در کشورهای غربی واژه هائی سیاسی جا انداخته شده اند که برای همه حکم ملاک هائی معتبر برای دسته بندی جریانات سیاسی را یافته اند؛ از رایج ترین آن ها ” چپ افراطی و راست افراطی” است که امروز در جریان انتخابات ملی و اروپائی این کشورها موضوع روز است.
تحریف معنا و محتوای واژه های پرشمار و جا انداختن آن مفاهیم جعلی در افکار عمومی و فضای سیاسی سابقه طولانی و دامنه ی وسیعی دارد. حالا دیگر کیست که نداند ” تروریست” نه کسی که به هر شکل و وسیله ای ایجاد رعب و دهشت در جامعه می کند بلکه به هر کس و جریانی سیاسی اطلاق می شود که برای محو سیاسی یا فیزیکی او هیچ دلیل موجه سیاسی و قانونی وجود نداشته باشد.
” رادیکال”، نه دیگر به کسی یا جریانی که دست به ریشه مسائل می برد و راه حل های ریشه ای برای معضلات اجتماعی پیشنهاد می کند، بلکه به تروریست مسلمان با کمربند انتحاری در بازار کلم فروشی میان مردم عادی یا دانش اموز تحت تاثیر داعش اطلاق می شود و به این ترتیب، زیرکانه از جریان سوسیالیست و مارکسیستِ رادیکال، هویت زدائی، فلسفه مبارزاتی اش سانسور و بطور ضمنی معادل تروریست قلمداد می شود.
چیز دیگری که امروزه در اروپا و آمریکا و دیگر کشورها ی غربی شاهد اش هستیم، معترضان به جنایات جنگی و نسل کشی دولت اشغالگر، استعمارگر نژادپرست آپارتادیست صهیونیست اسرائیل از اهالی بی گناه و دفاع و پناه غزه را، آنتی سمیتیست نامیدن است. هر انتقادی علیه سیاست های اشغالگرانه و نژادپرستانه ی این دولت تروریست، دفاع از تروریسم و آنتی سمیتیسم نامیده می شود تا خفه شوی و بگذاری استراتژی امپریالیستی – صهیونیستی محو اهالی بومی غزه و اشغال سرزمین آن ها و الحاق آن به اسرائیل، در جهت منافع صنایع نظامی و محاسبات ژئوپلیتیک آن ها بی دردسر به پیش برود.
برویم سراغ موضوع اصلی که چپ و راست و چپ و راست افراطی است.
از تاریخ چپ و راست که از انقلاب کبیر فرانسه آغاز شده و تا به امروز تغییرات و تعریفات بس متنوعی را به خود دیده است می گذرم و تعریفی نسبتا عمومی و معتبر از چپ و راست در طول تاریخ جوامع طبقاتی مدرن را از نگاه خود ام ملاک قرار می دهم:
چپ و راست، مفاهیمی با بار طبقاتی اند. چپ نیروئی است که در جامعه ی متضاد طبقاتی، مدافع منافع اکثریت در مقابل منافع اقلیتِ حاکم اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک است. راست، برعکس، نیروئی است حافظ و مدافع منافع و امتیازات اقلیت حاکم، به زیان اکثریت جامعه. این تقابل، صرفاً مضمونی اقتصادی ندارد بلکه محتوا و مضامین بسیار متعدد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ( به مفهوم بسیار گستره ی آن) دارد. چپ، در جبهه ی طبقات فرودست، محرومین و مردمان تحت ستم است و از رفع تبعیض ها دفاع می کند حال آن که راست، از امتیازات اقلیت حاکم و از بقای نظم مبتنی بر تبعیض. چپ، خواهان تحول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه در راستای پیشرفت و بهبود شرائط زیستی اکثریت و شارع اندشیه و فرهنگ رهائیبخش انسانی است، ولی راست، در هر عرصه ای که منافع و امتیازات اقلیت را به زیر سئوال بَرَد یا تهدید کند محافظه کار و مدافع ارتجاع و تاریک اندیشی و ایدئولوژی های ضد انسانی و ضد آزادی و برابری است.
وقتی سخن از ” راست افراطی” است، پس راست معتدل، راست متعارف، راست نرمال هم وجود دارد. ازقضا همین راست است که خود اش را نرمال و شاهین ترازو قرار داده و با ملاک های خود، راست و چپ افراطی را تعریف و تعیین کرده و بر زبان ها انداخته است.
همانطور که اشاره کردم، انواع چپ و انواع راست در تاریخ وجود داشته است، از دوره های تهاجم هار راست تا دوره های انقلاب های چپ. در این میان، دوره هائی هم وجود داشته اند که چپ و راست در قلمرو سیاسی ی جامعه بورژوائی، اگرچه همچنان تحت حاکمیت راست، اما از برکت مبارزه و فشار از پائین، در تعادلی نسبی قرار داشته اند. چپ، در حد توان اش در توازن قوا، تن به حاکمیت راست داده ولی تن به بردگی نداده و با مبارزات جانفشانانه از پائین، رفرم هائی را به نفع خود به طبقه حاکم تحمیل کرده، و طبقه حاکم نیز نظر به توازن قوای داخلی و جهانی، تن به چنین رفرم هائی داده است. اگر چنین وضعیتی را یک حالت تعادل “اُپتیمال” در حاکمیتِ بورژوازی فرض کنیم، می شود گفت بورژوازی حاکم آن زمانی، راستی نرمال و متعادل و متعارف بوده است؛ یا این فرضِ من را قرارداد کنیم.
با حرکت از این معادله ی تاریخی، من معتقد ام راست افراطی، در عصر ما، نه آنی که بورژوازی مسلط می نامد، بلکه خودِ بورژوازی و دولت نئولیبرالی است که آن تعادل “متعارف” بورژوا لیبرالی را برهم زده، تهاجمی افراطی ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی، پلیسی، فرهنگی، ژئوپلیتیک، جهانی، هنری، جنسیتی و حتا تاریخ نگارانه را برای بازپس گرفتن گام به گام همه ی دستاوردهای چپ در طی دویست سال مبارزات اش آغاز کرده است، از درهم کوبیدن تشکل های مبارزه و مقاومت سیاسی و صنفی و سندیکائی و ازمیان بردن حتا قدرت چانه زنی چپ با راست برای رفرم های ناچیز، لغو گام به گام تامینات اجتماعی و درمانی و شغلی و بیکاری و بارداری و پناهندگی و مهاجرتی و … مستقر کردن دیکتاتوری بازار آزاد و رقابت جنگلی ی سرمایه های بین المللی، انتقال صنایع به کشورهای با کارگرانِ به بردگی کشیده شده و بی هیچ پوشش حقوقی و امنیت جانی و خانوادگی و شغلی و برخورداری از هیچ بیمه ای … این راست، افراطی است چون در سودجوئی که ذات سرمایه و سرمایه داری است، چنان افراطی را در پیش گرفته است که کارگران کشورهای “جهان سوم” را به بردگی و کارگران نسبتا مرفه و صاحب حقوق کشورهای متروپل سرمایه داری را به شرائط نکبت بار کار و زندگی جهان سومی سوق داده است. این راست، افراطی است چون هم زیر میز قراداد اجتماعی نانوشته ای که حاکمیت همین راست را هم که به قیمت تن دادن به برخی حقوق ناچیز پائینی ها تضمین می کرد، زده و نظم متعادل ” نیو دیل” ( سوسیال دموکراسی) را چپه کرده است و هم در نتیجه ی همین استراتژی خود، فاشیسم را، چه در آمریکا و چه در اروپا، همچون سونامی ی نارضائی توده ای از سیاست های خانه خراب کن نئولیبرالی، در شرائطی که چپ و آلترناتیو چپ برای بحران را، همین راست نئولیبرال، همین راست افراطی با رسانه ها و پلیس و قوه قضائیه و روشنفکران مزدور اش مضمحل کرده اند، به صورت پناه بردن این خانه خرابان به زیر پرچم عوامفریبان فاشیست نژادپرستِ خارجی ستیز ضد مهاجر به بار آورده است. از دید من، راست افراطی همین راست است که رقیب فاشیست اش را راست افراطی نام داده است.
از دید من این راست امروزینِ حاکم و مسلط بر رسانه ها و سازنده ی افکارعمومی، جریانات سیاسی ی آشکارا فاشیست را ” راست افراطی” می نامد و به اذهان القأ می کند تا از یک سو خود را اولاً همچنان شاهین ترازوی تعادل و نُرمالیته ی جامعه در انتخابات جا بزند؛ ثانیاً به این شیوه ی رندانه، فاشیسم را از خصلت واقعی رقیب خود بزک کرده و ضمن اعتراف پوشیده به همخونی و خویشاوندی، در رقابت بر سر کرسی های حکومتی، خود را برای رأی دهندگان، متعارف و ” مجلسی” و رقیب را افراطی و نامعقول جلوه دهد.
آنچه راست افراطی، راست در حکومت،” راست افراطی ” اش می نامد و رسانه هایش در مغز ما حقنه می کنند، فاشیسم است و نه چیزی کمتر، بلکه چیزهائی بیشتر که عبارت اند از نژادپرستی و بیگانه ستیزی و مهاجر هراسی، اسلام هراسی بی پرده تر از راست “میانه”، بدون محاسبه ی منافع اقتصادی از حاصل از کارگران مهاجر؛ و افراطی بودن شان فقط در همین نادیده گرفتن سود کارگر مهاجر برای ” اقتصاد ملی ” یعنی جیب اقلیت راستِ ” معتدلِ” حاکم است.
در انتها، از نظر راستِ حاکم، چپ هم چپ های قدیم!! چپ های قابل قبول بعنوان چپ، از منشور راستِ حاکمِ نئولیبرال، چپ هائی بودند که چپ نبودند، مجری یا توجیه کننده ی سیاست های راست حاکم بودند همچون در فرانسه، حزب سوسیالیست و سندیکای “سوسیالیستِ” CFDT یونجه خوار دولت راست… امروز، چپ هائی که برای سوسیالیسم، برای آزادی طبقه کارگر، برای رهائی همه تحت ستم ها از ملیتی و طبقاتی و جنسیتی و نجات حیات و محیط زیست مبارزه می کنند، در فرهنگ مسلط طبقه حاکم، نه چپ، بلکه چپ افراطی معرفی می شوند. چپ در فرهنگ اینان، چپی است که برنامه های این راست را تبلیغ و اگر حکومت را در انتخابات به دست گرفت، پیاده کند، مثل رئیس جهمور میتران و نخست وزیر ژوسپن سابقاً تروتسکسیت که بیشترین خصوصی سازی های تاریخ حاکمیت بورژوازی را بیش از دوگل و شیراک و ساکوزی عملی کردند. اخبار را با دقت دنبال کنید!: در فرانسه، امروز، چپی که از اسرائیل انتقاد می کند، تروریست است، چپی که در برنامه جبهه خلقی ضد راست افراطی از سن عادلانه ی بازنشستگی پس از یک عمر جان کندن برای زنده ماندن، از حداقل دستمزد برای زنده ماندن در آخر ماه، از قدرت خرید به تناسب افزایش تورم دفاع می کند، زیاده خواه است و افراط می کند؛ چپی که به ویرانگری طبیعت در پی سودهای نجومی سرمایه معترض است، به میلیتاریسم معترض است، همه آن رفرم های حداقلی که جبهه نوین خلقی فرانسه پیشنهاد کرده است، افراطی ” است. امروز از دید راستِ نئولیبرال، هر نوع دفاع از حق زندگی زحمتکشان و همچون هر اندازه انتقاد از اسرائیل، مترادف چپ افراطی و تروریسم است . با آن که جبهه خلقی از راست ترین و سازشکارترین گرایشات تا رادیکال ترین جریانات انقلابی ضد سرمایه داری تشکیل شده است، همین راست حاکم وهمه رسانه های اصلی مسلط، این جبهه را دربست ” چپ افراطی” می نامد. اصلا امروز در فرانسه، برای ماکرونیستیت های حاکم، چپ، چپی که مخالف سیاست های نئولبیرالی و خانمان برانداز مردم و پروار کننده ی مولتی میلادرها باشد، افراطی و خطرناک است و فاشیست ها از خودشان اند ولی البته کمی افراطی!
نهایتاً امروز در سایه حاکمیت همین بورژوازی نئولیبرال مالی ی راست افراطی به جائی رسیده ایم که راست فاشیست، از خصلت فاشیستی اش پاک شده و راست افراطی لقب می گیرد و تطهیر می شود. این زنگ خطر است. آن ها راست افراطی نیستند، فاشیست اند. به هوش باشید و برای خلاصی از خطر فاشیسم، راست ” معتدل” حاکم، راست نئولیبرال را همراه با فاشیست ها در همه کشورها به زیر بکشید!
شهاب برهان
سوم تیر ۱۴۰۳ — 23 ژوئن ۲۰۲۴