ما معتقدیم از هنگام انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه تاکنون تغییرات چندی اتفاق افتاده که در این جا به آن اشاره ای خواهیم کرد. در وهله نخست خود امپریالیسم است که دیگر به شکل کلاسیکی که در دوران لنین مطرح بود، عمل نمی کند. این تغییرات نوین پس از جنگ دوم جهانی هم در عرصه اقتصادی و روابط اقتصاد جهانی بوده است و هم در تکنولوژی. البته بسیاری از مورخین و همچنین انقلابیون زمان خود لنین مانند لوکزامبورگ، بوخارین و غیره تحلیل های درستی از امپریالیسم ارائه کردند که به نوبه خود با دوران مارکس تفاوت داشت. همانطور که رفقا توافق کردند و اشتراک نظر داشتند تکنولوژی پیشرفت بسیاری کرده است اما کماکان تضاد اصلی در تمام جوامع جهان هنوز تضاد بین کار و سرمایه است، و بحث های اساسی که در تحلیل نهایی یکی باید بر دیگری غالب شود کماکان به قوت خودش باقی ست. در مورد مسئله حزب و نقش لنین یا تروتسکی در آن زمان، که رفیق نینا از آنان به عنوان نابغه نام برد، که به نظر من هم در نابغه بودن آن ها تردیدی نیست، اما نابغه های دیگری هم وجود داشتند، منتهی آن ها انقلاب روسیه را سازمان ندادند و اینها دادند. از منظر ما دلیل این که دیگران نتوانستند و لنین و تروتسکی توانستند نخستین و تنها انقلاب کارگری به فرجام برسانند، آن بود که این دونفر به عنوان رهبران اصلی انقلاب، برای تدارک انقلاب روش مشخصی اتخاذ کردند. بحث امروز ما درباره این روش است و به این نمی پردازیم که پس از انقلاب چه اتفاقاتی افتاد، در مورد عدم توفیق نهایی انقلاب روسیه بحث های زیادی در پیش داشته ایم. امروز مسئله اساسی ما در ایران تدارک انقلاب است؛ بحثی که عمدتا از سوی لنین مطرح شد و در ابتدا تروتسکی مخالف آن بود و پس از دوره ای متقاعد شد و به بلشویک ها پیوست و یکی از رهبران آنان شد. خود تروتسکی هم به این اختلاف اذعان دارد و قبول می کند که روش لنین درست بوده است. این روش ربطی به نبوغ این دو فرد یا پیشرفت های تکنولوژیک و شرایط به اصطلاح متفاوتی که امروز ما داریم و در گذشته وجود نداشت و غیره ندارد. این درواقع روش تدارک انقلاب است و در عمل نیز صحت خود را به اثبات رسانده. و آن یک روش سازماندهی با تمرکز روی هسته های مخفی کارگران پیشتاز است. این مطلبی ست که بسیاری نادیده می گیرند. ما در میان کارگران هم توده های وسیع کارگری داریم و همچنان پیشتازان کارگری. این پیشتازان کارگری در واقع کسانی هستند که تدارک ساخت ستاد رهبری را فراهم خواهند کرد. این ها در همه جنبه های آگاهی، قدرت سازماندهی ، شناخت از تجربیات بین المللی و تجربه عملی و غیره متمایز از توده های وسیع کارگری هستند. این پیشتازان جدای از توده های کارگری خود را سازمان می دهند اما در عین حال پیوندی ارگانیک با توده ها دارند. در کف کارخانه و مبارزات روزمره کارگری حضور دارند و سازماندهی خیلی از این حرکات به شکل مخفیانه از سوی آنان صورت می گیرد. این رهبران خود را علنی نمی کنند اما این حرف به معنای پا پس کشیدن از مبارزه نیست. این روش، موضوع بحث امشب اتاق ماست که متاسفانه بسیاری از گرایش های مختلف کمونیستی و سوسیالیستی و غیره قادر به درک درست آن نیستند. ولی خب این روش اتخاذ شد و اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی جهان را به پیروزی رساند.
امروزه خیلی ها مطرح می کنند که در واقع تکنولوژی و تحولات سرمایه داری امتیازاتی در بهبود شرایط ما بوجود آورده. البته این بحث در اتاق ما چندان نبود ولی در جاهای دیگر زیاد مطرح می شود. می گویند: امروز زمانه تغییر کرده، با دوران لنین تفاوت دارد، صحبت از حزب لنینیستی چندان موضوعیتی ندارد، آن زمان تزار بود، حالا سرمایه داری به شکل دیگری عمل می کند، و از این حرف ها. این ها درواقع به شکلی می خواهند بگویند که این بحث ها کهنه شده، اما ما معتقدیم این بحث ها نه تنها کهنه نشده بلکه باید به همین روش ادامه داد. این بحث ها زمانی کهنه می شود که خلافش درستی خود را در عمل نشان دهد و یا یک الترناتیو بهتر عرضه شود. اگر روش دیگری برای سازمان دهی انقلاب هست، بسیار خب، ان را مورد تعمق قرار می دهیم، ولی تجارب تاکنون نشان می دهد که همه انقلابات با رنگارنگی روش هایی که انتخاب کردند در نهایت به کج راه رفتند و شکست خوردند و ما فقط یک انقلاب پیروزمند داشتیم؛ در نتیجه آن روش را نگاه می داریم. این نکته هم که نیروهای تولیدی و تکنولوژی رشد کردند اتفاقا نشان می دهد که طبقه کارگر و پیشتازان آن مجرب تر از گذشته شده اند. اگر در انقلاب روسیه توجه کنیم می بینیم که پیشتازان عمدتا از روشنفکران بودند یعنی در واقع لنین، تروتسکی و این کسانی که رفیق نینا به عنوان نابغه نام می برد عموما دانشگاهی بودند و به هر حال تحصیلاتی داشتند و آموخته های خود را در راه تدارک انقلاب گذاشتند. اما امروز می توان گفت که پیشتازان کارگری از همان سطح تحصیلاتی برخوردارند که روشنفکر، حتی گاه بیشتر. امروز کارگران باید توانایی کار با ابزار و تکنولوژی داشته باشند و برای این مهارت تنها زور بازو کافی نیست، باید تحصیلات داشته باشی.
این کارگران مانند روشنفکران فکر می کنند و عمل می کنند. مثلا رفیق شاهرخ زمانی. در زمان لنین کجا یک کارگر به اصطلاح پیشتاز می نشست مثلا کتاب بنویسد یا شعر بگوید یا سخنران باشد و غیره. در آن زمان این اتفاق نمی افتاد اما امروز می افتد. شاهرخ زمانی کارگر، نویسنده شده بود و لنینیست شده بود و مطالعه می کرد و سخنرانی می کرد و امروز امثال شاهرخ زمانی ها در داخل ایران کم نیستند. پیشتازان این چنینی بسیار هستند. شرایط نوین اقتصادی، تکامل تکنولوژی و پیشرفت های فکری و نظری و شیوه های سازماندهی جدید تولید آنها را به وجود آورده است. علاوه بر آن در ایران فاکتور اخص دیگری هم وجود دارد. در ایران به دلیل نرخ بالای بی کاری و فقر روزافزون، بسیاری از تحصیلکرده های دانشگاهی داخل ایران که بی کار هستند و از هزار فامیل برجسته آخوندها، سرداران و دولتی ها نیستند چاره ای به جز کار در کارخانه ندارند. همین امروز ما کارگرانی را سراغ داریم که با تحصیلات عالیه درون کارخانه هایی مثل فولاد و یا ارکان ثالث و جاهای دیگر مشغول به کار هستند. کسانی که تحصیلات عالیه دارند ودر بسیاری از موارد تحصیلاتی نامرتبط به حرفه امروزشان. به این ترتیب زمان ما با دوران لنین و انقلاب اکتبر متفاوت است؛ اما این تفاوت و تغییر به نفع ماست نه به ضرر ما؛ باید از این تفاوت ها به شکل بهینه استفاده کرد. این تفاوت ها، یافتن و آماده سازی پیشتازان را ساده تر کرده است. خیلی از این کارگران در اعتراضات دانشگاهی شرکت فعال داشتند، حتی برخی به علت این اعتراضات اخراج شدند. این ها تکنیسین هایی هستند که امروز توسط دولت و اقتصاد ورشکسته سرمایه داری وادار به کار در کارخانجات شده اند، کارگرانی که نه تنها پیشینه و تحصیلات دارند، بلکه آگاهی سیاسی دارند، مقاله می نویسند، سخنرانی می کنند، کتاب می خواندند. این نسل جدید کارگران ما در پایانه های نفتی، ارکان ثالث و فولاد، لوله سازی و ذوب آهن و غیره هستند. مشاهده می کنید که این تفاوت با دوران لنین می تواند امروز در خدمت منافع طبقه کارگر قرار بگیرد. این تغییرات دارد به نفع ما تمام می شود و می تواند در خدمت تدارک انقلاب باشد. ما این پیشتازان را «کارگرـ روشنفکر» می مانیم؛ واژه ای که در زمان لنین وجود نداشت و ما به فرهنگ لغات سیاسی اضافه کردیم. واژه دیگری هم از سوی ما مطرح شد؛ «روشنفکرـکارگر». این واژه خطاب به روشنفکرانی ست که در خدمت طبقه کارگر قرار می گیرند و تمام هّم خودشان را صرف مبارزه در راه برقراری حکومت کارگری می کنند، چشم داشتی هم ندارند، این ها نمی روند به جای طبقه کارگر حزب بسازند. دانش و آگاهی اینها در اختیار تعالی طبقه کارگر است. هسته های اولیه حزب پیشتاز کارگری از پیوند این دو عنصر شکل خواهد گرفت. در واقع این دو عنصر باید یک دیگر را پیدا کنند، و نقدا در پاره ای از نقاط پیدا هم کرده اند. این کارگرـ روشنفکران برآمده از دل کارخانه ها و مراکز تولیدی همتایان خود را در میان روشنفکران متعهد به آرمان های طبقه کارگر که در عمل امتحانشان را پس داده اند پیدا کرده و با هم بنیادهای اولیه حزب پیشتاز کارگری در داخل ایران را خواهند ریخت، و هم اکنون هم در حال انجام همین کار هستند. درنتیجه از این لحاظ ما مجرب تر از گذشته هستیم. آمادگی بیشتری داریم که این حزب را بسازیم. حزبی که تدارک انقلاب را بریزد. رفقایی که صحبت از «نابغه» کردند، باید آگاه باشند که «نابغه» را شرایط مساعد می سازد. ما امروز در میان طبقه کارگر و در درون صنایع بزرگ نوابغ این چنینی زیاد داریم که نبوغ سیاسی کامل برای درک ماهیت سرمایه داری دارند، به لزوم تغییر به جامعه ای سوسیالیستی معتقد هستند و می دانند که چنین امری تنها در صورت قدرت گیری و برقراری حکومت کارگری امکان پذیر خواهد بود؛ اما این نبوغ زمانی در شکل یک نابغه سیاسی عینیت پیدا می کند که این دو پدیده با یک دیگر پیوند حاصل کنند. آن گاه شرایط برای تدارک انقلاب آماده خواهد شد. روشنفکرـ کارگر عینیت مبارزه و تجارب عملی کف کارخانه را به درون این پیوند حمل می کند و روشنفکرـ کارگر تجارب تاریخی و بین المللی را در اختیار هم رزمش می گذارد. نظرات جدید و روش های تعیین شده در این محافل مجددا توسط کارگرـ روشنفکران به محک عمل گذاشته می شود تا کاستی هایش شناسایی و ترمیم شود. به این ترتیب است که تدارکات یک حزب و یک انقلاب ریخته می شود. این روش تجربه شده. امروز به جرات میشود گفت که نطفه های اولیه چنین پیوندی در داخل ایران شکل گرفته است. ممکن است در حال حاضر تعداد این محافل کم باشد اما روش درست به سرعت در میان کارگران پذیرفته می شود. طی چندساله اخیر ما شاهد چنین روندی هستیم. روندی که به جای حزب سازی به قیمومیت از طرف طبقه کارگر، در خدمت حزب سازی توسط خود پیشتازان طبقه کارگر هستند. پیشتازان کارگر داخل کشور احزاب خودساخته را مردود اعلام می کنند، به طرف آن نمی آیند.
بیش از ۴ دهه این گونه حزب ساختن چه نتیجه ای داد؟ این احزاب پرطمطراق و بزرگ مانند حزب کمونیست ایران که در حال حاضر دوسه تا از این نمونه داریم، یا کمونیست کارگری که چهار پنج شقه شده و انواع اقسام، و دسته های مختلف از هواداران سابق و فعلی سازمان های چریکی و غیره؛ این همه حزب سازی چه عمل مفید دیگری به جز افتراق و ایجاد اختلال در جنبش کارگری انجام داده است؟ تجربه نشان داده که هیچ کدام از این احزاب در میان پیشتازان کارگری اعتباری ندارند. اعتبار زمانی به وجود خواهد که این پیشتازان فعالانه در پروسه ساختن حزب در ایران شرکت داشته باشند و حس تعلق به حزبی که خودشان ساخته اند شکل بگیرد. حزبی که به این طریق ساخته شود توانایی آن را دارد که توده های کارگری را جذب کند، این توده ها در حزب کارگران پیشتاز رهبران عملی خود را پیدا می کنند. چنین حزبی که پس از دوره ای اعتبار کسب کرده و از پیشتازان کارگری داخل ایران و متحدین روشنفکر ایشان تشکیل شده قادر خواهد بود که در شرایط بحرانی، اگر بوجود آید که بوجود خواهد آمد، مثلا در صورت مرگ خامنه ای و بالاگرفتن اختلافات داخلی و شروع تسویه حساب ها، یا در صورت یک حمله نظامی و جنگ، این شرایط بحران سیاسی یا جنگ را به انقلاب سوسیالیستی پیوند بزند. چنین حزبی اعتبار دارد و می تواند در آن شرایط بحرانی توده های عظیم کارگران و زحمتکشان را بسیج کند. توده ها از آن حرف شنوی دارند چون آن را همیشه در مبارزات کارخانه و خیابان در کنار خود دیده اند. این امکان وجود دارد.
در مورد مسئله بین المللی بودن انقلاب هم باید بگویم دقیقا درست است. انقلاب در چهارچوب یک کشور نمی تواند محصور بماند، اگر محصور بماند نابود می شود. انقلاب باید جهانی شود. اما یک انقلاب بین المللی سوسیالیستی هم زمان هم که ناگهان رخ نخواهد داد. برای یک انقلاب بین المللی، ما احتیاج به یک تشکیلات بین المللی رزمنده، مانند یک حزب کمونیست در یک کشور، داریم که در حال حاضر متاسفانه وجود ندارد. این تشکیلات بین المللی به نظر من تنها زمانی میتواند بوجود بیاید که یک انقلاب پیروزمند داشته باشیم. دوسال بعد از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ و پیروزی حکومت شوراهای کارگری در روسیه سازمان بین المللی کارگران هم دوباره بازسازی شد و در مدتی کوتاه میلیون ها طرفدار در سراسر جهان پیدا کرد. بنابراین ما از حلقه ضعیف شروع می کنیم. ابتدا انقلاب را در ایران سازمان می دهیم و سپس ستاد رهبری بین المللی را ایجاد می کنیم تا زمین لرزه های انقلاب ایران را به سراسر جهان منتقل کرده و جهان را به لرزه بیاندازد. همان کاری که کمینترن پس از پیروزی انقلاب در روسیه انجام داد. این اتفاق در ایران هم امکان پذیر است و این انقلاب می تواند کانون آغاز یک انقلاب جهانی باشد. باید از یک نقطه آغاز کرد.
از نظر ما آن نقطه اتکا ایران است و تمرکز اصلی این نقطه اتکا نیز باید بر ایجاد پیوند بین روشنفکرـ کارگرها و کارگر ـ روشنفکران و ایجاد این ستاد رهبری باشد. سپس این انقلاب می تواند انقلاب های جهانی را هم سازمان دهد. تغییر جهانی با تغییر در حلقه ضعیف زنجیر آغاز می شود. توده های ناراضی احتیاج به چنین کانون حمایت و پشتگرمی دارند. بیهوده نبود که چرچیل در کتاب خاطراتش می گوید لنین مانند یک سّم یا ویروس است، ما باید در نطفه خفه اش کنیم چون در حال گسترش به انقلاب جهانی ست، و درست به همین دلیل بود که چرچیل ۱۴ کشور را بسیج کرد تا این اولین و تنها انقلاب سوسیالیستی را نابود کند، اما وقتی ملتی به انقلاب خود باور داشته باشد حتی ۱۴ کشور هم قادر به سرکوب ان نیستند. حکومت شوراها روسیه جواب ۱۴ کشور امپریالیستی را داد و حملات همه آنان را دفع کرد.
ما امروز این حلقه ضعیف را در ایران می بینیم، این گفته تنها یک رویا هم نیست. یکبار در سال ۱۳۵۷ انقلاب در ایران شعله کشید، اما کجروی جریانات موجود و نبود سیاست صحیح انقلابی و دخالتگری موثر در میان گارگران و عدم وجود تشکیلات رزمنده کارگری نتوانست آن را در جهت درستی هدایت کند. ما تجربه جریانات پیشتاز کارگری در داخل ایران را نیز داریم، بنابرین باید امیدوار باشیم که نقطه آغاز و اتکا انقلاب جهانی در ایران می تواند باشد. شاید این اتفاق در زمان حیات ما نیفتد، اما اگر تدارک به درستی آغاز شود و پیوندها شکل بگیرد شاید بتوان گفت مطمئنا نسل های آینده آن را خواهند دید. این حرف ها صرفا امیدواری نیست. شرایطی که امروز در سراسر جهان وجود دارد، و اوضاع فعلی ایران نشان می دهد که نمی توان به همین شکل ادامه داد. اینک تقریبا یک دهه می شود که احیای نظرات سوسیالیستی به عنوان پاسخ به بحران ها در دستور روز قرار گرفته. شرایط موجود ایران نیز آن را مستعد پیروزی دومین انقلاب سوسیالیستی جهان کرده است که نطفه های آن همین امروز در حال شکل گیری ست. با تشکر از توجه شما
سخنرانی مازیار رازی در جلسه کلابهاوس
صوتی تلگرام
https://t.me/MarxistEnghelabi/8692