مورد اعدام‌های دستجمعی مجاهدین در سال‌های ۱۳۶۱ و ۱۳۶۰ و قتل‌عام ۱۳۶۷ به‌عنوان جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی به خشم آمده است؛ و در شرایطی که رژیم از تظاهرات بزرگ هموطنانمان در برلین در ۲۹ ژوئن ۲۰۲۴ به ستوه آمده و روز ۱۶ آگوست در دادگاه ”انقلاب اسلامی“ در تهران در جریان محاکمه غیابی سازمان مجاهدین و ۱۰۴تن از رهبران و مسئولان آن آخوندی به نام صداقت اعلام کرد که حکم همه آنها به‌دلیل سرکشی در برابر خمینی و خامنه‌ای (بغی) اعدام است؛» و در شرایطی که رژیم در باتلاق جنگ غزه گرفتار آمده است و در بن بست تصمیم گیری بسر می برد، خود را بیش از هر زمان دیگر نیازمند فرافکنی و شیطان سازی علیه مقاومت و مجاهدین می بیند. بویژه که در این شرایط انفجاری، هم آلترناتیو دست ساز سلطنت در حضیض شکست به وکانس رفته است!! و هم یک کانون شورشی آماده و رزمنده در درون میهن و یک آلترناتیو دمکراتیک انقلابی و مستقل با تشکیلاتی منسجم در سراسر جهان مترصد جرقه برای قیامی آتشین تر است . پر واضح است که: حمله به مجاهدین مانند همیشه پیش قسط اثبات حسن‌نیت به ملاها برای انواع معاملات اقتصادی و زد و بندهای سیاسی است.و باید به آنها هشدار داد که: در پس هر کمپین شیطان سازی تروریسم فاشیسم دینی در کمین است و جاده برای تروریست ها صاف می شود.

نعمت فیروزی

۲۷ مرداد ۴۰۳ برابر با ۱۷ آگوست ۲۰۲۴

پاورقی:

نظریه‌های فوکو درباره قدرت و کنترل اجتماعی بیشتر در کتاب “نظم و انضباط و تنبیه: تولد زندان”
نظریه “هژمونی” گرامشی در کتاب “یادداشت‌های زندان”

پیام بگذارید

رفیق فواد مصطفی سلطانی

اتحاد کارگری