نکاتی پیرامون شیوۀ تولید:
# – «… اساس اقتصاد یک جامعه در رابطه مستقیم مالکین لوازم تولید و تولید کنندگان نهفته است. این رابطه طبیعتاً به شیوۀ بخصوصی از تولید در اجتماع می انجامد.» (مارکس – کاپیتال)
# – « در هر مرحله ای، ازمجموعۀ روابط تولیدی مخصوص آن مرحله و رشد نیروهای تولیدی، به شیوۀ تولیدی آن مرحله برمی خوریم ».( بهروز امین- در بارۀ فئودالیسم ایران قبل از مشروطه- به نقل از تاریخ ایران – پطروشفسکی).
# – « درجات مختلف رشد نیروهای تولیدی، مبیّن شیوه های تولیدی گوناگون هستند » و « درجه رشد نیروهای تولیدی هم با تقسیم اجتماعی کار مشخص می شود ». ( نقل قول ها از بهروز امین – همان منبع )
# – شیوۀ تولیدی یعنی نوع و روشی از رابطه ای که تولید کننده با ابزار تولید، در مرحله ای از مجموعه روابط تولیدی متناسب با رشد نیروهای تولیدی، برقرار می کند.
# – تمام شیوه های تولید پیشا سرمایه داری بر دو پایه استوار بوده اند:
الف – تولید بوسیله شخص برای مصرف خود.
ب – تولید برای احتیاجات صاحب وسایل تولید.
# – شیوه های تولید در هر مرحله از جامعه، بنیان ساختار و سازمان اجتماعی آن جامعه را تشکیل می دهند.
# – «در جامعۀ فئودالی، روابط تولیدی : ” مبتنی برمالکیت شخص فئودال ( و یا شخصّیت حقوقی فئودالی مثلا در مورد املاک موقوفه و غیره ) بروسایل تولید و دردرجۀ اول بر زمین و تملّک ناقص وی بر نیروی کار یعنی روستایی مقیّد به زمین که به شکلی از اشکال تابع مالک فئودال بوده” » است و « از نظر رشد نیرو های تولیدی، شیوۀ تولید فئودالی ” نظامی بود مبتنی بر تولید دستی با کار انسان و حیوان و نیز دامداری و صنایع کوچک دستی” ». ( نقل قول ها بهروز امین – همان منبع)
# – واژۀ فئودالیسم گواه بر کیفیّت ویژه ای است که بشر آن را برای دوره ای خاص، با صورتی مشخص و در شرایط زمانی – مکانی معیّن برسمیت شناخته است که بمثابۀ یک نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در اروپای غربی در طی قرون وسطی و از قرن پنجم تا قرن هفدهم ادامه داشته است و به سه دوره تقسیم می شود که بدین گونه برآورد می شود : دوره نخستین یعنی شکل گیری و سیطرۀ نظام فئودالیته از قرن پنجم تا یازدهم میلادی، از سده یازده تا پانزدهم عصر تکامل آن و از سده پانزده تا هفده، سال های زوال فئودالیسم در اروپا بوده است.
اکنون به بررسی تفاوت ها ی شیوۀ تولید فئودالی و آسیایی در چند محور اساسی مانند زمین و زمینداری، دولت، طبقات و نقش شهر پرداخته می شود.
تفاوت ها در زمین و زمینداری :
# – درفئودالیسم اروپایی وفور زمین و آب وکمبود نیروی کار وجود داشته است، ولی در وجه تولید آسیایی کمبود زمین های قابل کشت ویا وجود زمین در حاشیۀ مکان های دارای آب آشکاراست. علائم و نشانه های بسیاری از تقسیم زمین و آب حکایت میکند.
# – در فئودالیسم کلاسیک ( اروپا) زمین در اختیار مالک فئودال بوده و زمین به پسر بزرگتربه ارث می رسد ولی در نظام آسیایی مهمترین وسیله تولید یعنی زمین در اختیار پادشاه به عنوان مالک اصلی یا دولت وی است.
# – در فئودالیسم اروپایی مالک زمین استثمار کنندۀ مستقیم است و دولت (بجز اخذ مالیات) دخالتی ندارد و یا به ندرت نقشی دارد، اما در نظام اسیایی، دولت (حکومت ) مالک اولیه مازاد محصول است و تمامی اقشار استثمار کننده که واسطه بین دولت (حکومت) و تولید کننده اند بمثابۀ کارگزاراز دولت ( حکومت ) حقوق (مواجب یا امتیازات) می گرفته اند.
# – در فئودالیسم غربی مالکیت زمین از ابتدا فردی و خصوصی بوده است ( زمین های مانوری وآلو یا مالکیّت کلان ارضی و واحد های کوچک) ولی در جوامع آسیایی، مالکیت زمین نه فردی یا خصوصی بلکه جمعی بوده، که قدیمیترین شکل مالکیت زمین است. جمعی بودنِ مالکیت زمین نیز معلول موانع تولید نظیر خشکی طبیعت و دشواریهای آب و آبیاری بوده است، که رفع آنها از عهدۀ افرادِ جدا از هم ساخته نبوده است. بر بستر طبیعتِ خشک و کمآب و بارانهای سیل آسا کارهایی چون استخراج آب، ایجاد قنات، کانالکشی، سدسازی و نظایر آنها جز بهصورت جمعی امکانپذیر نبوده است. و زمین هایی در شکل مانوری (ملک شخصی امرای نظامی ) و آلو (واحد های کوچک ) نیز از ابتدا وجود نداشته است.
# – در اروپای غربی انواع مالکیت های پادشاهی، مانوری( امیر نشین ها)، کلیسایی، الود ها یا آلوها (زمین های خصوصی قابل خرید و فروش که فقط مالیات دهنده بودند ) و اربابی غیر مشروط بوده و فقط فیف و بنفیس مشروط بوده اند که آنهم در روند تکامل فئودالی به املاک شخصی و موروثی تبدیل شدند ولی در نظام آسیایی مثلا در ایران، از انواع مالکیت های سلطنتی، خالصه یا ( دولتی)، ( اقطاع، تیول و سیورغال ) و حتی اربابی( خان ها و عشایر) و املاک روحانیون وابسته از طرف پادشاه داده می شده است و مالکیّت عالیه در اختیار پادشاه بوده است و فقط برخی مالکیت های موقوفه و– بسیار کم و محدود- زمین های خصوصی وجود داشته است. ویژگی اساسی این نوع مالکّیت ها ی مشروط با عدم امنیّت و ثبات مالکیت مشخّص می شود و به عبارت دیگر ملک یک امتیاز بوده است و نه حق. این موضوع مثلا در نوشته ای از نظام الملک برای دورۀ سلجوقیان به خوبی مشهود است : « مقطعان باید بدانند که آنها را بر دهقانان هیچ حقّی نیست، مگر آنچه که به وسیله سلطان بر ایشان معیّن شده است. آنها هیچ گونه حقّ دیگری بر تن و مال و فرزندان رعایا ندارند. همه مقطعان که از مقررات عدول کنند، از اقطاع خود محروم خواهند شد. آنها به ویژه باید به این نکته واقف باشند که زمین و دهقانان هر دو به سلطان تعلّق دارند». (تحلیل نظری نظام های بهره برداری از زمین با تأکید بر مراتع- مصطفی ازکیا و علی ایمانی- خواجه نظام الملک، به نقل از وثوقی 165 -1377 ).
# – در فئودالیسم اروپایی بهرۀ مالکانه از جانب فئودال یا واسال در اشکال بیگاری ( سرواژ)، جنسی (بخشی از محصول) و پولی رایج بوده است در حالیکه در نظام آسیایی در کنار عدم وجود سرواژیا (بیگاری برای ارباب )، مالیات ها یا خراج (نه بهرۀ مالکانه) عمدتا جنسی بوده و به ندرت و محدود پولی (نقدی یا تسعیر یعنی تبدیل به قیمت) رواج یافته است.
تفاوت ها در دولت ها :
# – در فئودالیسم کلاسیک در پی تقسیم جامعه به طبقات و تعارض منافع طبقاتی دولت فئودالی شکل می گیرد اما در وجه تولید آسیایی دولت مقتدر برفراز جوامع کوچک و مستقل و قبل از تقسیم جامعه به طبقات پدید می آید.
# – دولت فئودالی، دولتی است که در آن زمین داری منشاء قدرت سیاسی است ولی در دولت آسیایی، قدرت سیاسی منشاء همه چیز، منجمله زمین است.
# در فئودالیسم کلاسیک مالک خود نقش دولت را ایفا می کند: به کمک سربازان خودش برکشاورزان حکومت میکند، دادگاه دارد و قضاوت می کند و حتی اگر فئودال بنابر منافع، نخواست سرباز برای جنگ، نمی فرستد وغیره. هر ارباب فئودال در املاک خودش اختیار کامل داشت (قانون ایمونیتاس) و حتی در کشور هایی مانند المان، اطریش ، لهستان و مجارستان پادشاه یا امپراطور توسط اربابان فئودال انتخاب می شدند امادر نظام آسیایی نقش دولت (حکومت) در قانون گذاری وتامین شبکه ابیاری و یا انبار کردن غله و غیره ویژگی برجسته و تعین کننده ای دارد.
# – در اروپا، دولت فئودالی دیکتاتوری طبقه فئودال را اعمال می کرده است اما درآسیا ( مثلا ایران) دیکتاتوری یک دستگاه دولتی مرکزی یا سلطنتی (استبدادشرقی) حاکم بوده است.
# – فئودالیسم در اروپا فاقد یک نهاد سیاسی متمرکز و قدرتمند دولتی بوده، در حالی که در شیوه تولید آسیایی سیستم سیاسی قدرتمند مرکزی، مالک بیشترین زمین های کشاورزی بوده و حاکمان محلی در واقع کارگزاران ( مباشران) حکومت مرکزی بودند.
# . عدم تمرکز قدرت سیاسی و وجود سلسله مراتب : قدرت بین پادشاه، کلیسا، لردها، واسال ها و … توزیع شده بود و در هرکدام سلسله مراتب وجود داشته است. سه قدرت کلیسا، فئودال ها و پادشاه به صورت نهادهای جدا از یکدیگر در رقابت، تضاد و همکاری با هم بودند و آنچه به صورت سیستم غالب در آمده بود حکومت های محلی در واحدهای کوچک بود که زیر سلطه زمین داران فئودال عملاً دولت مستقل خود را تشکیل می دادند ولی در شیوۀ تولید آسیایی تمرکز قدرت برقرار بوده که همراه با اقطاع داران و تیولداران گوناگون ( شاهزادگان، سران نظامی، سران ایلات و عشایر و روحانیون وابسته ) بمثابۀ اتباع دولت ( حکومت ) عملکرد داشته و سلسله مراتب در آن ناشی از بوروکراسی دولتی ( حکومتی ) بوده است.
# . در سیستم فئودال غرب بر خلاف شرق نظام کلیسای کاتولیک به موازات رقابت با قدرت های دیگر یعنی شاه و اربابان زمین دار بوجود آمد، در حالی که در شرق ادغام این دو نهاد ( دین و دولت ) خشن ترین نوع حکومت استبدادی را بوجود آورد.
# – دولت فئودالی هیچ گونه نقش اقتصادی، اداری و یا قانون گذاری سراسری نداشته است ولی در وجه تولید آسیایی در همه زمینه ها، دولت (حکومت ) فعال مایشا بوده است.
تفاوت ها در عملکرد طبفات :
# – در فئودالیسم اروپایی با تقّدم پیدایش طبقات و مبارزۀ طبقاتی بین آنها، نه تنها دولت فئودالی شکل می گیرد بلکه مبارزۀ طبقاتی در آن آشکار وبرجسته است در حالیکه در جوامع آسیایی با پیدایش دولت ( حکومت) و استثمار شدید دولتی و اعوان و انصار، بدلیل اخذ مازاد ( مالیات ها )، خود به مانعی در پیدایش، رشد و شکل گیری طبقات بدل می شود و در نتیجه مبارزۀ طبقاتی آشکار و برجسته نیست.
# – در فئودالیسم کلاسیک طبقات اصلی عبارتند از فئودال ها ( شاهزادگان، سران نظامی، لرد ها “فئودال ها ” و واسال ها ) و دهقانان ( دهقانان مرفه، دهقانان آزاد، سرف ها و زمین بنده ) در حالیکه در نظام آسیایی دولت مرکزی با کارگزاران و اعوان و انصارش درمقابل توده کشاورزان ( رعایا) قرار داشته است.
# – وجود طبقۀ فئودال، همراه با آداب و سنن پایداراشرافی از مشخصه های برجستۀ فئودالیسم کلاسیک اروپایی است ولی در وجه تولید آسیایی طبقۀ فئودال و اشرافیت پایدار وجود نداشته است و اساساً رابطۀ ارباب – رعیّتی برقرار نبوده است و در واقع رعایا اتباع دولت ( حکومت ) بوده اند.
# – درفئودالیسم اروپایی، فئودال و واسال از سرف با بهرۀ مالکانه بهره کشی می کرده اند ولی در وجه تولید آسیایی دولت (حکومت) و مباشران، از کشاورزان با اخذ مالیات یا خراج بهره کشی می کردند. اگر وجود سرواژ ( بیگاری سرف برای ارباب) یکی از مشخصه های فئودالیسم کلاسیک است ولی در نظام آسیایی سرواژ عملکرد نداشته است (نباید بیگاری های اجباری برای ساخت وساز های دولتی و یا لایروبی قنات و غیره را با سرواژ یکی دانست).
# . در اروپا مناسبات قانونی مشخّص (اداری، مالی، جزایی و قضایی) بین دولت مرکزی و فئودال ها از یک سو و دهقانان از سویی دیگر وجود داشت و هیچ کدام از این نیروها خارج از این قاعده نمی بایست عمل کند در حالی که درآسیا(مثلا ایران) چنین نبوده، قوانین یا در واقع اوامر از بالا و ظالمانه بوده است.
# – عناصر اصلی درنظام تولید آسیایی، مالکّیت عمدۀ حکومتی بر زمین و وجود دولت (حکومت) مقتدری است که خود را تنها مالک و تنها گردآورندۀ مالیات یا خراج ، از روستاهای خود کفای کوچک و بی شمار می داند.در واقع نحوۀ مالکیت بر زمین (خصوصی یا حکومتی) نشان دهندۀ آنست که چگونه روستائیان استثمار می شوند : بهرۀ مالکانه یا مالیات.
تفاوت ها درنقش شهر ها و بورژوازی تجاری :
در اروپای فئودالی، قدرت های سیاسی کوچک و بزرگ، در قلعه ها و قصرها مستقر بوند و بر روستا ها سلطه داشتند. بازارها و شهرها ی بوجود آمده خارج از سلطۀ اشرافیّت فئودالی و کلیساها بودند و با این نهادهای قرون وسطایی سرِ ستیز داشتند. برخلاف اروپا، در جوامع آسیایی( مثلا ایران) از همان آغاز- نه تنها در قرون وسطی – با سکونت شاهان ( دربار) و اعوان و انصار، سران نظامی، اعیان و خوانین، مباشران و غیره شهر ها شکل گرفتند و یا در جاهایی که در مسیر راه های تجاری بین شرق و غرب قرار داشتند، پدید آمدند. قدرت سیاسی در شهرها متمرکز بوده و تمام قلمرو فرمانروایی حکومت اعم از شهر و روستا زیر سلطۀ استبداد پادشاهانِ مستقر در شهر قرار داشت و مردمِ ساکنِ چیزی جز رعایای خراجگزار یا مالیات دهنده به پادشاهان نبودند. بدین ترتیب، تفاوت آشکاری در نحوۀ پیدایش شهر ها در اروپا وآسیا به چشم می خورد. اگر شهر ها در اروپای فئودالی که در محدودۀ آزاد وخارج از کنترل فئودال ها و با تجمّع بردگان فراری، دهقانان آزاد و پیله وران شکل گرفت که بکار کشاورزی، خرید و فروش و صنعت گری می پرداختند و مراکز رشد صنعت و تجارت و سر منشاءبسیاری از تحولات بودند، ولی در جوامع آسیایی ( مثلا در ایران) با تقسیم اجتماعی کار بدوی، عدم رشد صنعت و تجارت خصوصی و سلطۀ استبداد سیاسی در این گونه شهر ها مواجه هستیم، شهرهایی که انگل صفت و دلال مسلک اند و مصرف کنندگان مازاد تولید روستا ها هستند که تفاوت های مهمّی در عملکرد با شهر های اروپای فئودالی را نشان می دهند.
نتیجه گیری :
فقدان مالکیّت خصوصی و طبقۀ فئوداال، اخذ مالیات ها بجای بهرۀ مالکانه، وجود شهرهای بزرگ و رواج اقتصاد پولی در آنها، فقدان اشرافیت موروثی، ضعف تجارت خصوصی و عدم شکل گیری تجّار بمثابۀ یک طبقه به دلیل سلطۀ انحصار تجارت دولتی و سیطرۀ دولت بر ساختارهای اقتصادی واجتماعی، سلطۀ استبداد شرقی و بطور کلی رشد نا کافی نیروهای مولّده، تفاوت های اصلی میان شیوۀ تولید فئودالی غربی و شیوۀ تولیدی در ایران، را آشکار می سازند ..
با توجه به تفاوت ها ی برشمرده در سطوح مختلف در این نوشته و نکات مطروحه در بالا می توان دید که محتوای شیوه تولید فئودالی غربی با شیوۀ تولید آسیایی بطور کیفی متفاوت است. بطور خلاصه این عناصر متفاوت در ایران عبارت اند از:
1- فقدان مالیکت خصوصی بطور عمده- نه حق تصرف یا در اختیار داشتن- بر وسایل اصلی تولید، یعنی زمین ومراتع و غیره.
2– عدم وجود طبقۀ فئودال و اشرافیّت پایدار و موروثی ( به دلیل عدم امنیّت و ثبات در مالکیّت های مشروط و تهاجمات متوالی) و نقش ضعیف و محدود بورژوازی تجاری.
3- فقدان بهره مالکانه واخذ مالیات یا خراج. تولید اضافی جوامع مذکور، ازطریق مالیات های مختلف دولتی جمع آوری می شده است.
4 – وجود روستا های خودکفا و پراکنده با تقسیم اجتماعی کار بدوی (ادغام کشاورزی و صنایع دستی ).
5- قدرت سیاسی متمرکز و استبدادی.( استبداد شرقی ).
6 – محدودیت زمین های قابل کشت و لزوم نظام های آبیاری متمرکز عمدتاً تحت مدیریت دولت .
7- فقدان نظام مانوری و سرواژ (از نظر حقوقی وقانونی)
8– وجود ایلات و عشایر قدرتمند با دامداری های وسیع وتاثیرات شیوۀ تولید عشایری، همراه با نقش مهم و بزرگ آنان در تاریخ (در ایجاد سلسله های پادشاهی).
9- نقش متفاوت شهرها در پیدایش و عملکرد و عدم رشد بورژوازی تجاری بمثابۀ یک طبقه.
10- راه های ارتباطی دشوار و نا مناسب و عدم وجود بازار های بزرگ و مبادلات محدود تجاری وتولیدات کشاورزی.
بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که انطباق نظریۀ شیوۀ تولید فئودالی بر جامعه ایران– حداقل تا پیش از جنبش مشروطه– درست و منطقی به نظر نمی رسد.
یوسف زرکار
فوریه 2024 – اسفند 1402