این روزها، مقامات و رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی از «فراز مغزها» مینالند در حالی که پس از استقرار حکومت جمهوری اسلامی در ایران، همواره شمار مهاجرت و فرار ایرانیان در حال افزایش بوده است. اما گزارشهای تازه نشان میدهد که تعداد مهاجرت در سالهای اخیر بهصورت «چشمگیر» افزایش یافته است. بیتردید با بحرانیتر شدن وضعیت اقتصادی شهروندان ایران و نیز سرکوب اعتراضات آزادیخواهانه مردم در ماههای اخیر، موج جدید و گستردهتر مهاجرت میان اقشار مختلف و متخصصان، از جمله کادر درمانی، آغاز شده است و این وضعیت در نهایت بحرانهای اجتماعی و سیاسی گستردهتری برای شهروندان ایران در پی خواهد داشت.
کاریکاتور: پشتپرده فرار مغزها را ببینید! – ۸ آذر ۱۴۰۰-سایت تابناک
اخیرا دبیرکل انجمن اسلامی جامعه پزشکی «دکتر ظفرقندی» در سیامین مجمع عمومی این انجمن، گفته است: «حدود ۸۰ درصد از دانشجویان پزشکی به فکر خروج از کشورند! دلسوزانه اعلام میکنم که نگران چشمانداز کشور هستم. بسیاری از اساتید دانشگاهها کشور را ترک میکنند. امروز رشتههای مهمی مانند جراحی قلب، طب اورژانس، بیهوشی و بسیاری از رشتههای پزشکی داوطلب ورود ندارند و کرسیهای دستیاری خالی مانده است. بسیاری از داروهای ضروری از جمله داروهای بیماران سرطانی، یا در دسترس نیست یا باید با هزینههای گزاف از بازار آزاد تهیه شود. استقلال دانشگاهها بهدلیل دستورات و شرایط امنیتی بهشدت خدشهدار شده است، تا جایی که بعضی از اساتید با سابقه و نامدار اخراج یا به اجبار بازنشسته میشوند.
نشست «آسیبشناسی مهاجرت نخبگان» روز یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. به گزارش روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، نشست «آسیبشناسی مهاجرت نخبگان» به همت گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران، انجمن مدیریت و برنامهریزی فرهنگی ایران و انتشارات ثالث، روز یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ با حضور محمدجواد ظریف، علی اکبر صالحی و سید رضا صالحی امیری در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
سیدرضا صالحی امیری وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی، به گوشههایی از واقعیتهای سیاسی حکومتشان اقرار کرده و گفته است: «از مهمترین مشکلات ما، دسترسی آماری و اطلاعاتی است. مسئولین باید خجالت بکشند که پژوهشگران را از دسترسی به آمار محدود میکنند. ما هیچگاه نتوانستیم آمار دقیقی از مهاجرت نخبگان را بیان کنیم.
او افزود: ما کمترین مهاجرت و بیشترین فرار را داریم. علتالعلل این مسئله را حکمرانی معیوب میدانم. الگوی معیوب حکمرانی در چند دهه گذشته، نسل فرهیخته و اندیشمند را ناامید کرده است. بر اساس آمارها در سال ۱۴۰۱، ۶۰ درصد جامعه تمایل به رفتن داشتهاند. تمایل به مهاجرت در میان مدیران ارشد و میانی و کارآفرینان، بیش از ۷۰ درصد بوده است. میل مهاجرت دانشجویان به ۶۷ درصد رسیده است. نظام حکمرانی معیوب، عامل اصلی رانش نسل فرهیخته ما است. توسعهگران اصلی این جامعه رخت بربستهاند.
او ادامه داد: در نظام حکمرانی، اولین مسئله ناکارآمدی مدیریتی است. مورد دوم، افول سرمایه اجتماعی است که ما شاهد ذوب شدن سرمایه اجتماعی در کشور هستیم. مورد سوم، انزوانشینی نخبگان و جانشینی فرومایگان است. مورد چهارم، فساد گسترده در ساختار و در متن است که جامعه از این فسادها رنجیده است. مورد پنجم، وخامت اقتصادی است و نهایتا مورد آخر، بیعدالتی در توزیع منابع قدرت و ثروت است. برای رسیدن به نقطه مطلوب، نیازمند تغییر ریل حکمرانی هستیم تا بسترهای استقرار نخبگان در کشور فراهم شود.»
سخنان شیخ ابراهیم رئیسی، درباره خروج نخبگان از کشور، بسیار وقیحانه و چندشآور است. ابراهیم رئیسی روز چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، در یک سخنرانی در تهران از نخبگانی که به ادعای او برای «پول بیشتر» از ایران مهاجرت میکنند، انتقاد و بهشکل تلویحی آنها را متهم کرد که «وطندوستی» ندارند.
او که یک روز پیش از روز دانشجو به دانشگاه بهشتی تهران رفته بود، گفت: «یکی از شاخصهای نخبگی را وطندوستی میدانم. نخبگی اجازه میدهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلانجا مقداری بیشتر به من پول میدهد پس به آنجا بروم؟»
او در حالی مهاجرت نخبگان دانشگاهی را به مسائل مالی ارتباط داده است که طی چند ماه اخیر و بهدنبال اعتراضهای سراسری، گزارشهای متعدد از تشدید برخورد امنیتی با دانشجویان و همچنین شدت گرفتن موج اخراج، تمدید نکردن قرارداد و تعلیق استادان دانشگاه منتشر شده است.
همچنین روزنامه اعتماد در گزارشی در روز ۹ شهریور ۱۴۰۲، فهرستی از ۵۲ استاد اخراجشده از دانشگاههای ایران را منتشر کرده که نشان میداد موج اخیر اخراج استادان دانشگاه از ابتدای دولت ابراهیم رئیسی در سال ۱۴۰۰ آغاز شده بود.
ابراهیم رئیسی در سخنرانی روز چهارشنبه خود، همچنین ادعا کرد تمام کسانی که تحت پوشش بنیاد ملی نخبگان قرار دارند، به عنوان اعضای هیئتهای علمی در حال جذب در دانشگاههای کشور هستند.
او هرچند توضیح بیشتری درباره چگونگی جذب این افراد نداد، اما سندی که مرداد ماه در کانال تلگرامی «خبرنامه امیرکبیر» منتشر شد، و از مجموعه اسناد درز کرده توسط گروه هکری «قیام تا سرنگونی» نزدیک به سازمان مجاهدین خلق بود، نشان میداد که «شورای امنیت کشور» در مصوبهای در دی ماه سال گذشته دستور داده «هیئت علمی در تراز انقلاب اسلامی جذب دانشگاهها شوند.»
از جمله عبدالناصر همتی، رئیس سابق بانک مرکزی، این را که «معاونت سیاسی وزارت کشور» مسئول «اصلاح فرآیند ضوابط جذب ۱۵۰۰۰ عضو هیئت علمی» باشد، «بدعت خطرناک» دانست.
علیاکبر صالحی، معاون سابق رئیسجمهور ایران نیز از اخراج استادان دانشگاه و همچنین طرح حکومت برای جذب هزاران استاد همسو با خود انتقاد کرد و گفت: «نام این دیگر دانشگاه نیست.»
***
بسیاری از کسانی که اقامت در خارج از مرزهای ایران را برمیگزینند، دوره تحصیلات عالی را طی کرده و جزو متخصصان بهشمار میروند.
به گفته معاونت علمی، فناوری و دانشبنیان دولت رئیسی «تخصیص نیافتن نیمدرصد از بودجه عمومی کشور به صندوق نوآوری و شکوفایی» یکی از عوامل مهاجرت نخبگان است.
شماری از تحلیلگران «نبود آزادی سیاسی و اجتماعی کافی در ایران، فساد، رانتخواری، قانونگریزی» و دیگر مواردی از این دست را از دلایل اصلی مهاجرت نخبگان عنوان میکنند.
علاوه بر آن، بسیاری از مردم ایران در سالهای اخیر دچار «مشکلات اقتصادی و معیشتی شدید» هستند.
بر پایه گزارش تازه مرکز آمار ایران، در چهار سال پیشین دست کم ۸۵۰ هزار نیروی کار ساکن داخل کشور از جستوجو برای دستیابی به شغل، دست کشیدند.
این گزارش، همچنین نشان میدهد که درحدود ۷۰ درصد از بیکاران در ایران، از گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ ساله هستند.
رئیس اتاق بازرگانی تهران نیز گفته است: «خروج سرمایه از ایران به ١٠ میلیارد دلار در سال رسیده است.»
رئیس اتاق بازرگانی تهران، با اشاره به فرار سرمایه از ایران در پی شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی، اعلام کرد که خروج سرمایه از این کشور به ١٠ میلیارد دلار در سال رسیده است. او همچنین اظهار داشت که در حال حاضر، اقتصاد ایران ۵۰۰ میلیارد دلار از ترکیه عقبتر است.
مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران، در نشست رویداد توسعه زیست بوم نوآوری صنعت پتروشیمی، گفت: «همه میدانیم که شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور دشوار شده است.»
وی اقتصاد ایران و ترکیه را در سال ۱٣۵٧ نزدیک به هم دانست و افزود: «در حال حاضر اقتصاد ایران از ترکیه حدود ۵۰۰ میلیارد دلار عقب مانده است همچنین رشد سرمایهگذاری نسبت به استهلاک کاهش پیدا کرده است.»
رئیس اتاق بازرگانی تهران با اشاره به افزایش آمار مهاجرت جوانان ایرانی، افزود: «شاهد خروج نخبگان در همه زمینهها هستیم و وجود جوانان فعال در حوزه استارتاپها و هدایت دانش آنها به بخشهای صنعتی و تجارت می تواند شرایط اقتصاد را به بهبود بدهد.»
او در ادامه گفت: «با وجود افت سرمایهگذاری و خروج سرمایه از کشور، نجات اقتصاد ایران با تحول و نوآوری در اقتصاد دیجیتال گره خورده است از اینرو، اتاق بازرگانی تلاش دارد که حمایت خود را از جوانانی که در این مسیر قرار دارند انجام بدهد.»
اظهارات رئیس اتاق بازرگانی تهران درباره خروج سرمایه از ایران و افزایش تورم در حالی مطرح شده است که بر اساس گزارشی که اخیرا در رسانههای داخلی منتشر شده بود، دستکم ۹۷ میلیارد دلار سرمایه در فاصله سالهای۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰، از ایران خارج شده است.
این در حالی است که پول ملی ایران در ماههای اخیر و همزمان با اعتراضات جاری در این کشور، سقوط کرده و حدود ۴٠ درصد از ارزش خود را از دست داده است.
همچنین گزارشها حاکی از آن است که در پی وخیمتر شدن شرایط اقتصادی و سیاسی در ایران، آمار مهاجرت از این کشور نیز اقزایش یافته است.
یک سال پس از اعتراضهای سراسری که پس از جانباختن مهسا(ژینا) امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد شکل گرفت، خروج گروههای گوناگون مردم از ایران شدت گرفته است. هرچند آمار دقیقی از خروجهای بیبازگشت در یک سال گذشته وجود ندارد، اما هم گزارشهای عمومی، هم برخی اسناد محرمانه و هم روایت مردم در شبکههای اجتماعی از شکلگیری «موج گسترده مهاجرت» و همچنین «افزایش شدید میل به مهاجرت» حکایت دارد.
در یک نامه «خیلی محرمانه» وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بهتاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۱، ذکر شده است که «حدود ۳۳ درصد از جامعه ایرانی برای رسیدن به وضعیت بهتر زندگی تمایل دارند از ایران بروند.»
در این نامه که گروه هکری «قیام تا سرنگونی»، نزدیک به سازمان مجاهدین خلق، آن را منتشر کرده، همچنین آمده است که براساس یک نظرسنجی محرمانه، «مردان جوان دارای تحصیلات عالیه و توانمند مالی و همچنین ساکن در شهرهای بزرگ بیشترین تمایل را به مهاجرت دارند.»
در یک سند دیگر که نامه «محرمانه» ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری خطاب به احمد وحیدی، وزیر کشور، است،نیز «موج گسترده میل به مهاجرت» تایید شده است.
در این نامه، حتی چنین هشدار داده شده که «حجم بالای میل به مهاجرت بهویژه در قشر جوان و تحصیلکرده مذهبی و حزباللهی زنگ خطری است که نشان از کاهش تاثیرات مباحث ایدئولوژیک در کنترل انگیزههای مهاجرت و بیتفاوتی به کشور دارد.»
بیشترین درخواست مهاجرت، بنا بهروایت شرکتهای خدمات مهاجرتی، از شهریور سال گذشته و پس از سرکوب اعتراضهای سراسری «زن زندگی آزادی» ثبت شده است؛ موضوعی که حتی رسانههای وابسته به حکومت هم آن را تایید میکنند.
روزنامه «جوان»، وابسته به سپاه پاسداران، آذرماه سال گذشته بهنقل از رصدخانه مهاجرت ایران گزارش داد که میزان مهاجران ایرانیان در سال ۲۰۲۲ حدود دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده که نزدیک به ۳/۳ درصد از کل جمعیت ایران را شامل میشود. این روزنامه، همچنین بهنقل از قائممقام بنیاد ملی نخبگان نوشت که سالانه ۳۷ درصد از رتبههای برتر کنکور و المپیادها از کشور مهاجرت میکنند.
خبرگزاری ایسنا، آبان سال ۱۴۰۱ و در اوج اعتراضهای خیابانی مردم علیه حکومت در گزارشی نوشت که «ظرف یک سال گذشته ۱۶۰ متخصص قلب مهاجرت کردهاند. در همین مدت ۳۰ هزار نفر از اعضای کادر درمان از دانشکدههای علوم پزشکی درخواست good standing یا «برگه نداشتنِ سوءپیشینه» داشتهاند که مقصدشان عمان بوده است. همچنین ظرف چهار سال گذشته ۱۶ هزار پزشک عمومی از کشور مهاجرت کردهاند.»
این آمار جدا از مهاجرت نخبگانی است که بهگفته بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، بیش از دو برابر رشد کرده. بهگفته صلواتی، ۵۰ درصد دانشجویان و فارغالتحصیلان در ایران تصمیم به مهاجرت دارند، بهطوری که تراز مهاجرت دانشجویان از ۱۷هزار نفر به تراز ۶۶ هزار نفر رسیده است.
مدیر رصد خانه مهاجرت ایران در یک سیمناری در تهران، تاکید کرده است: نمیتوانیم با مدل ۳۰ سال گذشته با نخبگان و سرمایههای علمی مواجه شویم. افرادی که در حوزه نخبگان مسئولیت دارند باید طرحی نو دراندازند و مسائل را از دریچه جوانان و نخبگان علمی ببینند.
بر اساس پیماش رصدخانه مهاجرت ایران در میان ایرانیان خارج از کشور در سال ۱۴۰۱ تنها ۱۴ درصد افراد تصمیم قطعی برای بازگشت به کشور دارند. ۶۲ درصد به هیچ عنوان قصد بازگشت به کشور را ندارند و ۲۴ درصد نیز تصمیم مشخصی در این خصوص ندارند. همچنین بیش از ۹۰ درصد آنها به وعدههای حاکمیت در خصوص استفاده از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور باور نداشتهاند.
مدیر رصد خانه مهاجرت ایران، همچنین با انتقاد از برخی رفتارها در مواجهه با نخبگان و دانشمندان جوان ایرانی، علت اصلی سوق دادن نخبگان به سمت خارج کشور را بیکفایتی در استفاده از سرمایههای علمی ایران دانست. وی گفت: در مسیر فعالیت نخبگان سنگ اندازی میشود و برخی نخبگان و دانشمندان جوان را با رفتار و اقدامات خاص به سمت مهاجرت سوق میدهند.
به گفته وی متاسفانه نسل سرمایهای کشور را به سادگی از دست میدهیم و بهنوعی «نسلکشی سرمایه انسانی» را در کشور رقم میزنیم. مدیر رصد خانه مهاجرت ایران افزود: براساس آمار اعلامی نیروهای کلیدی و متخصص ۶۷ درصد شرکتهای دانشبنیان، وارد فرآیند مهاجرت شدهاند.
رئیس شورای هماهنگی نظام پزشکی ایران در روز یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۷ مه ۲۰۲۳، از مهاجرت بیش از ۸۰۰ ماما به خارج از کشور در سال گذشته خورشیدی خبر داده بود.
منصور جعفری نمین گفت: «دولت و مجلس باید با تامین شغل و درآمد مناسب و ایجاد امنیت شغلی مانع از خروج این سرمایههای ملی شوند.»
شهریور گذشته نیز هفتهنامه پزشکی «لنست» در گزارشی، از رشد ۳۰۰ درصدی مهاجرت کادر درمانی ایران پس از همهگیری کرونا در کشور خبر داد.
گزارشی در روزنامه دنیای اقتصاد نیز از مهاجرت «۱۶۰ متخصص قلب در یک سال گذشته» از ایران خبر داد و یادآور شد که طی چهار سال گذشته، «۱۶ هزار پزشک عمومی» نیز از کشور مهاجرت کردهاند.
در جدیدترین روزنامه اعتماد، آمده است:
«م. ل، یک پزشک عمومی است که در یکی از بیمارستانهای شهر اصفهان کار میکند. این پزشک عمومی که طی ماههای اخیر، اخباری درباره خودکشی تعدادی از دستیاران و همکلاسیهای سابق خود شنیده و با همکاران دیگری در ارتباط است که از حجم بالای کار بیمارستانهای دولتی به ازای دریافت حقوق ناچیز ۱۳ یا ۱۴ میلیون تومانی به زانو درآمدهاند و هر روز از گوشهای، خبر جدیدی درباره کتک خوردن و حمله کلامی و فیزیکی به یک پزشک یا پرستار میشنود، حالا در صف افرادی ایستاده که با تصمیم قطعی برای ترک ایران، فقط چند قدم فاصله دارند.»
«حدود سه سال قبل در فکر مهاجرت به آلمان بودم ولی منصرف شدم چون متوجه شدم که انتظار من از کیفیت آموزش پزشکی، در این کشور محقق نمیشود و آموزش در دانشگاههای علوم پزشکی تهران، اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز کیفیت بسیار بهتری دارد که البته امروز آقایان به دنبال این هستند که با افزایش بیرویه ظرفیت پذیرش دانشجو، این کیفیت را از بین ببرند. در ایران، وقتی به یک دانشجوی پزشکی مدرک تخصص یا فوق تخصص یا جراحی میدهیم، این فرد واقعا در آنچه انجام میدهد، صاحب تخصص است و محتوای مدرکی که گرفته با دانش و مهارتش همخوانی دارد. حتی رزیدنتهای ما که در بیمارستانهای آموزشی دانشگاهی دوره دستیاری خود را میگذرانند، به دلیل حجم بالای مراجعاتی از هر نوع به این بیمارستانها، قبل از دریافت مدرک تخصصی، در تجربه درمان بیمار یک متخصص میشوند در حالی که در کشور آلمان اینگونه نیست. در کشور آلمان، تمام بیمارستانها، آموزشی – دانشگاهی هستند و البته همکاران ما هم بعد از مهاجرت باید در همین بیمارستانها مشغول به کار شوند اما نظام سلامت در آلمان، کاملا طبقاتی است و کیفیت آموزش پزشکی در نقاط مختلف آلمان کاملا متفاوت است و دوره رزیدنتی در این کشور ۶ سال طول میکشد. سال ۹۹ که از تصمیم به مهاجرت منصرف شدم، دلار ۲۰ هزار تومان بود و راستش در آن زمان، بیشتر از آنکه نگران تفاوت کیفیت آموزش پزشکی در دانشگاههای آلمان و ایران باشم، به فکر چگونه جور کردن ۱۱ هزار یورویی بودم که باید برای مخارج ضروری همراه میبردم. حالا به فکر مهاجرت به استرالیا یا انگلیس یا امریکا هستم.»
این پزشک عمومی، دوستان زیادی دارد که مثل خودش، مردد به مهاجرتند و میگوید در شرایط فعلی، دلیل تصمیم هرکدامشان متفاوت است: «امروز با آمار بالای مهاجرت استادان بزرگ مواجهیم؛ استادانی که همان پیشکسوتان حوزه آموزش پزشکی و درمان هستند و بنابراین، با انگیزه کسب درآمد مهاجرت نمیکنند بلکه با دلخوری از بر سر کار بودن ناشایستهها و مشکلات اجتماعی که گریبان جامعه را خیلی بیشتر از دو یا سه سال قبل میفشارد، در حال مهاجرت خانوادگی هستند. نمونهاش یکی از استادان ماست که در حال مهاجرت به کاناداست و میداند که به محض ورود، به عنوان استاد جذب میشود و علاوه بر تامین امنیت مالی و جانی و فکری، از احترام و حرمت هم برخوردار خواهد شد. دلیل مهاجرت پزشکان جوان اما فرق میکند و اغلب به دلیل مسائل اقتصادی است. رزیدنتی که ۹ ماه در انتظار دریافت کارانه معطل میماند در حالی که در دوره تخصص باید با حقوق ۱۲ میلیون تومانی و در دوره فوق تخصص با حقوق ۱۴ میلیون تومانی یک زندگی را اداره کند، چرا نباید به فکر مهاجرت باشد؟
امروز هیچکدام از پزشکان جوان، با این دستمزدهایی که در بیمارستانهای دولتی میگیرند، قادر به تاسیس مطب نیستند و بسیاری از مطبهای فعال هم به مرز ورشکستگی رسیدهاند. امروز تعداد زیادی از همکاران فارغالتحصیل یا دانشجویان سال آخر پزشکی، از دوره کارآموزی مشغول به یادگیری زبان ایتالیایی و اسپانیایی و آلمانی هستند تا گزینههایشان برای مهاجرت، بیشتر باشد. تعداد زیادی از همکارانم هم مشغول به یادگیری خدمات زیبایی شدهاند تا مرکز زیبایی تاسیس کنند. مهاجرت به خارج از کشور بد است اما مهاجرت درون کشور خیلی بدتر است. پزشکی که به آلمان و انگلیس میرود، همچنان پزشک است و روزی که شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، بهتر از آنچه هست بشود، به ایران برمیگردد و باز هم طبابت میکند ولی اگر پزشکی در ایران ماند اما از طبابت دست کشید و اغذیهفروشی و آرایشگاه و بنگاه املاک دایر کرد، آیا باز هم یک پزشک است؟ ما این فرد را بهطور کامل از دست دادهایم.»
این پزشک عمومی، حرفهایش را با گفتههای چند ماه قبل یکی از مسوولان سازمان نظام پزشکی به پایان میبرد؛ مسپولی که اوایل پارسال اعلام کرد: «از جمع ۹۵ هزار نفری پزشکان عمومی، ۲۰ هزار نفرشان پزشکی را کنار گذاشتهاند و به شغل دیگری مشغول شدهاند.»
اما بدتر از این عددها هم در ماههای بعد گفته شد؛ مثلا که گفته شد در فاصله شهریور ۱۴۰۰ تا شهریور ۱۴۰۱ حدود ۳۰۰ پزشک ساکن در شهر اهواز گواهی تایید حرفهای برای مهاجرت دریافت کردهاند، مثلا که تابستان پارسال گفته شد تعداد پزشکان متخصص و فوق متخصصی که از کشور رفتهاند یا در حال خروج از کشورند، خیلی بیشتر از پزشکان عمومی است، مثلا که بهار امسال گفته شد در شهری مثل مشهد از ۵۵۰۰ پزشک عمومی فقط ۹۰۰ نفرشان به طبابت مشغولند و پارسال هم ۲۱۰ پزشک ساکن در این شهر، به خارج مهاجرت کردهاند.
ابتدای زمستان امسال، مجری یک برنامه در شبکه سلامت تلویزیون، اعلام کرد که برای آسیبشناسی علت مهاجرت پزشکان، پژوهشی در جمعیت نمونه ۵۰۰ نفری از اعضای جامعه پزشکی انجام شده است. در نتایج این نظرسنجی اعلام شد: «۶۰ درصد پرسششوندگان، مرد و ۴۰ درصد، زن بودند، ۵۰ درصد پرسششوندگان، متاهل و ۵۰ درصد، مجرد بودند، ۴۰ درصد پرسششوندگان، پزشک عمومی، ۳۵ درصد پزشک متخصص، ۱۰ درصد پرستار، ۶ درصد پزشک فوقتخصص، ۵ درصد داروساز، ۴ درصد کارشناس علوم آزمایشگاهی بودند، ۲۰ درصد پرسششوندگان میلی به مهاجرت نداشتند، ۱۰ درصد به مهاجرت فکر میکردند، ۱۴ درصد در حال بررسی امکان مهاجرت بودند، ۳۰ درصد تصمیم به آغاز اقدامات برای مهاجرت داشتند، ۲۶ درصد، اقدامات مهاجرت را آغاز کرده بودند.
۷۳ درصد از پرسششوندگان گفتند که عوامل بیرونی بر تصمیمشان برای مهاجرت موثر بوده، آمریکا، کانادا، استرالیا، آلمان و انگلیس ۵ مقصد اول پرسششوندگانی بود که اقدامات مهاجرت را آغاز کرده بودند و ۲۸ درصدشان عازم آمریکا، ۲۳ درصد عازم کانادا، ۱۵ درصد عازم استرالیا، ۱۲ درصد عازم آلمان و ۹ درصد عازم انگلیس بودند. از جمع پرسششوندگان، فقط ۱۰ درصد تصمیم به بازگشت به کشور بعد از گذراندن دوران تحصیل و کسب تجربه داشتند، ۳۵ درصد اصلا به بازگشت فکر نمیکردند و تصمیم به مهاجرت دائم داشتند، ۳۵ درصد، بازگشت را به شرایط آتی زندگی شخصی و ۲۰ درصد، به فراهم بودن شرایط شغلی در کشور مشروط کرده بودند. ۳۵ درصد پرسششوندگان به دلیل نداشتن امنیت اقتصادی، ۲۵ درصد برای زندگی بهتر، ۲۵ درصد برای امنیت شغلی و ۱۵ درصد به دلیل فشار روحی و جسمی در محیط کار مصمم به مهاجرت شده بودند.»
دادههای وزارت کشور بریتانیا از تعداد پناهجویان عبوری از کانال مانش در سال ۲۰۲۳ نشان میدهد افغانها و ایرانیها در صدر فهرست شهروندانی هستند که از طریق این گذرگاه به این کشور پناهنده شدهاند.
بنابر یک گزارش آماری که از سوی سازمان حامی پناهجویان در بریتانیا به نام «شورای پناهجویان» منتشر شده است، تا پایان ماه اوت سال ۲۰۲۳ تعداد ۴ هزار و ۶۹ شهروند افغان و ۲ هزار و ۲۵۰ نفر شهروند ایران از طریق کانال مانش و با قایقهای کوچک به بریتانیا پناهنده شدهاند.
از این تعداد تا کنون به ۹۷ افغان و ۷۴ ایرانی وضعیت پناهندگی اعطا شده و انتظار میرود هزار و ۶۶۵ افغان دیگر و هزار و ۷۶۰ ایرانی دیگر نیز وضعیت پناهندگی دریافت کنند.
با ادامه روند کنونی از مجموع حدود ۲۰ هزار پناهجویی که در سال ۲۰۲۳ از طریق کانال مانش خود را به بریتانیا رساندهاند، از هر چهار نفر سه نفر به عنوان پناهنده شناخته خواهند شد. این بیشتر از برآورد شورای پناهجویان در مورد کسانی است که در سال ۲۰۲۲ وضعیت پناهندگی را دریافت کردند. مطابق آمار تقریبا دو سوم تعداد کل پناهجویان عبوری از کانال مانش در سال گذشته پناهندگی دریافت کرده بودند.
اطلاعات منتشره توسط وزارت کشور بریتانیا، همچنین نشان میدهد بیش از نیمی(۵۴ درصد) از کسانی که از گذرگاه خطرناک مانش عبور کردهاند، فقط از پنج کشور افغانستان، ایران، اریتره، سوریه و سودان بودند.
به استثنای آلبانیاییها، تعداد افرادی که از این کانال عبور کردهاند در سال ۲۰۲۳ در مقایسه با سال ۲۰۲۲ بیشتر بودهاند. بعد از افغانستان و ایران، شهروندان کشورهای ترکیه، اریتره، عراق، سوریه، سودان، هند، ویتنام و مصر در رتبههای بعدی این فهرست قرار دارند.
مقامات بریتانیا در ماههای اخیر تلاش فراوانی کردهاند تا از ورود مهاجران غیرقانونی به کشور جلوگیری کنند. ریشی سوناک، نخست وزیر بریتانیا از «توقف قایقهای حامل مهاجران» و جلوگیری از ورود آنها به کشور بهعنوان یکی از اولویتهای دولتش نام برده است.
بر اساس قانون جدید بریتانیا، که هنوز اجرایی نشده است، مهاجرانی که با قایقهای کوچک از طریق کانال مانش وارد خاک این کشور شوند اجازه نخواهند داشت درخواست پناهندگی کنند. این قانون در صورت اجرایی شدن میتواند منجر به رد خودکار درخواستهای پناهندگی از سوی این دست پناهجویان و همینطور بازگرداندن آنها به کشور مبدا یا ثالث شود.
در حال حاضر پناهجویانی که به بریتانیا میآیند بر اساس کنوانسیون پناهندگان سازمان ملل و کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، حق درخواست حفاظت و پناهندگی دارند و تا زمان دریافت پاسخ به درخواست خود میتوانند در این کشور بمانند.
نهاد شورای پناهجویان هشدار داده است در صورتی که قانون مهاجرت جدید اجرایی شود، سالانه ۲۷ هزار پناهجویی که با قایقهای کوچک وارد بریتانیا میشوند از دریافت وضعیت پناهندگی محروم خواهند شد.
همچنین بیش از ۶۰ هزار افغانستانی و ایرانی در سال ۲۰۲۳ به آلمان درخواست پناهندگی دادند. درخواست های پناهندگی در آلمان در سال ۲۰۲۳ نسبت به سال پیش از آن ۵۱ درصد افزایش یافت و از ۲۱۷ هزار و ۷۷۴ مورد به ۳۵۱ هزار و ۹۱۵ مورد رسید. در این میان افغانستان با بیش از ۵۳ هزار و ایران با بیش از ۱۰ پناهجو جایگاه های سوم و پنجم را داشتند. سوری ها با بیش از ۱۰۴ هزار پناهجو بالاترین رقم را تشکیل داهاند.
گزارش اداره فدرال مهاجرت و پناهندگی آلمان، روز چهارشنبه ۳۱ ژانویه، ۱۱ بهمن در شرایطی منتشر شده که در تمام سطوح سیاسی آلمان صدای طرفداران سرعت بخشیدن به استرداد پناهجویان رد شده بلندتر از همیشه است.
بیژن جیرسرائی دبیرکل ایرانی تبار حزب دموکرات آزاد و لارس کلینگ بایل رئیس حزب سوسیال دموکرات از جمله سیاستمدارانی هستند که خواستار اجرای سریع مصوبه «تسریع استرداد» شدهاند. این لایحه قانونی در ماه اکتبر سال گذشته از تصویب دولت و در ماه ژانویه سال جاری از تصویب مجلس فدرال و شورای ایالات گذشت.
در همین حال، در برخی ایالات آلمان کارتهای ویژهای میان پناهجویان توزیع شده است که همه یا بخشی از کمکهای نقدی سابق به این کارتها حواله میشود تا پناهجویان نتوانند کمکهای اجتماعی را بهصورت نقدی دریافت و خارج از آلمان منتقل کنند. هدف این کار، همچنین جلوگیری از سوء استفاده برخی پناهجویان از کمکهای دولتی اعلام شده است.
در گزارش آماری اداره مهاجرت و پناهندگی روشن شده است که این نهاد در سراسر سال ۲۰۲۳ به پرونده های بیش از ۲۶۱ هزار متقاضی پناهندگی رسیدگی کرده، اما روشن نیست که چه تعداد از این پناهجویان پاسخ مثبت گرفته و میتوانند به آینده خود در آلمان خوش بین باشند.
تنها در ماه دسامبر سال ۲۰۲۳، بیش از ٢٣ هزار درخواست پناهندگی به اداره مهاجرت تسلیم شده است. از فراز ۳۵۱ هزار درخواست پناهندگی نیز بیش از ۳۲۹ هزار تقاضا برای نخستین بار مطرح شده و بقیه متعلق به کسانی بوده که در بررسی اول رد شدهاند.
بیش از ۲۲ هزار درخواست پناهندگی متعلق به کودکانی بوده که در آلمان به دنیا آمدهاند. خانوادههای این نوزادان، شانس بیشتری برای ماندن در آلمان دارند.
اداره مهاجرت و پناهندگی آلمان در گزارش خود جدولی با شمار پناهجویان ۹ کشور را منتشر کرده که بیشترین پناهجویان از آنها به آلمان آمدهاند. این کشورها به ترتیب شمار پناهجویان عبارتند از: سوریه، ترکیه، افغانستان، عراق، ایران، گرجستان، فدراسیون روسیه، سومالی، اریتره.
از سوریه بیش از ۱۰۴ هزار تن، از ترکیه ۶۲ هزار تن، از افغانستان بیش از ۵۳ هزار تن و از ایران ۱۰ هزار و ۲۰۶ تن به آلمان پناه آوردهاند.
ملیت چهار هزار و ۲۹۹ پناهجو نیز نامعلوم اعلام شده است. این افراد معمولا کسانی هستند که یا گذرنامه ندارند یا آن را تسلیم ماموران آلمانی نمیکنند و به عنوان «بیوطن» ثبت میشوند.
از میان ۲۶۱ هزار و ۶۰۱ درخواست پناهندگی که در طول سال ۲۰۱۳ از سوی اداره مهاجرت مورد بررسی قرار گرفته بیش از ۶۱ هزار درخواست به دلیل ناکافی بودن دلایل پناهندگی رد شده است. بیش از ۶۴ هزار پرونده نیز یا مربوط به کسانی بوده که از یک کشور سوم وارد آلمان شدهاند و به موجب پیمان دابلین باید آلمان را ترک کنند یا داوطلبانه درخواست پناهندگی خود را پس گرفتهاند.
دولت ائتلافی آلمان، مرکب از سه حزب سوسیال دموکرات، سبزها و دموکرات آزاد، در ماه اکتبر سال گذشته لایجهای را تصویب کرد که دست پلیس را برای بازگرداندن پناهجویان رد شده باز می کند. به موجب این قانون که در ماه ژانویه جاری از تصویب مجلس و شورای ایالات هم گذشت، پلیس میتواند پناهجویانی را که درخواست پناهندگی آنها در مرحله نهائی رد شده است، برای چهار هفته در بازداشتگاههای ویژه استرداد نگهداری کند تا نتوانند مخفی شوند و بهصورت غیرقانونی در آلمان زندگی کنند.
تاکنون آمار و گزارشهای مختلفی از ایرانیان پناهنده و مهاجر در کشورهای مختلف جهان ارائه شده است. به ارقامی بین چهار تا ۱۰ میلیون اشاره شده است. تعداد ایرانیان مهاجر در جهان رقمی بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر تخمین زده میشود. چرا که اگر تاریخ را بررسی کنیم، میبینیم که وقایع و دوران زیادی ثبت شده اما برای آن آمار و ارقام حداقل در زمینه مهاجرت ثبت نشده است. یا اینکه تعریف هر سازمان آماری از واژه مهاجر میتواند با سازمان دیگر فرق داشته باشد. یا همچنین به دلیل تغییرات سریع و غیر قابل رهگیری، عدد دقیقی همواره در دست نباشد.
آمریکا چیزی در حدود ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر(تقریبا ۲ میلیون نفر) جمعیت ایرانی در خود دارد که رتبه نخست جهانی را از نظر وجود تعداد مهاجران ایرانی در خود دارد. بزرگترین موج مهاجرت ایرانیان به آمریکا از سال ۱۹۷۹ میلادی به بعد اتفاق افتاده است. آمار جالب دیگر اینکه از این جمعیت چیزی در حدود ۸۵۰ هزار نفر یعنی حدود نصف جمعیت ایرانی در آمریکا در ایالت کالیفرنیا و عموما شهر لسآنجلس متمرکز است و بنابراین در لیست القاب شهر لسآنجلس، نام «تهرانجلس» نیز دیده میشود(درست مانند لقب تهرانتو برای شهر تورنتو در کانادا) و جالب آن که لسآنجلس قبل از سال ۱۳۵۷ شمسی، یکی از شهرهای خواهرخوانده با شهر تهران بود. البته قرارگیری آمریکا در رتبه یکم از نظر میزبانی جمعیت مهاجر ایرانی جای تعجب ندارد؛ چرا که آمریکا به سرزمین مهاجرپذیری، چند فرهنگی و چند ملیتی مشهور است و رتبه یکم بودن آمریکا از نظر تعداد جمعیت مهاجر، درباره بسیاری از کشورهای دیگر نیز عینا صادق است.
کانادا میزبان بیش از ۴۰۰ هزار نفر ایرانی در خود میباشد. این کشور در حال حاضر اولویت اول ایرانیان برای مهاجرت است. چرا که نه تنها از یک سوی، کشور آمریکا در طی چندین سال اخیر و عمدتا از سال ۲۰۱۶ به بعد، درهای خود را به روی چندی از کشورها و از جمله شهروندان ایرانی بسته و مهاجرت به این کشور هر روز سختتر از دیروز برای ایرانیان شده، از سوی دیگر نیز کشور کانادا هر روز بیشتر از دیروز نه تنها کشوری بینظیر و فوقالعادهتری برای زندگی و مهاجرت شده، بلکه بنا به سیاستهای اداره مهاجرت این کشور، روشهای مهاجرت به آن راحت، متنوع و انعطاف پذیر میباشد؛ از جمله برای ایرانیان. این کشور به ویژه از سال ۲۰۲۳ میلادی به بعد قرار است هر ساله میزبان بیش از ۵۰۰ هزار مهاجر جدید(یعنی اعطای اقامت و شهروندی) باشد.
کانادا همچنین هر ساله نیز میزبان بیش از ۶۰۰ هزار دانشجوی بینالمللی در خود میباشد. البته تحصیل در کانادا در چندین سال اخیر بهعنوان بهترین و راحتترین گزینه برای مهاجرت به این کشور، اخذ مجوز کار و دستیابی به اقامت دائم تلقی میشود. به عبارتی، در طی این سالها به همان میزان که آمریکا از گزینه مهاجرتی برای خیلیها حذف شده، کانادا به همان میزان بهعنوان مقصد رویایی متقاضیان مهاجرت شناخته شده است.
ترکیه که بهعنوان کشور همسایه، سالانه میزبان بیش از ۲ میلیون توریست صرفا از کشور ایران بوده، به طور تخمینی میزبان ۱۲۶ هزار ایرانی میباشد. ترکیه که در گذشته بیشتر بهعنوان یک مقصد تفریحی و مسافرتی برای ایرانیان تلقی میشده، در سالهای اخیر از زندگی و مهاجرت به این کشور از سوی تعداد قابلتوجهی از ایرانیان، مورد استقبال برای مهاجرت قرار گرفته است.
اگرچه که این کشور همانند دیگر کشورهای مهاجرپذیر دیگر برنامههای متنوعی برای مهاجرت کاری، تحصیلی و… داشته اما یکی از دیگر مزایای این کشور نسبت به مقاصد مهاجرتی محبوب دیگر، این است که ترکیه اجازهی اخذ اقامت و شهروندی این کشور را صرفا با خرید ملک و بدون نیاز به هیچ شرط دیگر فراهم مینماید. از طرف دیگر مبلغ در نظر گرفته شده در این کشور برای اخذ شهروندی از طریق خرید ملک، این است که حداقل مبلغ تعیین شده(۲۵۰ هزار دلار آمریکا) نسبت به دیگر مقاصد مهاجرتی که از طریق خرید ملک اقامت میدهند، کمتر است. از سوی دیگرُ ترکیه کشور همسایه بوده و از نظر نزدیکی و همچنین رفت و آمد حتی با اقوام و آشنایان به دلیل نبود معضل ویزا، بسیار دارای مزیت نسبت به دیگر مقاصد است.
استرالیا نیز مشابه کانادا و عمدتا به همان دلایل شرح داده شده در بند مربوط به کانادا، سالیان سال مورد توجه ایرانیان قرار گرفته است. اما به دلیل بزرگی این کشور و پراکندگی شهرها و در نتیجه پراکندگی جمعیت آن و همچنین قدمت مهاجرتی دراز مدت اما با روندی آرامتر، شاید نتوان یک عدد دقیق و قطعی را اعلام کرد اما تخمین زدن میشود که حداقل ۱۲۰ هزار ایرانی در استرالیا به عنوان مهاجر حضور دارند. استرالیا اگرچه که نسبت به کانادا برای مهاجرت کاری پروسه راحت تری داشته اما همانند کانادا، گزینه تحصیل در استرالیا نیز راحتترین روش برای اخذ ویزای این کشور و در نهایت دستیابی به اقامت دائم این کشور و شهروندی استرالیا تلقی میگردد.
آلمان که رتبه اول اقتصادی در اروپا و رتبه ۴ اقتصادی در کل دنیا بوده، میزبان ۳۱۹ هزار ایرانی در خود است و بهعنوان بهترین مقصد در قارهی اروپا برای مهاجرت، کار، زندگی و… شناخته میشود و البته با رقابت در کشور انگلیس. آلمان نیز مانند کانادا درهای خود را به روی همه ملیتها باز گذاشته و همچنین از روشهای مهاجرتی بسیار متنوعی همایت مینماید. ایرانیان به این کشور عمدتا از دو روش مهاجرت کاری و مهاجرت تحصیلی مهاجرت میکنند. تحصیل در کشور آلمان مزیت بزرگی که داشته این است که تحصیل در این کشور به زبان آلمانی حتی برای دانشجویان بینالمللی رایگان میباشد. از طرف دیگر روشهای مهاجرت کاری به این کشور بسیار متعدد بوده و همچنین وجود روشهای ترکیبی تحصیل و کار در آلمان است.
انگلیس، شامل کشورهای انگلیس، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی شده، میزبان بین ۱۰۰ تا ۳۵۰ هزار ایرانی در خود میباشد که علت مشخص نبودن عدد دقیق، همان موارد ذکر شده در ابتدای مقاله است. اما تخمین ایرانیان در انگلیس بیش از ۱۰۰ هزار نفر به طور قطعی بوده اما از طرفی هم بعید است که تا به حال این آمار از میزان ۳۵۰ هزار نفر فراتر رفته باشد. بریتانیا قدرت دوم اقتصادی در اروپا و قدرت پنجم اقتصادی در جهان(و در هر دو مورد پس از کشور آلمان) میباشد و این کشور در کنار آمریکا بهعنوان برترین مقصد تحصیلی جهان از بابت دانشگاهها و قوی بودن نظام آموزشی و همچنین یکی از گرانترین مقاصد تحصیلی جهان تلقی میگردد. همچنین کیفیت کار و اشتغال، زندگی، رفاه، پیشرفت و در کل هر شاخص کیفیتی زندگی در این کشور بسیار بالا میباشد.
کشور امارات متحده عربی میزبان بیش از ۳۰۰ هزار نفر ایرانی است. البته این آمار در هر لحظه که بخواهد ازش صحبت شود، به احتمال خیلی زیاد آمار دقیقی نخواهد بود و بنا به دلایل متعدد، تغییرات تعداد مهاجران ایرانی در این کشور در طی کوتاه مدت، قابل توجه است؛ حال میخواهد کمتر باشد و حال بیشتر و عمده دلیل آن این است که اکثر ایرانیان به عنوان نیروی کار در حال حاضر در این کشور بوده و شاید همچنان شهروندی این کشور را نداشته باشند. اما در کل چیزی که امارات را بسیار مورد توجه ایران و در کل، همه کشورهای اطراف قرار داده، حال جدای از اقتصاد بزرگ آن، یکی اینکه موقعیتهای شغلی فراوانی که در این کشور با بهترین حقوقها و دستمزدها فراهم شده و دیگر آنکه ارزش بالای ارز کشور امارات است که همه را وسوسه به اشتغال در این کشور مینماید. هر ریال عمان در حال حاضر معادل ۶/۲ دلار میباشد.
کشور سوئد میزبان قریب به ۱۲۷ هزار ایرانی در خود میباشد. سوئد و در کل کشورهای حوزه اسکاندیناوی(نروژ، سوئد و فنلاند) و در کل کشورهای نوردیک(نروژ، سوئد، فنلاند، دانمارک و ایسلند) مورد توجه جهانیان و از جمله ایرانیان برای مهاجرت بوده است و بهویژه متقاضیانی که بیشتر به دنبال کشورهای آرامش و آرامتر و قانونمندی، آزادیهای نسبی سیاسی و اجتماعی بیشتر هستند. سوئد در بین این کشورها، بسیار به کشور برابریها شهرت دارد.
فرانسه که از دیگر مقاصد رویایی جهان هم برای سفر، تفریح و گردش بوده و همچنین برای مهاجرت و زندگی، تخمین زده میشود که میزبان بیش از ۹۰ هزار ایرانی در خود باشد. با نگاه کمی به شهرهای اصلی و بزرگ فرانسه و به خصوص قلب آن پاریس، اوج حضور روح هنری، مهندسی، تکنولوژی، مدرنیته و صنعتی بودن را در آن میتوان مشاهده نمود و همچنین کیفیت زندگی در این کشور، اشتغال و درآمد، کیفیت تحصیل و نظام آموزشی، تفریح و فراغت، آرامش و امنیت و… در سطح بسیار بالایی قرار دارد.
عراق که کشور همسایه بوده، اگرچه که از نظر عموم و اکثریت، بهعنوان مقصد مهاجرتی خوبی تلقی نشده، اما در طول تاریخ و همچنین بنا به تعداد قابلتوجهی از مهاجرتهای کاری موقت به این کشور، بهطور تقریبی میزبان بیش از ۱۱۰ هزار نفر ایرانی در خود میباشد. البته این را هم در نظر بگیریم که بخش قابلتوجهی از ایرانیان در این کشور نیز کردهای ایرانی هستند که در کردستان عراق اقامت دارند.
کشورهایی مانند، پاکستان، ترکمنستان، افغانستان، ازبکستان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و… که یا همسایه و دارای مرز مشترک با ایران بوده و یا بسیار به ایران نزدیک هستند، بهطور تخمینی در مجموع بیش از ۱۵۰ هزار نفر ایرانی را در خود جای دادهاند. منتهی از آنجایی که تقریبا همه کشورهای نامبرده اکثرا از دید عموم، کشورهای محبوب برای مهاجرت نبوده، بنابراین حضور ایرانیان در این کشورها و عمدتا، فرزندان مهاجران ایرانی در آنها، در طول تاریخی طولانیتر شکل گرفته است. و یا موارد دیگر مانند مهاجرت به این کشورها بنا به دلایل خاص و شخصی، برای کار، ازدواج و…
کشور هلند در دنیا و اروپا بیشترین تعداد ایرانی به میزان ۵۰ هزار نفر را در خود دارد. در برخی از کشورهای جهان، تعداد ایرانیها کمتر و غالبا ۱۰ تا ۲۰ هزار ایرانی است.
تقسیم بندی جمعیت ایرانیان مهاجر و خارج از کشور بر اساس قاره به شرح زیر است:
قاره آمریکا: ۴۷ درصد و ۵ کشور برتر عبارتند از: آمریکا، کانادا، برزیل، آرژانتین و مکزیک
قاره اروپا: ۲۹ درصد و ۵ کشور برتر عبارتند از: آلمان، انگلیس، سوئد، فرانسه و هلند
کشورهای عربی و قاره آفریقا: ۱۴ درصد
قاره آسیا و اقیانوسیه: ۱۰ درصد
همچنین بر اساس سالنامه مهاجرت ایران ۱۴۰۱، شیوه حکمرانی و وجود فساد نهادینهشده در کشور دو دلیل اول مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور در سالهای اخیر بوده است. بر اساس این گزارش سالانه، جمعیت ایرانیان در ترکیه در سال ۲۰۲۱ نسبت به سال ۲۰۱۴ میلادی، بیش از پنج برابر رشد کرده و به ۱۵۵ هزار نفر رسیده است.
ترکیه از سال ۲۰۱۹ میلادی به مقصد مورد علاقه مهاجران ایرانی تبدیل شده است تا جایی که جمعیت ایرانیان در ترکیه در بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ میلادی، بیشتر از جمعیت ایرانیان در اتحادیه اروپا، بریتانیا و استرالیا شده است.
طبق بررسیهای سالنامه مهاجرتی ۱۴۰۱، از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی، در اروپا و آمریکا بهطور متوسط سالانه حدود ۸۶ هزار ویزا یا اجازه اقامت غیرتوریستی برای ایرانیان صادر شده. بر این اساس، بدون احتساب کشور ترکیه، جریان مهاجران ایرانی به این مقاصد سالانه در حدود ۶۵ هزار نفر بوده است.
طی همین مدت جمعیت ایرانیان در مقاصد زیر، به این ترتیب رشد کرده است: آمریکا ۱۱/۵ درصد، کانادا ۷۷ درصد و بریتانیا ۲/۵ درصد.
این سالنامه از سوی رصدخانه مهاجرت ایران، یک نهاد پژوهشی در زمینه تحلیل دادههای مهاجرتی منتشر شده است.
این نهاد پژوهشی از سال ۱۳۹۷ با همکاری دانشگاه شریف چنین تحقیقاتی را انجام میدهد.
به گزارش سالنامه مهاجرت ایران و بر اساس تجمیع دادههای بینالمللی و منابع آماری کشورهای مقصد از سال ۲۰۱۸ تا سال ۲۰۲۱ میلادی، امارات، آمریکا، کانادا، آلمان، ترکیه، بریتانیا، سوئد، استرالیا، اسرائیل و کویت ۱۰ کشور اول میزبان بیشترین جمعیت مهاجران ایرانی هستند.
همچنین در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۱ میلادی، چهار کشور آلمان، سوئد، هلند و فرانسه، میزبان بیشترین تعداد مهاجران ایرانی بودهاند و آلمان اولین مقصد ایرانیها برای مهاجرت به اروپا محسوب میشود.
همچون سال ۲۰۲۰ میلادی، کشورهای ترکیه، آلمان، بریتانیا و ایرلند شمالی، عراق و آمریکا، پنج مقصد اصلی اتباع ایرانی در وضعیت پناهجویی در سال ۲۰۲۱ میلادی بودهاند. منظور از وضعیت پناهجویی فردی است که درخواست پناهندگی داده اما این درخواست هنوز قبول نشده است.
در شاخص پناهندگی نیز در سال ۲۰۲۱ میلادی، آلمان، بریتانیا و ایرلند شمالی، استرالیا، سوئد و اتریش، پنج مقصد اول میزبان اتباع ایرانی در وضعیت پناهندگی بودند. منظور از پناهنده فردی است که با درخواست پناهندگی وی موافقت شده است.
همچنین بر اساس اعلام سالنامه مهاجرت ۱۴۰۱، عمدهترین دلایل مهاجرت ایرانیان به ترتیب: شیوه حکمرانی، وجود فساد نهادینهشده در کشور، دستیابی به رفاه و امنیت بیشتر، وجود تبعیضهای حرفهای و اجتماعی، کیفیت زندگی بهتر در خارج از کشور، نوسان قیمت ارز، تورم و شرایط اقتصادی، شرایط تحریم، سطح حقوق و دستمزد و بیثباتی اقتصادی کشور است.
طبق بررسیهای کارشناسان سالنامه مهاجرت ایران ۱۴۰۱، الگوهای مهاجرت ایرانیها در آینده شاهد تغییرات گستردهای خواهد بود و کشورهای منطقه خاورمیانه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و تا حدودی فرهنگی، یکی از قطبهای اصلی جذبکننده مهاجران ایرانی خواهند بود.
در این بین عربستان سعودی و امارات متحده عربی به عنوان قطبهای جدید علم و فنآوری، دو گزینه اصلی برای جذب نیروی انسانی کشور خواهند بود.
این کشورها برای تحقق اهداف توسعه شهری خود، نیازمند جذب متخصصان و مستعدان مختلف از سراسر جهان هستند و با ارائه تسهیلات جذاب، سعی در جذب نیروهای مستعد، نوآور و خلاق دارند.
***
فرار مغزها یکی از معضلات یا بهعبارت بهتر، یکی از نتایج حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب و سانسور بیپایان در کشور است. به هر اندازهای که دیکتاتوری شدیدتر میشود به همان اندازه، محدودیتهای سیاسی و اجتماعی نیز محدودتر میگردد. در نتیجه چنین روندهایی در جامعه است که مهاجرت و فرار از کشور، بهخصوص مهاجرت تحصیلکردگان و نخبهها هم بیشتر میشود؛ بیجهت نیست که ایران تحت حاکمیت سیاستهای قرونوسطایی جمهوری اسلامی، در زمینه فرار مغزها، دارای رتبه اول در جهان است.
چند سال پیش، حتی تلویزیون جمهوری اسلامی، برنامهای را در اینباره پخش کرد، که در آن ضمن تلاش بر سرپوش گذاشتن بر علت اصلی پدیده مهاجرت نخبگان، تلاش کرد آدرس اشتباهی دهد. از جمله چند سئوال را پیش کشید: «بهنظر شما مهمترین عامل مهاجرت نخبگان چیست؟
– نبود بازار کار مناسب در ایران
– استفاده بیشتر از علم و تکنولوژی روز جهان
– تغییر سبک زندگی
ملاحظه میکنید که این سئوال و جواب فریبکارانهای که در آن هیچ اشارهای به عامل سیاسی که همانا، حاکمیت دیکتاتوری و فقدان آزادی و برابری است نمیشود، جهتگیری فریبکارانه این برنامه را به نمایش میگذارد.
مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور بیش از آنکه شبیه مهاجرت باشد بهمعنای واقعی فرار و پرتاب کردن خود به آن سوی مرزها است. در دهههای گذشته، موج مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور افزایش یافته بهطوریکه امروزه بسیاری از مردم بهویز نخبگان و کادر پزشکی و تحصیلکرده به فکر مهاجرت بهسوی کشورهای غربی و یا حتی کشورهایی در اطراف مرزهای ایران میباشند.
چرا جامعه ایران با چنین وضعیتی روبروست؟ به چه دلایلی است که امروزه، آرزوی بسیاری از جوانان رفتن و مهاجرت از ایران میباشد.
بیتردید عواملی که انسانها را مجبور به مهاجرت میکند، متفاوت هستند، اما بهطور کلی، همگی آنها برای رسیدن به زندگی بهتر و آزادتر است. چرا که بحرانهای بهوجود آمده از ابتدای انقلاب ۵۷ تا زمان حال تمامی ندارد. دلیل اصلی انقلاب ۱۳۵۷ ایرانیان، استبداد و اختناق حکومت پهلوی بود. اما جمهوری اسلامی به محض این که به قدرت رسید دستکم در عرصه سیاسی همان سیاست سرکوب و سانسور حکومت پهلوی را دادمه داد به گامبهگام به آن شدت بخشید و گروهگروه مخالفین خود را به دست جوخههای مرگ داد. در حال حاضر، ایران نسبت به کشورهای متوسط جهان از ثبات کمتری در زمینه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی برخوردار است.
در همه عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی، مبتلا به فساد آشکاری است و مانند میکروب مسری همه جای جامعه را آلوده کرده است بهطوری که هیچ دوا و درمانی برای بهبود آن میسر نیست. رانت، فساد و دیگر معضلاتی که در سیستم اجرایی جمهوری اسلامی وجود دارد، حتی بسیاری از خودیهایشان را نیز دچار نا امیدی و سرخوردگی کرده است.
سانسور در ایران نفسگیر است و هیچ نویسندهای بدون دغدغه نمیتواند کتاب خود را بنویسد و به دست ناشر بسپارد. حتی برخی شاخههای هنری مانند موسیقی پاپ، ادبیات تخیلی، هنرهای تجسمی انتزاعی و مبتنی بر سبکهای غربی، سینمای فرمگرا و هر نوع هنری که نتواند در خدمت انقلاب باشد، از گردونه انتشار خارج شدند.
تشدید سانسور، نگاه سلیقهای به آثار هنری و فعالیتهای فرهنگی، ممنوعالقلم شدن منتقدان و مخالفان حکومت، ورود نیروهای امنیتی و روحانیون به مدارس و همه عرصههای کسب و کار و اقتصاد، تفکر ضدروشنفکری، برونسپاری بخشی از روند ممیزی به نهادهای امنیتی و دینی(دانشگاه امام صادق، حوزهها و موسسات دینی)، شروط جدید برای دریافت مجوز موسسات فرهنگی و تجدید مجوزهای پیشین، افزایش موارد سانسور مذاهب غیرشیعی و یهودستیزی مصادیق تازه سانسور در دولتی شدند.
ورود سامانه هوشمند کلمهیاب برای سانسور در وزارت ارشاد، ارسال آثار پیش از انتشار و پخش به نهادهای امنیتی و مذهبی موازی از طریق سامانههای کسب مجوز، افزایش نهادهای موازی در حوزه سانسور پس از تولید و انتشار، فعالیت گسترده نهادهای امنیتی در حوزه فرهنگ و ایجاد سامانه رتبهبندی بر اساس نمرات منفی به تعداد موارد سانسورشده، همگی ابزارهای تازه حکومت برای محدود کردن هنرمندان مستقل، منتقد و مخالف بودند.
دولت رئیسی با رویای بازگشت به دوران دهه شصت و «عصر طلایی امام؟!»، از جمله در حوزه فرهنگ و هنر، بنا را بر تشدید سانسور قرار دادند. شکل تازهای از سانسور در این دولت رسمیت پیدا کرد که با تبعات امنیتی و قضایی پس از تولید و انتشار، معنای مجوزهای صادره وزارت ارشاد را بیمعنا کرد.
دستگاههای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی در کنار سانسور، سرکوب جنبشهای اجتماعی و هرگونه اعتراض کارگران، معلمان، بازنشستگان و حتی معلولین را در اولویت فعالیتهای خود قرار دادند.
در این دوره، پروندهسازی دستگاههای امنیتی برای هنرمندان و شکنجه و بازداشت آنها شدت گرفت. شدت فشار بر هنرمندان و زندانی شدن آنها در این زمان فجایعی مانند قتل بکتاش آبتین در دولت رئیسی و مرگ خودخواسته برخی هنرمندان را رقم زد و برای محدود کردن فعالیت نهادهای مستقل فرهنگی، نویسندگی و هنری در پیش گرفته است.
حکومت در کنار سانسور رسمی که از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعمال میشود، با قدرت دادن بیشتر و نامحدود به نهادهای امنیتی در عرصه فرهنگی و افزایش فعالیت نیروهای خودسر، برای سرکوب هنرمندان بازوهای کمکی ایجاد کرده است که نمونههای مشهورش را میتوان در آتش زدن کتابفروشیها، حمله به سالنهای سینما و برهم زدن کنسرتهای موسیقی مشاهده کرد.
سازمان حقوق بشری ههنگاو در گزارشی از وضعیت حقوق بشر ایران در سال ۲۰۲۳ میلادی، ۱۱ دی ۱۴۰۲ اعلام کرد، جمهوری اسلامی طی یک سال گذشته دستکم ۲۳۴٢ شهروند را بازداشت کرده و حداقل ۸۲۳ زندانی را به جوخههای اعدام سپرده است.
ههنگاو در این گزارش خود، با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد خود، اضافه کرد طی سال ۲۰۲۳ میلادی برخورد قهری حکومت با معترضان ادامه داشته، بهطوری که ۲۱ فعال سیاسی و شهروند معترض به اعدام و ۵۴۷ فعال نیز در مجموع به دو هزار و ۹۴ سال و ۸ ماه حبس تعزیری، ۹۴ سال حبس تعلیقی و ۲۵۴۷ ضربه شلاق محکوم شدهاند.
براساس این آمار، ۳۴ زندانی هم در زندانهای ایران جانشان را از دست دادهاند، که از این میان ۱۱ مورد آنها زیر شکنجه جان باختهاند و ۷ زندانی هم به علت عدم رسیدگی پزشکی و تعلل در انتقال به مراکز درمانی و یا مسمومیت و خودکشی و درگیری با دیگر زندانیان جان باختهاند.
به گزارش ههنگاو، از مجموع زندانیان اعدامی، ۳۱ نفر به اتهام فعالیتهای سیاسی، مذهبی و شرکت در اعتراضات و جنبش سراسری سال ۱۴۰۱ و آبان ۹۸ اعدام شدهاند و حکم اعدام دستکم ۲۲ زن و ۵ کودکمجرم، که در سنین زیر ۱۸ سال مرتکب جرم شده بودند، در زندانهای جمهوری اسلامی اجرا شده است.
از مجموع کل ۲۳۴۲ بازداشتی نیز ۳۲۳ نفر زن، ۶۳ نفر معلم و استاد دانشگاه، ۴۵ نفر دانشجو و ۱۰۹ نفر نیز از اعضای خانوادههای دادخواه بودهاند.
همچنین طی سال گذشته دستکم ۱۸۴ فعال مذهبی بازداشت شدهاند، که ۹۰ نفر از آنها بهایی بوده و بقیه اهل سنت در کُردستان، اهواز و بلوچستان، و چند تن دیگر از شهروندان مسیحی، یهودی و پیرو آیین یارسان بودهاند.
با استناد به آمار ههنگاو، دستکم ۵۴۷ فعال سیاسی، مدنی و مذهبی توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به حبس، شلاق و محرومیتهای اجتماعی محکوم شدهاند که بیش از ۴۰ درصد آنها، معادل ۲۱۶ مورد، شهروندان کُرد بودهاند و ۱۰۴ نفر از شهروندان آذری، بلوچ، عرب، لُر بختیاری و گیلک بودهاند. همچنین در میان اقلیتهای مذهبی بیشترین موارد برخورد با ۶۴ مورد، مربوط به شهروندان بهایی بودهاند.
بر اساس آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری ههنگاو، طی سال ۲۰۲۳ میلادی قتل دستکم ١٢٢ زن در تمام ایران ثبت شده است که ۳۹ مورد آنها، معادل ۳۲ درصد، قتلهایی بوده که تحت عنوان «ناموسی» از آنها یاد شده است.
طبق آمار ههنگاو، بیشتر موارد زنکشی در استانهای تهران، البرز، آذربایجانغربی، کرمانشاه و فارس رخ داده است. همچنین، بیشترین زنانی که کشته شدهاند توسط همسر، همسر سابق، پدر، برادر و یا دیگر اعضای نزدیک خانواده به قتل رسیدهاند.
همچنین بر اساس آمارهای ارائه شده توسط ههنگاو، در سال میلادی که گذشت، ٣٣٣ کولبر کشته و زخمی، و ۲۷ شهروند قربانی انفجار مین و مواد منفجره شدهاند.
سازمان ههنگاو آمار بالای نقض حقوق بشر در ایران را نشاندهنده وضعیت بحرانی در کشور عنوان و تصریح کرد: «اجرای حکم اعدام در تعداد بالایی از زندانیان، بازداشتهای خودسرانه و افزایش خشونت علیه اقشار آسیبپذیر از جمله کولبران و فعالان مدنی، تصویری تکاندهنده از نقض گسترده حقوق بشری تحت لوای جمهوری اسلامی را ارائه میدهد. ضمن آنکه تبعیض قومی و مذهبی و هدف قرار دادن فعالان سیاسی و مدنی نیز نشانگر فقدان عدالت و آزادی بیان در ایران است.»
در سال ۲۰۲۳، تجمعات صنفی و کارگری در ایران افزایش داشته است. طی ماههای گذشته فعالان این حوزه تجمعات مختلفی را در کشور برپا کردهاند و گزارشها حاکی از آن است که ۶۴ فعال کارگری در ایران بازداشت و دستکم ۲۹ فعال کارگری با احکام حبس مواجه شدهاند. همچنین احکامی مانند شلاق، جریمه نقدی و تبعید نیز در پرونده برخی از بازداشتشدگان ثبت شده است. در کنار موارد سرکوب و بازداشت در حوزه فعالان کارگری، ۱۲۵۲ کارگر بر اثر حوادث حین کار کشته و ۴۰۱۸ نیز مجروح شدهاند.
براساس گزارش «هرانا»، در سال ۲۰۲۳ اخبار ۲۷ مورد ضرب و جرح زندانیان، ۱۳۹۰ مورد محرومیت از خدمات پزشکی زندانیان، ۱۱۴ مورد اعتصاب غذا، ۶۶ مورد لغو امکان ملاقات و ۳۴ مورد شکنجه روحی و فیزیکی منتشر شده است. در این سال هفت زندانی بر اثر بیماری جان خود را از دست دادهاند و در کنار این آمار ۱۲ خودکشی و یک مورد خودسوزی ثبت شده است.
طی سال ۲۰۲۳ در ایران، با وجود نهایی نشدن تصویب لایحه عفاف و حجاب، بهدلیل بازگشت گشتهای ارشاد، پلمب صنوف مختلف با اتهام ارائه خدمات به زنانی با پوشش اختیاری و توقیف خودرو شهروندان با بهانه رعایت نشدن حجاب اجباری، زنان بیشترین موارد نقض حقوق بشر را تجربه کردهاند.
بیکاری جوانان تحصیل کرده اکنون بیش از ۴٠ درصد است و از هر سه ایرانی تحصیل کرده یک نفر مایل به مهاجرت است. از زمان انقلاب، ایران به کشوری پیشرو در زمینه فرار مغزها تبدیل شده است. به عنوان مثال، تنها در یک دسته و تنها در سال ۱۳۹۹ حدود ٢۵٠ هزار پرستار ایران را ترک کردهاند. این یک رقم بسیار مهم برای کشوری است که یکی از اولین و بدترین نوع همهگیری ویروس کرونا را در خاورمیانه تجربه کرده است.
ایران در زمینه فرار مغزها با مهاجرت ۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار متخصص تحصیل کرده طی دهههای اخیر روبرو است. طبق گزارش اداره فدرال مهاجرت و پناهندگی آلمان حدود ۴۷ درصد از پناهجویان ایرانی دارای مدرک بالاتر از دیپلم بودهاند.
سید روحالله خمینی، در راستای پاکسازی دانشگاهها و ادارات و کلیه نهادها از آزادیخواهان، دگراندیشان و گرایشات چپ که متفاوت از اسلام و حکومت اسلامی فکر میکردند آغاز شد. خمینی گفته بود که:
«میگویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الا کسی از مملکت خودش فرار میکند به آمریکا؟! از مملکت خودش فرار میکند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان میخواهد زندگی بکند؟ پیوند میکند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ … غصه نخورید برای اینها، برای اینها که کشته شدهاند غصه نخورید این قدرها.
این مغزهایی است که نگذاشتند جوانهای ما تحصیل کامل بکنند.(در ادامه به تهعد به اسلام اشاره میکند) … دیگر جای زندگی برای آنها نیست. … ما هم یک مغزهایی داریم که با اینکه «مغز علمی هستند دارند به مردم کمک میکنند؛ دارند میروند دِرو میکنند.» این مغزها را ما میخواهیم؛
مغزهایی را میخواهیم که در عین حالی که دکتر است، … مهندس است، میرود در جهاد سازندگی و جهاد سازندگی را راه میاندازد. … که از آمریکا پا میشود میآید اینجا میگوید من آمدهام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا!
من وقتی شما را، این چهرههای انسانی، نورانی، خدمتگزار را میبینم مباهات میکنم به اینکه مملکت ما اینطور است. … خداوند این کوخنشینها را برای ما حفظ کند؛ و خداوند این مسلمینی که تعهد دارند برای اسلام، … خدمت دارند میکنند به اسلام، خداوند برای ما حفظ کند.»
طی چهل و پنج سال حکمرانی جمهوری اسلامی در ایران، با فرمان روحالله خمینی و به نام اسلام، تیغ سانسور و سرکوب هرگز از گردن فعالین جنبشهای اجتماعی، فعالین سیاسی مخالف حکومت، فعالین محیط زیست، فعالین آزادی زبانهای مادری و رفع ستم ملی، نویسندگان، روزنامهنگاران و هنرمندان منتقد و مخالف برداشته نشد و پروندهسازی، زندان و قتل و اعدام آنها نیز مدام در دستور کار حاکمیت قرار داشت.
فرمان خمینی برای شکستن قلمها و بستن روزنامهها همزمان با انقلاب فرهنگی، در سراسر دهه ۶۰ نقشهراه همه نهادهای سیاسی، نظامی، امنیتی، قضایی و فرهنگی جمهوری اسلامی شد و ممنوعالکار شدن مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی، دامن همه را گرفت.
ممنوعیت نقد مذهب یا تولید آثاری که نگاه سیاسی و اجتماعی جز آنچه مقامات و نهادهای حکومتی میخواهند تبلیغ کند، تنها گوشهای از برنامه وزارت ارشاد برای سانسور نویسندگان و هنرمندان شد.
***
آنچه که در بالا گفته میشود به روشنی نشان میدهد که در حال حاضر کمتر شهروند ایرانی، احساس امنیت و آرامش میکند. بهغیر از کسانی که اطراف دم و دستگاه حکومتی هستند هیچ شهروندی، حتی در حریم خصوصی خود نیز احساس امنیتی نمیکند. همزمان همگان میدانند که فرار از کشور راهحل اساسی نیست چرا که مجرم اصلی با این همه وحشیگری و بربریت، سانسور و سرکوب، زندان و شکنجه، اعدام و ترور، فقر و فلاکت اقتصادی باز هم در قدرت و حاکمیت است؛ مجرمی که هم دزد و جنایتکار است و هم قاضی و قانونگذار و مجری قانون. بنابراین، ترک کشور و خانه و کاشانه و عزیزانش، برای همه دلبخواهی و انتخابی نیست و راه نجات از جهنم جمهوری اسلامی و بهنوعی فرار موقت از فشارهای طاقتفرسا است. اما روشن است که راهحل اساسی تغییر این حکومت و ساختن یک جامعه نوین آزاد و برابر و دموکراتیک براساس معیارها و ارزشهای جهانشمول انسانی است. زمانی هم این تغییر امکانپذیر است که جنبشهای سیاسی-اجتماعی ایران، نهادهای دموکراتیک مستقل و مردمی، سازمانها و احزاب سیاسی آزادیخواه و برابریطلب و همه انسانهای آزاده و خواهان تغییر با همدیگر علیه جمهوری اسلامی متحد شوند. در چنین روندی است که افق و چشمانداز جدید رهاییبخش در مقابل مردم قرار میگیرد و به جای ترک کشور، بازگشت بسیاری از نیروهای سیاسی به کشور با هدف دخالت در همه امور سازماندهی مبارزه و مقاومت در اولویت قرار میگیرد!
در کشوری که ابراهیم رئیسی رئیس جمهور آن(مهرعلیزاده نامزد انتخابات ریاست جمهوری خطاب به رئیسی گفت: شما شش کلاس سواد دارید، البته من به سواد حوزوی تان احترام میگذارم ولی این برای اداره کشور کافی نیست. همشهریآنلاین، شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰) و الله کرم استاد دانشگاه(حسین اللهکرم، در سال ۱۴۰۱، از چماقداران معروف سران انصار حزبالله، با حکم رییس دانشگاه آزاد تهران و تهران مرکز، بهعنوان «سرپرست گروه آموزشی اندیشه سیاسی و مسائل ایران» دانشکده علوم سیاسی منصوب شد. طبق گزارشها، اللهکرم بدون شرکت در انتخابات اعضای هیات علمی به این سمت رسیده و حکمش «سرپرستی» است.) و خامنهای رهبرش باشد(سیدعلی خامنهای تحصیل را در چهار سالگی از مکتبخانه و با فراگیری قرآن کریم شروع کرد. دوره دبستان را در نخستین مدرسه اسلامی مشهد، دارالتعلیم دیانتی، گذراند. در همین ایام، یادگیری قرائت و تجوید قرآن را نزد برخی قاریان قرآن مشهد آغاز کرد.
همزمان با تحصیل در کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. شوق وافر او به تحصیلات حوزوی و تشویق والدین سبب شد که وی پس از اتمام دوره دبستان، وارد دنیای طلبگی شود و تحصیل علوم دینی را در مدرسه سلیمانخان ادامه دهد. وی بخشی از مقدمات را نیز نزد پدر طی کرد. سپس به مدرسه نواب رفت و دوره سطح را در آن به پایان برد. همزمان با تحصیلات حوزوی دوره دبیرستان را تا سال دوم متوسطه ادامه داد. منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری)؛ طبیعیست که بخش آگاه جامعه و نخبگان از آن کشور بگریزند چون که در آن مملکت جایی برای یادگیری و آموزش علم و دانش بشری و جهانشمول و زندگی امن و با آرامش وجود ندارد!
چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۲-هفتم فوریه ۲۰۲۴
بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com