مجاهدین هم حکومت ِ اسلامی می خواهند4
من همیشه در نقدهای ام بر فرقه سالاری و استبداد ِ خدایگان بنده گی بر این نکته ی کلیدی تاکید کرده ام که درچنین تشکیلات ها و رژیم هایی ایدئولوژی ِ پیشاسرمایه داری یا ایدئولوژی ِ فئودالی- پدرشاهی است که تعیین کننده ی سیاست است، و سیاست تابعی است ازآن ایدئولوژی. «مجاهدین ِ خلق»، هم به لحاظ ِ نام وعنوان وهم به لحاظ ِ اعتقادات و ساز وکارهای درون تشکیلاتی وحتا برون تشکیلاتی اش نمونه ی کاملن عیانی است از تسلط ِ ایدئولوژی بر سیاست. تشکیلات اش ایدئولوژی ِ تاریخ گذشته ی اسلامی را بیش ازنیم قرن با خود و درذهن ِاعضا و هواداران اش تا به امروزحمل کرده و چنانچه قدرت ِ سیاسی را تصاحب نمایدآن را به کل ِجامعه ی تحت ِ سلطه اش نیز تحمیل خواهد نمود. برنامه های« سیمای آزادی» ِ مجاهدین که سال هاست در خارج از ایران برای ایرانیان ِداخل ِکشور برنامه پخش می کند، الگوی تبلیغی- ترویجی ِ برنامه های اش را دقیقن از« صدا و سیما» ی رژیم ِ اسلامی- آخوندی گرفته است. از مسائل ِ روزمره مانند ِ پخش ِ اذان به وقت ِ تهران در سه نوبت ِ صبح و ظهر و مغرب گرفته، تا اهم ِمسائل ِ از دید ِآنها« دنیوی و اخروی ». یا پخش ِ اخبار همزمان با صدا و سیمای رژیم که زنان ِ گوینده موظف به رعایت ِ حجاب ِ اسلامی- اجباری اند. حجابی که رعایت ِ اش در تمام ِ جلسات ِ تشکیلاتی و غیر ِ تشکیلاتی اجباری است. حتا اگر مجاهدین آن را اختیاری بگویند. به این دلیل ِ واضح که پوشش ِ حجاب از دیدگاه ِ اسلام به اجبار است و نه به اختیار. چرا که در اسلام، همچون دیگر ادیان نه تنها پوشش که فقط در مورد ِ زنان به عنوان «جنس ِ دوم» و زائده ی مرد شناخته می شود – حوا همخوابه ی « آدم ِ ابوالبشر» از آب و گل ِ اضافی ِ او ساخته شد!- بلکه اساسن هیچ کاری حتا غذا خوردن و یا غذا نخوردن( روزه داری ) به اختیار نیست بلکه به اجبار ِدین و شریعت است. به طوری که برای مومنان وحتا غیر ِ مومنانی که این قوانین ومقررات را رعایت نکنند شدیدترین تنبیهات درنظر گرفته شده و اعمال خواهدشد. زن از دیدگاه ِ اسلام و بنابرنص ِصریح ِ وحیانی « کشتزار ِ مردان است»، و:« مردان بر زنان تسلط ِ کامل دارند» و از این رو،زن هیچ اختیاری از خود ندارد. مجاهدین و از جمله زنان ِمجاهد این نصوص ِ صریح را بهتر از هرکسی خوانده و می دانند و به آن ها نه تنها اعتراضی ندارند بلکه همه را دربست پذیرفته و به آن عمل می کنند. این پذیرش تنها در مورد ِ حجاب نیست بلکه در مورد ارثیه ی زنان نصف ِ مردان و یا حضانت ِ فرزندان که مختص ِ مردان است و زنان هیچ سهم و نصیبی ازآن ندارند – چون زن کشتزار ِ مرد است و محصول ِکشتزار از آن ِ مرد است و نه از آن ِ کشتزار-. با توجه به اینکه زنان ِ مجاهد به ویژه خارج ِ کشوری ها غالبن تحصیلکرده اند، این پذیرش را فقط باید به حساب ِ تعصب ِ ایدئولوژیک ِ آنان گذاشت که موجب شده تن به هر ذلتی – و از جمله چند همسری ِ مردان – در برابر ِ اسلام ِ مرد سالار ِ زن ستیز بدهند.
مجاهدین در « صدا و سیمای شان» چنین تبلیغ می کنند که خواهان ِ «جمهوری ِ دموکراتیک» هستند. این هم نوعی « تقیه» است که در اعتقادات ِ شیعی مجاز است. به این معنا که شیعه برای رسیدن به هدف اش هرچه باشد، مجاز است به داشتن ِ حتا اعتقادات ضد ِ شیعی تظاهر کند. همچنان که خمینی در پاریس که بود گفت در حکومت ِ اسلامی حتا کمونیست ها و مارکسیست ها هم آزاد خواهند بود. اما، ما باید قسم ِشان را باورکنیم یا دم ِ خروس را؟ آنهایی که هنوز به قدرت نرسیده رهبر و رئیس ِ جمهور برای این جامعه برگزیده اند اگر به قدرت برسند هرگز تن به « جمهوری ِ دموکراتیک»ی نخواهند داد که از بالا تا پایین اش انتخابی با رای اکثرییت ِ شهروندان و هرچندسال یک بار است و هربار مسئولان از بالا تاپایین باید تغییر کنند و جای شان را به کسان ِ دیگری بدهند. اگر اینها به دموکراسی و آزادی ِ انتخاب و انتخابات ِ آزاد اعتقاد دارند پس دعوای شان با دیگر فرقه ها بر سر ِ چیست غیر از قدرت ِ انحصاری برای خودشان؟.( این انحصار طلبی و تمامییت خواهی که در تضاد با دموکراتیسم و دموکراسی خواهی است شامل ِ سلطنت طلبان و فرقه های لنینیست هم می شود) . تشکیلاتی که دعای تحویل ِ سال ِ رهبرش التماس به الله برای به قدرت رساندن ِ او و دار و دسته اش است نه تنها دموکرات نیست بلکه اگر به قدرت رسید به نام ِهمان الله گردن ها خواهد زد و مخالفان ِ حکومت ِ مادام عمری اش را از دم ِ تیغ خواهد گذراند.
چند نکته: نکته ی اول، آیا می دانید مفهوم ِ آیه ی روی پرچم ِ مجاهدین چیست؟ مفهوم اش این است که « الله مجاهدین را بر تمام ِ غیر ِ مجاهدین – یعنی میلیون ها انسان ِ غیر ِ مجاهد و غیر ِ مسلمان برتری داده و به آنها مامورییت داده تا دین اش را، یعنی اسلام ِ شیعی را جهانی سازند. این معنای اش اعتقاد به دموکراتیسم است؟ نکته ی دوم،در مراسم ِ نماز ِ عید ِ فطر ِ امسال دوصف ِ جداگانه از مردان وزنان ِمجاهد تشکیل شده بود و جلوی این دو صف یک پیشنماز ِ مرد قرار داشت که زنان و مردان ِ پشت ِ سرش « باید حرکات و رفتارهای او را تقلید کنند». این«تقلید » وتبعییت از پیشنماز همین الان هم در رفتار و کردار ِ سیاسی ِآنها کاملن مراعات می شود به طوری که اگر به قدرت برسند تمام ِ جامعه باید از رهبر ِ خود خوانده ی مجاهدین تقلید و تبعییت نمایند وگرنه « نماز ِاعتقادی سیاسی » شان باطل و از تمام ِ مزایای شهروندی محروم و به عواقب ِ آن دچار خواهند شد! نکته ی سوم: این که مجاهدین چگونه خواهند توانست یک جامعه ی اکثرن بیزار شده از اسلام و قوانین ِ ضد ِ بشری ِ در عمل آزمون شده را «مجددن دعوت به اسلام » کنند، یقینن جز با زور و ارعاب و سرکوب امکان پذیر نخواهدبود. جامعه ای که نیمی از جمعییت آن یعنی دختران ِ جوانی که زنان ِ آینده خواهند بود دیگر هرگز تن به حجاب ِ اجباری و دیگر قوانین ِ زن ستیز ِ اسلام نخواهند داد. همچنان که پسران ِ جوان که مردان ِ آینده اند نیز نسبت به دین به طور ِ کلی بی تفاوت، و نسبت به اسلام به طور ِ خاص بیزار شده اند.
نکته ی آخر، مجاهدین به من خواهند گفت: ما در دو رژیم ِشاه و شیخ هزاران « شهید» داده ایم… ، پاسخ ِ من این است: من هم قبول دارم که تشکیلات ِ شما هزاران جانباخته در هردو رژیم ِ گذشته و کنونی داده است، و از این موضوع بسیار ناراحت و متاسف هستم، و این جنایت ها را نه فراموش کرده و نه می بخشم،« اجرکم عندالله»! اما شما به ما بگویید این« شهیدان» را برای چه هدفی داده اید؟ همین چند مقاله ی من «پاسخ به این سوآل » است و شما کدام گزاره ی این مقاله را قبول ندارید. اسلامگرا نیستید؟ که هستید. فرقه گرا و فرقه سالار نیستید؟ که هم به لحاظ ِ دینی و هم به لحاظ ِ سیاسی هستید. هدف ِ تان از کسب ِ قدرت ِ سیاسی پیاده کردن ِ قوانین ِ هزار و چهارصد سال ِ قبل ِ عربستان نیست؟ که عنوان ِ تشکیلاتی و برنامه های تلویزیونی و سخنرانی ها ومدح وثناهای تان در بزرگداشت های مناسبتی ِبنیانگذاران ِ این قوانین شهادت می دهند که هست. نتیجه این که: شما« شهید» داده اید، اما نه برای دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی که در فرهنگ و آیات وادبیات و کرد و کارهای اسلامی اجباری کم ترین جایگاهی ندارند، بلکه برای برقراری ِاستبداد ِ دینی – اسلامی و برتری ِ « مجاهدین علی القاعدین ِ » تشکیلات ِ خودتان! یا به قول ِ آقای بیژن نیابتی : به ثمر رساندن ِ« جنبش ِ سرخ» ِ شیعه ی علوی ِ تان!! کدام را می خواهید کتمان کنید؟ این گوی و این میدان!( برای آشنایی ِبیش تر با بیژن نیابتی به عنوان ِ نظریه پرداز ِمجاهدین، بخوانید: نقدهای من براو را با عنوان ِ« پلمیک ِنقادانه4 و5،بیژن نیابتی 1 و 2» . نقدهایی که به آنها پاسخ نداده و نخواهد داد، چون نمی تواند ردشان کند. به این دلیل که هم مستند به نوشته های غیر ِ قابل ِانکار ِ ایشان است، وهم مستدل به دلایل ِبی چون و چرای من.در ضمن ، من همینجا از آقای نیابتی می خواهم یا تک تک ِ دلایل ِمن دروابسته گی شان به مجاهدین را رد کند، یا دست از مخفی کاری ِ بی دلیل و دوپهلو گویی و یکی به راست و یکی به چپ زدن بردارد و وابسته گی اش به مجاهدین را اعلام نماید. مگر وابسته گی به مجاهدین چه عیبی دارد آقای نیابتی؟ این درخواست را به این دلیل می کنم که خیلی ها و از جمله چندتن از دوستان ِ من فکر می کنند شما چپ ِ لنینیست هستید، وگرنه،من نیازی به تفتیش عقیده ندارم ، چون عقاید ِ شما را در آن دو مقاله کشف و علنی کرده ام. ضمن ِآنکه من با ابراز عقیده مخالف نیستم ، با « تقیه» مخالف ام. یعنی با چپ آوازه افکندن و از راست شدن که هدف اش یقینن گمراه کردن ِ « غیر ِ خودی ها» به هر دلیلی و ازجمله مسلمان ِ شیعه بودن و دیانت و تعلق ِ شیعی خود و خصوصن اعتقاد به « فضل الله المجاهدین علی القاعدین» را مخفی کردن برای خود را همرنگ ِ جماعت- به ویژه چپ ِ خلقی – نشان دادن و از امکانات ِ رسانه ای شان استفاده کردن است! ).
مجاهدین هم حکومت ِ اسلامی می خواهند3
( مجاهدین اگر به قدرت برسند چه خواهندکرد)
مجاهدین همچون دیگر فرقه های اقتدارطلب از زن و مرد،درانتظار ِتصاحب ِقدرت ِسیاسی عمر ِ درازی گذرانده و در این انتظار مو سفید کرده اند. یعنی ، تصاحب ِقدرت ِ سیاسی به هر طریق ِ ممکن آرزو و هدف ِتا به امروز تحقق نیافته ی آنان است.همچون خود ِ آخوندها که به قول ِ کسروی یک حکومت از ایرانی ها طلبکاربودند وآنقدرسماجت کردند وانتظار کشیدند ومو سفید کردند تا سرانجام به آرزوی شان رسیدند. آخوندها سرانجام به« سهم الارث ِاجدادی» ِ شان از قدرت رسیدند، اما این قدرت گیری هم به ضرر ِ خودشان تمام شد و هم اسلام ِ شان. یعنی هم ماهییت ِواپسگرایانه ی خودشان بیش از پیش علنی شد و هم ماهییت ِ ارتجاعی ِ اسلام ِ شان، به طوری که با سرنگونی ِ این رژیم نه از تاک ِ اسلام نشان خواهدماند ونه ازتاک نشان ِاسلام که خود ِ آخوندها باشند! بنا براین، مجاهدین هم دیگر نمی توانند بعد از سرنگونی ِ رژیم ِ اسلامی ادعا کنند که اسلامی غیرازآنچه آخوندها تبلیغ و ترویج کرده و با شیادی و عوامفریبی به این جامعه تحمیل نمودند اسلام ِ دیگری در چنته دارند که هنوز از آن رونمایی نشده است! اسلام، همین است که چهل وچهار سال رژیم ِ ملاها به ایرانیان – وحتا به جهانیان- نشان دادند، « نه یک کلمه کم تر و نه یک کلمه بیش تر»! اگر آن یکی پیش از کسب ِ قدرت ِ سیاسی وعده ها داد که هیچکدام در چنته ی اسلامییت ِ عقب مانده از دوران اش نبود و به همان دلیل نتوانست هیچکدام راعملی سازد،اما اینها- یعنی مجاهدین-هنوز بر این توهم اند وچنین وانمود می کنند که اسلام هنوز چیز هایی در کشکول ِ اعتقادات اش دارد که آخوندهاآنها را پیاده نکرده اند و پیاده کردن وعملی نمودن ِشان فقط از عهده ی مجاهدین بر می آید. حال آن که ملاها در این چهل و چهارسال حکومت ِ اسلامی- استبدادی ِ شان از سیر تا پیاز ِ اسلام را به زور ِ چماق و تفنگ های ساچمه ای و شلاق و قطع ِ اعضای بدن و زندان و شکنجه و اعدام و تحمیل ِ فقر و فلاکت به99 درصد غیر ِ خودی ها، و رفاه و آسایش و بهره مندی از تمام ِ امکانات ِ سیاسی اقتصادی برای یک درصد ِخودی های شان،خورانده اند، ودیگر چیزی در کشکول نمانده که مجاهدین به ایرانی های بیزارازاسلام بخورانند تا « اسلام ِ ناب و راستین» شان را به آنها بشناسانند .
اما، ببینیم این موسفید کرده های در انتظار ِ گرفتن ِ قدرت ِسیاسی ، اگر به قدرت برسند چه خواهند کرد که این یکی های نشسته برمنبر ِقدرت نکرده اند:
اول این که: مجاهدین بی دلیل نام ِ مجاهد، و آرم ِ سلاح و آیه ی وحیانی را انتخاب نکرده و بر روی ِ پرچم ِشان نگذاشته اند. آنها هنوز به قدرت نرسیده با این نام و آرم و پرچم به ایرانی ها فهمانده اند که نه به دموکراسی اعتقاد دارند، نه به آزادی ِ انتخاب و انتخابات ِ آزاد. از نظرگاه ِ اسلامی- شیعی ِ آنان ، اصل، دین ِ الله است که باید همچنان در ایران پایدار و بر قرار بماند. یعنی همچنان که خمینی هم گفت« حکومت ِاسلامی، نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد ». حتا اگر این« اصل ِ مسلم» را در حرف نگفته باشند، درعمل و با زبان ِتصاویر ِحک شده بر پرچم شان به ایرانی های آشنا با این زبان ِ معطوف به قدرت، تفهیم کرده اند.
دوم اینکه:مجاهدین بااعتقاد به چنین« اصل ِمسلم» ِ خدشه ناپذیر وآشتی ناپذیری، الگو وسلسله مراتب ِحکومتی شان راازهم اکنون آماده کرده وبه مصداق ِ « آش ِ کشک ِ خاله ته، بخوری پاته نخوری پاته» مهره های اصلی اش را پیشاپیش چیده و حاضر و آماده نموده اند: رهبر و رییس ِ جمهوری مادام عمری ِ حکومت شان را که صرفن با هدف ِ فریب کاری و برای خالی نبودن ِ عریضه جمهوری- یا جمهوری ِ دموکراتیک ِ خلق –هم خواهند نامید از حالا تعیین کرده اند:مسعود و مریم رجوی. این ها شخصییت های ثابت ِکاریزماتیک و تا زنده اند بیمه شده ی حکومت ِ مادام عمری ِ مجاهدین اند. تعداد ِ زیادی هم عضو ِ فرقه ای تشکیلاتی دارند که وقتی به قدرت برسند همان ها را به عنوان ِ وزیر و وکیل و نماینده ی مجلس ِ « بخوری پاته ، نخوری پاته» به جامعه تحمیل خواهند کرد. اگرهم چهارسالی یک بار برای مجلس و دولت ِاسلامی ِ شان انتخابات ِ از پیش مهندسی شده و فرمایشی بگذارند،مدام با جابه جا کردن ِ همان «افراد ِ خودی» در پست ها و مقام های مختلف، ادای انتخابات در می آورند تا دهن ِ مخالفان را ببندند. مگرمی شود یک تشکیلات ِ فرقه سالار که سال ها در کمین ِ قدرت ِ سیاسی بوده به آرزوی دیرینه اش برسد و آن را با غیر ِ خودی ها تقسیم کند؟ تا حالا چنین بذل و بخششی در میان ِ فرقه سالاران ِ انحصار طلب ِ تمامییت خواه سابقه داشته است؟
سوم این که: آنچه بعدازکسب ِقدرت ِسیاسی بیش از هرچیز برای آنها اهمییت دارد تبلیغ و ترویج ِ اسلام ِ شیعی است. ازاین رو،با تغییر ِ فرم و بازسازی ِ « صدا و سیما»ی رژیم، محتوای ایدئولوژیک ِ آن را حفظ وترکیبی از دین ِدولتی یا دولت ِدینی و دینمدار درعرصه ی سیاسی- عقیدتی یا به بیان ِ دقیق تر و گویاترعقیدتی- سیاسی به وجود می آورند، که بیانگر ِتقدم ِ اسلامییت بر سیاست است. یعنی دقیقن همان ایده ی آخوند مدرس که گفت: سیاست ِما عین ِ دیانت ِ ما، و دیانت ِ ما عین ِ سیاست ِ ماست. ایده ای که با تصویر ِ مسلسل در دست و آیه ی« فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرآ عظیما»ی نقش بسته بر پرچم ِ مجاهدین بیان ِ صریح تر و مقتدرانه تروکوبنده تری یافته است.آیه ای که معنای فارسی ِ آن چنین است:« الله، جهادکننده گان در راه اش را بر خانه نشینان ِ بی خاصییت برتری داده و برای شان پاداش ِ بزرگی در نظر گرفته است( از پست و مقام و ثروت گرفته تا حوریان و غلامان ِ زمینی و بهشتی ! البته زمینی ها به زور ِ مسلسل ِ خودشان و بهشتی ها را « الله اعلم» !).
ادامه دارد
توضیح: آقای بهرام رحمانی در مقاله ی « ناصر اعتمادی: سازمان مجاهدین ِ خلق و فداییان، حجاب ، مبارزه ی مسلحانه و…» در مخالفت با نظرات ِ ناصر اعتمادی، به دفاع از مجاهدین ِ خلق پرداخته است. مقاله ای که با نادیده گرفتن ِ ایدئولوژی ِ اسلامی ِ واپسگرای مجاهدین از همان ابتدای شکل گیری با هدف ِ برقراری ِ یک حکومت ِ اسلامی به شیوه ی صدر ِ اسلام که آن را اسلام ِ ناب ِ محمدی می نامد، آب ِ تطهیر بر ارتجاعییت ِ ایدئولوژیک – سیاسی ِ مجاهدین می ریزد. رحمانی در این مقاله با جانبداری ازمجاهدین ِ خلق نشان داده که در ادعای دموکرات بودن و کمونیست بودن ِ خودش هم باید شک کرد. به خصوص که در پایان ِمقاله می نویسد :« باید توجه داشته باشیم که چه بخواهیم چه نخواهیم سازمان ِ مجاهدین ِ خلق ِ ایران{ مجاهدین ِ خلق ِ ایران یا خلق ِ مسلمان، جناب ِ رحمانی!}، یکی از مهم ترین نیروهای اپوزیسیون ِ سرنگونی طلب، و در مدیرییت ِآینده ی جامعه نیز نقش ِ تعیین کننده ی مهمی ایفا خواهد نمود{ رحمانی در میانه ی دعوای خودش با اعتمادی ِ سلطنت طلب برای مجاهدین ِ راه ِ الله نیز نرخ تعیین می کند و وجهه و جایگاه ِ مدیرییتی می سازد! ادامه ی نقل ِ قول:}. به نظرم خطای بزرگی است که نیروهای سرنگونی طلب{ که خود ِ شهروندان ِ دموکراسی خواه ِ ایران در میان ِ آنها نقش و جایگاهی ندارند،} یعنی چپ و کمونیست چنین نقشی را نادیده بگیرند. به نفع ِ آینده ی جامعه ی ایران است که نیروهای چپ و کمونیست و مجاهدین، قهر ِ تاریخی ِ خود را کنار بگذارند و…. در فردای سرنگونی ِ ج.ا. چپ و کمونیست و مجاهدین ِ خلق باید بپذیراند که علیه همدیگر وارد ِ جنگ نشوند و هردو طرف { ضمن ِ تقسیم ِ بالمناصفه ی قدرت ِ سیاسی و دولتی بین ِ خودشان!} نشان دهند آزادی ِ بیان و اندیشه و اجتماعات و احزاب و…. را به رسمییت می شناسند و با هرگونه سانسور و سرکوب و زندان ِ سیاسی و شکنجه و اعدام مخالف اند.{ بیچاره جامعه ای که مجاهدین ِ راه ِ الله یکی از حاکمان و مدیرییت کننده گان مصالح ِ سیاسی- ایدئولوژیک اش باشند! طرف را به ده راه نمی دادند می گفت من و مجاهد ِ خلق کدخدای ده هستیم!}.( پایان ِنقل ِقول ازجناب ِ بهرام رحمانی . نوشته های داخل ِ کروشه از من است). اکنون سوآل این است که آیا مجاهدین ِ خلق واقعن و حقیقتن چنان تشکیلاتی با چنان ایدئولوژی یی اند که بهرام ِرحمانی درمقاله اش از آنها به تصویر می کشد و دموکرات و حتا ضد ِحجاب ِ اسلامی- اجباری معرفی می کند؟ چهار بخش مقاله ی من با عنوان ِ « مجاهدین هم حکومت ِاسلامی می خواهند» پاسخ به این پرسش است که بخش های 2 و3 و 4 آن به منظور ِ بازخوانی و باز شناخت ِ هرچه بیش تر از مجاهدین ِ خلق و اهداف ِ سیاسی- ایدئولوژیک ِ آن برای بازنشر به این سایت ِ ارجمند ارسال می گردد.
مجاهدین هم حکومت ِ اسلامی می خواهند2
ابتدا چند نکته ی ضروری را در ارتباط با اسلام ِ مجاهدین توضیح دهم . اول این که، مذهب و دین با هم تفاوت دارند. یعنی، مذهب لزومن دین نیست یا به دین ارتباط ِالزامی ندارد. مذهب،اعتقاد به نیروی ماوراء و مافوق ِ طبیعت و مسلط بر آن است. مذهب، عام در مفهوم ِ فلسفی ِ آن است یعنی اعتقاد به نیروی مافوق ِ ماده و طبیعت در تاریخ ِ انسانی عمومییت و تقدم ِزمانی بردین دارد. دین اما، اعتقاد به پیامبر ِ خاص و خدا یا خالق ِ خاص یا خود ویژه ی هر دین ِ به خصوص با مقررات و کار کردهای مشخص ِ همان دین دارد. مثلن یهودییت فقط دین ِ یهودیان است در یک منطقه ی خاص که اعتقاد به پیامبری ِ موسا و خدایی به نام ِ یهووه دارند . یا مسیحییت و اسلام نیز، همین خصوصییت های محلی و منطقه ای ِ خود ویژه ی یک قوم یا ملت،و به مرور ِزمان چند منطقه و ملت را دارا هستند. دوم این که، مذهب عمدتن نگرش ِ فلسفی و جهان بینانه – و نه ابدن جهان شناسانه- به طبیعت ِ پیرامون دارد. جهان بینی ِ خیال پردازانه و ساده انگارانه که صرفن محدود به ظاهر ِ چیزها و پدیده ها، یعنی فاقد ی علمییت و پشوانه ی علمی اثباتی است. سوم: در این معنا،مذهب اگرچه ادعای عقلانییت دارد اماعقلانییت ِادعایی اش به هیچ علم ِ اثباتی به ویژه علوم ِ طبیعی مانند ِ فیزیک و شیمی و زمین شناسی و دوران شناسی و زیست شناسی اتکا نداشته و به دلیل ِ اتکااش به ندانمگرایی و خرافه های دوران ِ کودکی ِ انسان نمی تواند ادعای علمییت و حتا عقلانییت برای اثبات ِ توهمات ِ خود داشته باشد. به همین دلیل هم هست که برای تحمیل و تحکیم ِ موقعییت اش جز توسل به سفسطه از یک سو و ایجاد ِ رعب و وحشت از« آخرالزمان» و« قیامت» و زنده گی ِ پس از مرگ از سوی دیگر، راه ِ دیگری نمی بیند و نمی شناسد. دین هم همین خصوصییات ِتحمیلی ِ فاقد ِ سندییت و اعتبار ِ علمی – اثباتی را دارد، اما در محدوده ی پیروان ِ خودش و طبق ِ باورهای رایج ِ محدوده ی جغرافیایی اش. چهارم: دین، تا هنگامی که هنوز کاملن جا نیافتاده است خودرا باهر شرایطی تطبیق می دهد، اما چون جا افتاد و قلمروی نفوذ اش را گسترش داد و شمار ِباورمندان اش افزایش ِ کممی پیدا کرد، متوسل به زور شده و تلاش می کند شرایط ِ اجتماعی و رفتاری و کرداری ِ حتا غیر ِ باورمندان ِ به خودش را با مقررات و دستورات ِ اجباری ِ خود منطبق سازد. دین ِ اسلام چنین دینی است. اسلام در عربستان ظاهرشد و ازهمان آغازگاه ِ پیدایش اتکاء اش برباورها و اعمال و رفتار ِ اجتماعی و فردی ِ ساکنان ِ عربستان خصوصن عرب های بت پرست بود. حتا نام ِ« خدا» ی اش را از یکی از بت های کعبه موسوم به « الله» یا« ال الاه به معنای الاه ِ بزرگ» گرفت، که بت یا الاه ِ طایفه ی قریش بود. خدایی که می بیند،می شنود، سخن می گوید، فرمان صادر می کند، حساب و کتاب دارد ودشمنان اش را تنبیه می کند و به معتقدان اش پاداش می دهد. اسلام بعدها که شمار ِ پیروان اش به زور ِ شمشیر ِ اعراب- اعرابی که اکثرن هنوز به اسلام به عنوان ِ دین ِ طایفه ی قریش کاملن ایمان نیاورده بودند- در دیگر نقاط و سرزمین ها افزایش یافت، تلاش کرد آنها را با زور و تهدید و ارعاب و یا تطمیع( جهنم و بهشت) با شرایط ِ عربستان تطبیق دهد. ایران از جمله ی این مناطق و سرزمین ها بود.(( برای آن که بدانید اسلام چگونه وارد ایران شد و خود را به زور ِ شمشیر به ایرانی ها تحمیل نمود، بخوانید: فارسنامه ی ابن بلخی، و مالیات ِ سرانه و تاثیر ِ آن در گرایش به اسلام، دنیل دنت، ترجمه ی محمدعلی موحد را. – مالیات ِ سرانه یا جزیه یا سربها باجی است که ایرانیان ِ مغلوب به عرب های فاتح می دادند که زنده بمانند. مثل ِ باج های کلانی که هم اکنون رژیم ِ اسلامی از اسیران ِ زندانی ِ سیاسی یا غیر ِ سیاسی می گیرد تا به جرم های نکرده اعدام ِ شان نکند. این باج یا سربها همان جزیه ای است که مسلمانان ِ صدر ِ اسلام از کافران و مشرکان می گرفتند تا بگذارند در قلمروی اسلام زنده گی کنند.)) . مجاهدین ِ خلق، آموزش دیده و پرورش یافته ی چنین دین و چنین فضای ِ اعتقادی یی هستند. آنها هم به همان دین و همان خدا و همان راه و روش هایی اعتقاد دارند که در وهله ی نخست از ملاها- درکودکی و نوجوانی-، و در وهله ی بعد از کتاب ِ مقدس ِ اسلام آموخته اند که در این اعتقاد نیز با ملاهای حاکم اشتراک ِ نظر و عمل دارند. مجاهدین تا قبل از این که ملاها به قدرت ِ سیاسی برسند و حتا تا یکی دوسال بعداز کسب ِ قدرت، با آنان حشر و نشرو صمیمییت وهمسویی و همنظری ِ اعتقادی عملی ِ کامل داشتند و بزرگان شان را « پدر» به مفهوم ِپدر ِاعتقادی خطاب می کردند. اما، این اشتراک ِ نظر و عمل ِ اعتقادی- ایدئولوژیک به دلیل ِانحصارطلبی و تمامییت خواهی ِ ناشی از فرقه سالاری ِ آخوندها- یعنی همان خصوصییتی که خود ِ مجاهدین هم دارند- از سال ِ 60 تبدیل به دشمنی شد. در واقع این ملاهای حاکم بودند که با مجاهدین یعنی فرزندان ِسببی شان کنار نیامدند و آنان را غیر ِ مسلمان یا منافق نامیدند و تحت ِ پیگرد قرار دادند و به زندان انداختند و یا اعدام کردند. آخوندهایی که حتا به فرزندان ِ نسبی ِ خودشان هم رحم نکردند و آنان را به جرم ِ محارب یا منافق و مرتد به جوخه های اعدام سپردند.
مجاهدین نقطه ی ضعف ِملاها را به خوبی می دانند اما آن راهرگز بیان نمی کنند، چون نقطه ی ضعف ِ اسلام ِ خود ِآنها هم هست: ضدییت ِ ایدئولوژیک با تجدد و مدرنیته، یا به بیان ِ دیگر تجددستیزی، که خصوصییت ِمشترک ِ همه ی واپسگرایان ِ اعتقادی سیاسی هم هست. با این وجه ِمشترک است که تمام ِ عملکردهای دینی، اعتقادی، و سیاسی ِ ملاها و مجاهدین حتا اگرآن را فریبکارانه انکار کنند از این تجدد ستیزی و واپسگرایی ِ ماهییتن تمدن ستیزانه ی اسلامی شان نشات می گیرد. از این رو،مجاهدین همانقدر به اسلامییت ِعقب مانده از دوران ِشان پای بندی دارند که آخوندها دارند، همانقدر بنیانگذاران ِ اسلام را ستایش و پرستش می کنند که آخوندها می کنند،همان اندازه به مقررات و آیات ِ اسلامی و از جمله برتری ِ مرد بر زن اعتقاد دارند و آن را در عمل رعایت می کنندکه آخوندها چنین اعتقاد و نگاه و رفتاری دارند. همچنان که هم ملاهای حاکم و هم مجاهدین ِ هنوز به قدرت نرسیده حجاب ِ ارتجاعی – اسلامی را جزء واجبات ِ پوشش ِ زنان می دانند، و زنان را ملزم به رعایت این پوشش کرده اند. به این دلیل که هم ملاها و هم مجاهدین فاطمه دختر ِ پیامبر و همسر ِ امام ِ اول ِ شیعیان را الگو و نماد ِ زنان می دانند.( در ادامه بخوانید نظر ِ مریم رجوی همسر ِ محجبه ی مسعود رجوی را در همین باره).
مجاهدین بی دلیل نام ِخود را«مجاهد» نگذاشته اند. مجاهد، یعنی: جهاد کننده یا تلاشگردرراه ِ دین ِ الله و اشاعه دهنده و ترویج کننده ی این دین حتا به زور. هدف ِ مجاهدین از گرفتن ِ قدرت ِ سیاسی هم در وهله ی نخست غیر از تحکیم ِ مبانی و معتقدات ِ این دین نیست. برنامه های تلویزیونی ِ موسوم به «سیمای آزادی» شان خصوصن در ماه های محرم و رمضان و یا به اصطلاح سالگردها ومناسبت های میلاد ِ پیامبر و امامان ِ شان را ببینید، که در مداحی وستایشگری و تبلیغ ِ خرافه های هزار و چهارصد سال ِ قبل ِ عربستان ِ گوی سبقت از« سیمای رژیم ِ آخوندی»ربوده اند! درواقع آنها در« سیمای آزادی » به عنوان ِارگان ِتبلیغاتی ِشان باارتجاعییت ِ رژیم درهردوعرصه ی اعتقادی وسیاسی رقابت ِتنگاتنگ دارند. ادامه دارد