با سلام خدمت همه کارگرهای شریفی که رنج و زحمت آنها کاخها را میسازد و چرخهای کارخانهها را به حرکت میاندازد، اما خودشان از کوچکترین مظاهر یکی زندگی راحت و بیدغدغه محروم هستند. با سلام خدمت همه بازنشستگانی که بعداز سالها مرارت و عرقریختن در کنار کورههای ذوب آهن و یا آفتاب گرم جنوب، امروز بهجای اینکه با خیال راحت دستوپایشان را دراز کنند و از بقیه زندگی لذت ببرند، بهناچار هنوز دستفروشی و مسافرکشی میکنند، و تقریبا هرروز صدای مطالبات و اعتراضات آنان را میشنویم. فریادهایی که طی یکی دوساله اخیر شدت بیشتری هم گرفته است؛ و سلام به زنان و دانشجویانی که از ابتداییترین حقوق اولیه یک انسان محروم هستند و تنها بهخاطر انتخاب نوع پوشش خودشان و یا داشتن عقیده و نظری که مورد تائید قدرتمداران نیست از کسبوکار و تحصیلومدرسه محروم میشوند و حتی بهزندان میافتند، یا بهقتل میرسند. و سلام خدمت همه زحمتکشانی که با اعتراضات هرروزه خودشان طی دوسهساله گذشته خواب را به چشمان حکومتیها حرام کردهاند.
رفقای عزیز کارگر
تجربه این چند ساله اخیر بهما نشان داد که هروقت چرخهای مبارزه طبقاتی تندتر و شدیدتر میچرخد بر تعداد سیاهی لشکرهای آگاه و ناآگاه صاحب کارها هم که ناگهان وارد میدان میشوند تا این چرخ را از حرکت بیاندازند، افزوده میشود؛ و طبعا، در این میان ابتدا کسانی هدف حمله قرار میگیرند که سر آشتیناپذیرتری دارند.
ما اخیرا، همزمان با آغاز زمزمههای تشکیل شوراهای اسلامی کار، از گوشهوکنار پیامهایی دریافت میکنیم که گویا مسبب همه بدبختیهای امروز کارگران عدهای کارگر فریبخورده سوسیالیست هستند، و هیچ گناهی متوجه سرمایهدارها و صاحبکارها نیست. این حرفها چهقدر آدمرا بهیاد سالهای سیاه بعداز ۱۳۵۷ و جنگ میاندازد. سالهایی که با همین حرفها سر ما را شیره مالیدند و خودشان منابع و ثروتهای این مملکت را بهغارت بردند. البته ما تقریبا مطمئن هستیم بیشتر این عزیزان کارگرانی هستند که سالها تبلیغات فرهنگی و مغزشوییهای دولت آنان را متمایل بهسمت چنین درکی کرده است. این رفقای عزیز انتقادکننده بهجای پرداختن به اصل مطلب و پافشاری بر تحقق مطالبات برحق ما، به حواشی رفته و گرای نادرست میدهد و بهجداییها دامن میزنند. گویا باید مسئولیت همه این نابسامانیها و فقرونداری را بهپای یکعده کارگر سوسیالیست نوشت. رفیقجان! خانه از پایبست ویران است. این دوست عزیز ما نوشته:
«گرفتن حق کارگر بد نیست. اینکه به اسم گرفتن حق کارگر کل کشور رو قبضه کنی، همه چیزو در دست بگیری همه رو بدبخت کنی. بدبختیه. سال ۵۷ هم از این مزخرفای سوسیالیستی میگفتن.
یه دونه کشور سوسیالیستی به من نشون بدید که وضعیتش نرمال باشه من دهنمو میبندم. از رو هم نمیرین» .
قبلاز هرچیز، دوست عزیز، ما هم مثل شما کارگر هستیم و از کره مریخ نیامدهایم. ما هم صابون ستم صاحبکار به قبایمان خورده، ما هم مثل شما حقوق نگرفتیم و پیش زنوبچه شرمنده ماندیم. ما بههمین دلایل است که امروز هم همراه شما بهخیابان میآئیم و تا جان داریم برای پیروزی همزنجیریهایمان در کنار شما میمانیم؛ زیرا چاره دیگری نداریم. ما برخلاف نظر شما، قصد قبضهکردن هیچ چیز را نداریم. مگر بهعقل جور درمیآید که یک یا چند هسته مخفی بتواند قدرت یکدولت را قبضه کند. وظیفهای که ما برای خودمان قائل هستی اینست که به رفقای کارگر و زحمتکش خودمان کمک کنیم تا اگر پایش افتاد آماده باشند که خودشان زمام قدرت را بهدست بگیرند. ما میگوئیم سازماندهی باید داشت تا بشود همین مطالباتی که شما هم بهخاطر آن بهخیابان میآئید، بهدست آورد. شما اگر نظری بهبقیه شمارههای بولتن کارگر پیشتاز بیندازید، میبینید که ما در همهجا تاکید کردهایم که حقوق کارگران تنها بهدست خود آنان و با تکیه برقدرت شوراهای مستقل کارگری تامین میشود. اگر اینها میتوانستند که امروز وضع ما و شما اینطور نبود.
اگر قرار باشد دسته، حزب و یا گروهی بهاسم ما کارگران بهقدرت برسد و اوضاع را قبضه کند، این نشان میدهد که ما آماده نبودیم؛ که باز مقدمات کار را فراهم نکردیم و دوباره سرمان کلاه رفت، نشانه سادگی و بیتجربگی ماست. این ما هستیم که باید از انقلاب خودمان دفاع کنیم. ما یکبار در گذشته، مانند همینامروز، که هنوز شاید عدهای از کارگران توهم داشته باشند که این حکومت و یا شوراهای اسلامی شرایط ما را بهتر خواهند کرد، گول خمینی و امثال خمینی را خوردیم و انقلاب ۵۷ را به این بیهمهچیزها باختیم. البته خیانتهای سازمانهای چپی مانند حزب توده و اکثریت هم بیتاثیر نبودند. از اینرو به سازمان های چپی که خیال حکومت کردن به جای ما را دارند و یا خود را قیم ما می دانند، نمی توان اعتماد کرد. ما با صدای بلند فریاد می زنیم که «کارگران نیاز به قیم ندارند!». اما امروز پساز ۴۴ سال تحمل رنجومشقت و دیدن هزارویک جور دولت مختلف، از دولت سازندگی رفسنجانی بگیر، تا دولت آشتیملی روباه بنفش، و یا دولت کارچاقکن احمدی نژاد، و یا همین آخری، که هنوز پرونده اعدامهای سال شصتوهفت ایشان روی میز باز باقی مانده، فهمیدیم که بهوعده هیچ دولتی نمیشود اعتماد کرد. به هردری که زدیم نتیجهای نگرفتیم. وضع ما طی این چهلوچهار سال گذشته ذرهای که بهتر نشد، بلکه هزاربار بدتر هم شد. درنتیجه، ما میگوئیم رفقای کارگر حالا که کارفرماها تشکیلات دارند، بیائید ما هم تشکیلات خودمان را بسازیم و چون بهاینها نمیشود اعتماد کرد تشکیلات ما باید مخفی باشد. کجای این حرف اشکال دارد؟ کارگران سراسر دنیا سندیکا و اتحادیه و شورا دارند. اما ما حتی از این امتیاز کاملا پذیرفتهشده دنیای سرمایهداری هم محروم هستیم. فکر نمیکنید بهتر باشد بهجای پریدن به یکدیگر کمی هم در فکر اتحاد باشیم، تا لااقل بتوانیم میخ تشکیلات خودمان را برزمین بکوبیم؟
اگر ما میگوئیم قدرت باید دردست کارگران باشد، یعنی ما باید شوراهای مستقل خودمان را داشته باشیم، تا اگر زمانی شدت مبارزات بالا گرفت این شوراها بتوانند کنترل وضعواوضاع جامعه را بهدست بگیرند، و اگر دولتی منتخب مردم شد، شوراهای همان مردم بر دولت نظارت کند تا خلاف منافع همگانی حرکت نکنند. ما دوباره فریب حکومتی را نمیخوریم که زیر نام مستضعفان، تسمه از گرده مستضعفان کشید. رفیقجان، خیلیها همین امروز هم دارند مرعوب و خام جریان تشکیل شوراهای اسلامی میشوند. عدهای بوقوکرنا برداشتهاند که بیائید و بهشوراهای اسلامی رای بدهید. رای به چهچیز؟ چیزی که امتحانش را داده؟ به تشکلاتی که بهفرموده صاحبکار تشکیل میشود و دارند بهجای شوراهای کارگری بهما قالب میکنند؟
اینکه ما میخواهیم حق خودمان را بگیریم چهربطی به دیدن یا ندیدن وضعیت نرمال در یککشور سوسیالیستی دارد. راستش را بخواهید ما به هیچکدام از این دولتهای بهاصطلاح سوسیالیستی باور نداریم، هیچ کارگر واقعا سوسیالیستی ندارد. ما هم میدانیم کارگران چینی امروز چهوحشیانه استثمار میشوند، و یا بهاسم کارگران چه بلایی بر سر مردم شوروی آوردند. ما میدانیم دیکتاتوری کره شمالی دست کمی از کشور خودمان ندارد، و جالب است که ارتباطات رژیم اسلامی ایران بیشتر با همین کشورهاست. اینها تجربیات تلخی بود، اما ما لااقل از تلخی آن آموختیم که حق کارگران تنها توسط خود کارگران گرفته میشود ولاغیر؛ و هرجا هم که این حق را وادادیم، فرقی نمیکند چه در رژیم جمهوری اسلامی، چه در شوروی استالین، که خودش را نماینده ما کارگران معرفی میکرد، نتیجهاش فلاکتی صدبار شدیدتر و بدتر از گذشته شد.
رفقا! بیائید بهجای خردهگیریهایی که برخی آگاهانه و برخی از سرندانستن بهآن دامن میزنند؛ به اصل مطلب بپردازیم. تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد. اگر قرار است مبارزه کنیم، بسیار خوب، هستههای مخفی خودمان را بسازیم، روشهای تاکنونی که پاسخ نداده است. آیا بازهم میخواهیم آنرا تکرار کنیم و هرکس انتقادی کرد چوب تکفیر بهسرش بلند کنیم. چه فرقی میکند منِ کارگر سوسیالیست باشم و شما نباشی؟ کارگر که هستیم و هردو از یکدست چوب میخوریم. آیا حرفی که ما میزنیم مخالف درخواستهای شماست؟ آیا اینهم حرف شما نیست؟
اگر از ظهور یک دیکتاتوری دیگر میترسیم، بسیار خوب، خودمان روشهای دموکراتیک پیش بگیریم و با هرشکلی از دیکتاتوری، حتی در صفوف خودمان مقابله کنیم. این تنها روشیست که موفقیت ما کارگران را تضمین میکند.
رفقا! ما بسیاریم؛ و صاحبکارها و دولت صاحبکارها هم اینرا میداند؛ بههمین علت است که تلاش میکند با اشاعه این خزعبلات ما را ازهم پارهپاره کند. رفقا فریب این بازیها را نباید خورد. انقلابی که بهدست کارگران به سرانجام برسد، بهدست کارگران نیز حفظ خواهد شد.
آینه ، چون نقش تو بنمود راست خود شکن ، آیینه شکستن خطاست
پیروز باشید
• پیش بهسوی ساختن هستههای مخفی کارگران پیشتاز سوسیالیست!
• پیش بهسوی اتحاد کارگران پیشتاز بر محور یک برنامه اقدام کارگری!
• پیش بهسوی اتحاد عمل سراسری کارگران و تشکیل ستاد رهبری کارگری!
• پیش بهسوی برقراری حکومت کارگری و جامعه آزاد سوسیالیستی!
هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست (خوزستان)!
بولتن کارگری هسته کارگران پیشتاز سوسیالیست (خوزستان)
https://t.me/ahvazijava