ویرایش: رضا اکبری ـ تهیه وتنظیم: کاوه خوشدل
با سلام خدمت کارگران عزیز و تشکر از سئوالاتی که فرستادید. من از بین سئوالهای رسیده از کارگران در ایران، سه سوال را انتخاب کردهام که جواب بدهم. امیدوارم مثمر ثمر باشد و بتوانیم از نتایج این گفتوگوها بهره مفیدی ببریم.
سئوال اول این استکه برخورد کارگران سوسیالیست با مماشاتجویان چهگونه باید باشد؟
خب باید این موضوع را کمی بیشتر باز کرد. ما مماشاتجوهایی داریم که در سطح نظری هستند. یعنی اینکه بحثهایی میکنند که مماشاتجویانه است. اینها عمدتا کارگران جوانی هستند که آگاهی آنها بهسطح آگاهی ضد سرمایهداری و سرنگونی سرمایهداری، آنطور که آگاهی کارگران پیشتاز و سوسیالیست رسیده، هنوز نرسیده است. اینها مماشات میکنند، اما از سر ناآگاهی؛ بسیار مهم است که ما حساب اینگونه افراد را از حساب آنهایی که اگاهانه دست بهاین کار میزنند جدا کنیم. افراد دسته دوم، اگر عملا با وزارت اطلاعات همکاری نداشته باشند، لااقل در خط آنان حرکت میکنند. مدام هم آنرا دنبال میکنند. این خط توصیه میکند که در چهارچوب نظام حرکت کنید و بعد هم به کارگران پیشتاز جوان سرکوفت میزند و آنان را تحت فشار میگذارد؛ مانند همین نکتهای که از طرف یکی از این رفقای کارگر سوسیالیست مطرح شده است. این دوستان مماشاتجو بهرفقای سوسیالیست ما میگویند: بسیار خوب، شما بیایید رهبر ما بشوید؛ بیاید تظاهرات فلان روز را رهبری کنید؛ ما هم بهدنبال شما میآئیم. خوب، این حرف چه معنایی دارد؟ گوینده این حرف اگر نادان نباشد مسلما مشکوک است. ایشان اولین اصل تشکیلاتی مهم، یعنی کار مخفی را نفهمیده است. مسئله کمیتههای مخفی که رفقای پیشتاز ما مطرح میکنند، امروز در ایران پذیرفتهشده و معمول است. بسیاری از کارگرانی که در اعتصابها شرکت کردهاند بهخوبی میدانند که بههرحال، در هر اعتصابی بلافاصله یک کمیتهی مخفی شکل میگیرد تا اعتصاب را هدایت کند؛ مهم نیست آگاهانه یا ناآگاهانه. مشکل اساسی که در گذشته همواره وجود داشته آن است که این کمیتهها بهعلت عدم وجود مرکزیت، پساز پایان اعتصاب از هم میپاشند، مرکزیتی که مثلا حول یک نشریه الکترونیکی شکل گرفته و با رعایت کامل اصول امنیتی هستهها را در ارتباط باهم قرار میدهد و حرکتهایشان را هماهنگ میکند. مثلا هپکو را در نظر بگیرید، یا مبارزات هفتتپه؛ اعتصابی صورت میگیرد، مبارزات ارزنده و چشمگیری میکنند و چون مرکز محافظتکنندهای از این دستاوردها وجود ندارد، چون کمیتههای موقت اعتصاب کنار رفتهاند، حرکت به روزمرهگی میافتد، برنامه ندارد و گیج میزند. ما در همه حرکتها با این مشکل روبهرو بودهایم. ما ظرفی که سنترالیزه کند، یعنی به تجارب مرکزیت بدهد، نداریم. این ظرف همان حزب است که متاسفانه در حال حاضر وجود ندارد. در نتیجه رفقا باید متوجه فرق بین مماشاتجویانی که از سر ناآگاهی حرف میزنند با آنهایی که در عمل مقابل تشکیل این ستاد هماهنگکننده مانع ایجاد میکنند، باشند. شناسایی این آدمها هم مشکل نیست؛ بعداز یکیدو مورد همکاری مشترک میتوان آنان را تشخیص داد، نظرات مماشاتجویانه اینها در عمل نمایان میشود. در همین مورد مشخص، ما اعلام میکنیم: بسیار خوب، ما هم در میان شما هستیم، شما وقت و زمان تعیین کنید و ما از طریق دنیای مجازی با شما هماهنگی و اتحاد عمل برقرارمیکنیم. چه لزومی دارد چهرههایمان را نشان دهیم؟
یکی از اقداماتی که رفقا در ایران میتوانند بکنند پیشنهاد همین اتحاد عملهاست. اخیرا چند جوان آنارشیست از ایران تماس گرفتند و همین مطلب را مطرح میکردند. بحث رفقا این بود که، بههرحال هردوی ما خواهان نابودی نظام سرمایهداری هستیم. چرا با حفظ اصول حداقل، باهم اتحاد عمل نمیکنیم ؟ پیشنهاد بسیار خوبی بود و ما از آن استقبال کردیم. رفقایی که در داخل ایران هستند مسلما با این نوع موارد برخورد میکنند. تجربه چندساله گذشته به جوانان ما آموخته که دیگر نمیشود بهشکل موازی و با استفاده از روشهای فرقهگرایانه قدمی بهجلو برداشت؛ روشهایی مانند حمله و تخریب بدون مدرک، اتهامزنی و فحاشی وغیره. این اعمال جو رفیقانه و همکاری مشترک با حفظ اصول را متشنج میکند. این تشنجها از طریق وزارت اطلاعات دامن زده میشود. طبیعتا کارگران، بخصوص کارگران جوان، خواهان اتحاد عمل هستند؛ درواقع، همکاری مشترک غریزه درونی هر کارگریست. آنها در عمل یاد گرفتهاند که کار فردی و حتی جمعهای کوچک، اگر با بقیه هماهنگی نداشته باشد، ابدا تولیدی به سرانجام نمیرسد. بنابراین رفقای سوسیالیست مشخصا باید پیشنهاد اتحاد عملها را در میان کارگران تقویت کنند و در حین عمل مچ کسانی را که میخواهند خرابکاری کنند، بگیرند و آنها را افشا کنند، منزویشان کنند. در ضمن راهها را بهطرف کسانی که ممکن است نظرات سندیکالیستی داشته باشند، نبندند. نظرات مهم نیست، شاید تغییر کند. وقتیکه وارد عمل مشترک میشویم سره و ناسره به سرعت از هم جدا میشوند و خیلی از آنهایی که نظرات سندیکالیستی دارند متوجه اشکالات میشوند و خط عوض میکنند، بهویژه در شرایط ملتهب و سیاسی ایران. ما در این شرایط خاص باید اتحادها را تقویت کنیم، فراخوان بدهیم. در یکروز معین در یکجای معین و با شعارهای مشترکی که قبلا توافق کردهایم، از طریق همان نشریه، باهم اقداماتی میکنیم. ما در میان شما هستیم، بدون اینکه کسی چهره ما را بشناسد؛ بدون اینکه اطلاعاتیها ما را با انگشت نشان دهند تا بعدا دستگیر شویم و یا تحت نظر باشیم و نتوانیم از جایمان جُم بخوریم. بحث آنکه چهرهاتان را نشان دهید، بحثی کاملا افتراقآمیز است. اصولا چنین بحثی جایز نیست، باید در مقابلش ایستاد.
سوال دوم: شعارها و مطالبات محوری ما چیستند؟
برای جواب به این سئوال در ابتدا باید تعیین کرد استراتژی نهایی ما چیست و امروز در چه مرحلهای از آگاهی هستیم. استراتژی ما کسب قدرت سیاسی توسط شوراهای کارگریست، اما شرایط عینی و ذهنی کارگران نشان میدهد که در حال حاضر ما در شرایطی نیستیم که بتوانیم این شعار را تحقق ببخشیم. نه این آگاهی در میان طبقه کارگر وجود دارد و نه تشکیلاتش موجود است، اما میتوانیم تاکتیکهایی اتخاذ کنیم که استراتژی ما را تقویت کند، تاکتیکهای تمرین کسب قدرت. طرح شعارهایی مانند سپردن کنترل بخشی و یا حتی تمام کارخانه به کارگران که خود تولید را سازماندهی کنند، حتی اگر شده برای یک ساعت. شعار گرفتن قدرت بهدست خود از طریق اشغال کارخانه. بسیار خوب، این ممکن است عملی نباشد اما طرح موضوع که اشکالی ندارد. ما در تجمعات و محافلی که داریم مسئله اشغال را مطرح میکنیم و آنرا بهگوش همه میرسانیم تا کارگران با مفهوم اشغال کارخانه و کنترل تولید بهدست خودشان آشنا شوند. این مطلب نهتنها روحیه مبارزهطلبی ضد سرمایهداری را افزایش میدهد، بلکه موجب میشود که اگر شرایط مناسبی بهوجود آمد آنان با این راهحل نیز آشنا بوده و دچار سردرگمی نشوند. به اینترتیب، قدم بعدی نامعلوم نیست. این شعار مناسب در شرایط فعلی عینی و ذهنی کارگران ایران است. ما از سطح آگاهی کارگران حرکت کردهایم، آنان متوجه شدهاند که مطالبات صنفی آنان بدون مبارزه صنفی تحقق پیدا نمیکند، و این آگاهی را یک قدم بهپیش بردهایم، حتی برای کسب همین امتیازها نیز باید قدرت داشته باشیم. کارگران تنها پساز آگاهی بهقدرت خود میتوانند در اندیشه کسب قدرت سیاسی و نفی مناسبات موجود باشند.
سرمایهداری و بهویژه سرمایهداری حاکم که اصولا پشیزی برای کارگران ارزش قائل نیست، مدیر دولتی تعیین میکند، کارخانه را بهبخش خصوصی میفروشد و کارگر باید اطاعت کند و هرکس نکند، اخراج میشود، و این متاسفانه تاثیرات روانی مخربی برجا میگذارد. برخی کارگران باور میکنند که باید مدیر اینجا باشد. حق اوست که مدیر شود؛ دانشگاه رفته سواد آموخته، در نتیجه باید بهما بگوید چهکار کنیم. ما که خودمان سواد نداریم. در حالیکه چنین نیست. آگاهی مطلقا ربطی به سواد ندارد، ربطی به درسومدرسه و حتی به کتابخوانی هم ندارد. آگاهی بر اساس مبارزات عینی جامعه بوجود میآید. چهکسی بهتر از کارگران با فوتوفن تولید آشنایی دارد؟ چه کسی بهتر از آنان تبیعضات و نابرابریهای سیستم موجود را میفهمد؟ بنابراین، ما به عنوان کارگران سوسیالیست باید این روحیه را تقویت کنیم: املاک و ثروت جامعه، بهخصوص ثروت عظیمی که از نفت در خوزستان بهدست میآید، متعلق، به اکثریت جامعه، یعنی کارگران و زحمتکشان است و باید به دست آنها کنترل شود. بنابراین شعارهایی مانند کنترل کارگری و یا اشغال کارخانه، شعارهای انتقالی هستند. شعاری که طرح آن لزوما به مفهوم عملیشدن آن نیست، بلکه باهدف ارتقا آگاهی مطرح شده است. بهنظر من طرح این شعارها در اعلامیهها و یا در بحثهای درونی که جریان دارد بسیار مهم است؛ شعارهایی مانند کنترل تولید و توزیع توسط خود کارگران، و بازکردن دفاتر دخلوخرج کارخانهها، آنهم با توجه به این فسادهای مالی که رخ میدهد و پولهای هنگفتی که بالا میکشند و صدایش حتی در مطبوعات خودی نیز درآمده. این باید یکی از درخواستها و مطالبات مرکزی ما باشد. شما اگر ترسی ندارید،. اگر دزدی نکردهاید، اگر املاک تودهها را متصرف نشدهاید، چه اشکالی دارد که دفاترتان را باز کنید. اجازه بدهید ببینیم شما چهقدر حقوق دریافت میکنید؟ دخلوخرج تولید چهقدر است؟ میزان ثروت فعلی کارخانه چیست؟ چهکسی سود میبرد؟ پرداخت حقوقها به چهشکلیست؟ سرمایهگذاران چه کسانی هستند؟ بهاسم ما چهقدر و از کدام بانکها وام گرفتهاید؟ رژیم حتی از پاسخگویی به همین درخواست ساده هم ناتوان است؛ این اجرا نخواهد شد. اما بههرحال آگاهی بخشی از کارگران ناآگاه که صحبتش را کردیم بالاتر میرود. مطمئنا آنها هم میپرسند چه اشکالی دارد، مگر شما نمیگوئید که. حقوقتان فلانقدر است، خب، دفاتر را باز کنید ما هم ببینینم. هر فرد عاقلی میتواند این سئوال را بپرسد. این میتواند یکی از شعارهای اصلی ما باشد.
ما درشرایطی که دستمزدها مسئله محوری کارگران است، شعار افزایش دستمزد متناسب با تورم را میدهیم. ما آمارهایی که رژیم در مورد تورم میدهد قبول نداریم؛ باید یک بدنه مستقل بررسی کند، باید خود کارگران تحقیق کنند که تورم سال پیش دقیقا چهمقدار بوده است و سپس ما بر اساس آن طلب افزایش دستمزد میکنیم، افزایش دستمزدها متناسب با تورم، و این شعار آگاهی کارگر ناآگاه را بازهم یک قدم بهجلوتر میبرد، حتی اگر بلافاصله تحقق هم پیدا نکند. کدام کارگر ناآگاهی پیدا میشود که بگوید: من خواهان افزایش حقوق متناسب با تورو نیستم.
و سوال سوم : هدف اصلی ما در شرایط فعلی چیست؟
همانطور که در بالا گفتم: استراتژی و هدف ما کسب قدرت است. تاکتیکها میتواند متفاوت باشد اما همه باید در خدمت تحقق استراتژی ما باشند، هدفی که میخواهیم به آن برسیم. و این کسب قدرت از کانالهای معینی میگذرد. تجربه رفقای ما در ایران و تجربه انقلاب اکتبر نشان داد که مناسبترین تاکتیک ساختن هستههای مخفیست، هستههایی برای دخالتگری، بدون خطر شناساییشدن، دخالتگری مشخص و هدفمند بر اساس یک برنامه اقدام کارگری، که رفقا این برنامه را با اصلاحاتی در اردیبهشت ماه گذشته در ایران انتشار دادند و ظاهرا بهصورت گسترده نیز در میان کارگران پخش شده است. این برنامه از آگاهی کنونی تودهها آغاز میکند؛ نه مانند آن کسانیکه میخواهند از بالای سر طبقه کارگر پرواز کنند. مسایل بهاصطلاح خیلی پرطمطراق و بزرگ مطرح میکنند. میخواهند همین امروز به سوسیالیسم برسند. ما با کسی بحث نداریم. شعار، لغو کار مزدیست. مناسبات کارمزدی باید برچیده شود. ولی چهطور؟ خدا میداند. ناگهان شوراها ظاهر میشوند و قدرت را تصاحب میکنند، بدون آنکه چرایی و علت لزوم کسب قدرت را دانسته باشند و یا قبلا تجربه کرده باشند. درضمن اینها از شرکت در مبارزات صنفی کارگران امتناع میکنند، مبادا که پرِ قبایشان آلوده شود. و نه مانند آنهایی که از تودهها دنبالهروی میکنند. فعلا شرایط را همینطور که هست میپذیریم و تلاش میکنیم ذرهذره بهترش کنیم، همان رفرمیستها يا سندیکالیستهایی که بحثش را کردیم.
ما میگوئیم باید تشکیل هستهها را گسترش داد، هستههای مخفی. این قدم بعدی ما در تدارک ساخت ستاد رهبری سراسری کارگران ایران است، باید صدها، هزارها و دهها هزار هسته در سراسر ایران ساخته شود، باید مطالبات را مطرح کرد اما دستگیر نشد. کشته نشد و به مبارزه ادامه داد. باید در میان کارگران باشیم؛ خودمان را جدا نکنیم. چریک که نیستیم برویم درون اتاقهای دربسته و بهنیابت از طبقه کارگردست بهعمل بزنیم. ما در درون طبقه کارگر فعالیت میکنیم، ولی. بارعایت اکیدا مسایل امنیتی. سازماندهی مخفیست تا دستگیر نشویم. هرچه پیشتازان کارگری بیشتری زنده بمانند و بهزندان نروند و لطمه نخورند، در آینده بیشتر میتوانند تاثیرات سیاسی موثری بگذارند. درتحلیل نهایی این هستهها باید همهگیر و سراسری شود، در کارخانجات، در محلات، و در وهله نخست محلات صنعتی – کارگری خوزستان. باید فعلا تمرکز را روی این مسائل گذاشت، یعنی یافتن کارگران پیشتازی که در صنایع سنگین یا مناطق صنعتی کار میکنند. باید کارگرانی را که کموبیش به آگاهیهای ضد سرمایهداری رسیدهاند و حاضرند برای سازماندهی مبارزات کمیتههای مخفی بسازند، پیدا کرد و از طریق یک نشریه مخفی سراسری بهعنوان سازمانده، سازمان داد. همین امروز هم نشریات کمیتههای مختلف و بولتنهای کارگری در داخل ایران انتشار پیدا میکند و از طریق دنیای مجازی پخش میشود؛ بعضی اوقات هم اگر امکان داشته باشد بهطور فیزیکی پخش میکنند. مطمئنا افرادی که از طریق نشریه با نظرات یکدیگر آشنا میشوند، همدیگر را ندیدهاند. اصلا لزومی هم ندارد که ببینند و یا صدای یکدیگر را بشنوند؛ اما ارتباطات وجود دارد. هستهها هم بههمین ترتیب میتوانند ساخته شوند، گسترش پیدا کنند، ارتباط داشته باشند و هماهنگی سراسری بهوجود آورند. دلیل اینکه تاکید میکنیم هستهها نباید بهطور فیزیکی همدیگر را بشناسند دقیقا این است که اگر یک هسته ضربه خورد، این ضربه به هستههای دیگر گسترش پیدا نکند. به اینترتیب یک نشریه وظیفه سازماندهی، طرح مطالبات، طرح چگونگی مداخلهگری، محتوای شعارها و تحلیل دستآوردها را برعهده دارد و کارگران بهطور دموکراتیک نظرات خود را در آن منعکس میکنند. اگر هم. نیازی به مشورت داشتند ویا نظرات مارکسیستها را خواستند، کسانی هستند که حاضرند بدون چشمداشت به جنبش کارگری خدمت کنند، از جمله خود ما. کارگران میتوانند با ما از طرق کاملا امن تماس بگیرند و سوالهایشان را مطرح کنند، مثلا در جلسات کلاب هاوس. ما هم نظرات و تجارب خودمان را در اختیارشان میگذاریم که اگر تشخیص دادند مفید است و قبول دارند اجرا کنند و اگرنه، اجرا نکنند.
بههرحال، این روش کار درست در آینده خواهد بود. بنابراین، هدف اصلی ما یا استراتژی اصلی ما درحال حاضر، ساختن حزب پیشتاز کارگری بهعنوان ستاد رهبری برای تدارک انقلاب است. شرایط این انقلاب هر روز آماده نیست. اما دوران بحرانی دوباره پیش خواهد آمد، شش ماه دیگر، یک سال دیگر، پیشبینی نمیشود کرد اما باید از امروز برای آن دوران بحرانی آماده باشیم. هنگامیکه زمانش رسید، مانند خیزش سال گذشته، هستههای سراسری آماده هستند که بسیار فراتر روند و مسئله قدرت و حتی بیشتر را مطرح کنند. در اینصورت اعتماد بهنفس جامعه بالاتر میرود. آنوقت این هستهها میتوانند بگویند: ما همه برای شرایط بحرانی، و نهایتا برای تسخیر قدرت آماده هستیم. اما توجه کنیم که قدرت باید بهدست پیشتازان کارگری، بهدست. شوراهای کارگری باشد. قدرتی که از بالا بیاید مورد قبول نیست. اینکه امپریالیستها در بالا زدوبند کنند و دوباره یکی دیگر، اینبار یک فکلکراواتی را به ما غالب کنند قابل قبول نیست. قدرت باید به دست خود کارگران باشد و راه رسیدن به این قدرت همین نکاتیست که اینجا تا حدودی درباره آن صحبت کردیم. با تشکر از توجه همه رفقا وقت خوش.
سخنرانی مازیار رازی در کلابهاوس شنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۲
ویرایش: رضا اکبری ـ تهیه وتنظیم: کاوه خوشدل
چگونگی تدارک کسب قدرت کارگری