1 ولّی امر بر انجام ِ انواع ِ شرارت ها که می بوده ،
۲ به یادش نیست کهریزک، به زیر ِسوله ی آهن،
۳ جنایت های بسیاری به حق ِپیکر ِانسان وُ انسان شد،
۴ ولی هرگز نگفتا آن ولّی ِاحمق ِ بی امر، یک امری،
۵ و یا یک معذرت حتی، برای نوع ِ ایرانی !
۶ ولّی امر ِ دجالان وُ دجالان، همو بودش و شکی هم
۷ نمی باشد که اصلا بویی از ایران و ایرانی نمی دارد.
۸ و کهریزک نمی گردید هرگز یک کلامی در بیان ِ اعظم العظما !
۹ و صد رحمت ، ابوبکر سه بغدادی که بهتر بود از این حضرت ِ آقا !
۱۰ شهید ِراه ِکهریزک، نشد حتی به یک ذرّه کلامی در
۱۱ بیانات ِشریف ِ آن ولّی امر ِاشرّاران !
۱۲ نگفتی یک کلام ِ خشک حتی آن چنان گویا،
۱۳ که نشنیده جنایت های جذاب چنان جاری، به کهریزک !
۱۴ ولّی امر ِ اشرّاران، سخن دارم کمی با تو !
۱۵ که من از گریه ی جمعی آن حُضار می دانم که
۱۶ عظمای جهالت هست اما آن چنان گسترده اطراف ات !
۱۷ زبان ات لال گردیده پس از آن پانزده سال ِگذشته
۱۸ از جنایت های کهریزک ! تمام معنی این “واژه-کهریزک “
۱۹ تماما زیر و رو گشته، ولی آن یک ولّی امر هرگز او
۲۰ نگفته واژه هایی حتی، برای بررسی آن وقایع های کهریزک !
۲۱ و این گونه است سبک ِ حکمرانی با جنایت های خرواری !
۲۲ برای اعظم العظمای ِ برترگونه از صدها پِیمبَرها !
۲۳ ولّی امر ِ لجباز ِ همان بیت ِ جماران ها نگفتی واژه ایی حتی،
۲۴ برای همدلی با آن شهیدان ِ خسارت دیده ی آقا !
۲۵ ولّی امر بر امر ِ تمام این جنایت ها تماما بی عقوبت ها، فقط تنها،
۲۶ خودت باشی الا ای حضرت ِ آقای ِ آقایان !
۲۷ و حتی معنی این واژه ی ” آقا ” چنان کن فیکون گردیده از
۲۸ این حضرت ِ آقا ! تمام واژه ها را بس تهی کردی تو از معنا !
۲۹ ولّی امر ِ خونخواران و زالوها ! سخن دارم فراوان ها،
۳۰ اگر چه حضرت ِ آقا خودش هم شعر می گوید وَ
۳۱ شاعرهای بسیاری صله داده همو با دست ِ بیمارش !
۳۲ و تحسین می کند اشعار زیبا را، خصوصا شاعران ِ چاپلوس ِ عابر ِ بیت الحمارش را !
۳۳ ولّی امر ِ ایران است وُ هرگز واژه ی ایران نمی گوید،
۳۴ ولّی امر ِ ایران است و در بیت الحمار ِ خود، به فکر ِ نام ِ ” اَسلام” است !
۳۵ صدا صد مرحبا حتی به آن آقا ابوبکری که در بغداد می بوده،
۳۶ که آن آقا نمی گفتش، خدا آید نشیند بر زبان ِ زشت !
۳۷ ولّی امر می باشد چنان خندان برای خلق ِانواع شرّارت ها !
۳۸ ولّی امر در بیت الحمار ِ خود، فرامُش کرده ایران را به صد باره،
۳۹ نه کهریزک برایش مسئله باشد نه حتی آن یکی طیّاره ی
۴۰ بیچاره ی آتش گرفته بر سر ِشهرش و آن یک منبر ِ شومش !
۴۱ ولّی امر باید او جواب ِ مردمان ِ داغدار ِ شهر را گوید، نمی گوید !
۴۲ و شاعر نیست اما آن یکی فرمانده ی کل قوا حتی !
۴۳ اگر حمال می باشد به انواع قوای کشورش حتی ،
۴۴ بباید دادگاه اعظمی فوری، شود تشکیل بر انواع ِاهمالات ِ
۴۵ این عظمای ِ لجبازان ! و طیّاره به آتش چون کبابی سوخت
۴۶ با امر ِ ولّی امر ِ آقا جان ! فدایی های بسیاری چنان دارد فراوان ها !
۴۷ کسی حتی نمی گوید که ای عظمای کم مغزان،
۴۸ و طیّاره چرا در آسمان آتش زدی، حالا؟ تو آقا جان ! برای شعبده بازی روشهای فروانی ست،
۴۹ و امیدم چنان باشد که در بیت ِ الحمار حضرت ِ آقا
۵۰ کسی خواند همین یک شعر ِ شاعر را، بسا شاید که از خوابش شود بیدارتر حالا !
۵۱ و شعرم رو به پایان است چون، یک دم، نفس مانده برای حضرت ِآقا !
۵۲ و اطمینان چنان دارم که با دست ِ یداللهی و آن وجدانک ِ جمعی،
۵۳ به زودی ها خلاصی یابد این ایران از این بیت ِ الحمار ِ حضرت ِ آقا !
۵۴ ولّی امر پرسش کن، چه بیزار است مردم ها از این بیت ِ الحمار ِ حضرت ِ آقا ؟
۵۵ و آن بیت ِ الحمار ِ حضرت ِ آقا ! شود موزه، که عبرت ها شود بر مردمان، آقا !
10 ژوییه ۲۰۲۴ برابر با ۱۵ تیرماه ۱۴۰۲
فرانسه ، در سایه سار دریاچه، حومه ی اندیشه ورزی برای ایران و ایرانی
** کلیه حقوق این شعر محفوظ است و شامل قانون مالکیت روشنفکر ی می باشد، هر گونه کپی برداری و سرقت جزیی و کلی از آن اکیدا ممنوع است. این شعر متعلق به شاد ی سابُجی میباشد. باز نشر این شعر بدون هر گونه تحریف و ارجاع دهی به آن مجاز می باشد. هر متنی صاحب حقوق است، حقوق روشنفکر ی متن و خالقیت ادبی متن ، که آن را باید به رسمیت بشناسیم .