در این نوشتار قصد دارم به بنیانهای فکری جناح راست جمهوری اسلامی موسوم به اصولگرایان و جناح چپ آن یعنی اصلاحطلبان بپردازم و بنیانهای فکری آنان را باهم بشناسیم….
پس از انقلاب ۱۹۷۹/۱۳۵۷ در ایران اسلامیستها که رهبری آن را بر عهده داشتند غالبا به دو گروه تقسیم شدند! جناح راست که تحت رهبری فداییان اسلام و حزب موتلفه اسلامی و گروه منصورون (بعدها به جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی معروف شدند) و جناح راست حزب جمهوری اسلامی به رهبری خامنهای-رجایی-باهنر قرار داشتند خواهان برقراری جامعه اسلامی بر اساس شریعت ۱۴۰۰ سال پیش بودند! در نقطه مقابل آنان جناح چپ جمهوری اسلامی قرار داشتند که تحت رهبری جناح چپ حزب جمهوری اسلامی به رهبری بهشتی و گروه موحدین (بعدا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را تشکیل دادند) بودند که خواهان یک جامعه اسلامی بودند اما تا جایی اساس شریعت اسلام زیر سوال نرود و توهین به جامعه اسلامی نشود افراد آزاد باشند!
البته نباید اینگونه تلقی شود که جناح چپ جمهوری اسلامی مسلمانان نواندیش بودند! خیر! بلکه لیبرال-دموکراتها و سوسیال-دموکراتهای مسلمان بودند که با مفاهیم لیبرالی و سوسیالیستی را با اسلام تلفیق کرده بودند و سعی داشتند چهره انسانی از جامعه اسلامی بسازند! برای مثال اصل حجاب را ملزم میدانستند اما این که تنها پوشش حجاب را در چادر بدانند مخالف بودند! یا برای مثال میگفتند سکولارها و مارکسیستها تا زمانی علیه اسلام و جامعه اسلامی سخن نگویند باید آزاد باشند حرف بزنند! به عبارتی همان شبه دموکراسی اسلامی را داشتند!
در مفاهیم سیاست خارجی جناح راست خواهان دشمنی با شرق و غرب بود و بر صدور انقلاب از طریق جنگ نیابتی و حمایت از گروههای اسلامیستی تاکید داشت و جناح چپ خواهان رابطه متعادل را شرق و غرب و عدم مداخله در امور داخلی کشورها بود و اگر جایی جامعه اسلامی در خطر بود موافق حضور جمهوری اسلامی در آن جبهه بود! در یک کلام جناح چپ بر خلاف جناح راست علنا از دخالت منطقهای سخن نمیگفت اما با گذاشتن شرط و شروط از آن دفاع میکرد!
در سیاست اقتصادی، جناح راست جمهوری اسلامی خواهان دخالت تمامقد دولت در اقتصاد بودند و اقتصاد را به افراد وابسته به نظام بدهند! اما جناح چپ خواهان آن بود که بخش خصوصی دست باز را داشته و همزمان حقوق طبقه متوسط و ضعیف و کارگران رعایت شود! اگرچه در دولت سازندگی اکبر هاشمی رفسنجانی با سیاست آزادسازی اقتصادی عملا طبقه متوسط خورد سد و طبقه کارگر به نیستی رسید که با پروپاگاندا بازسازی دوران پس از جنگ توانستند مردم را قانع کنند!
در سیاست اجتماعی بین جناح راست و چپ در جمهوری اسلامی عملا اختلافی نبود و همگی بر اصل شریعت اسلام، حجاب اجباری، مردسالاری، زنستیزی، اعدام در ملاءعام، سرکوب مخالفان و تشکلهای مستقل، همجنسگراستیزی و…..اتفاق نظر داشتند! اما جناح راست خواهان شدت عمل و جناح چپ خواهان میانهروی در سرکوب بودند که در ابتدای نوشتار به آن اشاره کردم!
اما با این همه تعارض دیدگاه میتوان گفت جناح راست و چپ در هر چه اختلاف داشته باشند در یک مورد که آن هم ماندگاری اصل جمهوری اسلامی و ولایتفقیه است و سرکوب هر آن کس که مخالف جمهوری اسلامی ایران باشد و قانون اساسی آن را قبول نداشته باشد و اساس اسلام را زیر سوال ببرد و خواهان جامعه دموکراتیک سکولار و حقوق بشر برای همه مردمان باشد اتفاق نظر دارند! کافی است به مشارکت جناح چپ مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در سرکوب دهه شصت و نقش جناح چپ حزب جمهوری اسلامی به رهبری میرحسین موسوی در اعدامهای سال ۱۳۶۷ و همچنین سرکوب اعتراضات ۱۳۷۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ نگاهی بندازیم تا ببینیم فیالواقع جناح چپ رمز ماندگاری ۴۵ ساله جمهوری اسلامی در ایران بوده است…
از همین رو برای مردم ایران که خواهان دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی، حقوقبشر و سکولاریسم هستند جناح راست و چپ جمهوری اسلامی تفاوتی باهم ندارند و هر دو را بالهای سرکوب جنبش دموکراسیخواهی میدانند! به همین دلیل است که از سال ۱۳۹۶ تا خیزش مهسا/ژینا بارها از آنان در اعتراضات خیابانی و شعارهای «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» و «زن، زندگی، آزادی» عبور کردهاند و با تحریم ۶۰ درصد انتخابات ریاست جمهوری ۸ تیر ۱۴۰۳، بر اساس آمار حکومتی نیز بار دیگر با صدای رسا عبور خود را به رساترین شکل ممکن بیان داشتهاند!
مردم ایران در واقع با این اکت سیاسی مشخص بیان کردهاند آلترناتیو آنان نه جناح چپ جمهوری اسلامی بلکه سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی سکولار حقوقبشری مبتنی بر عدالت اجتماعی است و به چیزی کمتر از آن راضی نخواهند شد.
✍ووکاشین پاکروان
🔹فعال اکو-سوسیالیست