قرار است بین روزهای ۱۶ تا ۲۷ خرداد (۵ تا ۱۶ جون) “سازمان جهانی کار” نشست سالیانه خود را در شهر ژنو در سوییس برگزار کند.
با توجه به حضور پر رنگ نمایندگان دولتهای سرمایهداری و سرمایهداران زالوصفت در این نشست واضح است که از چنین نهادی و نشستی در رابطه با تامین منافع کارگران انتظاری نمیتوان داشت. در نشست “سازمان جهانی کار” همچنین تشکلهای رژیمساخته جمهوری اسلامی در زمینه کارگری هم شرکت دارند و از این رو افشای ماهیت ضد کارگری تشکلهای وابسته به جمهوری اسلامی ضرورتی است که در مقابل کارگران پیشرو ایران قرار گرفته است.
هدف اصلی نشست مذکور بیشتر تنظیم روابط فی مابین کار و سرمایه در سراسر جهان در چهارچوب ملاحظات سرمایهداران میباشد. ناگفته پیداست که چنین نهادی نه در جهت تامین منافع کارگران بلکه بر عکس در تقابل با این منافع سازمانیافته است. این واقعیت را همین حضور رژیم کارگرستیز جمهوری اسلامی همراه با تشکلهای دستساختش در محیطهای کارگری مانند خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار نیز به روشنی آشکار میسازد.
برای شناخت بیشتر از “سازمان جهانی کار” کافی است توجه کنیم که بر اساس مصوبات این سازمان، تشکلهای کارگری باید مستقل و خارج از مداخلات دولتی شکل بگیرند؛ اما همین سازمان، “خانه کارگر” و شوراهای اسلامی کار جمهوری اسلامی که نه نهادهای کارگری بلکه ابزار سرکوب جمهوری اسلامی در محیط کار میباشند را به درون خود راه میدهد. تازه گردانندگان اصلی این سازمان به خوبی از این امر آگاهند که “خانه کارگر” جمهوری اسلامی در معرفی خود آشکارا مطرح کرده است که “به منظور نیل به اهداف والای اسلام ناب محمدی، خانه کارگر به عنوان یک تشکیلات معتقد به ولایت فقیه و مُلتَزِم به قانون اساسی” شکل گرفته است. همین معرفی که “خانه کارگر” از خود به دست داده به طور کاملا روشن در تضاد با مصوبات “سازمان جهانی کار” است که مطرح نموده “تشکلهای کارگری باید مستقل و خارج از مداخلات دولتی شکل بگیرند.” با این حال سازمان مذکور نمایندگان جمهوری اسلامی را به عنوان نمایندگان “مستقل و خارج از مداخلات دولتی” در خود پذیرا شده است.
به راستی در شرایطی که خانه کارگر جمهوری اسلامی هدف خود را “اهداف والای اسلام ناب محمدی” اعلام کرده چگونه میتوان آنرا تشکل کارگران دانست که با هر دین و مرامی در زیر یک سقف استثمار شده و سرنوشت مشترکی پیدا میکنند. به این نکته هم باید توجه کرد و آن را مورد تاکید قرار داد که حتی در قوانین شوراهای اسلامی کار تاکید شده که تنها کسانی میتوانند عضو اين تشکل شوند که “التزام عملی به اسلام، ولایت فقیه و وفاداری به قانون اساسی” را پيشاپيش اعلام کرده و “گرایش به احزاب و گروههای غیر قانونی” نداشته باشند. آیا این واقعیات که به معنای مداخله دولت و مستقل نبودن شوراهای اسلامی کار میباشد از چشم مسئولین سازمان جهانی کار دور بوده است و یا مصلحتها و منافعشان حکم میکند که عملا ابزارهای سرکوب کارگران را به عنوان نماینده کارگران معرفی کنند؟
از طرف دیگر بر اساس مقاولهنامه شماره ۸۷ سازمان جهانی کار مقامات دولتی باید از هرگونه مداخلهای که منجر به محدودیت حق کارگران در تدوین آزادانه اساسنامه و آییننامههای تشکل مستقلشان شود، خودداری نمایند. آیا گردانندگان سازمان جهانی کار از این واقعیت غیر مطلع هستند که رژیم جمهوری اسلامی با اعمال شدیدترین دیکتاتوریها اساسا مانع کارگران در ایجاد تشکلهای مستقل خود میباشند. بنابراین صحبت از “تدوین آزادانه اساسنامه و آییننامه” برای تشکل مستقل کارگران که زیر سلطه جمهوری اسلامی واقعیت عینی ندارد، پوچ و بیهوده است. بدون شک سازمان جهانی کار از ظلم و ستم و سرکوبهای جمهوری اسلامی و خانه کارگرش علیه کارگران به خوبی مطلع میباشد و در جریان اخبار مبارزات روزانه کارگران دلاور ایران و بازداشت فعالین کارگری و سرکوب ددمنشانه مبارزات کارگران قرار دارد. در عین حال این سازمان نمیتواند بر این امر آگاه نباشند که جمهوری اسلامی و تشکلهای دستسازش در محیطهای کارگری نه طرفدار کارگران بلکه از دشمنان قسمخورده کارگران ایران میباشند. بنابراین دعوت از جمهوری اسلامی و پذیرش نهادهای دستساز وی به عنوان نمایندگان کارگران ایران امری آگاهانه و نشانه روشنی از ماهیت ضد کارگری چنین نهادهایی میباشد که به واقع خدمتگزار سرمایهداران هستند.
سازمان جهانی کار در سال ۱۹۱۹ در شرایطی شکل گرفت که آوازه رهایی کارگران روسیه از ظلم و ستم سرمایهداران در اثر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و قدرتگیری دولت شوروی کارگران و ستمدیدگان جهان و از جمله اروپا را به غلیان آورده بود. شکل دادن به سازمانی تحت نام سازمان جهانی کار به واقع تلاشی بود برای مقابله با تاثیرات انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه تزاری در میان کارگران جهان.
واقعیت این است که انقلاب اکتبر چنان وحشتی در صفوف دشمنان طبقه کارگر انداخته بود که آنها خود را مجبور میدیدند برای جلوگیری از انقلابات کارگری برخی اقدامات را در سراسر جهان پیش ببرند. نهاد سازمان جهان کار هم پس از تشکیل سازمان ملل به دنبال جنگ جهانی دوم به بخشی از این سازمان بدل شد و همه کشورهای عضو این جامعه با هر شکل حکومتی که داشتند میتوانستند به عضو آن بدل شوند. اما امروز در شرایط فقدان یک دولت کمونیستی طرفدار طبقه کارگر و موفقیت دولتهای سرمایهداری در از بین بردن تشکلهای قدرتمند کمونیستی در سطح جهان شرایطی ایجاد شده است که سازمان ملل کار خود را به جایی کشاند که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را مسئول نهاد حقوق بشر خود میکند و اخیرا هم برای جلاد جمهوری اسلامی یعنی آیت الله مرگ، ابراهیم رئیسی اعلام سکوت میکند. با توجه به این حد از دفاع و پشتیبانی آشکار از جمهوری اسلامی ضد کارگر و ضد همه ستمدیدگان ایران جای تعجب نیست که سازمان جهانی کار هم تشکلهای خودساخته این رژیم که عامل سرکوب کارگران هستند را به مثابه نمایندگان طبقه کارگر پذیرفته و معرفی بکند.
واقعیات توضیح داده شده در فوق بار دیگر ماهیت سازمان جهانی کار را آشکار کرده و دلیل بی اعتباری روزافزون چنین نهادی در میان کارگران آگاه را نشان میدهد. این واقعیت همچنین ماهیت جریاناتی به نام “کنفدراسیون کار ایران” را هم نشان میدهد که با ادعای دفاع از کارگران ایران هدف اصلی خود را راه یافتن به نهادی قرار دادهاند که ماهیت ضد کارگری آن آشکار است. اینان تحت عنوان مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی خود را برای روزی که این رژیم با قدرت تودهها سرنگون شود آماده میکنند تا در آینده با کمک قدرتهای امپریالیستی بتوانند جای نمایندگان ضد کارگری جمهوری اسلامی را در نهاد سازمان جهانی کار پر کنند.
جای تردید نیست که علت فقر و فلاکت و استثمار وحشیانه کارگران ایران به دلیل سلطه نظام سرمایهداری امکانپذیر شده است، نظامی که توسط رژیم جمهوری اسلامی حفاظت میشود. از این رو مبارزات طبقه کارگر باید در جهت نابودی این نظام و سرنگونی سگ نگهبانش جمهوری اسلامی کانالیزه گردد و کارگران باید بدانند که تنها با کوشش در جذب آموزشهای مارکسیسم-لنینیسم و متشکل کردن خود در ارگان طبقاتی خویش قادر به نابودی نظام سرمایهداری و ساختن دنیای رها از ظلم و ستم و استثمار خواهند بود.